بى گمان بین انسان امروز و انسان دیروز فاصلهاى عمیق رخ داده است؛ فاصلهاى که دو معنى و مفهوم، به طور کامل، ناسان از انسان عرضه مىکند که از آن به انسان دیروز و انسان امروز تعبیر مىشود.
انسان شناسان و جامعه شناسان و فیلسوفان به بیان ویژگیهاى انسان امروز و دیروز پرداختهاند، به گونهاى که به راحتى مىتوان انسان امروز را از انسان دیروز باز شناخت.
هر محمولى که بخواهید بر انسان حمل کنید، بسان حیوان، ناطق، عاقل و... بى گمان یکى از محمولههاى اساسى بر نوع انسان، اجتماعى بودن اوست که این حمل، حمل ذاتى است. بدین معنى که قابل سلب و جدا شدن از انسان نیست. به دیگر بیان، انسانى را نمىتوان تصور کرد که انسان باشد و در درون اجتماع نباشد. یا انسان نیست، یا اجتماعى است. اگر انسان را با فرهنگ، تمدن، دانش، اندیشه، تفکر، و... مىدانیم، هیچ یک از اینها در خلأ ایجاد نمىشود، بلکه تمامى اینها در بستر اجتماع شکل مىگیرد و شکوفا مىشود و دامن مىگستراند. از همین روست که دانشمندان انسان را مدنى بالطبع مىدانند؛ یعنى انسان ذاتاً اجتماعى است. گرچه انسان در دورههاى پیش از تاریخ و در آغازین دورههاى پس از تاریخ در کنار رودها و در بستر آبرفتها زندگى مىکرد و صورتى ایلى و خانوادگى داشته است و بعد همین شکل و صورت گسترش یافت و پهن دامنتر شد، ولى آن جامعه، بسیار بزرگ ولى بسیار هم کوچک شد. شاید در گام نخست دچار ناسازگارى درونى در این گزاره شویم، ولى هیچ ناسازگارى در آن دیده نمىشود. این واقعیت جامعه امروز است. چنانکه در صد سال پیش اگر دزدى به گله مىزد و آن را غارت مىکرد، به جز نزدیکان همان نواحى، دیگران متوجه این دزدى نمىشدند، ولى هم اینک، اگر کوچکترین اتفاقى در کوههاى »تبّت« اتفاق بیفتد آن سوترها از ریز ماجرا حتى با خبر خواهند بود. و حتى تصاویر آن را در معرض نمایش قرار خواهند داد. تکنولوژى پیشرفته به گونهاى است که در دور افتادهترین روستا، مىتوان با یک لب تاب معمولى، با همه مردم جهان سخن گفت؛ با ترکیب اینترنت و ماهواره و شبکههاى تلویزیونى ماهوارهاى.
بدین جهت دوره کنونى را دورهى ارتباطات نام نهادهاند.
گرچه هشت میلیارد انسان روى زمین زندگى مىکنند و گستردگى آن به گونهاى است که در تمامى نقاط قابل زیست آن، پخش شدهاند؛ اما این پراکندگى سبب دورى و بى اطلاعى از هم نیست. باید گفت این هشت میلیارد هم اکنون در کنار هم و زیر یک سقف، به نام ارتباطات رسانهاى و ماهوارهاى زندگى مىکنند. از حال و روز یک دیگر با خبرند.
هم اکنون، سایتهاى اینترنتى فیس بوک و گوگل، به عنوان دو سایت بزرگ اینترنتى، به رقابت با یک دیگر پرداختهاند و هر کدام مىکوشند تا گوى سبقت را از دیگرى برباید. یاهو به کمک فیس بوک آمده تا با ترکیب و تلفیق در یکدیگر بتوانند تماشاگران دیگرى را هم پوشانى دهند. فیس بوک خبر از ایمیل خاص خود را داده است که در این صورت، در میزان مراجعه کنندگان به ایمیل و جیمیل یاهو و گوگل به شدت کاهش خواهد یافت و ایمیل خود فیس بوک جایگزین آن خواهد شد. به حتم صفحات جدیدى طراحى و ایجاد خواهد شد که فیس بوک نتواند در برابر آن قد بر افرازد. و همین وضعیت به صورت سرسامآورتر، در حوزه ماهواره در حال اتفاق است. هر از چند روز که قصد به روز کردن رسیور خود را داشته باشید، با چندین فرستنده جدید در حوزههاى مختلف روبهرو خواهید بود.
ماهواره و اینترنت، دو ابزار نوین رسانهاى هستند که مىکوشند تا هر یک گوى سبقت را از دیگرى بربایند. آن یکى ماهوارههاى اینترنتى به راه مىاندازد و دیگرى اینترنت ماهوارهاى. این همه تلاش براى آن است تا افراد بیشترى را زیر پوشش خود بگیرند. در اینترنت، یکى از سایتهاى دائرة المعارفى به نام ویکى پدیا، بخش خبر فارسى خود را به راه انداخت و در ماهواره هم، یورونیوز، چند وقتى است که به فارسى برنامه پخش مىکند. به نظر مىرسد آسمان و زمین در حال انفجار از دادههاست. از در و دیوار جهان، اطلاعات بسان ژاله در حال ریزش است.
پرسش اساسى در این میان این است که در این رویدادها و دادهها جایگاه ما به عنوان حوزههاى علمیه که در گذشته طلایه داران علم دانش - دست کم در حوزههاى خاصى از علوم انسانى - بودهایم، کجاست. بى شک باید پا به پاى این تکنولوژى به پیش برویم و بسان گذشته از ابزار روز براى تعامل و تبیین به خوبى بهره ببریم. موج انفجار اطلاعات بسیار فراگیرتر از آن است که بتوان از آن پیشگیرى کرد، باید در پى راهکارى بود تا ضمن برون رفت به سلامت از این انفجار، شاید بتوان از انرژى ایجاد شده و رها شده توسط این انفجار، فرصتهاى بسیار خوبى براى تبیین اندیشههاى دینى فراهم آورد. به یقین جهان و انسان امروز، بیشتر جویاى حقیقت است. مهم این است که حقیقت گفته شود، مهم نیست که آن را چه کسى و چگونه و با چه ابزارى ارائه مىدهد.
تبیین مفاهیم و اصطلاحات
1. معناى ارتباط
الف. معناى لفظى:
کلمه ارتباط به معناى پیوند، پیوستگى و رابطه به کار برده مىشود.
1کلمه ارتباط، داراى معانى گوناگونى است: گزارش دادن، بیان کردن، منتقل کردن، پیوند دادن، تماس گرفتن، منتشر کردن، شرکت دادن، عمومى ساختن.2 پارهاى از معانى که براى ارتباط بیان مىشود، در حقیقت مفهوم خود ارتباط نیست، بلکه لازمه معنایى آن است.
ارتباط. از واژههاى کلیدى و پر کاربرد دانش ارتباطات است که مفاهیمى چون انتقال و انتشار آگاهى و اندیشه، ایجاد پیوستگى اجتماعى و اشتراک فکرى و همکارى عمومى را در بر مىگیرد.
3ب. معناى علمى:
در تعریف ارتباط گفته شده است:
»ارتباط عبارت از فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهاى انسانى، از یک شخص به شخص دیگر است. به طور کلى، هر فرد براى ایجاد ارتباط با دیگران و انتقال پیامهاى خود به ایشان، از وسائل مختلف استفاده مىکند؛ مثلا وقتى انسان مىخندد، با نگاه و لبخند، نشاط خود را به دیگرى نشان مىدهد. همچنین، هنگامى که شخصى به شخصى دیگر صبح به خیر مىگوید، با بیان شفاهى، دوستى و صمیمیت خویش را به او مىفهماند. به همین ترتیب، موقعى که انسان به دیگرى نامه مىنویسد، با بیان کتبى، مقصود خود را به نظر او مىرساند و با وى ارتباط برقرار مىکند. «
4در این تعریف، به عنصر اساسى انتقال از یک سو به سوى دیگر توجه شده است و حال آن که افزون بر عنصر انتقال، عنصر دیگرى نیز در معنى و مفهوم ارتباط لحاظ شده که در تعریف مورد توجه قرار نگرفته است. این عنصر در تعریف کلودشاتون و وارون ویور مورد توجه قرار گرفته است:
»کلمه ارتباط معرف تمام جریانهایى است که به وسیله آنها، یک اندیشه مىتواند اندیشه دیگرى را تحت تأثیر قرار دهد. به عبارت دیگر، ارتباط سبب مىشود که وجدان انسان در وجدان دیگران، تصاویر، مفاهیم، تمایلات، و رفتارها و آثار روانى گوناگون پدید آورد. «
5عنصر دومى که در تعریف بالا بیشتر مورد توجه قرار گرفته - افزون بر عنصر انتقال - تأثیر گذارى و تأثیر پذیرى است. این عنصر در گوهر معناى ارتباط که مصدر باب افتعال است، وجود دارد. انتشار، به معناى پخش کردنى است که اتفاق افتاده است. اگر کسى کتابى را چاپ و در انبارى بایگانى کند، انتشار صورت نگرفته است؛ زیرا آن چه رخ داده چاپ کتاب است که مقدمه انتشار است، نه خود انتشار. انتشار، وقتى به حقیقت مىپیوندد که کتاب، یا مجله و یا روزنامه، در بین گروه هدف پخش شود.
در ارتباط، عنصر پذیرش باید وجود داشته باشد. این که گفته مىشود ارتباط، یک پدیده و فعل دو سویه است، به معناى این نیست که هر دو طرف فاعل و کننده باشند، بلکه یک طرف به عنوان فاعلى ارتباط و اثر گذار و دیگرى به عنوان طرف مفعولى و اثرپذیر این رابطه خواهد بود. پس در ارتباط، صرفا دادن یک طرف و ستاندن طرف دیگر نیست، بلکه داد و ستدى دو سویه است.
ج. معناى کاربردى:
در نظام سیاسى و اجتماعى معاصر، از کاربرد اصطلاح ارتباط، دو معنى و مفهوم مستقل و جدا از هم اراده مىشود:
1. ارتباط به معناى حمل و نقل کالا. مراد از ارتباط، راههاى ارتباطى است که به وسیله آنها خود انسان و یا کالاهاى مادى جا به جا مىشود. این نوع از ارتباط، در قلمرو وزارت راه و ترابرى - شهرى و بین شهرى و بین الملل - قرار مىگیرد.
2. ارتباط به معناى جا به جایى اندیشه و تفکر. مراد از این نوع ارتباط، کانالها و ابزارهاى ارتباطى است که به وسیله آنها اندیشه، تجربه، مهارت، فرهنگ و به طور کلى امور فکرى و معنوى جا به جا مىشود، مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله، اینترنت و...
ارتباط عبارت است از جریان پویایى که در آن تبادل اطلاعات صورت مىگیرد. این جریان مىتواند چهره به چهره یا رو در رو باشد که آن را ارتباط مستقیم یا میان فرد مىنامند. در این نوع ارتباط، شخص پیام دهنده یا پیام گیرنده با یکدیگر تماس دارند و به همین جهت پیام دهنده و پیام گیرنده مىتوانند به نوبت نقش خود را تغییر دهند. و هر کدام به جاى دیگرى ایفاى نقش نماید.
6با بهرهگیرى از اهرم ضرورتها، تواناییها و رتبه بندى اولویتها و نیز بهرهگیرى از ابزار گوناگون همچون: کتاب، مجله، روزنامه، اینترنت، شبکه ماهوارهاى، رادیو، تلویزیون، و حتى حضور و گفت و گوى رو در رو مىتوان به ایجاد ارتباط پرداخت.
2. جهان اسلام
در تعریف جهان اسلام، گفته شده است: جهان اسلام، تنها 57 کشور اسلامى در منطقه خاورمیانه، آفریقا، آسیا و اروپا را در بر نمىگیرد، بلکه در محدوده آن تمام مسلمانانِ کشورهاى غیر مسلمان نیز قرار دارند. بدین ترتیب، جهان اسلام از منظر هویتى و تمدنى، کل مسلمانان را در بر دارد. بر این اساس، جهان اسلام محدوده جغرافیایى یکدستى نیست. بدین جهت در آن جریانهاى مختلف و گاه متعارضى وجود دارد که جمع کردن تمامى این جریانها و تحولها، تحت یک عنوان خاص ممکن نیست و این مسأله وقتى جدىتر مىشود که در پى ایجاد همگرایى میان این حوزههاى گسترده جغرافیایى و سیاسى بوده باشند و توجه به رسالت نخبگان جهان اسلام در چنین قلمرو جغرافیایى معطوف شود.
7در دانشنامه جهان اسلام، جهان اسلام، این گونه تعریف شده است:
»جهان اسلام، اکنون به صورت پیوسته، نوارى از کشورها را در بر مىگیرد که از آفریقاى غربى تا جنوب شرقى آسیا قرار دارند. با این حال، پراکندگى کنونى مسلمانان در کشورهاى غربى و دیگر کشورهاى غیر اسلامى - که بنا به دلایل اجتماعى، اقتصادى و سیاسى بر اثر مهاجرت یا فعالیتهاى تبلیغى در حوزههاى فرهنگى - تمدنى دیگر صورت گرفته - موجب شکلگیرى اجتماعات مجزا و خارج از حوزهى جغرافیایى جهان اسلام شده است. «
8امروزه (تا پایان 1385 ش) قلمرو مسلمانانِ جهان - که با جمعیتى بالغ بر یک میلیارد و 362 میلیون تن (21% از جمعیت شش میلیارد و 477 میلیونى جهان) در 204 کشور پراکندهاند - بر چهار قسمِ به هم پیوسته یا پراکنده قابل تقسیم بندى است:
قسم اول. پنجاه کشور مستقل که بین 50 تا حدود 100% جمعیت آنها مسلماناند. به هم پیوستگى، یا پراکندگى فضایى این کشورها بدین قرار است:
مجموعه 43 کشور همجوار به هم پیوسته و از نظر فضایى یکپارچه در آسیاى غربى (شامل آسیاى میانه، قفقاز و خاورمیانه) و قسمت اعظم بخش شمالى قاره آفریقا با بیش از 741 میلیون جمعیت مسلمان.
مجموعه سه کشور به هم پیوسته مالزى، برونئى و اندونزى در جنوب شرقى آسیا با بیش از 206 میلیون جمعیت مسلمان.
کشورهاى گسسته و محاط بین کشورهاى غیر مسلمان، شاملِ بنگلادش در آسیاى جنوبى و آلبانى در اروپا با بیش از 123 میلیون جمعیت مسلمان؛ و کشورهاى جزیرهاى مالدیو و کومور در اقیانوس هند با نزدیک به 000، 903 جمعیت مسلمان.
چون بیرون از مرز کشورهاى اسلامى نیز دین اسلام انتشار یافته است، مرز کشورهاى اسلامى تعیین کننده حد نهایى جمعیت مسلمان نیست.
قسم دوم. ناحیههاى بسیار بزرگ اسلامى که در آن مسلمانان به صورت نوعى گروهاى دینى در واحدهاى مشخص و جداگانه جغرافیایى کشورهاى غیر اسلامى جاى دارند، مانند مسلمانان چین، هندوستان، جمهورى فدرال روسیه، اتیوپى، بورکینافاسو، ساحل عاج و بنین.
قسم سوم. گروهها جمعیتى درخور توجه مسلمانان در کشورهاى اروپایى، آمریکایى و آفریقایى. سکونت گزینى مسلمانان، بویژه سنّیها، در کشورهایى مانند انگلیس (بیشتر پاکستانیها)، فرانسه (افریقاییهاى مسلمان) و آلمان (مسلمانان ترک)، مثالهایى از این قسم است. این سکونت گزینى، بسته به کشورهایى که مهاجران، یا کارگران از کشور مبدأ مىآیند، معمولاً در مناطقى با بافت یکپارچه، با زندگى اجتماعى - اقتصادى در سطح نه چندان مطلوب صورت مىگیرد.
قسم چهارم. گروههاى جمعیتى اندک و نه چندان درخور توجه مسلمانان که در کشورهاى پنج قاره جهان پراکندهاند...
9بنابراین، جهان اسلام که مىخواهیم با آن به داد و ستد بپردازیم، در حقیقت همان جهانى است که مسلمانان در آن زندگى مىکنند و به داد و ستد مىپردازند. مهم نیست که آنان در کجاى این زمین خاکى زندگى مىکنند؛ ایران، چکسلواکى، شاخ آفریقا و... مهم آن است که به عنوان مسلمان در هر جایى از این گیتى روزگار مىگذرانند.
ارتباط با جهان اسلام؛ یعنى رابطه با یک میلیارد و سیصدوشصتودومیلیون انسان که هم کیش و هم آئین و هم دیناند. در نگاه نخست و سطحى، کارى بسیار دشوار و توان فرسا مىنماید، ولى به راستى محال و دور از دسترس نیست، گرچه شاید چندان هم ساده نباشد؛ بلکه باید گفت ضرورت گزیرناپذیر است.
ارتباط گیرنده
یک طرف گفت و گو جهان اسلام است و منظور طرف دیگر گفت و گو در این نوشتار، حوزههاى علمیه شیعه و علماى بزرگ اسلامى با گرایش مذهبى شیعى است.
حوزههاى علمیه شیعه، در رسالت و یا وظیفه خود چند کار مشخص دارند:
1. آشنایى با مذهب تشیع.
2. ترویج و تبلیغ مذهب تشیع.
3. دفاع از مذهب تشیع.
براى به حقیقت پیوستن این سه وظیفه و تکلیف، بایسته است حوزویان با زوایا، ژرفا و گوهر دین آشنا شوند. و یک نظام از باورها، ارزشها و رفتارهاى هماهنگ و همخوان با یکدیگر و خردپذیر بیابند که قابلیت ارائه به دیگرى نیز داشته باشد.
در گذشته، ترویج دین و حتى دفاع از دین چندان دشوار نبود. ولى الآن عرصه بسیار گسترده و فراگیر آموزههاى دینى، خود به امر دشوارى بدل شده است. سه سال، دست کم باید ادبیات خواند، تا بتوان با متون دینى ارتباط برقرار کرد. سالها باید منطق، کلام، فلسفه، فقه، اصول، و... خواند تا بتوان از منابع دینى فهم درستى داشت. بدین جهت هم در فراگیرى و هم در ترویج و هم در دفاع از دین، باید تجدید نظر اساسى شود.
ارتباط حوزویان با جهان اسلام
در گذشته، ارتباط با اهل سنّت، سنّت رایج حوزههاى شیعى بوده است.
تعامل و رفتار ائمه (ع) در برابر حاکمان، گرچه از حاکمیت آنان خشنود نبودند؛ چون تضییع حق مسلم خود مىدانستند؛ ولى اگر اصرارى از جانب آنان براى به رسمیت شناختن و بیعت صورت نمىگرفت، ایشان از دَرِ مخالفت شدید در نمىآمدند؛ بلکه ضمن اعلام مخالفت خود10، باب مراوده همچنان گشوده بوده است:
على بن ابى طالب(ع) بعد از درگذشت رسول خدا(ص)، تا زمان امامت خود، به سه خلیفه - ابوبکر، عمر و عثمان در ابعاد گوناگون یارى رساند.
از روال مرسوم و معمول بین خلفا و ائمه (ع) مکاتبات خلفا به ایشان و پاسخ ایشان است. در این باره نامههاى فراوان در مجامع روایى نقل و ثبت شده است.
به نظر مىرسد به اقتضاى تمایل خلفا به بهرهگیرى از امامان (ع) اینان از ارائه نظر و همکارى دریغ نداشتهاند. و این تعامل با مردم به مراتب گستردهتر بود:
ابىاسامه از امام صادق (ع) نقل مىکند که على بن ابىطالب(ع) از حاصلِ دست رنج خود، هزار بنده را خرید و آزاد کرد.11 این بندگان ممکن است پس از آزاد شدن، به آن حضرت علاقه یافته باشند، ولى در هنگام خریدن و آزاد کردن، به نظر مىرسد پیرو على نبودند. و براى على مهم آن بود که برده آزاد شود، مهم نبود که چه نوع اعتقادى دارد.
غیاث بن ابراهیم نقل مىکند: امام صادق (ع) هرگاه بر جماعتى (غیر شیعه) مىگذشت که با یکدیگر مخاصمه مىکردند، از سر خیرخواهى آنان را از ادامه دعوا باز مىداشت و سه بار با صداى بلند مىفرمود: پروا کنید خدا را! پروا کنید خدا را! پروا کنید خدا را!
امام صادق (ع) مىفرمود:
»حضرت امام زینالعابدین، هیچ گاه سفر نمىکرد، مگر با گروهى که او را نشناسند. و اگر چنانچه باید با گروهى سفر مىکرد که او را مىشناختند، همان آغاز راه، شرط مىکرد که او نسبت به آن چه که دیگران نیاز دارند، خدمتگزار آن باشد.«
12به حتم همسفران آن حضرت از شیعیان نبودند؛ زیرا اگر شیعه مىبودند باید آن حضرت را مىشناختند.
شمارى از صحابه ائمه از اهل سنت بودهاند و در علم رجال از آنان به عنوان توثیق شدگان - موثق - یاد مىشود، مانند حفص بن غیاث، سماعة بن مهران، ابن جریح، مندیل، سفیان ثورى و....
بعضى از فقهاى بزرگ شیعه، همچون شیخ مفید و شیخ طوسى و سید مرتضى و سید رضى با فقهاى اهل سنت داد و ستد گرم و پویا و ارزشمندى داشتهاند. از آنان اجازاتى دارند و به آنان اجازاتى دادهاند.
شیخ مفید، از محضر افرادى همچون ابو عبداللّه بصرى، ابو یاسر، على بن عیسى رمانى و قاضى عبدالجبار بهره برده است.
13از برهه خاص تاریخى تحت تأثیر فضاى خاص سیاسى و مذهبى، بین دو جریان بزرگ اسلامى عمده شیعى و سنى، دیوار بى اعتمادى کشیده شده و اکنون آن ارتباط کم و یا گسسته است.
در قرنهاى اخیر، پس از آن برشِ تاریخى که بین شیعه و سنى ایجاد گردید و مرز کشیده شد، آن گاه که تمدن اسلامى در شرف شکل گرفتن و حکومت و خلافت اسلامى در حال گسترش بود، مسلمانان - چه شیعه و چه سنى - از یاد بردند که دچار دسیسه شدهاند و ستیزه بین کفر و ایمان را وا نهادند و به جنگِ درون دینى شیعه و سنى رو نمودند. ارتباط جدیدى بر اساس اثبات حقانیت هر یک و ابطال طرف مقابل صورت گرفت. اهل سنت براى هدایت عالمان شیعى و عالمان شیعى براى هدایت اهل سنت اقدام کردند، به گفت و گو و مناظره پرداختند که در این باره آثار گوناگونى به چاپ رسیده است.14 یعنى در قرون اخیر داد و ستد فرهنگى و فکرى کم رنگ و بلکه رنگ باخته است. البته پس از پیروزى انقلاب اسلامى فرصت و مجالى فراهم شد تا حوزههاى علمیه شیعه بتوانند با دیگر ادیان و مذاهب و اندیشمندان آنها آشنایى از نوع نزدیک پیدا کنند.
4. هدف از ارتباط با جهان اسلام
بایسته است در تعامل با جهان اسلام دو هدف اساسى را دنبال کنیم.
آشنایى مسلمانان با افکار و اندیشه شیعیان.
آشنایى ما با نحوه زندگى و فرهنگ دیگر مسلمانان.
به نظر مىرسد بیشتر تفکر حاکم بر حوزه نسبت به دیگر مسلمانان، حتى دیگر ادیان، نوشتههاى پیشینیان درباره آنهاست. یعنى با گذشت بیش از چهارده قرن، هر یک از مذاهب و ادیان، با مستندات قرون گذشته نقد مىشوند با توجه به فضاى جدید و امکانات موجود و ارتباط بسیار نزدیک با دیگر ادیان و مذاهب، مىبایست، روش برخورد دگرگون شود. حوزهها و عالمان دین از آنها بخواهند تا درباره عقاید خود توضیح بدهند. در مکه و مدینه، در بیشتر گفت و گوها با دیگر مذاهب، بیشتر منابع آنها آثار شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسى و از این طرف هم ارجاعات به صحاح و آثار ابو حنیفه و اشعرىها و حنبلىهاى قرون سوم و چهارم و حداکثر قرن پنجم است. در یک اثر علمى دانشگاهى که به آثار شیعه نقد زده است، بیشتر منابع مورد ارجاع نویسنده - که پر مراجعه هم هست - آثار پیشینیان است. بخصوص در این نقدها و ردها به مسائلى اشاره مىکنند و یا صریحا مىپردازند که یا در خود آن گرایش و مذهب ابهام دارد و یا اختلافى است. یعنى علماى آن مذهب حتى وفاق هم ندارند. دنیاى جدید ارتباطى مىپذیرد که ما تجدید نظر کنیم و در نقد و بررسى افکار و اندیشههاى مسیحیان و یهودیان و بودائیان و مسلمانان دیگر مذاهب، به آثار و منابع جدید آنها نیز مراجعه کنیم و با نویسندگان و اندیشمندان آنها بیشتر آشنا شویم.
حتى شناخت ما نسبت به شیعیان چندان کامل و درخور اعتنا نیست. با توجه به میلیونها شیعه در سوریه، لبنان، پاکستان، هندوستان و... چه شناختى ما از این شیعیان داریم؟ چه میزان از آنان زیدى؟ و چه میزان از آنان اسماعیلى هستند؟ به یقین در بین شیعیان گرایشها و نحلههاى دیگرى وجود دارد که ما از آنها بى خبریم. شیعیانى که کردار و رفتار آنان به هیچ روى با فرهنگ و آیین و روش و مسلک ما ایرانیان نمىسازد. بسان کردهاى علوى در عراق و سوریه، فرقهى احمدیه در شبه قاره هند، و...
با ارتباط و تعامل، این مسائل حل و فصل مىشود. بدین جهت در گام نخست و اولویت ارتباط باید سراغ شیعیان رفت و به تعامل با آنها پرداخت. زیرا اینها از هر جهت به چارچوب اعتقادى و دینى ما نزدیکترند. با آنها آشنا بشویم و خود را به آنها بشناسانیم.
تأثیر ارتباط
اثر ارتباطات در جهان معاصر، چیزى نیست که بتوان از آن به سادگى چشم پوشید. همه تلاش احزاب و گروههاى بزرگ سیاسى و قدرتهاى بزرگ مالى و اقتصادى بز آن هستند تا ابزارهاى ارتباطى جهانى را به دست بگیرند و از آنِ خود کنند و یا خود راه بیندازند، به جهت بازدهى و نتیجهاى که مىتواند براى آنان داشته باشد؛ زیرا مىدانند قدرت در دست جوامع و کسانى است که از نیرومندترین شبکههاى ارتباطى و به تبع آن، از بیشترین اطلاعات برخوردار باشند که از تجزیه و تحلیل این دادهها مىتوانند طَرفى ببندند. و این حقیقت انکارناپذیر تمدن اکنون جهانى است.
مهمترین اثر ارتباطات عبارت است از:
1. آسان سازى همگرایى در درون جوامع
2. آسان سازى همگرایى بین ملتها در عرصههاى بین المللى و جهانى
3. افزایش سطح آگاهى و سواد عمومى، دادن اطلاعات به ملتها و آگاه ساختن آنها از سنتهاى ریشه دار ملى و تاریخى خود. اگر چنانچه فرهنگ و جامعهاى رابطهاش با بیرون قطع شود، دچار افول خواهد شد. با همین داد و ستد است که جامعه روى پا مىماند و به زندگىاش ادامه مىدهد و رشد مىیابد و شکوفا مىشود.
4. از میان برداشتن فاصلههاى جغرافیایى بین ملتها و فرهنگها در نتیجه کمک به برقرارى تفاهم، همبستگى و همکارى بین ملتها و مذهبها و فرهنگها.
5. کمک به گسترش آزادى و ایجاد فضاى آزاد براى بیان عقاید و دیدگاهها؛ زیرا هر کدام که بخواهد خود را بر دیگرى تحمیل کند و یا تن به تحمل دیگرى بدهد، از دور بازى حذف و یا در درون دیگرى حل خواهد شد.
6. احترام به حقوق انسانى. در چنین فضایى است که همگان یاد مىگیرند تا به یکدیگر احترام بگذارند و نمىتوانند با رعایت نکردن حقوق دیگرى در این مجموعه باقى بمانند.
5. توانایى کمک به برقرارى روابط دوستانه و ایجاد فضاى بدون تنش در سطح جهانى از طریق تغییر در تصورات طرف مناقشه و ایجاد تصورات دوستانه و گسترش صلح و ثبات و امنیت.
6. تقویت پیوندهاى اجتماعى بین جامعهها. ارتباط، تأثیر عمدهاى که دارد پیوندهاى اجتماعى را عمق مىدهد و مانع از گسست جوامع مىشود. افزایش مناسبات و مبادلههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و علمى میان ملل و اقوام گوناگون و در نتیجه ایجاد رشد و شکوفایى براى همه آنان که در درون این فضا و سپهر ارتباطى زندگى مىکنند.
7. افزایش سطح مشارکت اجتماعى
بى گمان سنگ بناى ارتباط میان جامعههاى اسلامى، با این آثار و نتایج، ارتباطات فرهنگى است و هم اکنون سخت به آن نیاز داریم.
4. عناصر اصلى ارتباط
در ارتباطات فرهنگى، با سه عنصر اساسى رو به رو هستیم:
1. محتواى پیام.
2. ساختار پیام.
3. ابزار پیام.
محتواى پیام و ابزار انتقال دهنده پیام و شکل آن، براى موفقیت ارتباط تأثیر گذار است. همچنین همزبانى نقش کلیدى و اساسى دارد. دو فرد و یا دو مجموعه که با یک دیگر مىخواهند ارتباط برقرار کنند، باید با زبان مشترک سخن بگویند، تا بفهمند.
گرچه در ارتباط با جهان اسلام، ابزار ارتباطى نقش کلیدى و اساسى دارد، ولى مهمتر از آن توجه به محتوا - مواد پیام - و متناسب با فرهنگ مخاطب است. اگر یک حوزوى به چین و یا ژاپن اعزام شود تا رسالت دینى خود را انجام دهد، در آن کشور با مسلماناناش چه تعامل و برخوردى را خواهد داشت. با این فرض که زبان چینى و ژاپنى یاد داشته باشد، چه محتوا و گزارههاى دینى را ارائه و چگونه بیان خواهد کرد؟ آیا روى این بایستگى اندیشیدهایم؟
چیزى که در آیین و فرهنگ دینى ما مورد اقبال است، شاید براى جامعههاى دیگر قابل ارائه نباشد. لذا صرف دانستن زبان و برگردان واژهها کافى نیست، بلکه باید فضاى فرهنگى جامعههاى اسلامى نیز مورد توجه باشد. حتى اگر نگاهمان به دین، نگاهى ابزارى باشد که مىخواهد دیگران را سعادتمند کند، باید شرائط بازار را نیز در نظر بگیریم، چه کالایى را وارد چه بازارى مىکنیم.
این درست که جامعه جهانى کوچک شده است، ولى این به آن معنى نیست که همه با هم مىتوانند مفاهمه برقرار کنند، بلکه فضاى کنونى این بستر را فراهم کرده است، تا بتوانیم با هم گفت و گو کنیم. ایجاد فضا غیر از خود گفت و گوست. توانایى گفت و گو و ادامه آن از طرف ما و یا طرف مقابل است. در این جاست که زبان مشترک پر و بال خواهد گشود و این فضاى ایجاد شده را کارآمد خواهد کرد. این زبان مشترک باید همراه با توجه خاص به محتوا و شکل پیام باشد.
5. ابزار ارتباط
1. زبان: زبان هم به لحاظ تاریخى و هم به لحاظ اجتماعى و هم به لحاظ تأثیر و نیز از جهات گوناگون، بهترین، بلکه کاملترین ابزار ارتباطى انسان است. بلکه مىتوان گفت زبان اولین ابزار ارتباطى است که هم اکنون نیز همان کاربرد نخستین خود را داشته، بلکه افزایش یافته است. زبان »عالىترین وسیله تبادل اطلاعات و افکار و تفاهم دوستى بین افراد انسانى است«15.
زبان با محدودیتهاى خاص خود رو به روست همچون:
1. محدودیت زمانى که فقط در گفت و گوى رو در رو و شفاهى کارآمد است و بعد از آن ارتباط قطع مىشود.
2. محدودیت مکانى، زبان فقط در فضاى محدود که مخاطب مىشنود کاربرد دارد و فراتر از آن کاربردش از بین مىرود.
3. امکان تحریف، نخستین شنونده که مىخواهد سخنان شنیده را براى دیگرى بیان کند، نمىتواند دقیقا آن چه را که شنیده بازگو کند، بلکه به طور قطع و یقین تصرفاتى در کلمات و حتى چگونگى بیان آن خواهد داشت. در نتیجه امکان تحریف و برداشتهاى متعدد وجود خواهد داشت.
2. خط و نوشتار: بعد از زبان، به نظر مىرسد خط، انقلاب شگرفى در حوزههاى اجتماعى است. خط، در عرصه اجتماعى توانست تحولى بنیادى ایجاد کند. پیدایش خط، آغاز تاریخ انسان است. انسان به دوره پیش از خط و بعد از خط تقسیم مىشود. بشر با اختراع خط توانست تمامى معانى و مفاهیم و منویات خود را به دیگرى و نسلهاى بعد انتقال دهد. زبان نخستین ابزار ارتباط مستقیم و خط نخستین ابزار ارتباطى غیر مستقیم با دیگرى است که توانست بخشى از محدودیتهاى ابزار بیانى را پوشش دهد. چنانکه در آثار نوشتارى، آن محدودیتهاى زمانى و مکانى و تصرف، وجود ندارد. با نوشتار مىتوان پیام را به مخاطبان غیر حاضر نیز رساند. به بیان دیگر، در شعاع فرهنگ نوشتارى، دیگر مخاطب غیر حاضر وجود نخواهد داشت، بلکه همگان مخاطب حاضر خواهند بود.
خط ویژگىاش در آن نیست که نخستین ابزار بیانى غیر مستقیم است، بلکه هم اینک که قرنها از اختراع خط مىگذرد، باز هم تأثیر شگرف خود را بعد از زبان همچنان محفوظ داشته است. به نظر مىرسد اهمیت خط و کارآمدى دائمى آن بود که بشر به جاى حذف آن و یا جایگزینى آن، به اختراع چاپ و چاپخانه در سال 1436 میلادى همت کرد که از صنعت چاپ باید به عنوان انقلاب دوم یاد کرد. هم اینک در تمامى وسائل ارتباطى: کتاب، نشریات، رادیو، تلوبزیون، تئاتر، سینما، اینترنت و... ، خط نقش اساسى دارد.
به راستى جامعه بشرى بین دو دوره هرگز با پیش و پس آن قابل قیاس نیست.
1. بشر پیش از اختراع خط را با بشر پس از آن نمىتوان مقایسه کرد.
2. بشر پیش از اختراع چاپخانه را با بشر بعد از اختراع چاپخانه را نمىتوان مقایسه کرد.
چه در دوره خط و چه در دوره چاپ، آن چه توانست خط را به عنوان ابزار بیانى پایدار و فراگیر کند نویسندگانى بوده و هستند که از این ابزار به خوبى بهره مىگیرند. کسى نیست که بتواند شأن و منزلت صاحبان قلم و نویسندگان را نادیده انگارد. نویسندگان بزرگى که با آثار خود توانستند افقهاى جدیدى را بر بشریت بگشایند.
رسانههاى ارتباطى
رسانهها، به لحاظ تاریخى بعد از زبان و اختراع خط و چاپخانه قرار مىگیرد و از نظر اهمیت و اعتبار شاید در ردیف سوم باشد؛ ولى از نظر کاربرد و فراگیرى با هیچ یک از ابزار ارتباطى پیشین قابل مقایسه نیست. نخستین ویژگى رسانههاى ارتباطى آن است که تمامى ابزارهاى پیشین را در درون خود حفظ کرده و بر گستره فراگیرى آنها افزوده است. با توجه به این که به طور مسلم رسانههاى ارتباطى از قبیل دسته دوم ابزار ارتباطى به شمار مىروند که از آنها بهرهگیرى غیر مستقیم مىشود. نفس همین که رسانهها ابزار ارتباطى غیر مستقیماند، در رده بعد از ابزار ارتباطى مستقیم قرار مىگیرند.
کتابهاى الکترونیکى نیز یکى از روشهایى است که در حال جایگزینى آثار نوشتارى گذشته است. و به جهت نوپایى آن ولى نفوذ بیش از اندازهاش از ضرورتهاى غیر قابل گزیر است.
اینترنت ساختار جدید نوشتارى
اینترنت به معناى واقعى کلمه، همان کوچک شدن جهان است. به میزانى که منظومههاى شمسى، یکى پس از دیگرى کشف مىشود و جهان محدود مادى کره زمین هم اینک به بیش از 16 منظومه شمسى بدل شده است که براى رسیدن به منتهى الیه آن میلیاردها سال نورى لازم است. هنوز بقایاى بعضى از ستارههاى نابود شده در میلیاردها سال پیش از این، زمانِ بسیارى نیاز دارد تا در رؤیت ما قرار بگیرد. امّا در همین جهان بسیار گسترده طبیعت، اینترنت همان دورترین نقطه را هم در معرض دید شما و در کنار شما قرار مىدهد. اینترنت هم زمان و هم مکان را در هم ریخته است. هیچ حادثهاى نیست که در آن گوشه جهان در خانه یک روستایى اتفاق نیفتد و در این گوشهى جهان از آن با خبر نشوند.
از چنین فضاى فراهم آمده از خیر و برکت تکنولوژى، به خوبى مىتوان براى ارتباط و گفت و گو با جهان اسلام بهره گرفت. هم اینک بسیارى از سایتهاى اینترنتى که معلوم نیست توسط چه کسانى به راه افتاده و چه نهادهایى از آنها حمایت مىکنند - چه شیعه و چه سنى - به رجز خوانى و شاخ و شانه کشیدن علیه هم مىپردازند. سایتهایى که مىکوشند شیعه را کافر حربى و یا مشرک جلوه دهند و سنى را بى دینهاى بدتر از قوم یهود که نمىتوان و نباید با آنها زندگى مسالمت آمیزى داشت. اگر بتوانند حوزههاى علمیه و عالمان به این عرصه راه بیابند و اندیشههاى شیعى خود را عالمانه و محققانه در معرض دید دیگران قرار دهند، باور کنیم که نگاهها نسبت به شیعه دگرگون خواهد شد. بسیارى از سایتهاى اینترنتى ادعاهایى را که یک عالم شیعى بر اساس مطالعات و تحقیقات خود بدان رسیده، همان را آسمان و ریسمان کرده و دیدگاه یک نفر را به همه شیعیان نسبت مىدهند و آن گاه به ردیه علیه آن مىپردازند. از طرف بعضى از عناصر شیعه نیز این گونه است. از محتواى بعضى از این سایتها بر مىآید که متصدى آنها از حداقل سواد کلامى حتى محروم است. فقط به عنوان یک وظیفه دینى و شرعى، به بیان شبهات و رد آنها مىپردازد. از این فرصت و فضا به سود شریعت اسلامى و پیشبرد اهداف عالى دینى، به خوبى مىتوان بهره برد.
شاید اینترنت، جوانترین و پر نفوذترین رسانه فراگیر جهان باشد. با گذشتِ کمتر از نیم قرن از آغاز پیدایش آن، هم اینک نزدیک به دو میلیارد نفر از جمعیت جهان، از آن استفاده مىکنند. اینترنت، بهترین نماد تکنولوژى یا صنعت پیشرفته است.
اینترنت، به معناى واقعى کلمه، همان کوچک شدن جهان است؛ زیرا هم زمان و هم مکان را از صحنه ارتباطات حذف کرده است. از چنین فضاى فراهم آمده، به خوبى مىتوان براى ارتباط و گفت و گو با جهان اسلام بهره گرفت. اگر حوزههاى علمیه و عالمان به این عرصه بیایند و اندیشههاى خود را عالمانه و محققانه در معرضِ دید دیگران قرار دهند، به حتم نگاهها نسبت به اسلام و شیعه دگرگون خواهد شد.
در بین رسانههاى موجود: روزنامه، مجلات، رادیو و تلوزیون؛ شاید بتوان گفت اینترنت یک رسانه جهانى دو سویه است. در دیگر رسانهها، بیشتر گویندگان هستند که مخاطبان خود را تحت تأثیر خود قرار مىدهند؛ امّا اینترنت این ویژگى را دارد که به جاى گفت و گوى یک سویه فضاى گفت و گو را براى دو طرف فراهم آورد. گرچه هم اکنون، مقالههاى بسیارى در صفحههاى اینترنتى، علیه اسلام انتشار یافته است، ولى این فضا نیز براى مسلمانان فراهم است که ضمن نقد تمامى آنها، خود به ارائه تصویرى از اسلامى که خود مىشناسند و بدان باور دارند، بپردازند. هر مسلمانى هر ایدهاى که داشته باشد، با اندک هزینهاى مىتواند در اختیار دیگران قرار دهد.
»دین به نحو چشمگیرى در شبکه جهانى و در میان انبوهى از گروههاى خبرى و اتاقهاى چت حضور دارد. تمام ادیان بزرگ، صدها کلیسا، جنبشهاى دینى جدید، میلیونها صفحه وب که توسط مؤمنان تهیه شده است، معلمان دینى، شمنها و... . به گونهاى در این شبکه خود را عرضه مىکنند. افزون بر این، خود اینترنت مذاهب خاص خود را تولید مىکند از مگا سایتهاى معنویت مجازى گرفته تا کلیساهاى مجازى و ادیانِ کاملاً آن لاین. به این همه، انبوهى از سایتهاى تجارى را که از تمایلات معنوى بهرهورى مىکنند و در ضمن ما را از اخبار ادیان، آگاه کرده، لوازم و اشیاء مذهبى را مىفروشند و ما را با سایتهاى دیگر مرتبط مىسازند، باید افزود. مردم در اینترنت، مطالب دینى را مىخوانند، با دیگران در مورد دین حرف مىزنند، متون و اسناد دینى را ذخیره و برداشت مىکنند، کتابها و اشیاى دینى را مىخرند، با تورهاى مجازى از گالریهاى مذهبى یا بناهاى دینى دیدن مىکنند، با استفاده از نمایههاى الکترونیکى در متون جست و جو مىکنند، مراکز مذهبى و دینى را شناسایى مىکنند، تصویر رهبران و شخصیتهاى مذهبى را مشاهده مىکنند و... رشد استفاده از اینترنت، آن چنان سریع و گسترده است که تعداد سایتهاى موجود از توان موتورهاى جست و جو و سایر راهنماهاى آن لاین دیگر بیشتر شده است. هیچ کس نمىتواند پا به پاى این تحولات حرکت کند. آگاهى بیشتر در خصوص حضور دین در اینترنت مستلزم تحلیل محتواى سایتها، گروههاى خبرى، چت رومها و... است. «
16این بایستگى دور از انتظار نیست که حوزویان نسبت به فضاى موجود درنگ روا بدارند و بازنگرى کنند و با جبران نقطه ضعفها به افزایش راندمان کارى خود در این ساحَت بپردازند. تاریخ بهترین گواه است که عالمان دین و حوزویان از خط و ابزار نوشتارى بهره شایانى در ترویج و گسترش دین بردهاند و هم اینک کتابخانههاى جهان آکنده از آثار دینى عالمان حوزوى و دینى است. پس از اختراع صنعت چاپ، باز این عالمان دین بودند که از این ابزار براى گسترش فرهنگ دینى و فراگیرى آن کوشیدند. و با راه افتادن نشریات و مجلات، باز هم حوزویان با خوش اقبالى با آنها رو به رو شدند و از این ابزار و امکانات به خوبى بهره بردند. هم اکنون شایسته است این مسؤولیت با ابزارهاى نوین و همسو با فضاى فرهنگى جدید ایفا شود.
ناگفته نماند که اینترنت، یک جهان جدیدى است که نمىتوان با بن مایههاى سنتى پا به این عرصه گذاشت و موفق بود، بلکه اقتضاى حضور و تأثیر گذارى در جهان مدرن، بهرهگیرى از الگوهاى برتر خود این جهان است و این نکتهاى است که حوزویان نمىتوانند از آن غفلت داشته باشند.
در جریان رشد و بالندگى اینترنت، على رغم گستره و دامنه فراگیرى آن در سطح جهانى، متأسفانه کشورهاى اسلامى از این ابزار ارتباطى عصر تکنولوژى پیشرفته تا اندازهاى نسبت به دیگر کشورها، عقب افتادهترند. به بیان دیگر، سیر گسترش اینترنت در کشورهاى اسلامى، با وجود تمامى امکاناتى که اینترنت در اختیار دارد، بسیار کندتر است. شاید علت عمده آن موارد زیر باشد:
درآمد پایین ناخالص داخلى.
میزان بیسوادى بالا، چیزى حدود 65 درصد بیسواد.
انگلیسى بودن بیشتر منابع و اطلاعات و ذخیرههاى اینترنتى.
ساختارهاى سیاسى کشورهاى اسلامى
17طبیعى است چنانکه در هر یک از علل بالا دگرگونیهایى ایجاد شود، فضاى ارتباطى در کشورهاى مورد نظر دچار دگرگونى خواهد شد.
شبکههاى ماهوارهاى؛ ساختار جدید زبانى
هم اینک بعضى از گروههاى دینى و پیروان آیینها، مسلکها و ادیان، افراد و سازمانها به این نتیجه رسیدهاند که براى پیشبرد اهداف خود به سمت بهرهگیرى از شبکههاى جهانى بروند. بعضى از تلویزیونهاى ایرانى هم اکنون از شبکهى ماهوارهاى پخش مىشود، مانند سحر، العالم، پرس تى وى، جام جم ایران، و نیز شبکههاى صرفا دینى و مذهبى که گویا با حمایت ایرانیها و عراقیها پخش مىشوند، مانند شبکه سلام و الزهرا و شبکههاى عراقى که این شبکهها به زبان فارسى و عربى است و بیشتر سخنرانى روحانیان را پخش مىکنند. و بسیارى از شبکههایى که به تبلیغ و ترویج ادیان آسمانى و حتى آیینهاى دیگر مىپردازند. آیین بودا براى خود شبکهى خاصى دارد.
اکنون دهها شبکه ماهوارهاى وجود دارد که از گرایشها و مسلکها و آیینهاى خاصى دفاع مىکنند و یا به ترویج و تبلیغ آنها مىپردازند. حتى نحلههاى خاصِ مذهبى اسلامى نیز براى خود شبکه و کانال خاص تلویزیونى ماهوارهاى دارند. و هر یک از این کانالها مىتوانند مخاطبان خود را در هر کجایى که باشند با حداقل امکانات - برق، تلویزیون، دیش و رسیور - پوشش دهند.
شبکههاى ماهوارهاى ایران
با توجه به پیشرفت ایران از آغاز دهه 50، پیشرفت ایران در بهرهگیرى از تلویزیون و در ادامه استفاده از ماهواره در وضعیت، به نسبت، درخور قبولى قرار دارد. البته باید توجه داشت رسانههاى ملى ایران - مطبوعات، رادیو، تلویزیون و ماهواره - تابعى از سیاستهاى کلان دولت جمهورى اسلامى و بخشى از قدرت نظام سیاسى است. روشن است که در عرصههاى جهانى موضع گیریهاى خاص سیاسى دولتها بر اساس حفظ منافع ملى خواهد بود؛ اما حوزههاى علمیه که هدفشان و رسالتشان چیزى فراتر از دولت و سیاست و نظام و منافع ملى است؛ نمىتوان فعالیتهاى شبکهها و رسانههاى دولتى را در راستاى اهداف و رسالت حوزههاى علمیه مورد ارزیابى قرار داد. اما بررسى وضعیت شبکههاى تلویزیونى و ماهوارهاى ایران زمینه را براى چگونگى بهرهگیرى از این امکانات براى حوزههاى علمیه فراهم مىآورد.
شبکههاى ماهوارى
در این جا، به بخشى از شبکههاى ماهوارهاى با گرایش دینى و مذهبى اشاره مىکنیم. با این توجه که بعضى از این شبکهها ساختار کاملا علمى دارند و بعضى بسیار عامیانه و سطحىاند. بعضى به صورت شبانه روزى و بعضى در ساعات خاصى برنامه پخش مىکنند. اگر مجالى فراهم شود تا تمامى شبکههاى دینى و مذهبى شناسایى و تعلقات دینى و مذهبى آنها تجزیه و تحلیل شود، بیشتر مفید خواهد بود. چنانکه شبکههایى براى تحریک احساسات اهل سنت علیه شیعه راه انداخته شده است و در پاسخ بدان، شبکهاى براى تحریک احساسات شیعه علیه اهل سنت به راه انداختهاند. گرچه شبکههایى هم وجود دارد که راه انصاف و اعتدال را در پیش گرفتهاند.
در این جا به گونه گذرا به چند شبکه ماهوارهاى اشاره مىشود:
TlCProphe شبکهاى به زبان انگلیسى، مروج آیین یهودیان.
TVmohabat شبکه محبت، شبکهاى به زبان فارسى، مروج آیین مسیحیت.
TVAlmalakoot الملکوت، به زبان انگلیسى با زیرنویس عربى، مروج آیین مسیحیت.
TVSuryoyo به زبان عربى و مروج آیین مسیحیت.
Noursat عربى، مسیحى.
CTV عربى، مسیحى.
TVNEJAT به زبان فارسى و بیانگر اعتقادات مسیحى.
TVSofia به زبان عربى و مروج آیین اسلامى صوفى.
Tawassol به زبان عربى و اسلامى.
HaqiqaAL عربى، اسلامى، سنى، سلفى گرى.
TVHoda انگلیسى، اسلامى.
Rayah_AL شبکه عربى، سنى.
InternationaMTA این شبکه چند کانال ماهوارهاى دارد که به زبانهاى مختلف برنامه پخش مىکند. شبکهى کاملا دینى، مذهبى، عرفانى با گرایش قادیانى.
CHANAL18ISLAM از عربستان سعودى پخش مىشود. انگلیسى، اسلامى،
TVNour به زبان فارسى مروج آیین اسلام با گرایش اهل سنت با رویکرد وحدت با شیعه و ضد وهابیت.
ZAHRAA شبکه شیعى، عربى.
AnwarAL شبکه الانوار عربى، اسلامى شیعى که از کویت پخش مىشود و از پیروان آیتاللّه سید صادق شیرازى است. این شبکه خود داراى دو کانال است: یکى ویژه آموزشها و گفت و گوهاى مذهبى است و دیگرى ویژه پخش ادعیه و مرثیه.
Ahlulbayt شبکه اهل البیت به زبان عربى و از کربلا پخش مىشود. شبکه تصویرى شیعى.
AlGHADEER الغدیر شبکه عربى شیعى
Karbala شبکه کربلا، عربى، شیعى
TVTHAQALAYN الثقلین شبکه عربى شیعى
TVSalam شبکه اسلام، به زبان فارسى، اسلامى، شیعى، با گرایش ضد اهل سنت و ولایتى. به گفته حسن بهشتى پور شبکه فوق العاده افراطى است.
19ALMAAREF از بحرین پخش مىشود و متعلق به شیعیان این کشور است.
TVHADI شبکهاى شیعى که مسائل مذهبى را به زبان ساده براى کودکان و نوجوانان بیان مىکند.
TVHosseinImam اسلامى شیعى و ویژه امام حسین (ع)
TVSAMEN در شرف راه اندازى است.
شبکههاى دیگرى با نام ائمه (ع) راه اندازى شده و یا در شرف راه اندازى است.
با توجه به پیشرفت ایران در بهرهگیرى از تلویزیون و شبکههاى ماهواره، شایسته است حوزههاى علمیه، با برنامه ریزى کارشناسى شده، از این ابزار قدرتمند در راستاى ایجاد همگرایى اسلامى و گسترش اهداف دین استفاده کنند.
6. بایستگی هاى ارتباط با جهان اسلام
در این که ارتباط با جهان اسلام براى حوزویان و عالمان دین ضرورتى گزیرناپذیر است، تردیدى وجود ندارد؛ اما نکته اساسى آن است که بازیگران این نقش و مجریان آن نیز باید به این ضرورت رسیده باشند. اگر این ضرورت براى مجریان و دست اندر کاران هنوز به عنوان یک امر عادى و رایج باشد و نه ضرورت، باید توجه داشت که آنان در ادامه ارتباط مشکل ایجاد خواهند کرد. در حقیقت، آنان کارى را خواهند کرد که بدان باور ندارند. پس از احراز حتمیت و ضرورت این اتفاق مهم، اینک نوبت آن است تا براى اجرایى شدن آن، اصول و قوانینى مورد توجه قرار گیرد.
در داستان ارتباط با جهان اسلام باید دید توانایى و امکانات و فرصتهاى سیاسى و یا نظام دیپلماسى کشورها، اجازه گفت و گو و تماس را با همه مسلمانان مىدهد؟ اگر تماس با تمامى اقشار ممکن و مطلوب باشد؛ آیا معقول هم هست؟ نتیجه و دستاوردى هم خواهد داشت؟ چه بسا معقول باشد و نتیجه و پیامدهاى مثبتى هم داشته باشد؛ آیا ضرورت هم دارد؟
بنابراین، کشف ضرورتها و بایستگیها براى ایجاد ارتباط بسیار مهم است.
ضرورتها و بایستگیها براى ایجاد ارتباط با جهان اسلام عبارت است از:
1. بهرهگیرى از ابزار مناسب: براى ارتباط با جهان اسلام، ابزار ارتباطى مناسب، کارا و مؤثر را باید به خدمت گرفت. و از فضاى جدید فراهم آمده در شبکههاى ماهوارهاى و اینترنت، به خوبى بهره برد. بر حوزویان است که نسبت به روند موجود درنگ روا بدارند و به بازنگرى وضعیت خود بپردازند. و با جبران نقطه ضعفها، راندمان کارى خود در این حوزه افزایش دهند. تاریخ بهترین گواه است که عالمان دین و حوزویان از خط و ابزار نوشتارى بهره شایانى در ترویج و گسترش دین بردهاند. و هم اینک کتابخانههاى جهان، آکنده از آثار دینى عالمان حوزوى و دینى است. پس از اختراع صنعت چاپ، باز این عالمان دین بودند که از این ابزار براى گسترش فرهنگ دینى و فراگیرى آن کوشیدند. و با راه افتادن نشریان و مجلات باز هم حوزویان به گونه مناسب با آن رو به رو شدند و از این ابزار و امکانات به خوبى بهره بردند. این روند با رویکردهاى جدید و همسو با فضاى جهانى باید اعمال شود.
بهرهگیرى از رادیو و کانالهاى تصویرى و شبکههاى ماهوارهاى براى ارتباط با جهان اسلام به زبانهاى مختلف فارسى براى هموطنان ایرانى، افغانستان و تاجیکستان و کشورهاى حوزه خلیج فارس، و زبان ترکى براى هموطنان ترک زبان و ترکیه و زبان کُردى براى هموطنان کرد زبان و کُردهاى سوریه، عراق و ترکیه، زبان عربى براى ارتباط با مسلمانان کشورهاى عرب زبان، زبان روسى، زبان چینى، زبان اردو و دیگر زبانها ضرورت حوزههاى علمیه است. متأسفانه شبکههاى خبرى و سیاسى همچون الجزیره، العربیه، العالم و یا شبکههاى اعتقادى همچون سلام نتوانستهاند کارآمد و مفید قرار بگیرند. زیرا این شبکهها گویا بیش از آن که به دنبال ایجاد و حفظ ارتباط باشند، بیشتر به دنبال تأثیر گذارى و جریان سازىاند. در برابر هر یک از شبکههاى ماهوارهاى دینى شبکه و یا شبکههاى دیگرى ایجاد شدهاند که در راستاى خنثى کنندگى اطلاعات و اخبار و محتوا و دادههاى هر یک از آنها عمل مىکنند.
2. بهرهگیرى از تجارب گذشته: بهرهگیرى از الگوى ارتباط درصد موفقیت را افزایش مىدهد. متفکران اسلامى که در ارتباطات میان مذهبى سبک و شیوه داشتهاند، در تاریخ معاصر مانند: سید جمال الدین اسد آبادى، سید شرف الدین، آیتاللّه بروجردى، علامه طباطبایى، و... بهترین تجربه و الگوهاى ارتباطىاند.
راز اصلى موفقیت پیامبر در ابلاغ رسالت خود، جداى از امدادهاى غیبى و یارى خداوند بارى تعالى، دانش وَحیانى، هوش سرشار، آشنایى با روحیات مردم، بهرهگیرى از تجربههاى گذشته بوده است. سفر تجارى او با به همراه ابوطالب در دوازده سالگى20 و سفر تجارى او به عنوان رئیس کاروان به کارفرمایى خدیجه در 25 سالگى، پیش از بعثت بوده است. سفرهاى تجارى او و داد و ستدش با دیگران، زمینههاى مناسبى را براى تعامل با دیگران براى ایشان فراهم ساخت. او که توانایى ارائه و عرضهى کالاى دنیوى را در پاسخ به نیازهاى مادى اهالى شام داشت، پس مىتواند از آن تجربه براى ارائه کالاهاى دینى در پاسخ به نیازهاى معنوى، بهره بگیرد. اگر مىتوان اینترنت را به بازار بزرگ جهانى اقتصاد و درآمدزایى بدل کرد، پس مىشود از آن به عنوان پل ارتباطى براى تحکیم کانون خانواده و گسترش ارزشهاى بنیادى اخلاقى و استقرار مبانى دینى بهره برد.
3. دو سویه بودن ارتباط: کسانى که وارد این ارتباط مىشوند مىپذیرند که ارتباط و گفت و گو دو سویه است. اگر قرار باشد هر یک از دو طرف اهداف خاص خود را پى بگیرد و در صدد جذب طرف مقابل باشد، اصل ارتباط ناموفق و ناکام خواهد ماند؛ زیرا دیگرى نیز همین وضعیت را خواهد داشت. باید پذیرفت که دیگرانى هستند - گرچه هم دین و هم کیش ما - ولى همچون ما نمىاندیشند. نظام ارزشى و هنجارهاى آنان چه بسا با ما کاملا متفاوت و متغایر باشد. نه آن تفاوت و تغایرى که غربیان نسبت به دیگران دارند و دیگران را بربر مىپندارند.21 و ما - حوزویان - که قصد تعامل و ارتباط با آنها را داریم، باید تن به این دوگانگى بدهیم، تا گفت و گو رخ بدهد. اصلا ارتباط، یک تعامل دو سویه است. ارتباط با جهان اسلام غیر از سخنورى بر فراز منبر و از پشت تریبون نماز جمعه است. ارتباط با جهان اسلام، یک گفت و گوى دو سویه است.
4. بایستگى مهاجرت عالمان دینى: مهاجرت و عزیمت عالمان برجسته مذهبى به مناطق دیگر، لازمه این کار است. بسیارى از صحابه و علما از شهر و دیار خود به مراکز اسلامى مىرفتند و یا از مراکز اسلامى به دیگر شهرها کوچ مىکردند و به جایى که ضرورت داشت و یا احساس مىکردند که باید بروند مىرفتند و به تبلیغ دین و مذهب خود مىپرداختند، مانند سلمان فارسى و مسلمان شدن مردمان بخشهایى از ایران. تا عالمان دین و فقیهان حوزه به کشورهایى همچون هند و پاکستان و مالزى و بنگلادش و افغانستان و لبنان سفر نکنند و از نزدیک شاهد تعامل ادیان و مذاهب در کنار هم نباشند، نمىتوانند در فضاى کنونى به تبیین و تبلیغ بپردازند. این مهاجرت، نه از نوع مهاجرت براى ارشاد است، بلکه مهاجرت براى آشنا شدن با زندگى مسلمانانى است که با مردمانى مىزیند که پیرو مذهبها و ادیان دیگرند. در یک اداره با 25 کارمند نزدیک به 10 تا 12 دین و مذهب وجود دارد. مسیحى کاتولیک و پروتستان، یهودى، بودائى، اشعرى، اسماعیلى، جعفرى، هندو، و... تا این هجرت صورت نگیرد، شاید نتوان فهم کرد که علامه فضلاللّه در لبنان چه کار سترگى انجام مىداده است. تا از نزدیک، کسى با بیروت و جنوب لبنان و مسیحیان و دروزیها آشنا نباشد، بى گمان نخواهد توانست میزان عظمت کار سید موسى صدر را نیک دریابد. تمامى عالمان و متفکران دینى موفق، آنانى بودند که تن به چنین مهاجرتهایى دادهاند. و این آشنایى و بلکه مهاجرت، باید از ایران خودمان آغاز شود. مهاجرت به شهرهایى همچون جام، تایباد، باخرز، سرخس، شهرهاى استان سیستان و بلوچستان، شهرهاى بندرعباس و استانهاى غرب کشور. باید از نزدیک با مردمان و پیروان دیگر مذاهب این شهرها به گفت و گو پرداخت و با آنان آشنا شد. به یقین، مهاجرت بدین معنى آثار و پیامدهاى بسیار با شکوهى در پى خواهد داشت. متأسفانه گاه مهاجرتها بدون پشتوانه علمى به این مراکز اتفاق مىافتد و آثار بسیار بدى در پى دارد. همان ذره اعتماد بین مسلمانان را نیز به باد فنا مىدهد.
5. بایستگى تبیین عقلانى: باید به این واقعیت تن در داد که فضاى عقلانى جدید، پیروى بدون چون و چرا را بر نمىتابد؛ بلکه طرح مسائل و امور باید مبتنى بر تحلیل و تبیین عقلانى باشد. اگر قرار است که با دیگران ارتباط برقرار کنیم بایسته است با منطق و استدلال، اندیشه خود را فرا روى دیگران قرار دهیم، تا دیگران خود دریابند که چه اندیشه و تفکرى کارامد است و پشتوانه عقلى دارد. این که دیگران را به تقلید و پیروى کورکورانه فرا بخوانیم، نه منطقى است و نه راه به جایى خواهیم برد. بخش زیادى از مطالب بدون دلیل را در گفت و گوى جهانى باید به کنارى نهاد. بسیارى از احادیث و روایات جعلى خرد ستیز و خرد گریز را در گفت و گو با جهان اسلام باید وا نهاد. گذشته از روایات ضعیف، حتى روایات قوى که نیاز به بحث، درنگ بسیار و یا توجیه دارند نیز باید در گفت و گو با پیروان دیگر مذاهب و ادیان وا نهاد. در شگفتم که چرا در فضاى عقلانى، على رغم همه تلاشهاى ستودنى ناقدان و بررسى کنندگان روایات و سره از ناسره شناسان، مانند: علامه مجلسى در مراة العقول و شیخ حر آملى در وسائل الشیعه و زحمات توان فرساى آیتاللّه بروجردى و شاگردان بنام ایشان در تدوین جامع احادیث الشیعه و... شمارى دانسته و ندانسته به ترویج روایات ضعیف دست مىیازند که بى گمان، تمسک به روایات ضعیف که راویان غیر درخور اعتماد دارند و از نظر محتوا ناسازگار با قرآن و اصول مسلماند، و ارجاع دادن به کتابهاى روایى پر مشکل، از آفتهاى گفت و گو، حتى با خود شیعیان است تا چه رسد به گفت و گو با دیگر مسلمانان.
6. مدیریت و هدایت گرى: در درازناى تاریخ آن گونه نبوده است که خود حوزویان و عالمان دین، به گونه مستقیم دست به کارى بزنند. در مَثَل در برگذارى مجالس سرور و یا عزا، گرچه گاه این مراسم در منازل ایشان برگذار مىگردید، ولى بیشتر نقش ایشان حمایت و هدایت بوده تا مدیریت و ندبیر. بیشتر عالمان دین مىکوشند تا فرهنگ احیاى سنن و آیین دین توسط مردمان پاسدارى و ترویج بشود. و این سیر، همچنان ادامه دارد. به نظر مىرسد این نوع از نگاه برگرفته از آیه شریفه باشد:
»انا ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط. «
ما پیامبران مان را با دلیلهاى آشکار فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان همراه کردیم تا مردم قسط را به پا بدارند.
انبیاى الهى از آن جهت برگزیده شدند و با خود کتاب و حکمت آوردند تا خود مردم به پا خیزند و امور را به پیش ببرند و بکوشند تا عدالت و قسط در جامعه استیلا بیابد.
به نظر مىرسد به لحاظ کارآمدى چنین رویکردى، بسیار مهم و درخور درنگ است. مدیریت و تدبیر یک مجموعه مانند مجله و یا هر رسانهاى غیر از هدایت و سیاست گذارى است. به نظر مىرسد در فضاى کنونى با توجه به شبکههاى گستردهى ماهوارهاى و مجازى، عالمان دین و حوزویان که تجربه خوب و موفق سیاست و هدایت نشریات دینى کارامد و راهگشایى همچون مکتب اسلام،22 حوزه، نقد و نظر، و... توانسته براى خود جایگاه خاصى ایجاد کند.
7. پذیرش و تحمل دیگران: حوزههاى علمیه بایسته است در بهرهگیرى و مدیریت از این شبکهها گشاده دستى داشته و آستانه تحمل خود را بالا ببرند. زندگى در دنیاى گسترده ماهوارهاى و زیستن در کنار بیش از یک میلیارد و پانصد هزار انسان مسلمان غیر از زندگى در حجره و مدرسه و روستا و حاشیه شهرهاست که خود نیز بدان توجه داشته و دارید. باید گفت که اصلا این نوع زندگى با آن چه پیشتر نام و عنوان زندگى داشت، کاملا متفاوت و چیز دیگرى است.
بالآخره، توجه به پیرامون خود و دیدن دیگران، ضرورت اجتماعى زندگى در دنیاى امروز است. اگر کسى را نبینى به معناى آن نیست که او نیز تو را نخواهد دید. بهتر آن که هم ببینیم و هم دیده شویم. باید در دنیاى امروز وارد صحنه و پهنه جهانى شد. مهم نیست که جهانى شدن را بپذیریم یا نپذیریم. مهم نیست که حقوق بشر را بپذیریم یا نپذیریم، مهم این است که در این باره حرف بزنیم و حرف مستدل براى گفتن داشته باشیم. این بایستگى گزیرناپذیر دوره کنونى ماست.
جهانى شدن به معناى این است که همه ما - انسانها - جداى از رنگ، نژاد، جنسیت، گرایش و... در یک فضاى بسیار محدود و کوچک زندگى مىکنیم که نمىتوانیم بى ارتباط با دیگرى باشیم. پیچیدگى، تکنولوژى، تقسیم کار، تخصصها، گستردگى نیازها، محدودیت توانایى انسانها و... همه اینها علل و عواملى است تا این موجود ویژه - انسان - در زیر یک سقف - دنیا - به داد و ستد با یکدیگر بپردازد.
بر خلاف گفته برخى که جهان در حال گسترش است، باید گفت قدر متیقن نسبت به انسان هر چه پیشرفت رخ مىدهد، جهان براى بشر کوچک و کوچکتر مىشود.
8. زبان مشترک: این درست که جامعه جهانى کوچک شده است، ولى این به آن معنى نیست که همه با هم مىتوانند مفاهمه برقرار کنند، بلکه فضاى کنونى این بستر را فراهم کرده است، تا بتوانیم با هم گفت و گو کنیم. ایجاد فضا غیر از خود گفت و گوست. توانایى گفت و گو و ادامه آن از طرف ما و یا طرف مقابل است. در این جاست که زبان مشترک پر و بال خواهد گشود و این فضاى ایجاد شده را کارآمد خواهد کرد. این زبان مشترک باید همراه با توجه خاص به محتوا و شکل پیام باشد. در مَثَل در تبیین خطبههاى حضرت امیر (ع) گفته شود:
»مراقب باشید زرق و برق شمشیرها شما را نگیرد. همیشه به عقبه و دنباله و آخر لشگر نگاه کنید؛ نه به جلوداران و کسانى که به تو نزدیکاند. و... مبادا برق شمشیر و صداى برخورد شمشیر در شما ایجاد سستى و ترس کند. به عقبهى لشگر توجه داشته باشید، مبادا هم چون جنگ احد، گروهى اسب سوار و یا شمشیرزن شما را محاصره کنند و... «
باید کلام بزرگان، تفسیرهاى قرآنى و احادیث را به صورت کارشناسانه به زبان روز و زبان رسانه بیان کرد... مبانى و تفکر قرآن، گرچه اصلى ثابت است؛ اما باید با توجه به مسائل روز ترجمه و تفسیر شود.23 این نکته خیلى مهم است که ما پس از فهم آیات قرآن و روایات ائمه و سخنان حضرت امیر (ع) آن را به زبان امروزى بیان کنیم. زبان امروزى بدان معنى نیست که آن را به انگلیسى و یا چینى و ژاپنى برگردانیم. بلکه همان محتوا را به شکل و صورت و در قالب جدیدى ارائه کنیم.
به نظر مىرسد بعضى از نویسندگان حوزوى، با همان حال و فضاى حوزوى وارد عرصه تبلیغ و بهرهگیرى از ابزار قلم و نوشتار مىشوند و در نتیجه ناموفق و شکست خورده بر مىگردند.
البته من در موقعیت و جایگاهى نیستم که داورى کنم مقصر در این میان کیست و چه کسانى باید در این باره هزینه و سرمایه گذارى کنند. مهم این است که از این فضاى ایجاد شده، باید بهره برد و درست هم باید بهره برد. و مهم مورد دوم است که بدان کمتر توجه مىشود. درستى بهرهگیرى از ابزار هم به محتواى پیام و هم به شکل و صورت پیام، ما را توجه مىدهد. شاید بعضى نتوانستهاند آن گونه که باید با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند که این ناتوانى، ناشى از شکل و صورت محتوا و از آن مهمتر، خود محتواست.
فراوان شنیده مىشود که بسیارى از کلیساها با نبود و کاهش شدید جمعیت و عضو رو به رو هستند. جوانان کمتر رغبت مىکنند که وارد این عرصهها شوند. این تنها به جهت وضعیتِ بد جوانان نیست، بلکه این احتمال را هم باید داد که کلیسا، نمىتواند محتواى خود را در شکل و قالبهاى نوین ارائه کند. به دین جهت با خلأ شنونده و اهل کلیسا رو به رو مىشود. چنان که محمد قطب در اسلام و نابسامانیهاى روشنفکران، اشاره مىکند که در کلیسا براى جذب جوانان، محفلهاى شبانه و مجالس رقص و پایکوبى و... فراهم آوردهاند، تا زمینه براى جذب آنان آمادهتر گردد.24 طبیعى است جوانانى که جذب محفل شبانه گردند چندان روشن نیست که میزان دلبستگى آنها به دین چگونه باشد. این در حقیقت خود ترویج تباهى است، آن هم توسط کلیسا که باید مروج اخلاق و دیانت باشد.
سرعت و شتاب از ویژگى دنیاى معاصر است. اگر شتاب نگیرى و در این هیاهوى سرعت، همین که بایستى ماندهاى و اگر سر بر گرانى رفتهاى براى همیشه. فقط مىتوانى با پشتوانه آن چه پشت سر گذاشتهاى به پیش برانى. هر چه سادهتر و کم بارتر بهتر. اما بارى که با خود مىبرى باید ارزش بر دوش کشیدن را در این هیاهو داشته باشد.
محترم شمردن احساس، باور و ارزشهاى طرف مقابل، براى ایجاد و ادامه ارتباط. سکوت کردن در هنگام سخن گفتن طرفهاى مقابل؛ در ارتباط با جهان اسلام باید نشان داد که مىخواهید گوش کنید و تنها گوینده نیستید. در هنگام تعامل با دیگران ضمن رعایت آداب معاشرت، باید آیین گفت و گو و ارتباط مورد توجه قرار گیرد. آن گاه که طرف مقابل از خود و یا ارزشها و یا ویژگى فرهنگى خود سخن بگوید، باید بدان گوش سپرد و مبادا که به سخره گرفته شود و یا مورد کم مهرى و یا بى توجهى قرار گیرد، چنانکه در بعضى از همایشها دیده مىشود. پیامبر به عنوان اُذُن شناخته مىشود و خداوند نیز آن را مىستاید.29همین روند بایسته است در ارتباط جهانى اعمال شود. هم باید گوش کنید و هم به طرف مقابل ثابت کنید که در حال گوش کردن هستید.
9. بایستگى فرصت شناسى و فرصت سازى: توجه به این اصل از اولویتهاى ارتباط است. ارتباط با دیگرى غیر از منبر و سخنرانى است. در ارتباط با دیگران نباید بر این باور بود که این تنها فرصت است، پس باید همین اول، همه سخنانم را بگویم، بلکه باید توجه داشت که چه سخنى را در کجا و با چه کس و یا کسانى باید گفت.
همواره باید زمینه را براى ادامه گفت و گوهاى بعدى فراهم آورد و از کنش، یا واکنشى که دیوار جدایى را پى بریزد پرهیز کرد. در گذشته براى آموزش فن خطابه به ما مىآموختند که مخاطب خود را نادان بپندار تا بتوانى خوب سخن بگویى، پس در آن دور ما با مخاطبهاى نادان - از نظر خطیب - رو به رو بودیم، ولى اینک باید بدانیم که ما با مخاطبهاى ناآشنا، ولى باسواد و دانا رو به رو هستیم. باید بتوانیم فرصتى را براى گفت و گو و تعامل با آنها ایجاد کنیم.
از ویژگیهاى فضاى مجازى ایجاد فضاى آزاد براى بیان افکار و اندیشه است. دینمداران و متفکران دینى مجال طرح و بیان افکار و اندیشه را پیدا مىکنند. بهرهگیرى از شبکههاى ماهوارهاى و اینترنت براى ارتباط با جهان اسلام، به زبانهاى مختلف، بویژه زبانهایى که در دنیاى اسلام رواج دارد، ضرورت اجتنابناپذیر حوزههاى علمیه است. البته در بهرهگیرى و مدیریت سایتها و شبکهها، بایسته است حوزههاى علمیه آستانه تحمل خود را بالا ببرند؛ زیرا تلاش فکرى و فرهنگى در ارتباط با بیش از یک میلیارد و پانصد هزار انسان مسلمان غیر از چنین کارى در حجره و مدرسه و روستا و شهر و یک کشور است.
10. توجه به محتواى پیام: گرچه در ارتباط با جهان اسلام، ابزار ارتباطى نقش کلیدى و اساسى دارد، ولى بیش و پیش از آن و بلکه مهمتر از آن توجه به محتوا - مواد پیام - و شکل و صورت آن است.
بایسته است پیشتر حوزویان به تهیه و برآوردن مواد و محتواى پیام بیندیشند که به نظر مىرسد بدان کمتر توجه مىشود. روشن است آن دادههاى گرد آمده در اذهان طلاب، که برگرفته از فضاى شیعى شهرى پیرامون خود است براى انتقال به دیگرانى که در این فضا نبوده و با چنین فضایى نا آشنایند، امر بسیار دشوار، بلکه غیر قابل پذیرش خواهد بود.
در نظر بگیرید که اگر یک و یا چند نفر از ما را به چین و یا ژاپن اعزام کنند، تا رسالت دینى خود را به انجام برسانیم، در آن کشور با مسلمانانش چه برخوردى را خواهیم داشت. بر فرض این که به زبان چینى و ژاپنى آشنا بودیم، چه محتوا و گزارههاى دینى را براى آنان بیان خواهیم کرد؟ روى این بایستگى اندیشیدهایم؟
شمارى فکر مىکنند مشکل ارتباطى با دیگران، مسألهى زبان است. اگر زبان بدانیم، بتوانیم به انگلیسى یا عربى و... سخن بگوییم مشکل حل خواهد شد. اما صرف زبان و قالب نیست که داراى اهمیت است، بلکه محتوا نیز باید مورد توجه قرار گیرد. نمىتوان چیزى را که در آیین و فرهنگ ما بار معنایى خاص خود را دارد و داراى ارزش است، با همان شکل و قالب، اما به زبان دیگرى در لندن، پاریس، نیویورک و... عرضه داشت و به مخاطب ارائه داد. پس صرف برگردان واژهها از فارسى به انگلیسى و... کافى نیست باید به فضاى فرهنگى آن کشورها نیز دقت شود.
اگر حتى نگاه ما به دین، نگاهى ابزارى باشد که مىخواهد و مىتواند دیگران را سعادتمند کند، باید شرائط بازار را نیز در نظر بگیریم، چه کالایى را وارد چه بازارى مىکنیم. آیا بازار مورد نظر با زبانى که ما آن را ارائه مىکنیم، آشنا هستند یا خیر؟ این مشکلى است که ما در ارتباطات خود با آن رو به رو هستیم.
11. هماهنگى گفتار و کردار: رعایت ارزشهاى اخلاقى و همسویى بین آن چه گفته مىشود و آن چه که بدان عمل مىشود، در تعامل و ارتباط همسانى و همنوایى گفتار و کردار بسیار مهم و تأثیر گذار است. دلیلى ندارد که همه چیز را گفت و یا از همه چیز دفاع کرد. نسبت به پارهاى امور مىتوان سکوت کرد. دوگانگى بین گفتار و کردار آثار ناخوشایندى خواهد گذاشت و اساس ارتباط را مورد خدشه قرار خواهد داد.
در ارتباط حوزویان با جهان اسلام، باید توجه داشت که شخصیت انسان ترکیبى است از عناصر زیر:
1- گفتار، سخن گفتن
2- رفتار، داد و ستدى که با دیگران دارد، همچون معاشرت، سلام کردن و...
3- اندیشه، آن چه در ذهنش مىگذرد.
4- باور، همچون خدا وجود دارد، پیامبر وجود دارد و...
5- ارزش، دروغ بد است، خیانت بد است و...
6- کردار، اعمالى که از او سر مىزند هم چون صدقه دادن و انفاق کردن و...
بین هر یک از موارد بالا با دیگرى کاملا تفاوت جدى و ماهوى وجود دارد. مىتوان افراد را وا داشت تا رفتار مشترک و همسویى با هم داشته باشند، یا باورهاى مشابهى داشته باشند و یا کردار همانندى. و نیز مىتوان افراد را واداشت تا درباره یک چیز بیندیشند، ولى نمىتوان آنان را وا داشت تا مثل هم فکر کنند و بیندیشند. افراد با هم به یک مقوله نگاه مىکنند، ولى هر کدام برداشت خاص خود را خواهند داشت.
تفاوت کاملا بنیادى بین آشنایى حوزویان با دین، با دیگر مردمان وجود دارد. آشنایى در مردم براى آن است که به تکالیف دینى خود عمل کنند؛ اما حوزویان از آن جهت به آموزههاى دینى آشنا مىشوند که مىخواهند علاوه بر اقدام و عمل خود، به دیگران نیز بیاموزانند. و نیز علاوه بر این مىخواهند از آنها دفاع هم بکنند. بدین جهت چند پروسه را باید پیمود: 1. شنیدن، 2. فرا گرفتن.
3. عمل کردن.
4. ارائه دادن.
5. دفاع کردن.
12. هماهنگى گفتار و کردار: در تعامل و ارتباط، همسانى و همنوایى گفتار و کردار بسیار مهم و تأثیر گذار است. دوگانگى بین پنهان و آشکار آثار خوشایندى مىگذارد و اساس ارتباط را بر مىچیند.
13. ابراز مخالفت با شیوه مناسب: لازم نیست در گفت و گو و تعامل، لزوماً مانند طرف گفت و گو، فکر و عمل کرد؛ بلکه مهم است که آن صداقت در جایى ظهور و بروز پیدا کند. بایسته است دیدگاههاى خود را روشن و آشکار بیان کرد؛ اما در بیان دیدگاه مخالف خود، رفتارى هوشمندانه از خود بروز داد.
نتیجه
ارتباط و جهان اسلام، ارتباط گیرنده، ویژگى ارتباط، ابزار ارتباط از جمله گزارههاى مورد بحث بود.
معناى لفظى، علمى و کاربردى ارتباط در کانون توجه قرار گرفت، تا بحث در جهت خوشایندى سیر کند.
در معناى علمى ارتباط، آن چه مهم مىنماد، افزون بر عنصر انتقال، تأثیر گذارى و تأثیر پذیرى است، عنصرى که در گوهر معناى ارتباط وجود دارد.
در معناى کاربردى که همانا جا به جایى اندیشه و تفکر است، از ابزار ارتباطى سخن به میان است، ابزارهایى که تجربه، مهارت، فرهنگ و به طور کلى، امور فکرى و معنوى را جا به جا مىکنند مانند: رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجلّه، ماهواره، اینترنت و...
در ارتباطات، محور، تبادل اطلاعات است که مىتوان از همه اهرمها و ابزارهاى گوناگون بهره برد و یا چهره به چهره به تبادل اطلاعات پرداخت و اثر گذارد و یا اثرپذیرفت.
در این مقال نیز، حوزه جهان اسلام روشن شد. جهان اسلام از منظر هویتى و تمدنى، همه مسلمانان را در تمام قارهها در بر مىگیرد.
براى ارتباط با این جهان از حیث فکرى، فرهنگى و سنتها و آداب ناهمگون و از حیث نژادى تشکیل یافته از نژادهاى گوناگون، ارتباط گیرنده، باید برخوردار از ویژگیهایى باشد که زوایاى آن به روشنى بیان گردید و هدف از ارتباط، که همانا آشنا سازى مسلمانان با افکار و اندیشههاى ناب تشیع و آشنا سازى شیعیان با فرهنگ و افکار دیگر مسلمانان است، نموده شد.
و از آثار غیر درخور انکار این ارتباط، که در آسان سازى همگرایى در درون جامعهها و بین ملتها و افزایش سطح آگاهىها، سواد عمومى و آگاه ساختن ملتها از سنتهاى ریشه دار و ارزشهاى ناب، از میان برداشتن فاصلهها، به وجود آوردن فضاهاى بدون تنش، توانا سازى پیوندهاى اجتماعى و... جلوهگر مىشود، سخن گفته شد.
یادآور شدیم که عناصر اصلى پیام، عبارت است از: محتواى پیام، ساختار پیام و ابزار پیام که در همه این حوزهها، حوزههاى علمیه باید تلاش ورزند و بویژه عنصر محتواى پیام را جدّى بگیرند، اندیشههاى ناب شیعى را به نمایش بگذارند و به محتوا غنى بخشند تا در عرصه جهانى بتوانند میدان دارى کنند و سخنان و پیامهاى دگرگون کننده و اثر گذار از خود به جاى بگذارند.
و از تمام ابزار پیام رسانى و ظرفیتهاى موجود بهره ببرند و هر شبههاى را از طریق ابزارى که آن شبهه دامن گسترانده، خنثى سازند و به پاسخ آن اقدام کنند.
حوزههاى علمیه، عالمان ناب اندیش، با بهرهگیرى از ابزار مناسب براى ارتباط، تجارب پیشینیان موفق در عرصه ارتباطات، دو سویه سازى ارتباطات، هجرتهاى ثمربخش، روشنگرى عقلانى و طرح معارف دین، به گونه عقلانى، پذیرش و تحمل دیگران، توجه به زبان مشترک، فرصت شناسى و فرصت سازى و هماهنگى گفتار و رفتار، مىتوانند انقلابى ژرف در ارتباط با جهان اسلام بیافرینند.