بهرهگیرى از دستاوردهاى علمى و مدیریتى دیگران، ریشه در سرشت انسان دارد. سیرت دانشوران بر این بوده که از تجربههاى یکدیگر، بهره برند.
در گذشته ارتباط علمى میان کانونهاى علمى و تربیتى جهان اسلام بیش از امروز بوده است. و علماى اسلام از کارکردهاى علمى و پژوهشى همدیگر، بیش از امروز باخبر بودهاند. عالمان مذاهب در درس و نشستهاى علمى یکدیگر شرکت مىکردهاند.
حکیم نامورى چون خواجه نصیرالدین طوسى، شاگردان بسیارى از همه فِرَق اسلامى داشت.
نجم الدین قزوینى از علماى شافعى، در منطق شاگرد خواجه بوده است.
علامه حلى منطق را نزد نجم الدین فرا گرفته1 و قزوینى از علامه دانش درایه و حدیث آموخته و از وى اجازه نقل حدیث دریافت کرده است.
2رحالان و محدثان نیز در کار مبادله دانش بودهاند. عالمان، بدون توجه به اقلیم و گرایشهاى دینى، از خبرگان دانش بهره مىگرفتند. بدین ترتیب، اوجگیرى فرهنگ و تمدن اسلامى را در آن برهه مىبینیم.
امروزه با گسترش وسائل ارتباط جمعى، طالبان دانش، بهتر از گذشته مىتوانند از دستاوردهاى علمى یکدیگر باخبر شوند و بهره بگیرند.
جهان اسلام، در حوزه قانون گذارى، مدیریت علمى، دانش و نوآورى، نیازمند تجربهها و دانشهایى است که در عرصه نظریهپردازى و اجراى احکام دینى در بین مردمان و پیروان مذاهب اسلامى راهگشا بوده و یا مىتواند راهگشا باشد. رهبر معظم انقلاب اسلامى، روى همین احساس نیاز، پیشنهاد کردند »مجمع تحقیقات فقهى بین مذهب اسلامى« مىتواند به حل مشکلات فکرى جهان مدد رسانده و مسلمانان را از مکاتب حقوق غرب بى نیاز سازد:
»بعضى از فرق اسلامى در برخى از ابواب فقهى، تحقیقات و پیشرفتهاى قابل ملاحظهاى دارند، دیگران مىتوانند از آنها استفاده کنند. گاهى ممکن است در برخى از احکام و استنباطات اسلامى از کتاب و سنت، نوآوریهایى در اختیار بعضى از فرق اسلامى باشد، دیگران از آنها استفاده خواهند کرد و به فتاوى نزدیکى به هم، یا مشترکى خواهند رسید. «3
مجمع فقهى جده، از تجربههاى به نسبت، پویاى بین الملل اسلامى است. علماى مذاهب اسلامى در این کانون فرهنگى، به بررسى احکام اسلامى و حل مشکلات فرهنگى و ارائه راهکارهایى براى هر چه کاربردىتر کردن احکام اسلامى مىپردازند.
4تجربههاى فراوان مجلس شوراى اسلامى ایران، در قانون گذارى و بررسى عالمانه و تصویب لایحهها و قانونهاى اجتماعى، مدنى و اقتصادى، براى مسلمانان علاقهمند به اجراى دستورات دینى مفید و کارساز است که البته بهرهمندیها و استفادههاى این چنینى نیاز به فتاواى صریح علما و مفتیان مذاهب اسلامى دارد که شمارى از آنان با درک موقعیت حساس جهان اسلام، با شجاعت گام در این میدان گذارده و حصارها را شکستهاند. از جمله مفتى برجسته مصر، دکتر على جمعه، استفاده از فقه شیعه را مشروع اعلام کرده و زمینه را براى استفاده از فقه شیعه و قانونهایى که از مجلس شوراى اسلامى گذرانده مىشود فراهم ساخته است.
5تجربه مالزى در پیوند دین و دنیا و انسجام ملى و مهار افراط گرایى ملى و مذهبى، بدون در افتادن در باتلاق غرب، براى دیگر مسلمانانى که در پى بازگشت به تمدن اسلامى هستند، قابل مطالعه است.
6اکنون که باورها و آیینهاى اسلامى، از سوى لیبرالیسم غرب هدف قرار گرفته است و مغرب زمین با همه وجود، تردید افکنى در هویت دینى دین باوران را در دستور کار گرفته است و از وحى و نبوت تا جهاد و قوانین مدنى اسلام از هجمه آنان در امان نمانده است، استحاله خاموش دنیاى اسلام به وسیله فرهنگ غرب، دنبال مىشود، هیچ راهى به جز هم اندیشى جهان اسلام وجود ندارد. این که شمارى از رهبران فکرى جهان اسلام، به تکاپو برخاسته و به هم اندیشى رو آوردهاند و نیز کنفرانس بین المللى علمى - کاربردى با موضوع مسلمانان در کشورهاى مشترک المنافع، به مدیریت مفتیان منطقه قفقاز، برخاسته از این دغدغه بود.
7پاسدارى از میراثهاى مشترک اسلامى، حسن همجوارى، مقابله با اسلام هراسى، مبارزه با افراط گرایى و ایجاد فضاى تساهل مذهبى در کشورهاى اسلامى از برنامههاى این نشست بود.
مسیحیت، پس از دورهاى انفعال و عقب نشینى در برابر رقباى غربى و شرقى خود، دوباره به صحنه بازگشته و در پناه پیروزیهاى نظامى و سیاسى کشورهاى غربى، در کار گسترش خویش است. کشیشان در شمال عراق، افغانستان و هر جا زمینهاى مىیابند و گرایشى به اسلام، تبلیغات دامنه دارى را براى کشاندن افراد به مسیحیت، شروع کردهاند.
اینان، با پشتوانه هنگفت مالى استکبار جهانى، با بزرگ نمایى افراط گرایى در جهان اسلام و پوشیده داشتن جنایتهاى غربیان و نقش آفرینى آنها در تمامى افراط گریها و شعله ور سازیهاى اختلافهاى مذهبى، چنین وانمودند و تبلیغ کردند که تنها مسیحیت است که مىتواند مهرورزى را در جهان بگستراند! مکتبهاى مدعى عرفان، بسان بودیسم، عرفان سرخ پوستى8 و... که به درون جامعههاى اسلامى راهى نداشتند، با بهرهگیرى از افول فکر و اندیشه و عقاید ناب، در بخشى از بدنه جامعههاى دینى و نارساییها و ناهنجاریهاى فرهنگى در سرزمینهاى اسلامى، به گسترش مسلکها و آیینهاى خود پرداختند. اکنون، زمان آن رسیده که تجربههاى موفق هر گروه و فرقه و مذهب اسلامى در رویارویى با این پدیده، که زیر لواى مسیحیت و مهرورزى آن و عرفانهاى هویت سوز، جولان مىدهد به کار گرفته شود و مذاهب اسلامى، با تکیه بر دانش و تجربه و برداشتهاى چهارچوب دار و قاعدهمند یکدیگر از اسلام، با پدیده ساخته و پرداخته استکبار، تحت نامِ مسیح(ع) به رویارویى برخیزند. این مهم، باید در حوزههاى بزرگ مذاهب اسلامى، پىگیرى شود و سامان بیابد و زمینههایش فراهم آید. حوزهها و علماى اسلام، در پرتو همفکرى و هم اندیشى خواهند توانست از باورهاى اسلامى پاسدارى کنند. از جمله داد و ستد علمى بین حوزههاى علمیه جهان اسلام، راهى است براى به هم پیوستگى اسلامى. یکى از زمینههاى جدایى گروههاى اسلامى و مسلمانان از یکدیگر، ناآگاهى آنها از دانش، آثار علمى، خدمات، تواناییهاى بالفعل و بالقوه یکدیگر است. گروههاى اسلامى و پیروان مذاهب دور و بیگانه از یکدیگرند. بسیارى از دشمنیها، رفتار زشت و نفرتانگیز، تکفیرها و رفتارهاى افراطى، ریشه در ناآشنایى گروههایى اسلام با یکدیگر دارد.
شیعه هراسى، که بذر آن را استکبار افشانده، موجب شده که شمارى از حنبلیان و حنفیان، گسترش شیعه را در میان جوانان تحصیل کرده، مهمترین خطر به شمار آورند. و به جاى مبارزه با نقشههاى شومِ استکبار جهانى و صهیونیزم بین المللى علیه تمامیت اسلام و تجاوز صهیونیستها به سرزمین فلسطین و نسل کشى این دیو سیرتان، همه توان خود را در مبارزه با شیعیان به کار بندند.
روى همین پندار و توهم، شمارى از رهبران مذهبى، به جاى کمک به کاروان علم و دانش در کار از میان بردن خطرهاى موهوم بوده و از اهداف راستین خود غافل شدهاند. آگاهى از تلاشهاى علمى و حرکتهاى تبلیغى و روشنگرانه حوزههاى علمى فِرَق اسلامى از یکدیگر راهى است براى پایان دادن به بدگمانیها و ابهامها.
سید على تبریزى (م: 1316 ه. ق. ) از عالمان بیدار و دوراندیش نجف، در رشتههایى چون فقه، اصول، تفسیر، حکمت، تاریخ و پزشکى تبحر داشت. با این حال، بر این اندوختهها خود بسنده نکرد، براى کسب دانش و آشنایى با دیگر مسلمانان و فِرَق اسلامى و علماى دیگر مذاهب، به سیر و سفر پرداخت. به هند، استانبول و مصر رفت. با علماى این بلاد، دیدار کرد.
بین او و شیخ محمد عبده ارتباط مکاتبهاى وجود داشت و از این راه به تبادل نظر مىپرداختند.
9محمد حسین کاشف الغطاء (م: 1373 ق) براى آشنا شدن با اندیشهها و تجربههاى عالمان و حوزههاى علمى دیگر مذاهب به چندین کشور اسلامى سفر کرد. از جمله به سال 1329 ق. سفرى به مصر داشت و در این سفر با عالمان الازهر دیدار کرد و درباره مشکلات جهان اسلام با آنان به هم اندیشى پرداخت.
به سال 1349 ق. احمد امین مصرى با گروهى از علماى الازهر، به نجف سفر کرد و به دیدار کاشف الغطاء رفت.
کاشف الغطا از ناآشنایى جامع الازهر با حوزه نجف، شکوه کرد و افزود با وجود این که من بیست سال پیش به جامع الازهر آمدم و با علماى الازهر دیدار داشتم، امّا عالمان مصر تا کنون به نجف نیامدهاند و از کتابها و متون علمى شیعه بى خبرند و از سر بى اطلاعى، دیدگاههاى شیعه را نقد مىکنند.
احمد امین عذر آورد. این عالم مصرى، از کاشف الغطاء خواست گوشهاى از شیوه تدریس فقه را در حوزه نجف به وى و همراهان نشان دهد، تا آنان از نزدیک با شیوه آموزش این دانش آشنا شوند.
کاشف الغطاء مهمانان را به مجلس درس فقه خود برد. موضوع درس، حرمت اکل مال یتیم بود. شیخ با استفاده از قرآن و سنت و فهم عرفى، ثابت کرد حرمت اکل در کریمه »ولا تقربوا مال الیتیم الا بالّتى هى احسن حتى یبلغ اَشّدُه10« و نزدیک شدن به مال یتیم، از آن باب در آیه بازداشته شده که به زیانى بینجامد وگرنه هر نزدیک شدنى حرام نیست. اگر نزدیک شدن براى انجام یک کار عقلانى روى مال یتیم باشد، چرا باید حرام باشد.
11حاج مهدى سراج (م: 1342 ش) نیز هماره دغدغه ایستایى حوزههاى علمیه را داشت وى براى تحول و پویایى حوزه قم بایسته مىشمرد، علماى حوزههاى علمى شیعه، با دیگر مراکز آموزشى جهان اسلام از جمله الازهر، ارتباط داشته باشند.
وى، نوآوریهاى آموزشى الازهر، بویژه درباره نهادینه کردن جایگاه قرآن در حوزه را براى حوزههاى شیعه سودمند مىشمرد.
12شیخ محمد جواد مغنیه (1400 ق) نیز بارها از ارتباط نداشتن حوزه نجف و الازهر، شکوه کرده است. به طلاب نجف سفارش مىکرده با الازهر در ارتباط باشند که آشنایى این دو کانون علمى و فرهنگى جهان اسلام با یکدیگر، بسیارى از بدگمانیهاى این دو کانون علمى را نسبت به یکدیگر، از میان خواهد برد.
13وى، براى آشنائى با جامعه مصر و جامع الازهر، چند بار به مصر رفته و از نقاط گوناگون قاهره دیدن کرده است و به مراکز فرهنگى سر زده و به طور ناشناس از دیدگاههاى مردم و فرهنگیان و دانشگاهیان این کشور درباره دیگر مذهب اسلامى خارج از سرزمین مصر پرس و جو کرده است.
مغنیه، در دیدار از الازهر، از نزدیک از چگونگى درسها و متون درسى آگاهى یافت و از حجرههاى طلاب، بازدید کرد و در جریان اوضاع و احوال زندگى و شهریه آنان قرار گرفت. به دیدار شیخ محمود شلتوت (1383 ق) رفت و در این دیدار، آن دو درباره مسائل جهان اسلام به گفت و گو پرداختند. آن دو براى ابراز دوستى بى شائبه خود از یک لیوان شربت لیمو نوشیدند.
14دیگر علماى حوزه نیز هماره بر تبادل تجارب و تعامل علمى میان حوزهها تاکید داشته و دارند.
مجله حوزه از آغاز از منادیان پیوند حوزههاى علوم دینى جهان اسلام با یکدیگر بوده و در ضرورت این مهم سخن گفته و راهکارهایى را نیز ارائه کرده است. سلسله مقالههاى متون آموزشى حوزههاى قدیم، سلسله مقالههاى تکفیر، تالیف قبله، عبده و اصلاحات، نقش حوزهها در تمدن اسلامى، نماد و نمودى است از این نگاه. این نوشته نیز در ادامه همان سیاست راهبردى، نگاهى دارد به سرفصل برنامههاى حوزههاى علوم دینى جهان اسلام، در عرصه مدیریت و آموزش، با تکیه بر امتیازها و نوآوریها. در این نوشته از سرفصلهاى برخى از برنامهها و متون آموزش دانشگاه مدینة المنوره و الازهر مصر، حوزههاى حنفیان شرق و شمال ایران و نیز متون آموزشى مدارس دینى پاکستان استفاده شده است.
الف. سازمان و شاخصههاى حوزههاى علوم دینى جهان اسلام
1. حوزههاى علوم دینى جهان اسلام، در سازمان متفاوتاند. این تفاوتها آثار خود را در خروجیهاى علمى و کارکرد اجتماعى نشان داده است. به طور معمول، حوزههاى غیر شیعى، تابعى از حکومت و نظام سیاسى حاکم بر جامعه خویشاند. این تابع بودن و وابستگى ریشه در دو نکته دارد:
× در باور این کانونهاى آموزشى، حاکمان جامعه مصداق بارز اولوالامرند و اطاعت از آنان واجب است. از این رو، جز در مواردِ اندک که آن هم سرپیچى به شمار مىرود، کانونهاى علمى جهان اسلام، غیر از شیعه، خط مشى خود را از دولتها مىگیرند. و دولتها بر تشکیلات آنان نظارت دارند.
× این حوزهها، به طور معمول از نظر اقتصادى وابسته به دولتها هستند و حکومتها از راهِ گردآورى زکات و یا اوقاف و یا گرفتن مالیات از مردم، حوزههاى علوم دینى را اداره مىکنند. گرچه مردم نیز، جداى از حکومت به آنها کمک مىرسانند.
از آن جا که به باور شیعه، حکومت مشروع حکومتى است که معصوم در رأس آن باشد و یا فرد عادل داراى شرایط، به نصب خاص و یا عام معصوم، بسیارى از حکومتها شکل گرفته در دوران حضور و در عصر غیبت، از این شرایط بى بهره بودهاند و غاصب به شمار مىرفته و حوزهها جداى از آنها به حیات خود ادامه مىدادهاند. این جدایى دراز مدت، پارهاى از برداشتها و نگرشها را در پى داشته است. شمارى بر این گمان افتادهاند که حکومت دینى براى رونق دادن و سر و سامان بخشى به حوزهها و مدارس دینى وظیفهاى ندارد و اگر حاکمى در دورهاى مدرسهاى بنا کرده و سر و سامانى به حوزههاى دینى داده از باب علاقه شخص حاکم به تشیّع بوده، نه از باب وظیفه. تا این که در دوران جدید، این مسأله به گفت و گوهاى دامنه دارى انجامیده است.
در عصر مشروطه، پس از پیروزى مشروطه خواهان با کمک و هدایت عالمان و تلاش گسترده مردم، در زمان تدوین قانون اساسى، روشنفکران مشروطه که بر جدا کردن دولت از دین تاکید مىکردند، بر این اصل پاى مىفشردند که قانون اساسى مشروطه نباید هیچ مسؤولیت رسمى براى دولت به عنوان مروج دین اسلام بر دوش بکشد، در مقابل، اسلام گرایان بر این نظر بودند که دولت باید به مراکز دینى کمک کند و بى توجهى به این امر مهم را ناسپاسى و عناد با دیانت خواندند.
15کمک نظام به حوزههاى علوم دینى پس از انقلاب اسلامى نیز مورد گفت و گو قرار گرفت. شمارى کمک نظام به مساجد و مدارس دینى را برنتافته و در مقابل گروهى دیگر، بر ضرورت کمک به مراکز دینى تاکید داشتند و بى توجهى به آن را برخاسته از غفلت، بلکه توطئه خواندهاند.
16به هر حال، وقف، هدایا و نذورات مردم و درآمد مشاهد مشرفه (حرم ائمه) و سهم امام، مهمترین راه اداره حوزه در دورههاى پیشین بوده است و تاکنون نیز، مهمترین منبع تامین مدارس علوم دینى به شمار مىرود.
استقلال اقتصادى و سیاسى حوزههاى شیعه از دولتها، سودها و زیانهایى را براى حوزهها و حکومتهاى دینى و شیعى دربرداشته و دارد. از یک سو، استقلال سیاسى و فکرى عالمانِ شیعه و حوزههاى علمیه، از برکات استقلالِ اقتصادى بوده است و بى نیازى حوزه از حاکمان و دولتمردان، دست آنان را در نقد و انتقاد از کارکرد آنان بازتر کرده است. عالمان شیعه در طول تاریخ با دولتها و دولتمردانى که راه ناصواب مىپیمودند، برخورد مىکردند و با ستم پیشگان به رویارویى بر مىخاستند و مردم را از پیامدهاى کارهاى نادرست حکومتها مىآگاهاندند. جنبشهایى چون نهضت تنباکو، نهضت مشروطیت، انقلاب (1920 م) عراق و انقلاب اسلامى ایران، همه و همه ریشه در حریت فکرى و سیاسى عالمان شیعه و استقلال فکرى و سیاسى آنان دارد که نشأت گرفته از استقلال اقتصادى است. امّا حوزههاى علمیه دیگر مذاهب و عالمان برجسته آنها، در هنگامههاى مهم، به دلیل وابستگى اقتصادى و در پى آن وابستگى فکرى و سیاسى، نتوانستهاند، نقش آفرینى کنند. و به رسالت دینى خود جامه عمل پوشانند. الازهر، مهمترین حوزه غیر شیعه در سدههاى اخیر به مثابه سخنگوى دولتهاى حاکم بر مصر عمل کرده است. و نتوانسته چنان که باید به وظیفه خود در دفاع از ستمدیدگان عمل کند و به رویارویى با حاکمان ستم پیشه و وابسته به استعمار، بایستد.
آیت اللّه سید محمود طالقانى، سالها پیش حوزههاى علوم دینى را به اهمیت استقلال سیاسى توجه داده و آن را از عوامل عزت نفس و موفقیت روحانیت شیعه در عمل به وظایف خود شمرده است.
17 شهید مطهرى نیز، استقلال اقتصادى روحانیت شیعه را از مزایاى مهم آن شمرده و استقلال سیاسى و موفقیت حوزهها و علماى شیعى را در مبارزه با فساد و انحرافات بزرگ، از پیامدهاى مبارک آن دانسته است. وى در مقایسه روحانیت ایران، با روحانیت مصر نوشته است:
»اگر روحانیت ایران را با روحانیت مصر و زعامت دینى الازهر، مقایسه کنیم، مىبینیم که هر کدام از این دو، از نظر سازمان امتیازى بر دیگرى دارد. در مصر به علل خاصى که مهمترین آنها نداشتن بودجه مستقل و دیگر طرز تفکرى است که درباره اولى الامر دارند، رئیس جامع الازهر با انتخاب رئیس جمهور مصر تعیین مىگردد. رئیس جامع الازهر در مصر، از این نظر مانند دادستان کل کشور است. امّا روحانیت ایران، هرگز چنین چیزى نیست؛ بلکه اگر تمایل مقامات دیگر نسبت به ریاست و زعامت شخصى محرز گردد، موجب شکست و سقوط او خواهد بود. در سه سال پیش، در یکى از روزنامهها عکس علامه شیخ محمود شلتوت، مفتى اعظم و رئیس جامع الازهر را در اطاق کار خودش دیدم، در حالى که بالاى سرش عکس جمال عبدالناصر بود. «18
استقلال اقتصادى حوزههاى شیعه با همه برکات آن، زیانهایى را نیز براى حوزهها دربرداشته است. مدارس شیعه در برهههاى گوناگون از پشتیبانى اقتصادى و سیاسى حکومتها محروم مانده و نیز حکومتها کمتر توانستهاند از پشتیبانى فکرى و همکارى عالمان و اندیشهوران حوزه بهره گیرند. ابواب گوناگونى از فقه سیاسى و اجتماعى، مانند جهاد و احیاى موات و انفال و اجراى حدود و قصاص و... در زمانهایى نوشته شده است که قدرت و زمینه اجرا در اختیار علما نبوده است. از این روى، با دشواریهاى اجرا، روبهرو نمىشدهاند که در نظریه خود بیشتر درنگ ورزند و نظریهاى ارائه دهند که درخور اجرا و کاربردى باشد. و نمىتوانستند مسائل را به شکل مبسوط و دقیق بشکافند و گرههاى نظرى و عملى آن را در میدان اجرا برطرف کنند. و نیز این دوگانگیها در تعامل حوزهها و حکومتهاى مشروع و مردمى بى تاثیر نبوده است و به تفکر جدائى دین از سیاست هم مدد رسانده است. سیاست گریزى پس از جنبش 1920 م عراق علیه بریتانیا و حضور کم رنگ حوزه نجف در مدیریت سیاسى عراق، خسارتهاى جبران ناپذیرى بر تشیع وارد ساخت و خلع ید شیعیان از حوزه سیاست گذارى عراق در سده اخیر، از آثار منفى سیاست گریزى حوزه نجف بود.
امروزه با وجود نظام مشروع و مبتنى بر دیانت در ایران، حوزههاى علمیه شیعه باید در خط مشى گذشته خود بازنگرى کنند که موفقیت دین و دولت در گرو تعامل و تقسیم درست وظایف حوزه و حکومت قرار دارد. راه و رسالت نظام اسلامى و حوزههاى علمیه یکى است. اگر نظام اسلامى نتواند در کار خود موفق شود، اسلام سیلى مىخورد و به تعبیر امام امت، باز به صحنه آمدن آن دشوار است.9
مقام معظم رهبرى درباره استقلال حوزه مىگوید:
»استقلال حوزه به معناى انعزال حوزه از دستگاههاى جارى کشور یا عدم برقرارى ارتباط عناصر حوزه با کارهاى خارج از حوزه نیست. مستقل بودن حوزه به این نیست که حوزویان در قبال نظام و دستگاههاى حکومت اسلام،ى احساس مسؤولیت نکنند و در امور حکومتى شرکت نداشته باشند. معناى استقلال حوزه این است که همچنان که روحانیت شیعه تاکنون مستقل و به خود متکى بوده است و مدیریت آن از درون حوزهها جوشیده و به طور طبیعى انجام شده، نه به صورت تحمیلى و خارج از حوزه، از این به بعد هم باید همین استقلال ادامه پیدا بکند. همه کسانى که در داخل حوزه هستند باید خود را آماده کنند تا در حال، یا در آینده، در اداره حوزه شرکت داشته باشند. لازمه این امر این است که فضلاء و بزرگان حوزه از کارهاى مربوط به اداره حوزه شانه خالى نکنند. این جور نباشد که ما هم بخواهیم حوزه ما به طور مستقل اداره بشود و هم وقتى پاى عمل به میدان آمد، هر کس بگوید: به من ارتباطى ندارد! چنین چیزى امکان ندارد. معلوم است که اگر این طور باشد کارها زمین خواهد ماند.«20
بخش مهمى از بودجه مصوب، در هر کشورى به امنیت روانى و اجتماعى ویژه مىشود. در کشورهاى اسلامى، بویژه ایران اسلامى، حوزهها و علماى هر شهرستان، شهر و روستا، نقش مهم و بى بدیلى در تأمین امنیت اجتماعى دارند. علما، روحانیون و حوزهها، در طول تاریخ، بدون مزد و منت براى پیشرفت و آرامش عمومى و از میان بردن تنشهاى اجتماعى انجام وظیفه کردهاند. در گاهِ خطر و تهاجم نیروهاى خارجى، نخستین مدافعان کشور بودهاند، حتى پیشاهنگتر از حکومت گران. در واقع کمکهاى حکومت به گسترش زیرساختهاى حوزههاى علمیه، نوعى سرمایه گذارى دراز مدت در راه تعالى و تمدن است و زمینه ساز پیشرفتهاى همه جانبه. نمونههاى بسیارى را مىتوان ذکر کرد و ارائه داد که کمک به حوزههاى علمیه، چسان به تعالى و پیشرفت کشور انجامیده است. حوزههاى علمیه، نهادها و کانونهاى فکرى، فرهنگى و دانش محورى هستند که هیچ نوع هزینهاى در آنها هرز نمىرود و ثمرات و برکات آن لایههاى گوناگون جامعه را زیر بارش خود خواهند گرفت.
هر ساله بخش درخورى از بودجه فرهنگ و آموزش عالى، براى گسترش فرهنگ و زبان پارسى در جهان هزینه مىشود. حوزههاى علمیه، بدون بهره مندى از این مزایا، درخشانترین کارنامه را در طول سالیان، در این عرصه ارائه کردهاند.
هر ساله طالب علمان بسیارى از اروپا، افریقا، آمریکا، آمریکاى لاتین، اسپانیا، کشورهاى همسایه و... به حوزه علمیه قم مىآیند و در کنار فراگیرى دانشهاى رایج حوزوى، خود و خانوادههاى شان زبان فارسى را نیز فرا مىگیرند و به کشورهاى خود برمىگردند. مرکز آموزش زبان المهدى، از جمله مجموعههاى آموزشى حوزه است که این مهم را بر عهده دارد.
21و نیز باید توجه داشت که نظام اسلامى از حوزه علمیه سرچشمه گرفته و این بناى سترگ و سر به آسمان سوده به معمارى انسان والایى بنیاد گذارده شده که در حوزه بالیده، شکوفا شده و به ثمر نشسته است. بسیارى از کارگزاران نظام اسلامى در عرصه فرهنگ، قضا و مدیریت، از حوزه برخاستهاند.
روشن است که چنین حوزهاى در راستاى انجام وظایف گسترده خود و براى هر چه نقش آفرینى بیشتر نیازمند پشتیبانى سیاسى و اقتصادى نظام اسلامى است. البته در این باره بایستى مرزهاى تعامل و انتظاراتى که از حوزه وجود دارد تعریف شود. چه کمک به پیشبرد فرهنگ و دین و تمدن از رسالتهاى عالمان دین است. حوزههاى علمیه و عالمان دین، نه مخالف خوان و اپوزسیون که عقبه و دیدهبان و ناظر بر کارکرد نظاماند و تعذیه فکرى نظام اسلامى بر دوش آنهاست. حوزههاى علمیه وظیفه دارند در حدّ توان، نیروى فکرى و مدیریتى نظام اسلامى را فراهم سازند. نقش حوزههاى علمیه، نقش کارشناسى و نظریهپردازى براى حکومت اسلامى است. مجتهدان و فضلاى حوزه در گشودن گرههاى فقهى برنامههاى دولت مسؤولیت دارند.
براى به حقیقت پیوستن این وظایف و انجام این رسالتهایى که خداوند بر دوش عالمان آگاه و مسؤولیت شناس گذارده است، حکومتها بایستى زمینههاى سیاسى و اقتصادى را فراهم سازند که وظیفه شرعى و قانونى آنهاست. کمکها و زمینه سازیهاى حکومتهاى دینى براى حوزههاى علمیه نباید چنین انتظارى را براى دولتمردان پدید بیاورد که عالمان دین کار آنان را بدون چون و چرا تأیید کنند؛ چه این کار با رسالت دیدهبانى و مرابط بودن حوزهها در تعارض است و حوزه را از پویایى و نشاط باز مىدارد و آن را سترون مىسازد. پشتیبانیها باید به گونهاى انجام گیرد که نه در کارگزاران نظام، از حوزهها، انتظارهاى بى جا به وجود بیاید و نه زبان استفاده کنندگان از این خدمات، از نقد و انتقاد سازنده و نصیحت به ائمه مسلمین کوتاه گردد. ایجاد موازنه میان حکومت و حوزه بستگى به هوشیاریهایى دارد که در دو طرف باید پاس داشته شود. دشوارى موازنه و عمل به وظایف حوزه در برابر حاکمان، سبب شده که برخى از صاحبنظران، با هرگونه کمک و یارى رسانیهاى حکومتى سر ناسازگارى داشته باشند و بگویند که حوزهها با تکیه بر منابع مردمى چون سهم امام و اوقاف، باید نیازهاى خود را برطرف کنند، تا با استغناى اقتصادى بتوانند بر قواى سه گانه نظارت داشته باشند. این گروه بر این نظرند که وجوهات شرعى اگر درست مدیریت شود، نیازهاى حوزه را برآورده مىسازد. مشکل کنونى، نه از نارسایى و کمبود منابع مالى که از مدیریت ضعیف و به عبارتى بى مدیریتى و بى تدبیرى ناشى شده است:
»وجوهات شرعى به جاى پرداخت شدن به مراکز متعدّد و متشتّت، زیر نظر مجموعهاى مطمئن و روشن بین در حسابهاى بانکى مشخّصى واریز شود و نیازى به واسطه و واسطه گرى نباشد و راه بسیارى از حیف و میلها سدّ شود و از سوى دیگر صرف این وجوهات بر اساس قوانین و ملاکهایى عینى و ارزشى صورت گیرد و سایه سنگین عناصر بى خاصیّت از این سرمایه ملّى و اسلامى برطرف گردد. «22
در این دیدگاه، بسندگى وجوهات شرعیه براى برآوردنِ نیازهاى حوزه مفروض انگاشته شده و مشکل، تنها در سازماندهى آن است.
2. توانایى در جذب: توانایى در جذب جوانان براى تحصیل علوم دینى، نیاز به برنامههاى دقیقى دارد و گروههایى که زمینههاى جذب در خانواده، مدرسه و محیط اجتماعى و مدرسههاى علمى را بررسى کنند و از همه مهمتر آینده کسى که به فراگیرى دانش دین روى مىآورد و حوزه را بر مىگزیند، ابهام آلود نباشد. آینده براى او دقیقتر ترسیم شود. اینها مىتوانند از عوامل جذب باشند. در مقایسه بین حوزههاى شیعه و حوزههاى اهل سنت، مىبینیم حوزههاى شیعه، در جذب به نسبت به جمعیتى که شیعیان در ایران، عراق، پاکستان، عربستان، افغانستان و... دارند، توفیق چندانى نداشتهاند. فراوانى طلاب حوزههاى علمیه اهل سنت از امتیازهاى آن حوزهها و سازماندهى شایسته مدیران آنهاست. مقایسه طلاب شیعه ایران با طلاب دیگر مذاهب اسلامى، گواه آن است. تشویق خانوادهها، آینده شغلى روشن، همسویى تعلیمات حوزه و دانشگاه در این کشورها، نقش اثرگذارى در این فراوانى دارد. مدارس پیش حوزوى نیز در این فراوانى اثرگذار است؛ چه مسیر تربیتى و آموزشى کودکان از آغاز روشن شده و بازدارندههاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى که بر سر راه جوانان براى ورود به حوزه وجود دارد، براى این افراد هموار است. و ریزش نیرو در این کانونهاى آموزشى کمتر وجود دارد. در مَثَل با موازنه جمعیت شیعه و حنفیان، طلاب شیعى شهرهاى خواف و تایباد و جام در شرق خراسان، شمار طلاب حوزههاى این شهرها کمتر از هزار است و حال این که طلاب حنفى مذهب این شهرها، چندین برابر طلاب شیعه است.
مدارس حنفى مذهبان شمال، که در حدود 157 مدرسه کوچک و بزرگ است در سال 1370 ش شمار طلاب آنها پنج هزار نفر بوده که 80% افزودگى مربوط به پس از انقلاب اسلامى است.
23و یا مدارس برادران حنفى مذهب بلوچستان، در حدود 182 مدرسه با ظرفیت بیش از هفده هزار طلبه است که در مقایسه با طلاب شیعه استان از فراوانى بیشترى برخوردار است.
این فراوانى در حوزههاى پاکستان و افغانستان نیز وجود دارد. با وجود آن که حدود 30% از جمعیت پاکستان شیعه امامیهاند، ولى شمار طلاب آن کمتر از ده درصد طلاب حنفى مذهب برآورد شده است. و شمار مدارس حنفى مذهبان نیز ده برابر مدارس شیعیان است. در یک گزارش، شمار طلاب حنفى مذهب پاکستان 2/5 ملیون نفر و همه طلاب شیعه دویست هزار نفر ذکر شده24 که بیست برابر است.
3. دوره آموزش: مسأله بسیار مهم که مىتواند بازده را بالا ببرد و حوزهها را به سوى شکوفایى و بالندگى سوق بدهد، برنامه ریزى براى دوره آموزش است. یعنى با دسته بندى طلاب بر اساس استعداد، و کارى که از هر دسته و گروهى از آنان در آینده بر مىآید، دوره آموزشىشان تعیین شود. این را مىتوان از تجربههاى فراوان نهادهاى آموزشى جدید و قدیم، به دست آورد
تفاوت دیگر حوزههاى علوم دینى مذاهب دیگر با مذهب شیعه، در دوره آموزش است. در مدارس حنفیان پاکستان، الازهر مصر و مدارس حنفیان ایران دورههاى آمادگى براى ورود به حوزه در نظر گرفته شده است. این حوزهها براى کسانى که بناست وارد حوزه بشوند، برنامه پیش از حوزه دارند. افراد از خردسالى در مدارس مقدماتى به تحصیل و یادگیرى مىپردازند و سپس وارد مدرسه اصلى مىشوند. آموزش در این مدارس از ده سال فراتر نمىرود و دانش آموختگان پس از ده سال، در سمت قضا و امامت جمعه و جماعت و یا تدریس و تبلیغ به کار گرفته مىشوند.
در دورههاى گذشته، حوزههاى شیعه نیز چنین بوده است. طلبهها معمولا از ده سالگى از مکتب خانه وارد حوزه مىشدند. ولى اکنون به لحاظ هم سنخ بودن آموزشهاى مقدماتى حوزه با مدارس جدید، طلاب پس از پایان دوره متوسطه جذب حوزه مىشوند.
این اندیشه در میان دست اندرکاران حوزه قم در سالهاى اخیر پیدا شده که با تاسیس مدارس پیش حوزوى، زمینه حضور بیشتر فارغ التحصیلان این مدارس در حوزه فراهم آید.
مدیر سابق حوزه در این باره گفته است:
»با همت ائمه جمعه و خیرین، حدود دوازده مدرسه پیش حوزوى در شرف تاسیس است که عمده فارغ التحصیلان این مدارس جذب حوزههاى علمیه مىشوند و اگر به دانشگاه و دیگر مجامع علمى نیز راه یابند، با زمینه دینى و مذهبى وارد خواهند شد. «25
مدارس پیش حوزوى این زمینه را فراهم خواهند ساخت که مسؤولان حوزه از وضعیت خانوادگى، استعداد و سلامت جسم و روان و انگیزههاى افراد براى پیوستن به حوزه آگاهى بیابند و این خود به سلامت حوزهها و نیروهاى حوزوى از نظر روحى، روانى و فکرى کمک مىکند و از ریزش طالب علمان در طول تحصیل مىکاهد.
در کارنامه پارهاى از مدارس موفق دیده مىشود که داوطلب ورود به حوزه به طور موقت (سه ماهه) پذیرفته مىشدند و پس از موفق بیرون آمدن از آزمونهاى ویژه، به طور رسمى وارد حوزه مىشدند.
در شیوه کنونى تحصیل، دوره متوسطه، به طور معمول ده سال به طول مىانجامد. پارهاى از مدارس این دوره را در شش و یا هفت سال مىگذرانند. سپس دوره اجتهاد و روش استنباط آغاز مىشود. افراد مستعد و داراى برنامه با چند سال تحصیل در این دوره، به قدرت اجتهاد دست مىیابند. گروههاى دیگر نیز پیش از ورود به این دوره و یا پیش از گذراندن همه مراحل آن، جذب مراکز فرهنگى مىشوند.
نکتهاى که باید یادآور شد این که: تاکنون برنامهاى مدون و زمان بندى شده براى این مرحله در نظر گرفته نشده است. از این روى، طالب علمان بسیارى در این دوره از رشد و شکوفایى باز مىمانند و سرگردان و عاطل و باطل ره به جایى نمىبرند. در حالى که اگر نظارت و مدیریت درستى مىبود، از این سرمایه گرانبها مىشد به بهترین وجه استفاده کرد. نبود برنامه و نظارت سبب مىشود کسانى سالیان سال در درسهاى گوناگون حوزه حاضر شوند و در برابر هزینه و فرصت جوانى دستاوردى درخور توجه بهره خود آنان و جامعه نشود. البته این سخنان بدین معنى نیست که دست اندرکاران و مسؤولان از فرو افتادن طالب علمان در باتلاق این دوره بى برنامه و بى نظارت بى خبر هستند، بلکه گویا بیشتر انتظار دارند خود طلبه این دوره را مدیریت کند و به انتظار دیگران ننشیند که براى او این دوره را مدیریت کنند. گرچه باز هم حوزه را بى مسؤولیت در برابر این هرز روى استعدادها نمىدانند.
»درست نیست طلبهاى وارد حوزه بشود و تا آخر عمر در حوزه بماند و کارى نداشته باشد که در گوشه و کنار کشور چه خبر است و چه نیازهایى و جود دارد. همین آقایى که الآن به شهریه و زندگى فقیرانه قانع شده است و کارى هم ندارد که در دنیا چه خبر است، نیازها چیست، حداقل مىتواند امام جماعت باشد و مسجدى را اداره کند. یک کسى باید باشد که به این آقا بگوید که چرا شما در حوزه ماندهاید. وجود شما در فلان ناحیه و شهر مفید است... حوزه باید این کار را انجام دهد. مسؤولیت حوزه است. «26
4. شیوه اداره و تشکیلات حوزهها: حوزههاى علمیه جهان اسلام پیش از سده اخیر، به طور سنتى اداره مىشدند. عالىترین مقام علمى، رئیس حوزه بود. طلبهها استاد را گزینش کرده و حساس و مقید بودن طلاب براى علم آموزى و تقوا اندوزى سرپرست حوزه را از نظارت بر حضور و غیاب بى نیاز مىساخت. از نظر سنى نیز محدودیتى وجود نداشت و آزمون ورودى نیز رایج نبود. و طلاب پس از پایان تحصیل، به گرفتن اجازه اجتهاد نائل مىشدند. از آن سو در حوزهها در کنار دانش قرآن و فقه و کلام، علوم طب و ریاضیات و هیئت و هندسه نیز، از برنامههاى درسى بود. حکیمان و ریاضى دانان، در مدارس و در جمع طلاب حضور جدّى داشتند و درسهاى پر رونق و مفیدى ارائه مىدادند. در سده معاصر این دانشهاى به اصطلاح کاربردى، از حوزهها رخت بر بستند و در دانشگاهها رحل افکندند.
مصر، نخستین مرکز علمى در جهان اسلام بود که به نظام آموزشى خود سازمان داد. متولیان الازهر درصدد برآمدند. الازهر را کانونى جامع براى علوم انسانى و تجربى قرار دهند. هجوم ناپلئون به سال 1798 به مصر27 به این تحول کمک کرد. فرانسویها در دوره اقامت خود در مصر در کنار پیش بردن هدفهاى استعمارى، برخى از نوآوریهاى مدیریتى و آموزشى خود را در اختیار مصریان گذاشتند. دست اندرکاران الازهر از این تجربهها و نوآوریهاى دنیاى جدید، استفاده کردند. آنان میان روش آموزشى نوین اروپا با روش آموزشى گذشته حوزههاى علوم دینى همانندیهایى را مشاهده کرده و درصدد احیاى آن برآمدند. بدین ترتیب، ورطه خطرناک تقسیم دانشها به دانشهاى حوزوى و دانشگاهى در مصر، اتفاق نیفتاد و دانشگاه الازهر، بهنگام، از بخشى از میراث نیاکان خود پاسدارى کرد و مانع تجزیه و رویارویى فرزندان خود گردید.
شیخ حسن عطار از متولیان الازهر پیشنهاد کرد در کنار فقه و اصول، طب و ریاضیات و هندسه نوین نیز تدریس شود. اسماعیل پاشا، به سال 1288 ق. پیشنهاد کرد بر شیوه تدریس الازهر، بیشتر نظارت شود و استادان پس از آزمون و گزینش به کار گرفته شوند.
سید جمالالدین اسدابادى (م: 1314) که در آن دوره در مصر به سر مىبرد، با تاکید بر استفاده عالمان دین از دانشهاى جدید، علما را از فرو افتادن در دام مکاید غرب پرهیز مىداد.
شعار سیّد بازگشت به خویش بود. وى استفاده از نوآوریهاى غرب را تنها در کنار ارزشهاى دینى سودمند مىدانست. سیّد براى تعمیق بخشیدن به باورهاى دینى و رواج فرهنگ خرد ورزى، تدریس کتابهاى منطق، فلسفه، هیئت و عرفان را در دستور کار قرار داد و توانست شاگردان فرزانهاى چون: محمد عبده (1323-1266)، شیخ عبدالکریم سلمان، شیخ ابراهیم لقانى، هلباوى و... را تربیت کند که هر یک در تحول حوزه مصر نقش آفرین شدند
.28نگاه ویژه سیّد، به جامعه و جهان و اندیشههاى انسان ساز وى سبب شد، افزون بر عالمان دین، گروههاى فرهیخته دیگرى از شاعران و ادیبان و مورخان و مهندسان، به دور وى گرد آیند و براى تحول جامعه مصر از وى راه جویند.29 تلاشهاى اصلاحى سیّد در حوزه و جامعه مصر، گرچه واکنش برخى از سنت گرایان چون شیخ علیش را در پى داشت،30 ولى در مجموع در تحول نظام مدیریتى و آموزشى جامع الازهر کارگر افتاد و به واقع سیّد را باید از پیشگامان وحدت حوزه و دانشگاه نوین شمرد.
عبده، موفق شد در نظام مدیریتى الازهر گامهاى بس موثرى بردارد و آن را دگرگون سازد. وى که به سال 1305 ق. مفتى آن دیار بود بر این نظر بود که مصر بایستى کانون اصلاح افکار در جهان اسلام شود.
عبده در راه تحول نظام مدیریتى و آموزشى الازهر برنامههایى را به اجراء در آورد:
1. آزمون سالیانه از طلاب
2. تغییر کتابهاى درسى.
31برنامههاى آموزشى عبده نیز در میان علماى الازهر، بى مخالف نبود و کسانى چون شیخ شرسى آن را زمینه نابودى حوزه علوم دینى مىانگاشتند. در نهایت جریان بازسازى الازهر پیروز شد. هر چند پس از عبده از شتاب آن کاسته شد. سپسها در دوره جمال عبدالناصر الازهر تحولات نوینى در شیوه مدیریتى و آموزشى آن پدید آمد.
32همزمان با تحولات جامع الازهر، حوزه نجف نیز در دهه 60-50 میلادى به خانه تکانى پرداخت. دغدغه تحول، بیشتر در میان شاگردان میرزاى شیرازى نمود داشت. کسانى مانند سید محمد عصّار، به روشنى از تحول و تغییر کتابهاى درسى سخن مىگفتند.33 در سال 1343 ق. گروهى از فضلاى نجف بر آن شدند که در کنار درسهاى سنتى حوزه، نهادها و مراکز نوین آموزشى و پژوهشى به وجود آورند. برادران مظفر: محمدرضا و محمدحسین، سید على بحرالعلوم، شیخ عبداللّه سبیتى، محمدکاظم آل شیخ راضى و سید محمدتقى حکیم، از پیشگامان این راه بودند. موسسه منتدى النشر، در این راستا تاسیس شد. پس از چندى جامعة النجف الاشرف به آن افزوده شد. افراد براى ورود به این کانونهاى آموزشى آزمون مىشدند. درسها به سبک مراکز جدید حضور و غیاب داشت. در پایان هر دوره آموزشى، طلاب امتحان مىشدند و به آنان پایان نامه تحصیلى داده مىشد. افزون بر درسهاى ادبى معمول حوزه، ادبیات نوین تدریس مىشد. فقه و اصول با سبک و روش نوى به طلاب ارائه مىگردید. در این دوره، کتابهاى سودمند و ماندگارى نوشته شد. درسهاى ادبى شیخ على ثامر، تفسیر ادبى آلاءالرحمن بلاغى حاصل این دوره بود.34 و نیز کتاب منطق و اصول را محمدرضا مظفر براى تدریس در این کانونها نوشت که با استقبال روبهرو شد و اکنون نیز از کتابهاى درسى بیشتر حوزههاست.
سید محمدتقى حکیم کتاب: الفقه المقارَن را براى تدریس نوشت.
نگارش و تدریس کتاب: حلقات الاصول، اقتصادنا و فلسفتنا، نوشته شهید سید محمدباقر صدر متأثر از این فضاى نوین بود.
این جریان اگر ادامه مىیافت، بى گمان پویاتر و اثرگذارتر از جامع الازهر بود. یعنى قوتهاى آن را داشت و از ضعفها و کاستیهاى آن به دور بود. زیرا الازهر، افزون بر کم و کاستهاى محتوایى، از مدیریت رنجور دولتى رنج مىبرد. مدیریت دولتى براى الازهر، بسیار مشکل ساز بود.
ولى با افسوس بسیار حرکت بزرگى که در حوزه نجف آغاز شده بود و کم کم پرتو مىافشاند و به پیش مىرفت، با بازدارندههاى بسیارى روبهرو شد. تحلیل گران، حرکت شتابان این تحول و مخالفت تاریک اندیشان و کارشکنیهاى گسترده و شکننده بعثیان را از بازدارندههاى مهم این تحول بزرگ برشمردهاند. بسیارى از علما و فضلاى خوش فکر، آیندهنگر حوزه نجف توسط بعثیان دستگیر و به زندان افکنده شدند و از ادامه برنامههاى اصلاحى خود باز ماندند.
اندیشه تحول و اصلاح در حوزههاى ایران از پیشینه طولانى برخوردار است. مدرسه مروى (1232 ق) و سپهسالار تهران از مدرسههاى علمى قدیمى ایران هستند که مىبینیم در برنامههاى آنها، آزمون گنجانده شده است. که این نشانگر توجه بانیان و برنامه ریزان این دو مدرسه به نظم و سامان بخشى است. و نیز در دورانى که شهید مدرس، مدیریت مدرسه سپهسالار را به عهده داشت. موضوع آزمون طلاب به طور جدّى دنبال شد. کسانى که درس نمىخواندند و عمر خود و امکانات بیت المال را به هدر مىدادند، عذرشان خواسته شد.
شهید مدرس، افزون بر درسهاى فقه و اصول، به درسهاى قرآن، نهج البلاغه و ریاضیات نیز در این کانون آموزشى رونق داد.
ابوالحسن شعرانى، که عالمى ذوالفنون بود و افزون بر حکمت، در ریاضیات و طب قدیم نیز، خبره و استاد فن بود، به درخواستِ شهید مدرس، در مدرسه سپهسالار به تدریس ریاضیات پرداخت.
35در دوره زعامت آیت اللّه بروجردى (م: 134 ش) بر حوزههاى علمیه، با فضاى فکرى که ایشان پدید آورده بود، دوباره اندیشه تحول، جوانه زد.
آیت اللّه بروجردى، به حوزه قم، سر و سامان داد. درصدد برآمد در نظام مدیریتى و آموزشى آن دگرگونى پدید آورد. و طرحى نیز از سوى شاگردان برجسته و بنام ایشان تهیه شد که به عللى اجرایى نشد. امّا این اندیشه خاموش نشد، هرگاه و هر کجا میدانى مىیافت و مجالى، بروز و ظهور پیدا مىکرد.
بر اساس همین اندیشه بود که چند تن از شاگردان بنام ایشان، بعدها، مدرسه حقانى را در قم، بنیان گذاردند. مدرسهاى که اگر بر اساس اندیشه بنیان گذاران، بویژه شهید بهشتى ادامه حیات مىداد و از سوى حوزه و علماى بزرگ، دَمادَم پشتیبانى معنوى و مادى مىشد، مىتوانست الگوى مناسبى براى تحول حوزهها باشد.
همفکرى و هم اندیشیهاى عالمان دوراندیش و آگاه، به این حرکت دگرگون ساز انجامید. همفکرى که در هر زمان ممکن است رخ دهد و سرمنشأ بسیارى از دگرگونیها شود. شهید بهشتى و همفکرانش: شهید قدوسى، ربانى شیرازى، حائرى تهرانى، حسین حقانى، سید مرتضى جزایرى و... مدرسه حقانى را بنیان گذاردند، برنامهاى منظم ریختند و در همه زمینهها با برنامه حرکت کردند. ادبیات نوین عربى و فارسى، تاریخ و ریاضیات نوین را در برنامه درسى مدرسه گنجاندند. طلاب، با گزینش پذیرفته مىشدند و بر درس و بحث و رفتار آنان نظارت دقیق مىشد.
این مدرسه، با بهرهگیرى از برنامه سنتى حوزه و برنامه آموزش نوین، شکل گرفت. این مدرسه براى نخستین بار، پاى دانشهایى چون جامعهشناسى، روانشناسى و فلسفه غرب را به حوزه باز کرد.
شهید بهشتى و همفکرانش، در اندیشه یک تحول بزرگ بودند. مدرسه حقانى گام اول بود براى محک زدن طرح خود و آزمایش که اگر موفق از کار در آمد، آن را گسترش دهند و یا دیگران از آن الگو بگیرند و کم کم در کل حوزهها گسترش یابد.
آیت اللّه جنتى درباره این طرح مىگوید:
»شهید بهشتى و آیت اللّه ربانى شیرازى، این مدرسه را در قالبِ یک ایده کلى براى شکل دهى مدارس برنامه ریزى شده به صورت نمونه و به امید گستردگى تدریجى آن در کل حوزه، در صورت موافقت آن تأسیس کرده بودند. «36
ب. آموزش و مواد آموزشى
حوزههاى علمیه تمامى مذاهب اسلامى، هر یک در شیوه آموزش و مواد آموزشى و کتابهاى درسى راههایى را تجربه کردهاند. امّا چون راه حل بنیادین و ریشهاى نبوده، آن گونه که باید و شاید، دستاوردهاى مهمى را به بار نیاورده است و آن توانایى علمى مورد انتظار در دانش آموختگان این مراکز دیده نمىشود. بگذریم از استثناءها که به تلاش خودشان قلّههایى را فتح کردهاند، نه بر اساس برنامهاى جامع و دقیق از سوى مدیریتها و با نگاهى کلان.
دیگر این که بیشتر مدارس علوم دینى، از رشتههاى متوازن بهرهمند نیستند و افزون بر این، دورههاى آموزشى، بسیار طولانى است و به روز نبودن کتابها و متون درسى از آسیبهاى جدّى است که مایه عقب ماندگى حوزهها از کاروان دانش شده است.
در این جا، به پارهاى از مواد آموزشى مهم و کلیدى اشاره مىشود که حوزههاى علمیه مذاهب، ضرورت دارد از تجربههاى یکدیگر استفاده کنند که هم سبب شکوفایى و بالندگى هر یک از آنها مىشود و هم حوزه تعاملهاى علمى را مىگستراند و هم همبستگى را در بین مسلمانان به ارمغان مىآورد.
1. ادبیات. ادبیات عرب، از علوم پایه همه حوزههاى علمیه در جهان اسلام است. این دانش در حوزههاى علمیه جهان اسلام، بویژه ایران، که زبان مادرى طالب علمان آن نیست، اگر به روز نباشد - که متأسفانه نیست - بسیار خسران بار خواهد بود. براى رفع این کاستى، تعامل با دیگر حوزهها، بویژه حوزههاى عرب زبان جهان اسلام و رصد کار تحقیقى آنها، بسیار کارساز خواهد بود و حتى اعزام شمارى از طلاب براى آموزش عربى نوین، به حوزههاى دیگر مذاهب اسلامى که در این دانش، دست بالا را دارند، گامى بلند خواهد بود به سوى تحول در این دانش. از باب نمونه، در جامع الازهر، افزون بر ادبیات عمومى عرب، دورههاى تخصصى نیز تدریس مىشود. توجه الازهر به ادبیات جدید و معاصر عرب، سابقه طولانى دارد. حتى از دورهاى که سید جمالالدین اسدآبادى، طرح و ایده مىداد. توجه وى، به استفاده درست از ادبیات در فهم و نشر متون دینى، ادیبان مصر را به حرکتى نو واداشت. آنان را از متون دشوار و محتواى بیگانه با اخلاق و اجتماع، به روى آوردن به متون ادبى روان و هماهنگ با زمان سوق داد. در این راستا، ادیبان و مورخان و نقادان ادبى و شاعران و احیاگران متون اسلامى و مفسران ادیب و کانونهاى ادبى بسیارى پا به عرصه گذاشتند و پدید آمدند.
احمد امین مصرى متاثر از دیدگاههاى ادبى سیّد در نقد روش ادبى الازهر و ضرورت تحول آفرینى، مقالههاى سودمندى نگاشت و تاکید کرد:
»هدف اصلى علوم بلاغى تحریر و تقریر سخن بلیغ است و حال آن که طلاب و حتى نویسندگان کتابهاى صرف و نحو حسن تعبیر را از دست دادهاند. «37
شیخ محمد عبده در انگیزاندن طلاب در به روز کردن آگاهىهاى ادبى خود، تلاش بسیار کرد. در سخنرانیها و مقالههاى خود، در اهمیت این موضوع تأکید ورزید. شرح نهج البلاغه و شرحى بر مقامات بدیع الزمان همدانى، از جمله آن بود.
عبده، بر این نظر بود که نباید به هیچ روى، پیوند ادبیات نوین با متون کهن ادبى، گسیخته شود. و طلاب باید، به همراه آموزش علوم بلاغى، با معارف و اخلاق و تاریخ اسلام آشنا گردند.
عبده، نهج البلاغه را مهمترین کتاب بلاغى مىدانست و مىگفت بایستى که نسل جدید عرب از نثر استوار و معانى بلند آن استفاده کنند و ادبیات بى مغز و پر طمطراق ادباى متجدد آنان را نفریبد. وى، در مقدمه خود بر نهج البلاغه نوشته است:
»بیشتر نظر من، بخصوص استفاده کردنِ جوانان است از این کتاب، چه مىبینم همه متوجه هستند که در زبان عرب، خود را به پایگاه بلندى برسانند. به این جهت سلیقههاى مخصوصى در عربیت و ادبیت اتخاذ کردهاند. و همه مىخواهند زبان سخنور و قلم توانا داشته باشند، ولى این مقصود را از راه مطالعه کتب و انشاآت مولدین و مقلدین آنها مىخواهند به دست آرند. فقط در اسلوب نگارش و انشاء، لطافت سخن و نظم و ردیف آوردنِ کلمات و دیگر از آداب لفظى را مراعات مىکنند و همینها را فنونِ بدیع نامیدهاند، اگرچه عبارات، از معانى عالى خالى باشد و داراى اسلوب نغز و پر مایه نباشد. با آن که این نوع عبارات، همه فضایل زبان عرب نیست، بلکه پستترین مراتب سخن است. با این سبک، هیچ وقت مقام سخن و نگارش بالا نخواهد رفت، پس اگر از این روش برگردند و به تحقیق و بررسى آن چه از خود اهل زبان، بخصوص طبقه عالى رسیده بپردازند، به اندازه همت و کوشش، گمشده خود را مىیابند. اهل این زبان، همه قایلاند که کلام امیرالمؤمنین پس از کلام خدا و رسول، شریفترین و بلیغترین کلام است. منبع آن از هر سخنى جوشانتر و اسلوباش عالىتر و معانىاش جلیلتر است. پس بر هر کسى که طالب گوهرهاى گرانبهاى بلاغت است و در اندیشه بالا رفتن در مدارج سخن مىباشد، سزد که این کتاب را مهمترین محفوظات و برترین بازیافتههاى خود بداند و در معانى و مقاصد آن تأمل نماید و درست فکر کند که چگونه معانى در صورت الفاظ قالب ریزى شده، تا به آخرین مقصود پى برد و به منتهاى هدف گوینده آشنا شود. «38
سید احمد هاشمى، از شاگردان عبده به نوآوریهایى در حوزه کتابهاى درسى دست زد. وى در این باره کتابهاى قواعد الاساسیه، جواهر البلاغه و جواهر الادب و صناعة انشاء العرب را نوشت. از جمله امتیازهاى کتاب اخیر آمیختگى آن با سرودههاى جدید و قدیم عرب و ضرب المثلهاى گوناگون است که طلاب را توانا مىسازد همراه آموزش قواعد، با فرهنگ عرب قدیم و معاصر آشنا شوند.
جامعة العلوم، وابسته به ندوة العلماى هند، براى آموزش ادبیات کتابهاى چندى را تدوین و در گردونه تدریس قرار داده که حوزههایى از جهان اسلام، از آنها استفاده مىکنند، از جمله: معلم الانشاء نوشته عبدالماجد ندوى (م:1954 م) این کتاب به اسلوب جدید تدوین شده و هر فصل با تمرین پایان مىپذیرد.39
جامعة العلوم دیوبند در لابه لاى آموزش ادب عربى، مبانى مذهبى و ارزشهاى مورد نظر خود را نیز به طلاب آموزش مىدهد. از این رو، قواعد ادبى با شواهد گوناگونى از آیات قران، حدیث و داستان آمیخته است.
کتاب مختارات من ادب العرب، تالیف سید ابوالحسن ندوى (م: 1924 م) از استادان دارالعلوم همراه ارائه نصوص زنده ادبى از آیات قران و حدیث استفاده شده است.
القرائة الراشده، تالیف ندوى در قالب 73 درس تنظیم شده و نویسنده در لابه لاى نثر و نظم و حکایت، به آموزش ادبیات مىپردازد. کتابهاى یاد شده در مدارس حنفیان شرق ایران تدریس مىشود. کتاب قطرالندى از مجموعه کتابهاى آموزشى در عربستان سعودى است.40
در حوزههاى گذشته شیعه بیش از اکنون به ادبیات بها داده مىشد. چندین متن ادبى مانند مجموعه کتابهاى ادبى جامع المقدمات، سیوطى، مغنى اللبیب و شرحهاى آن، مطول، مختصر المعانى، و پارهاى از تفسیرهاى ادبى، مانند کشاف و مجمع البیان تدریس مىشد. ادباى نامورى چون میرزا ابوالفضل تهرانى، ادیب فراهانى، ادیب نیشابورى در بالا بردن سطح ادبى طلاب و تدریس ادبیات عرب، تلاش مىکردند و بخش ادبى حوزهها، بس پر رونق بود. شاعران و نویسندگان برجستهاى در مدارس ایران در کار نشر ادب عرب بودند. ادبیات در حوزه نجف هم جایگاه ویژهاى داشت. فضلاى نجف، جلسه ادبى هفتگى داشتند که آن را »معرکة یوم الخمیس« نامیده بودند.
علمایى چون سید جعفر حلّى، سید مهدى بغدادى، سید محمد سعید حبوبى، محمدحسین کاشف الغطاء، و اردوبادى به ادبیات حوزه نجف، رونق بخشیده بودند.41 آثار ژرف و استوارى از سوى محمدجواد بلاغى، کاشف الغطاء، علاّمه امین، محمدعلى اردوبادى، سید حسن صدر در این دوره نگاشته شده است که افزون بر غناى محتوا، از نثرى استوار و به روز برخوردارند. نه تنها علماى عرب زبان که علماى پارسى گوى نیز در ادبیات عرب، کارنامه درخشانى از خود به یادگار گذاردهاند.
علامه زنجانى از ادباى بزرگ بود که در مجامع عمومى و در جمع ادباى مصر، لبنان و فلسطین سخنرانى مىکرد. حوزه سامرا، در پرتو جایگاه میرزاى شیرازى، بر سر زبانها افتاد. این حوزه از نظر ادبى نیز نمود بسیار خوبى یافته بود. شمارى چنین جلوهگر ساختند که این حوزه از نظر ادبى کاستیهایى دارد. در محضر میرزا، پرسشهاى ادبى طرح کردند. میرزا ابوالفضل تهرانى (م: 1316 ق) مؤلف کتاب شفاء الصدور42 در مجلس حاضر بود به پرسشهاى طرح شده، با زبان ادب و شعر پاسخ گفت. پاسخهایى که شگفتى پرسش کنندگان را برانگیخت.43
علاّمه امینى، در ادب و هنر جایگاه ممتازى داشت. کتاب ادبى و پر محتواى »الغدیر« شاهد آن است.
علامه امینى، افزون بر محتوا، به نثر الغدیر نیز توجه داشت. با این حال، شنیده شده که نخستین جلد »الغدیر« به خامه اردوبادى نگاشته شده است. وى، در دیگر مجلدات نیز به علّامه کمک کرده است.44 اندیشه تحول در آموزش ادبیات عرب و به روز کردن آن در حوزههاى ایران نیز، از دیرباز دغدغه علماى بزرگ بوده است. سید محمد عصّار درباره تحول در کتابهاى ادبى نکتههاى درخورى دارد از جمله، مىگوید:
»این بنده را عقیده بر آن است که طلبه مبتدى در صرف و نحو، بعد از این که یک دوره از مختصرات صرف و نحو را به خوبى فهمید، باید در موقع تکرار و تذکار، بلکه در موقع خواندن متن الفیه بعد از خواندن انموزج در مقام تمثیل براى هر مطلبى، از کتب اخلاقى و یا فقهى مثال را معین نماید و بدل ترکیب: قال محمد هو ابن مالک، مثلاً، خبر قال النبى: »خلق اللّه الماء طهورا لا ینجسه شىء« را براى طلبه بگویند و ترکیب نمایند. چه ضرر دارد که مدرس به طلبه، بدل »ان الهند ملیحه الحسناء« که مىگوید آن حرفى از حروف مشبهه بالفعل، هند را نصب داده که اسمش است، بگوید »ان اللّه و ملائکته یصلون على النبى« و آن را معنى و ترکیب نماید و تمرین طلاب را به اخبار و آیات نماید که شاهد مثال، یا حقیقت و واقعیت را ضمنا فهمیده باشد، نه این که همه امثله فرضیه باشد. «45
به روز نبودن متون ادبى، در سالهاى پیش از انقلاب اسلامى، شمارى از استادان حوزه را واداشت که در متون ادبى مدارس زیرنظر خود بازنگرى کنند. در این راستا مسؤولان و دست اندرکاران مدرسه حقانى، کتاب صرف ساده را تالیف و در برنامه درسى مدرسه قرار دادند. در پارهاى از مدرسههاى علمى قم و مشهد، کتاب »قواعد الاساسیه« را جایگزین کتاب سیوطى و کتاب جواهر البلاغه را جایگزین مختصر المعانى کردند.46 کتاب ادبى مغنى اللبیب نیز تلخیص و مختصر شد و در پارهاى از مدارس تنها باب چهارم آن درس داده مىشد. در برنامه درسى ده ساله کنونى شوراى مدیریت، سهم اندکى به ادبیات عرب داده شده است. به مدت سه سال که با فراگیرى کتابهاى: صرف ساده، البهجة المرضیه، مغنى و جواهر البلاغه دوره ادبیات خوانى به پایان مىرسد. و در حقیقت ارتباط طلاب با ادبیات عرب، قطع مىشود. البته اگر آموزش چند متن ادبى، طلاب را بر فهم متون دینى و زبان عرب معاصر توانا سازد، مطلوب است؛ ولى تجربه نشان داده است، این مدت کافى نیست. مشکل چه در کتابهاى درسى باشد، چه در روش و یا مدت اموزش، طلاب از توانایى لازم براى فهم متون دینى و زبان عرب معاصر، برخوردار نمىشوند. این موضوع، شمارى از بزرگان را برانگیخته، که واکنش نشان دهند و این مقدار درس ادبى را براى فهم متون دینى، بویژه قرآن، کافى ندانند. به نظر این خبرگان فن، طلاب افزون بر متون رایج (البته در حوزههاى قدیم) تفاسیرى مانند: کشاف و مجمع البیان و شرح شاطبى را نیز بیاموزند و نکتههاى آنها به وسیله استادان فن، براى طلاب شرح گردد، تا افزون بر دقایق ادبى و موارد کاربرد واژگان، معارف قرآن و حکمتهاى آن در روح و جان طلاب بنشیند:
»طلبه باید مطول بخواند، کشاف ببیند، تفسیر مجمع البیان بخواند. یکى از توفیقاتى که داشتیم این بود که نزد مرحوم شعرانى کتاب شرح شاطبى خواندیم. این کتاب هزار و خردهاى بیت شعر است در تجوید استدلالى قرآن. استاد شعرانى مىفرمود این کتاب در زمان ما درسى بود. مجمع البیان را نزد ایشان خواندیم. مجمع البیان یک کتاب سنگین علمى و اساسى است. طلبه چگونه ملا بشود؟ ما با این که این کتابها را خواندیم و مباحثه کردیم و گفتیم، این دو کلمه را بلدیم! اگر اینها خوانده نشود، طلبه به کجا مى خواهد برسد؟ این شتابزدگى ما درست نیست و حیف است. با شتابزدگى کسى به جائى نمىرسد. بنده قصد تحقیر کسى را ندارم. اما مىبینم بعضى از عزیزان خیلى در تحصیل شتابزدهاند. «47
علامه عسکرى نیز شیوه کنونى درس ادبیات را براى طلاب کافى ندانسته و از نبود نظارت بر آموزش شکوه کرده است:
»اسلام، طلبه مىخواهد، باسواد مىخواهد. یک طلبه، اول باید اخلاص و پاکیزگى داشته باشد، دوّم، باید مقدمات را خوب بیاموزد... انسان آرزوى مرگ مىکند، وقتى طلبهاى آیه و یا حدیثى را غلط مىخواند. طلبه باید صرف و نحو را خوب بخواند. «48
علماى دیگرى نیز براى استوار کردن بُن مایههاى علمى حوزه پیشنهادهاى ارزندهاى ارائه کردهاند. آیت اللّه فاضل تاکید داشت قرآن و نهج البلاغه و احادیث در سیر آموزش علوم ادبى و بلاغى قرار گیرد و طلاب جوان براى تمرین از این کتابها شاهد جست و جو کنند،49 تا افزون بر استوار شدن مایههاى ادبى با ارزشها و مبانى اصیل دینى نیز آشنا شوند.
البته در سالهاى اخیر، کارهایى براى رفع این کاستى انجام شده است. کتاب العربیةالمعاصرة براى روحانیون کاروانهاى حج و زیارت تنظیم شده که به روز و در حوزه ادبیات معاصر است. البته گروهى از فضلاى حوزه از ان استفاده مىکنند. کتاب النصوص المختاره، در ادبیات معاصر عرب تالیف مرکز تدوین متون درسى حوزه در که هنوز در گردونه تدریس قرار نگرفته است.50
ادبیات فارسى
زبان فارسى، بعد از عربى، مهمترین زبان مسلمانان است. زبانى که بسیارى از آموزههاى دینى، در قالب آن جلوهگر شدهاند و هم بخش بزرگى از میراث اسلام و ایران با این زبان فاخر نوشته شده است. از این روى، اگاهى دقیق از زبان پارسى از بایستههاى آموزشى است.
ادبیات فارسى، در گذشته جزو نخستین درسهاى حوزه بود. طلاب در کنار آموزش فرهنگ لغات نصاب الصبیان، کتابهاى گلستان، بوستان سعدى و کلیله و دمنه را فرا مىگرفتند و با ادب کهن پارسى، واژهها، ضرب المثلها و فارسى سره آشنا مىشدند. پارهاى از مدرسههاى علمى مرزبان نامه و دیوانهاى اشعار نیز جزو کتابهاى درسى بود.
امروزه از ان جا که طلاب، پس از دوره دبیرستان وارد حوزه مىشوند و با ادب فارسى، در حد نیاز آشنایى دارند، تنها در پایه ششم درس آیین نگارش از کتاب »بر بال قلم« تدوین شده در مرکز تدوین کتابهاى درسى، جزو درسهاى رسمى قرار داده شده است. این کتاب در بین طلاب، از استقبال خوبى برخوردار شده است. در مدارس کنونى حنفیان ایران، منتخبى از گلستان و بوستان و حماسه سبع معلقات خوانده مىشود.
به هر حال، این مقدار فراگیرى ادب فارسى براى طلاب، کافى نیست؛ بویژه براى رسا سخن گفتن و درست نویسى، بیش از اینها، فراگیرى و آشنایى با زبان فارسى لازم است.
علامه حسن زاده آملى در این باره مىگوید:
»در ادبیات عرب، که رشته اختصاصى آقایان است و باید به قدرى بخوانند که ادیب بشوند، زبان فهم بشوند و از آن طرف، در حواشى کارهاىشان، مطالعات دستور زبان فارسى را قرار بدهند. طلبهاى که دستور زبان عربى یا دستور زبان فارسى را خوانده، به مطالعه کردن و نگاه کردن متون کتب فارسى و عربى بپردازد. مثلاً آن پیشترها، مقامات حریرى مىخواندند و بسیارى از کتابهاى دیوان قدما را در عربى مىخواندند، چه کار خوبى بود. اینها در فهمیدن کتابهاى تفسیرى و شرح روایات کمک مىکند. الان شما تبیان جناب شیخ طوسى را ببینید. تبیان شیخ طوسى، تفسیر قرآن است که مجمع البیان خلاصه آن است. مىبینید جناب شیخ طوسى و جناب طبرسى در تبیان و مجمع البیان وقتى مىخواهند لغتى را معنى کنند، چقدر تمسک مىجویند به اشعار عربى، آن هم، اشعار زمان جاهلیت. قرآن شعراى زمان جاهلیت را هم زنده کرد. یعنى قرآن علم را زنده کرد و شعراى زمان جاهلیت، اگر قرآن نبود، آنها زنده نمىماندند. الان در مجمع و در تبیان و در کتابهاى دیگر براى یک لغت که مىخواهند شاهد بیاورند [مىنویسند] فلان گوینده، فلان سراینده در دیوانش چنین گفته.[این شاهد آوردنها] آنها را هم احیاء کرده است.
البته طلبهها باید با متون کتابهاى اخلاقى مثل مرزبان نامه، کلیله و دمنه، گلستان، بوستان سعدى، کتابهاى سنائى غزنوى، نظامى گنجوى و کتابهاى دیگر بزرگان مثل کتاب حماسى فردوسى که اینها گفتههاىشان را نویسندگان دستور زبان فارسى، به عنوان شاهد نقل مىکنند. با اینها حشر داشته باشند. در نوشتن و در گفتن، بداند که فارسى یک قاعدهاى دارد و عربى یک قاعدهاى.«
51علوم قرآن
علوم قرآن شامل مباحث قراءت، تجوید و تفسیر قرآن، از دانشهاى بنیادین فهم دین است. قرآن میزان و سنگ محک دیگر منابع و مهمترین سند اسلام است. حوزههاى جهان اسلام، باید همه توان و تجربه خویش را براى استفاده بهینه از آن به کار گیرند و از تجربههاى همدیگر در این مهم بهره برند. در گذشته حوزهها، به علوم ادبى و بلاغى و تفسیر قرآن، توجه ویژهاى داشتهاند و عالمان بسیارى سرمایه عمر خود را بذل در تفسیر قرآن کردهاند. تفاسیر مهم، مانند تبیان و مجمع البیان تدریس مىشده است. تدریس و فراگیرى دانشهاى قرآنى، از برنامههاى حوزهها بوده است. در حوزههاى علمیه همه مذاهب به فهم و درک قرآن، اهتمام ویژه مىشده است. در همه مذاهب اسلامى، تفسیرهاى مهم قرآن، محور اجازه و تدریس بوده است. در الازهر مصر، جامعة المدینة المنوره و پارهاى از مدارس حنفیان پاکستان، حفظ قرآن جزو اولین برنامه درسى و شرط ورود به آن مراکز است. در پارهاى از این مدارس، شرط پذیرش، حفظ تمام و یا بخشى از قرآن است. یا در الازهر، شرط ورود به پارهاى از رشتههاى دانش الهیات حفظ قرآن است.
رشته تفسیر و علوم قرآن به سال 1930 م. در الازهر تاسیس شد. و افزون بر آن در این مرکز علمى دانشکده ویژهاى موسوم به دانشکده قراءت قرآن وجود دارد و یکى از عواملى که سبب بسیارى و رشد قاریان نامور در مصر شده است، وجود همین دانشکده است.
افزون بر آن، در مصر صدها مدرسه قرآنى وجود دارد و الازهر از آنان پشتیبانى مىکند. الازهر، به سال 1375 ق. به 4055 مدرسه قرآنى و 254221 دانشآموز، مستقیما کمک کرده است. و علاوه مردم را تشویق مىکرد به این مدارس کمک کنند.52
یکى از مدیریتهاى الازهر اداره کل امور قرآن است که چند شعبه دارد. اداره کل اموزش مقدماتى ویژه کودکان پنج ساله، که در مدت شش سال به آنان گواهینامه پایان دوره داده مىشود. برابر برنامه، هر یک از شاگردان، باید 20 جزو قرآن و پارهاى از کتابهاى مذهبى را حفظ کنند و نیز اداره کل آموزش ابتدائى و اداره کل آموزش خاص، از دیگر موسسههاى تابعه است که براى گروههاى سنى برنامه قرآنى ارائه مىدهند. موسسه حفظ قرآن از زیرمجموعههاى اداره آموزش خاص است که مطالعات علوم قرآنى را در دستور کار دارد و در سه مرحله دو ساله و سه ساله و چهار ساله، انجام مىشود و دانش اموختگان پس از پایان دوره، به عنوان معلم قرآن در موسسات الازهر خدمت مىکنند.53
درس حفظ و تفسیر قرآن از جمله برنامههاى دانشکده دعوت و اصول دین، وابسته به جامعة المدینة المنوره است. در این برنامه لغات قرآن، شیوه صحیح قراءت و تفسیر قرآن به وسیله استاد ارائه و سپس منابع براى تحقیق بیشتر در اختیار طلاب گذاشته مىشود.54 تفسیر ابن کثیر، قصار السور ابن قیم، تفسیر جلالین و الجامع لأحکام القرآن، از مواد درسى و برنامههاى قرآنى مسجدالحرام است.
افزون بر آن در سراسر مدارس کشور سعودى، برنامههاى ویژه قرآنى براى عموم دانش آموزان و دانشگاهیان وجود دارد که به وسیله اداره مربوطه اجرا مىشود.
در مدارس دینى حنفیان و پیروان امام شافعى ایران نیز، درس حفظ و تفسیر قرآن جزو برنامههاى درسى است. در دوره پایانى برنامه درسى استاد یارمحمد آخوند در استان گلستان، یک دوره تفسیر کشاف زمخشرى تدریس مىشود. طلاب در حوزههاى منطقه گمیشان و آق قلا، در دوره اول چندین جزو قرآن را حفظ مىکنند. و در برنامه پایانى یک دوره تفسیر به آنان آموزش داده مىشود. در برنامه شوراى وفاق مدارس بلوچستان، طلاب از خردسالى وارد حوزه مىشوند. این افراد در طى دوره سه ساله مدرسهاى موسوم به »شعبه حفظ« قران را حفظ مىکنند. و کسانى که این دوره را نگذراندهاند، همراه ادبیات عرب، حفظ و تجوید و ترجمه قرآن را اموزش مىبینند که پس از پایان دوره ابتدایى، حافظ بخش مهمى از قرآن هستند.
جایگاه درس قرآن در حوزههاى شیعه
در گذشته درس قرآن از برنامههاى اصلى حوزههاى شیعه بوده است. متون قرآنى مانند کشاف زمخشرى، مجمع البیان طبرسى و شرح شاطبى در قراءات، در برنامههاى آموزش ادبیات قرار داشته و طلبه همراه تبحر در ادبیات با دانش قراءت و معانى و بیان و فهم قرآن آشنا مىشده است. تلاوت قرآن، جزو برنامههاى روزمره هر طلبه بود. طلبهها تشویق مىشدند روز خود را با تلاوت قرآن آغاز کنند. صبحگاهان از حجرههاى طلاب صوت تلاوت قرآن به گوش مىرسید. در وقفنامههاى بسیارى از مدارس، بر قراءت همه روزه قرآن از سوى استادان و شاگردان تاکید شده است. از برنامه مدارس مشیریه، سپهسالار و مروى و محمدیه تهران این بود که:
»هر یک از طلبهها، با عدم عذر شرعى، هر روز اقلاً یک حزب کلام اللّه مجید تلاوت کند. «55
درس تفسیر و فهم قرآن از برنامههاى دیگر مدارس حوزوى بود. شهید مدرس، در دوره سرپرستى مدرسه سپهسالار تهران، درس قرآن و نهج البلاغه را در برنامه مدرسه جاى داد. و در مدرسههاى گوناگون و حوزهها شهرها و شهرستانها، بر اساس اسناد و مدارک و گزارشهایى که اکنون در دسترس است، قرآن و درسهاى قرآنى جایگاه ویژهاى داشته و فارغ التحصیلان این مدارس، با قرآن اُنس عمیق داشتهاند. امّا این شور و این اهتمام، به دلایلى، کم فروغ مىشود، تا جایى که متأسفانه به حد صفر مىرسد. با این که مىبایست به خاطر نیاز شدید به معارف قرآنى دروس قرآنى پر رونقتر از پیش برگذار مىشد و دامن مىگستراند و این بى اهتمامى به دروس قرآنى، ضربه سخت و سنگینى به حوزههاى علمیه تشیّع زده است که بى گمان زمان بسیار طولانى نیاز دارد که در پرتو تلاش گسترده بخشى از زیانها جبران گردد.
پس از انقلاب اسلامى، شمارى از مسؤولان و دست اندرکاران، در حوزههاى بزرگ و کوچک، بر آن شدهاند این کاستى را از دامن حوزهها بزدایند. در برنامه سال 1375 شوراى مدیریت، تجوید، مفردات قرآن، تفسیر مجمع البیان، تاریخ و علوم قرآن و در سال آخر موضوع آیات الاحکام جزو برنامههاى درسى طلاب حوزهها قرار گرفت.
و اکنون برنامههاى قرآنى در دست اجرا، عبارت است از: پایه اول: حفظ آخرین حزب قرآن. پایه دوم: گزیده جلد اول، دوم، سوم و چهارم تفسیر نمونه. پایه ششم: درس علوم قرآن از کتاب تمهید القواعد استاد محمدهادى معرفت. پایه هفتم: تفسیر سورههاى توبه و رعد و یوسف از تفسیر جوامع الجوامع. و در پایه نهم: تفسیر سوره اسراء و کهف از تفسیر المیزان.
در برنامه درسهاى عمومى شوراى مدیریت از پایه هفتم تا دهم، درس تفسیر وجود دارد. این درسها در حوزه قم در مدرسه فیضیه، دارالشفاء و مدرسه آیت اللّه گلپایگانى برگذار مىگردند.
مدارس نیز برنامههاى ویژه قرآنى خود را دارند، مانند: مدرسه علمیه امام رضا(ع) که حفظ شش جزو قرآن از شرائط ورودى آن است.56 یکى از برنامههاى مدرسه الامام مهدى(ع) حفظ قرآن است.
تشکیل ستاد تفسیر قرآن از دیگر برنامههاى قرآنى شوراى مدیریت است. این ستاد برنامههایى را در دست اجرا دارد: مسابقات قرآنى براى طلاب در بخش ترجمه و مفاهیم و تفسیر که هر ساله برگذار مىگردد. بنا به گزارشى از سال 1376، از 1221 طلبهاى که براى حفظ قرآن ثبت نام کردهاند، 556 نفر به مراحل عالى رسیدهاند.
از برنامههاى امید بخش دیگر، دورههاى تربیت معلم قرآن کریم است که اکنون بیست و نهمین دوره آن در حال انجام است و طلاب داوطلب با تجوید و قراءت صحیح قرآن، همراه با رسم الخطهاى گوناگون آشنا مىشوند.57
درس تفسیر عمومى از دیگر برنامههاى قرآنى است که طلاب بسیارى داوطلبانه در ان شرکت مىکنند. از جمله تفسیر قرآن آیت اللّه جوادى آملى که از سالها پیش با قوت تمام ادامه دارد. و یکى از پربارترین تفسیرها و درسهاى قرآنى حوزه است. و نیز درسهاى تفسیرى دیگر که به صورت عمومى و خصوصى در حوزه وجود دارد و خیل مشتاقان از آنها بهره مىبرند. در مدرسه فیضیه و دارالشفاء قم، چهارده درس تفسیر: تفسیر ترتیبى و موضوعى و تفسیر سورههاى ویژه دائر است.
در حوزههاى شهرستانها نیز درس تفسیر قرآن رو به گسترش است و روز به روز بر رونق آن افزوده مىشود. در حوزه اصفهان، پنج درس تفسیر وجود دارد.
درسهاى تخصصى تفسیر نیز از برنامههاى دیگر حوزه است. کار پژوهشهاى قرآنى در حوزه قم و دیگر حوزهها از رونق ویژهاى برخوردار است. در حوزه قم، مرکز فرهنگ و آموزش علوم قرآن، از زیر مجموعه پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامى دفتر تبلیغات اسلامى، از نهادهاى موفق، با شکوه و آبرومند حوزه در زمینه پژوهشهاى قرآنى است که آثار سودمندى ارائه داده و در تربیت نیروهاى قرآن پژوه، گامهاى بلندى برداشته است که مىتواند الگویى براى دیگر حوزهها باشد. در جامعة المصطفى از نهادهاى حوزوى، در مقطع کارشناسى و بالاتر، چندین اثر تفسیرى جزو کتابهاى درسى است. از جمله: آشنایى با تاریخ تفسیر و مفسران، آشنایى با مبانى و قواعد تفسیر، آیات الاحکام تطبیقى فقه القران، تفسیر تطبیقى، قرآن و مستشرقان، مبانى و روشهاى تفسیرى، منطق تفسیر قرآن، نقد و بررسى ترجمههاى قرآن، تعریب اعجاز القران و آشنایى با علوم قرآن و کتابهاى دیگر که به سهم خود گامى بزرگ در آشنایى بیشتر طلاب با علوم قرآن به شمار مىرود.
مقایسه حوزهها در حوزه عقائد و کلام
متون آموزشى حوزههاى حنفیان، معمولا از میان کتابهاى علماى کهن این مذهب برگزیده شده که رویکردى بر مبناى مذهب اشعرى به دانش کلام دارند و گرایش غالب در این کتابها نقد عقائد مخالفان، بویژه معتزلى مذهبان است.
پارهاى از متون آموزشى دانش کلام در حوزههاى مذاهب از این قرار است: در مقطع متوسطه و عالى مدارس حنفیان رساله فقه اکبر، نوشته بنیانگذار این مذهب، ابوحنیفه.
این رساله، در سال هشتم تحصیلى براى طلاب، تدریس مىشود که به همراه وصیت نامه امام ابوحنیفه و چهل حدیث از پیامبر منتشر شده است. مطالب کتاب به شیوه فتوا و گزارش و بدون استدلال ارائه شده است. این کتاب در باب عقاید، مسائلى مانند اسماء و صفات خدا و افعال خدا را دربردارد.
العقیده الطحاویه، نوشته طحاوى (م: 321 ق) رئیس حنفیان مصر. دربردارنده مسائلى چون: صفات خدا، قضا و قدر، ایمان، اولى الامر، استطاعت و جایگاه صحابه.
مختصر من کتاب الحصون الحمیده، نوشته حسین بن محمد طرابلسى (م: 1327 ق) خلاصه شده توسط محمد درکانى. دربردارنده مباحثى چون: صفات خدا، افعال خدا، رؤیت خدا، عصمت انبیاء، فرشتگان، امامت و اولوالامر.
شرح عقائد نسفیه، نوشته محمد بن عمر نسفى (م: 537 ق) از عالمان و متکلمان بزرگ پیرو ابوحنیفه. کتابى است نیمه استدلالى درباره علم خدا، صفات خدا، نبوت، معاد و امامت که بر اساس مذهب ماتریدیه تنظیم شده است؛ چه ابومنصور ماتریدى شاگرد ابویوسف است. اصول کلام ماتریدى تفاوتهایى با کلام اشعرى دارد. نُه تمایز میان کلام اشعرى و ماتریدى شمارش شده است. اصول مذهب ماتریدى همان مقبولیتى را که اصول اشعرى در میان شافعیان دارد، در میان حنفى مذهبان پیدا کرده است.58
در عربستان سعودى کتابهایى چون: العقیده الواسطیه، فتح المجید، عون المعبود، محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم بین الاتباع و الابتداع، کتاب التوحید، نوشته محمد بن وهاب، الجامع الفرید، ریاض الصالحین و قرة عیون الموحّدین، براى طلبهها تدریس مىشود. که بر اثر غلبه تفکرات وهابىگرى، گرایش غالب در این درسها به دلیل خروجیهاى آن، نقد دیدگاههاى کلامى دیگر مذاهب اسلامى، بویژه شیعه و معتزله است.
دانش کلام در حوزه قم: در گذشته، افزون بر متون باب حادى عشر و شرح تجرید، درسهاى عقائد خارج از متن در مدرسههاى این حوزه و در خارج از مدرسهها براى عموم وجود داشت.
پیش از انقلاب اسلامى، کسانى مانند شهید مطهرى، علامه طباطبائى، در قم و در حوزه مشهد مقام معظم رهبرى و شهید هاشمى نژاد، درس کلام جدید داشتند و بسیارى از طلاب از این درسها بهرهمند مىشدند. پس از انقلاب اسلامى شوراى مدیریت، براى آموزش کلام راههاى گوناگونى را تجربه کرده است.
در دهه هفتاد شمسى، متون آموزشى کلامى حوزه، عبارت بود از: عقائد، شامل توحید و نبوت و امامت و معاد، نوشته استاد محمدتقى مصباح یزدى، باب حادى عشر، فصل سوم شرح تجرید علامه حلى، جلد پنجم روش رئالیسم، نوشته علاّمه طباطبایى و با پاورقیهاى استاد شهید مطهرى و کتاب ادیان و مذاهب و ملل و نحل اسلامى.
متون آموزشى دهه هشتاد عبارت است از: اصول عقائد، نوشته قائمى، شیعه در اسلام نوشته علامه طباطبائى، آموزش عقائد نوشته استاد محمدتقى مصباح یزدى، بدایة المعارف، محاضرات فى الاهیات، نوشته: استاد جعفر سبحانى.
برنامه جدید درسهاى کلامى از امتیازهایى برخوردار است که از یکى از آنها توجه به آموزش کلام براى مبتدیان است، موضوعى که جاى خالى آن در برنامههاى گذشته محسوس بود. براى پایههاى هفتم و هشتمِ حوزه، افزون بر درسهاىِ ویژه کلامِ، درس عقائد نیز تدریس مىشود. و نیز در مدرسه فیضیه و دارالشفاء، سه درس خارج کلام اسلامى دایر است.
مؤسسههاى زیرمجموعه حوزه نیز، در سطح محدودتر برنامه آموزش کلام دارند. مؤسسه مذاهب اسلامى از زیرمجموعه نهاد رهبرى در امور اهل سنت بلوچستان، از سال 1372 ش. چندین دوره آموزش کلام برگذار کرده و دهها طلبه را با دانش کلام شیعى و دیگر مذاهب اسلامى آشنا کرده است. شمارى از فارغ التحصیلان دورههاى عمومى، اکنون در دوره تخصصى مشغول به اموزشاند.
مؤسسه کلام اسلامى، زیرنظر آیت اللّه سبحانى، سالهاست دورههاى تخصصى دانش کلام، با رویکرد نقد و مقایسه مذاهب کلامى دایر کرده و شمارى از این موسسه فارغ التحصیل شدهاند.
دورههاى تخصصى دانش کلام حوزه نیز از نهادهاى آموزشى نوین است که در حال برگذارى دورههاى تخصصى کلام براى داوطلبان است.
در جامعه المصطفى نیز به لحاظ نیاز طلابى که از جاى جاى جهان اسلام در آن گرد آمدهاند، به فراگیرى دانش کلام و آشنایى با مکاتب و نحلههاى کلامى، کتابهاى کلامى متنوعى به طلاب آموزش داده مىشود از جمله: آشنایى با ادیان بزرگ، آموزش کلام اسلامى (دو جلد) حیات فکرى سیاسى ائمه شیعه، درآمدى بر شیعهشناسى، درسنامه عقائد، دروس تمهیدیه فى اصول العقائد، فرق و مذاهب کلامى، کلام تطبیقى (1و2و3)
مسائل جدید کلامى
به نظر مىرسد، شیوه آموزش این دانش در حوزههاى شیعه به پویایى و رشد گذشته خود نزدیک مىشوند؛ چه این روش به جاى تکیه بر تعبد و تقلید صرف و دور داشتن طلاب از میدانهاى نقد و نظر، طلاب با دیگر مکاتب و مذاهب، آشنا مىشوند و برخلاف نظام آموزشى کشورهایى مانند عربستان سعودى، که طلاب تنها در دائره بسته حرکت مىکنند و از منابع اصلى و تحقیقاتى شیعه و دیگر مذاهب اسلامى در کتابخانههاى عمومى و آموزشگاهها نشانى وجود ندارد. وجود متون درسى و کلامى معتبر و مورد پذیرش دیگر مذاهب در برنامههاى عالى کلام در حوزه، نشانه رویکرد آگاهانه به اعتقادات اسلامى است. و دیگر این که در کانونهاى کلامى شیعه، توجه به کلام جدید و شبهههاى نوین اعتقادى درباره وحى و نبوت بیش از دیگر مذاهب است و این امتیازى است و دلیل بر تواناییهاى کلامى علماى شیعه و سعه صدر بالا. و چه بهتر که براى ارتقاى دانش جدید کلام، از متفکران دیگر مذاهب نیز دعوت شود و طلاب از نزدیک و به طور مستقیم با دیدگاههاى جدید کلامى دیگران نیز آشنا شوند.
دانش منطق و فلسفه
جریان غالب در حوزههاى علوم دینى غیر شیعه، اشعرىگرى است. بیشتر عالمان مذاهب، منطق و فلسفه را از دانشهاى یونانى مىانگارند و آن را براى عقائد زیانبار مىشمرند. از سدههاى پیشین این دانش در مدارس علمى حنبلیان و حنفیان مورد بى مهرى بوده است. غزالى، تا ابن تیمیه، محمد بن وهاب، بیشتر فیلسوفان را به زندقه متهم ساختهاند. به نوشته توفیق الطویل از نویسندگان معاصر عرب:
»اهل سنت طلاب علم را نصیحت مىکردند تا مىتوانند از مصاحبت با کسانى که به علوم یونانى اشتغال دارند، دورى کنند و در نتیجه کسانى که با این علوم اشتغال داشتند اشتغال خود را پنهان مىکردند، تا بدنام و آلوده نشوند و در نتیجه مورد سوء ظن قرار نگیرند. «59
غزالى، در فاتحة العلوم، دانشهاى فلسفى و حتى ریاضى و هندسه را موجب رشد قواى عقلانى شمرده، ولى تاکید دارد این دانشها به باورهاى انحرافى و فسق مىانجامد.60 ولى غالب حوزههاى شیعه و پارهاى از مدارس دیگر مذاهب اسلامى، تعلیم و تعلم فلسفه را در برنامه آموزشى خود دارند.
در اصل رشد تمدن اسلامى مدیون آزاداندیشى و میدان دادن به حکما بوده است. و اندیشههاى ابن سینا، فارابى، ابن مسکویه و... نقش بسزایى در تمدن سازى داشته است و بیدارى جهان اسلام در سده اخیر بر اثر پژواک اندیشههاى سید جمال در مصر بود. زیرا سیّد در مصر درصدد برآمد کتابهاى فلسفى را احیاء کند و در پرتو رواج معارف عقلانى، نیروى اندیشه ورى مصریان را بیدار سازد، تا طلبهها به جاى تقلید صرف از پیشینیان، به نقد و بررسى گفتهها و نوشتههاى آنان بپردازند. و از این راه، در نظام آموزشى حوزهها تحولى ایجاد گردد و از آن، راهى براى اصلاح فرهنگ و اجتماع بگشاید. البته در سالیان اخیر در مصر نشانههایى از رویکرد به فلسفه دیده مىشود که بیشتر از سوى محافل دانشگاهى است تا حوزه سنتى الازهر.
تدریس منطق در پارهاى از مدرسههاى مذاهب وجود دارد. کتاب القطبى نوشته قطب الدین رازى (م: 729) در مدرسههاى حنفیان شرق ایران تدریس مىشود. این کتاب شرحى است بر رساله نجم الدین قزوینى از شاگردانِ خواجه نصیر طوسى.
تیسیر المنطق. نوشته عبداللّه کنگوهى که جزوه مختصرى است براى آموزش طلاب مبتدى. این کتاب به صورت درس درس سامان یافته و در پایان هر درس، تمرینهایى نوشته شده است.61
شرح تهذیب، تالیف شیخ عبداللّه یزدى. این کتاب، از کتابهاى مشترک درسى در حوزههاى حنفیان و شیعیان است. این کتاب افزون بر حوزههاى ایران در حوزههاى علوم دینى شبه قاره هند نیز جزو کتابهاى درسى است.
المرقات، نوشته فضل امام خیرآبادى (م: 1240 ق) از کتابهاى درسى و در 59 درس تنظیم شده است.
شرح هدایه الحکمه اثیرالدین ابهرى که کمال الدین کیبدى (م: 663) آن را شرح کرده است. این کتاب، در پارهاى از مدرسههاى حنفیان تدریس مىشود، دربردارنده منطق، طبیعیات و الهیات است.
از گذشتههاى دور حوزههاى ایران، از جمله حوزه تهران و اصفهان پایگاه اصلى فلسفه و عرفان اسلامى بودهاند. شارحان اصلى کتابهاى بوعلى، سهروردى و ملاصدرا در حوزهها فراوان بودند.
در برنامه نُه ساله گذشته شوراى مدیریت این کتابها در دانش منطق و فلسفه در ردیف کتابهاى درسى قرار داشت: منطق نوشته شهید مطهرى، حاشیه ملاعبداللّه یزدى، منظومه سبزوارى، بدایه و نهایه الحکمه علامه طباطبائى.
در برنامه ده ساله نوین شوراى مدیریت، کتابهاى آموزشى بخش منطق و فلسفه عبارتند از: منطق، تدوین شده در شوراى کتابهاى درسى مرکز مدیریت، منطق، نوشته محمدرضا مظفر، آشنائى با فلسفه، نوشته شهید مطهرى، بدایه الحکمه و نهایه الحکمه نوشته علامه طباطبایى.
در مدرسه فیضیه و دارالشفاء 36 درس فلسفه و عرفان دایر است. دورههاى تخصصى منطق و فلسفه نیز در حوزه تشکیل شده که طلاب با گزینش انتخاب مىشوند.
در جامعه المصطفى نیز در بخش آموزش منطق و فلسفه کتابهایى چون: منطق مقدماتى، تاریخ فلسفه اسلامى، نافذة على الفلسفه، معرفتشناسى، (فلسفه تطبیقى) ایضاح الحکمه و غایه الحکمه فى شرح نهایه الحکمه و تاریخ فلسفه غرب، تدریس مىشود.
در دوره خارج و عالى فلسفه، اسفار ملاصدرا، شفا و اشارات بوعلى و برخى از دیگر متون درسى تدریس مىشود.
دانش اصول فقه
اصول فقه دانش استنباط و از مهمترین ابزار دسترسى به احکام شرعى است. این دانش دیر زمانى است که فکرها و ذهنها را به سوى خود کشانده است. از سده دوم، کم کم در حوزههاى استنباط احکام روبه گسترش نهاد. در مدرسههاى علمى حنفیان بلوچستان، چند متن اصولى در ردیف کتابهاى درسى قرار دارد: نور الانوار، نوشته ملاجیون (م: 1130) التوضیح و التلویح، عبداللّه بن مسعود، تاج الشریعه (م: 749) حسامى، نوشته حسام الدین محمدبن محمدبن عمر (م: 646) همراه با شرح نظامى، اصول شاشى، نوشته بوعلى شاشى (م: 44) شامل مباحث الفاظ، عام و خاص، مطلق و مقید و اقسام خبر و قیاس.
در مدرسههاى علمى کردستان ایران، کتابهاى اصولى چون: لب الاصول، نوشته زکریا بن محمدسسکى (م: 35) الوجیز فى اصول الدین، نوشته عبدالکریم زیدان، جمع الجوامع، تقى الدین سبکى (م: 756) تدریس مىشوند.
کتاب القواعد و الفوائد الاصولیه، از جمله کتابهاى درسى در حوزه درسى مسجدالحرام است.
در دورههاى گذشته در حوزههاى شیعه کتابهاى: معالم الاصول، قوانین الاصول میرزاى قمى، فصول نوشته محمدحسین اصفهانى، رسائل، تالیف شیخ انصارى، تدریس مىشدند.
در سالهاى پیش از انقلاب اسلامى، رسائل الجدیده تالیف آیت اللّه مشکینى (تلخیص رسائل شیخ انصارى) و پس از انقلابِ حلقات الاصول، نوشته شهید محمدباقر صدر، در پارهاى از مدارس در ردیف کتابهاى درسى قرار گرفت.
در برنامه ده ساله شوراى مدیریت، درس اصول از پایه چهارم شروع مىشود و طلاب در هفت سال از دوره متوسطه، این کتابها را فرا مىگیرند: آشنایى با علم اصول، شهید مطهرى، الموجز تهیه شده در شوراى مدیریت، اصول فقه مظفر، رسائل شیخ انصارى، کفایة الاصول آخوند خراسانى.
طلاب پس از پایان دوره سطح، در درسهاى اجتهادى خارج اصول شرکت مىکنند. مدت زمان این درسها به سلیقه استادان متفاوت است. شمارى از استادان در پنج سال و شمارى در ده سال و بیشتر دوره اصول را تدریس مىکنند.
در مدرسه فیضیه 16 استاد خارج اصول، و 47 استاد رسائل و کفایةالاصول تدریس مىکنند.
دوره تخصصى اصول نیز از برنامههاى درسى جدید حوزه است. افزون بر آن پارهاى از مدارس نیز، با گرایش دانش اصول، به گزینش و آموزش طلاب اقدام کردهاند، که مدرسه آیت اللّه سید موسى شبیرى زنجانى، از آن جمله است.
در جامعه المصطفى، درسهایى در اصول فقه مقارنهاى و تاریخ دانش اصول (برگردان عربى) تدریس مىشود.
در مقایسه آموزش دانش اصول در حوزههاى مذاهب با یکدیگر، انتظار این بود که آموزاندن و آموختن این دانش در حوزههاى حنفى و شافعى پر رونقتر از حوزههاى شیعى باشد؛ چه نیاز آنان به این دانش بیشتر از امامیه است و قیاس از ارکان دانش اصول، از ویژگیهاى این دو مذهب است و بدون آن، دست انان در قانون گذارى بسته است. بویژه آن ک از شافعى به عنوان موسس دانش اصول نامبرده مىشود و گستره کتابهاى اصولى در میان علماى سلف شافعى و حنفیان، گواه آن است، ولى در مدارس موجود این دو مذهب، دانش اصول در سطح بسیار رقیق و آن هم در حد چند متن ساده خوانده مىشود و چندان اثر کاربردى در اجتهاد و استنباط احکام ندارد. دلیل عمده آن، تاثیر روزافزون مسلک کلامى اشعرىگرى با گرایش اهل حدیث در حوزه فقه است که اعتزال زدایى پیوسته، استادان مذاهب را از کند و کاوهاى اجتهادى در استنباط احکام باز داشته و انان را بیشتر به وادى تقلید از پیشینیان کشانده است و در نتیجه این دانش کاربردى و راهگشا را در میان انان سترون ساخته است. البته در حوزههاى شافعى مذهب. آموزاندن و آموختن دانش اصول پر رونقتر از دیگر مذهبهاى اهل سنت است؛ چه شافعى خود از پیشگامان این دانش است. از کتابهاى اصولى رایج در میان این گروه، کتاب الوجیز فى اصول الفقه، نوشته عبدالکریم زیدان استاد دانشگاه بغداد است. این کتاب، که در مدارس علمیه کردستان عراق تدریس مىشود، به بررسى شیوههاى نوین استنباط احکام فقهى پرداخته و به شیوه اصول فقه مظفر مباحث اصولى را پى گرفته است. از دیگر امتیازهاى آن این که مبانى اصولى مذاهب پنجگانه معروف دنیاى اسلام را مطرح کرده است.
در حوزههاى شیعه، بویژه حوزه قم و نجف، دانش اصول گستردهتر و عمیقتر از همه مذاهب، نقد و بررسى مىشود. دلیل عمده آن رویکرد عقلانى و احساس نیاز به دادههاى عقلانى در استنباط احکام شرعى است. افزون بر خواندن چندین متن ژرف و عمیق که طلاب را براى استنباط احکام آماده مىسازد، در دوره خارج، استادان با نقد و بررسى دیدگاههاى پیشینیان و معاصران و نوآوریهاى اصولى، روح نقد، تحقیق و حقیقت جویى را در طلاب زنده مىسازند. دانش اصول از ابزارهاى فقه پژوهى مشترکى است که مىتواند در همبستگى اسلامى و کمک به حلّ مشکلات فقهى مسلمانان کارایى بالایى داشته باشد و علماى مذاهب مىتوانند با تشکیل مجالس علمى مشترک، درباره شیوههاى استنباط و استفاده از این دانش گفت وگو کنند.
دانش فقه
آموزاندن و آموختن دانش فقه از برنامهها درسهاى اصلى همه حوزههاى مذاهب است. و بیشترین فرصتهاى طلاب روى فراگیرى این دانش به کار گرفته مىشود. در مدرسههاى حنفیان شمال، کتابهاى فقهى ذیل تدریس مىشوند: مختصر الوقایه، مراح الارواح و شرح الهدایه مرغینانى.
در مدرسههاى حنفیان شرق، کتابهاى فقهى بیشترى در برنامههاى درسى قرار دارند: 1. اسلامیات، نوشته یکى از معاصرین. 2. تعلیم الاسلام: کفایة اللّه دهلوى 3. مالابد منه: علامه قاضى بقاء اللّه (م: 1216) 4. مختصر قدورى، ابوالحسن بغدادى (م: 428)
یک دوره فقه مختصر و بدون استدلال مانند شرائع محقق حلى. 5. کنز الدقائق، عبداللّه نسفى (م: 710) 6. الهدایه فى شرح البدایه مرغینانى (م:593) 7. الفقه المیسر، شفیق الدین بدوى. 8. السراج فى المیراث، سراج الدین (م: 700) 9. تاریخ فقه (معاصر) کتابهاى مغنى المحتاج در فقه حنبلى، السلسبیل فى معرفه الدلیل، بلوغ المرام، الروض المربع و فتاواى بن باز و ابن عثیمین و لجنه الفتوى المجموعة الراویه، از کتابهاى درسى در رشته فقه در حوزههاى علمیه در عربستان سعودى است.
برنامههاى آموزش فقه در مدرسههاى حوزه شیعه، تاکنون، تحولاتى را به خود دیده است. در دورههاى دور و نزدیک، آموزاندن و آموختن کتابهایى چون: مختصر النافع، لمعه، ریاض المسائل، جواهر الکلام و المکاسب، در حوزهها رواج داشته است. کم کم و به مرور زمان بسیارى از این کتابها از چرخه تدریس به کنار رفتند و لمعه و مکاسب ماندند و محور و مدار اصلى در حلقههاى درسى شدند و تعلیم و تعلم این دو اثر سالهاى طولانى را در حوزههاى شیعى به خود اختصاص داد و همچنان محور و مدارند. پس از انقلاب اسلامى، از سال 1378 به بعد، دگرگونیهایى در حال شکلگیرى است. تلاشهایى شده و مىشود تا مگر درسهاى فقه در دوره سطح حال و هوایى دیگر بیابد، امّا همچنان که در این گزارش خواهید دید، لمعه و مکاسب در دوره سطح جایگاه خود را در حوزهها حفظ کردهاند. مرکز تدوین متون درسى حوزه شش کتاب درسى فقه را به صورت درس درس و به گونه زمانبندى تدوین و آماده تدریس کرده.
در پایه اول و دوم: مسائل به گونه ساده به زبان فارسى براى آشنا شدن طلاب با مسائل مورد ابتلا و فهم بهتر رسالههاى توضیح المسائل، تدریس مىشود.
در پایه سوم، خلاصهاى از عروه الوثقى، با حاشیه امام خمینى و تحریر الوسیله، شرائع و مختصر النافع.
پایه 4 و 5 و 6، کتاب الروضة البهیه شهید ثانى به صورت درس درس. در این مجموعه چیزى از مطالب کتاب کاسته نشده و تنها پارهاى از مطالب غیر ضرورى و غیر مبتلا به، به پانوشت منتقل شده است. یازده درس از کتاب ششم این مجموعه، به موضوعات تاریخى مربوط به فقه ویژه شده است، مانند: منابع وتطور فقه، مقدمات اجتهاد، منابع چهارگانه فقه، تدوین فقه، مباحث فقه در رسالههاى عملى و ادوار فقه امامیه. این مجموعه به عللى در ردیف کتابهاى درسى قرار نگرفته است.62
در برنامه فعلى و در دست اجراى مدارس علوم دینى قم و شهرستانها در پایه اول و دوم: کتاب آموزش احکام تدریس مىشود. کتابى به زبان فارسى و شامل مسائل عبادى و معاملات عام البلوى.
از سال چهارم تا پایان دوره سطح، مجموعه کتابهاى فقهى گرد آمده در شرح لمعه و مکاسب شیخ انصارى درس داده مىشود.
طلاب پس از به پایان بردن دوره سطح وارد دوره استنباط مىشوند. در این مرحله، شمارى از استادان به تدریس قواعد فقهى مىپردازند. شمارى از آنان از آغاز کتابهاى متداول فقه (طهارت) آغاز کرده و به ترتیب پیش مىروند و شمارى هم از استادان موضوعات مورد نیاز و ابتلا را به بحث مىگذارند. در این درسها، آراى خبرگان و صاحبان نظریه در هر فرع و قاعده فقهى بیان و نقد و بررسى مىشود. استاد با استفاده از منابع استنباط فقهى، براى رسیدن به حقیقت تلاش مىکند و پس از نقض و ابرام دلائل مخالف و موافق، نظریه خود را بیان مىکند.
در مدرسه فیضیه و دارالشفاء، 30 درس خارج فقه دائر است و 45 استاد مکاسب شیخ انصارى را تدریس مىکنند.
پس از به پایان رسیدن درس سطح، که بیشتر بر محور لمعه و مکاسب استوار است، استادان وارد مرحله درس خارج مىشوند که بیشتر درسهاى خارج بر محور شرائع الاسلام، مکاسب، جواهر و مختصر النافع دور مىزند. و شمارى از استادان تحریر الوسیله امام خمینى را محور درسِ خارج خود قرار دادهاند.
در مجموع، شیوه آموزش فقه در حوزههاى گوناگون مذاهب اسلامى از امتیازهایى برخوردار است که براى هر یک از مذاهب، قابل استفاده است. از جمله: تجربه تدریس مسائل مورد ابتلاى فقهى براى طلاب مبتدى روشى بوده که در دورههاى گذشته در حوزههاى شیعى جارى بوده و طلاب در این درس مسائل ضرورى را مىاموختند. امّا سالهاست که در برنامههاى درسى حوزههاى شیعه این درس جایى ندارد و تدریس مسائل مبتلا به، کم رنگ شده است. البته در برخى از مدارس به آن اهتمام دارند. امّا این روش در مدرسه علمى حنفیان پاکستان و ایران، استمرار داشته است. اکنون در حوزههاى شیعه دوباره به این درس توجه و در برنامههاى درسى مبتدیان گنجانده شده است.
تدریس متنهاى مختصر و جامع فقهى در دورههاى پیشین در برنامههاى درسى حوزهها بوده و طلاب با یک دوره مختصر و روان و بدون استدلال و یا نیمه استدلالى فقه آشنا مىشدند؛ چه در مراحل بالاتر، با طولانى شدن دوره تدریس، آن هم با فروعات بسیار، احاطه طلاب بر یک دوره کامل فقه براى عمل دشوار است.
مختصر النافع نوشته محقق حلى در دورههاى گذشته در برنامه درسى قرار داشت. این برنامه در پارهاى از حوزههاى علمیه دیگر مذاهب وجود دارد و حوزه قم نیز در برنامه آموزشى جدید آن را گنجانده و نخستین کتاب آموزشى به آموزش مسائل ضرورى و ساده فقه ویژه شده است.
آیت اللّه سید مهدى روحانى (م: 1380 ش) در این باره پیشنهاد کرده است:
»در مورد فقه و طولانى بودن دوره آن و تدریس مسائل اولیه فقه، توام با مسائل متفرع بر آن، که سبب مىشود یک نفر نتواند دوره کامل فقه استدلالى و در عین حال مختصر را بخواند. براى رفع این نقیصه، مطلبى را از مرحوم آیت اللّه بروجردى الهام گرفتهام که به طور مختصر عرض مىکنم. ایشان از بدایه المجتهد تالیف ابن رشد در فقه عامه (مالکى مذهبان) تعریف مىکردند. امتیاز این کتاب این است که مطالب فقهى مستند به حدیث را وارد کرده و استدلال مىکند و روى این حساب فقه مختصر و استدلالى و جامعى شده است. بدین جهت این جانب همین پیشنهاد را درباره فقه شیعه دارم و گمان مىکنم کتابى در حدود یک جلد ریاض یا قدرى بیشتر شود مثل جامع المدارک مرحوم آیت اللّه حاج سید احمد خوانسارى. «63
آشنائى با تاریخ فقه و فقهاء، از مسائل بایسته آموزشى است. و دیگر آگاهى از پیشینه موضوعات فقهى و تطورات آن در طول زمان. این موضوع، بویژه براى مرحله آموزش عالى، بسیار روشنگر و کارساز است. در گذشته شمارى از علما مانند آیت اللّه بروجردى به این کار اهتمام داشتند. و آن را از بایستههاى فهم مسائل فقهى مىشمردند. اینک مناسب است به این مهم توجه بیشتر شود. در برنامه درسى فقه پارهاى از حوزههاى علمیه، این برنامه دیده مىشود و در برنامه پارهاى دیگر زندگى مؤلفان کتابهاى فقهى بازگو مىشود.
شیوه استنباط و اجتهاد در حوزههاى شیعه در مقایسه با دیگر حوزههاى علمیه مذاهب اسلامى، از چنان ژرفائى برخوردار است که شیوه فقه پژوهى دیگر مذاهب در برابر آن کمرنگ است؛ چه درسهاى فقهى در دیگر مذاهب، به طور معمول بر تدریس کتابهاى پیشینیان و تقلید استوار است و مدرسان، از نقد و بررسى آراى پیشینیان پرهیز دارند و دلیل عمده آن، انسداد باب اجتهاد در بیشتر مذاهب فقهى است. گرچه در مراکز علمى چون الازهر نشانههایى از این انفتاح و اجتهاد به چشم مىخورد، ولى در حوزههاى شیعه بر اثر توجه بسیار و دقیق به خردگرایى و تشویق ائمه به اجتهاد و کندوکاو در روایات و متون دینى و تفریع فروع از اصول، دست فقها در استنباط احکام و ارائه فقه اصیل و کارآمد بازتر است.
فقهاى شیعه، با غور و بررسى در قرآن و روایات و بسترهاى نزول آیات و صدور روایات، در مسائل نوپیدا و موضوعات اجتماعى و اقتصادى به نوآوریهایى دست پیدا کردهاند. و از این روى، جوامع شیعه کمتر مجذوب قوانین غربى شدهاند. این حرکت فقهى در حوزههاى علمیه دیگر مذاهب نیز بازتاب مناسبى داشته است. الگوبردارى الازهر مصر از فقه شیعه، بویژه در حقوق مدنى و احکام خانواده و دیگر دستورات عبادى، رویکرد اجتهادى مبارکى است و نوید بخش تعاملهاى فقهى دیگر.
توجه به فقه مقارَن از دیگر امتیازهاى آموزش فقه در حوزه شیعه است. علماى پیشین شیعه، چون سید مرتضى، شیخ طوسى، سلار و علاّمه حلى به فقه دیگر مذاهب توجه داشته و آن را براى طلاب حوزه درسى خود بیان مىکردهاند. در دوره معاصر، شمارى از عالمان شیعه کتابهاى جامع در فقه مذاهب تالیف کردهاند. آیت اللّه بروجردى در احیاى این روش کوشید. وى در درس فقه، آراى دیگر مذاهب فقهى را بیان مىکرد و نقاط قوت و ضعف آنها را برمىشمرد. ایشان تاکید داشت که توجه به روایات و فتاوى دیگر مذاهب، شیوه قدماى ما بوده است و قدماى ما، نه تنها به مسائل خلاف توجه داشتند که حفظ ان را نیز لازم مىشمردند. بر این مبنى بود که آیت اللّه بروجردى بر کتابِ خلاف کتابِ شیخ طوسى، حاشیه زد و آن را منتشر کرد.64 پس از ایشان، این روش در پارهاى از حلقههاى درسى ادامه یافت و شاگردان آیت اللّه بروجردى روش ایشان را پى گرفتند. در حوزه نجف و کانونهایى چون منتدىالنشر نیز به فقه مقارَن توجه شد. ارتباط میان حوزه قم به زعامت ایت اللّه بروجردى و حوزه الازهر، موجب شد که حوزه الازهر نیز به فقه مقارَن روى خوش نشان بدهد و در مباحث فقهى آراى فقهاى شیعه را نیز از نظر دور ندارند. همین ارتباط قوى و خردمندانه زمینه به رسمیت شناختن مذهب اهل بیت را در مصر فراهم آورد.
از بایستگیهاى فقهى ما، امروزه ترمیم پلهاى شکسته گذشته و ایجاد تعامل میان حوزههاست.
در اواخر دولت عثمانى باب عالى براى تدوین قانون و برنامههاى مدنى و سیاسى و خانواده، لجنهاى بزرگ تشکیل داد و از قانون گذاران و فقهاى مذاهب براى این مهم دعوت به همکارى کرد. از کتابهاى منتشر شده در این موضوع، مجله العدلیه یا مجلة الاحکام بود. این کتاب در دانشکدههاى حقوق ترکیه در ردیف کتابهاى درسى قرار گرفت و تا امروز نیز تدریس مىشود.
سلیم رستم باز، از اعضاى لبنانى شوراى قانون گذارى دولت عثمانى بر آن شرحى نوشت که در سال 1304 ق به نام شرح المجله منتشر شد.65 سپسها باب بندى و جامعیت این کتاب موردپسند علامه محمدحسین کاشف الغطاء (1373-1294) قرار گرفت و براى همسو کردن قوانین آن با احکام فقه مکتب اهل بیت، بر آن حاشیهاى موسوم به تحریر المجله نوشت. این کتاب مورد استقبال مجامع علمى مذاهب قرار گرفت و تاکنون چندین بار منتشر شده است. که آخرین چاپ آن زیرنظر آیت اللّه آصفى به همت مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى منتشر شده است.66
انقلاب اسلامى و اجراى قوانین دینى در کشور به حوزهها این مجال و فرصت گرانبها را داده که بیش از گذشته در زمینه مسائل اجتماعى و دستورات حکومتى و قضائى و برنامههاى اقتصادى کند و کاو کنند و زمینه اجراى قانونهاى کاربردى اسلام را فراهم سازند.
این تجربه موفق و نوین در حوزه تدوین قوانین جامع و فراگیر براى دیگر مسلمانان جهان نیز راهگشاست و آنان را از قوانین غربى بى نیاز مىسازد. براى کشورهاى همسایه، بویژه عراق و افغانستان که در حال تدوین قانونهاى مدنى و اجتماعىاند، فرصت مناسبى است که از تجربههاى عالمانه ایران استفاده کنند.
با همه ویژگیهاى مطلوب روشِ تدریس فقه در حوزههاى شیعه، این روش از بازنگرى بى نیاز نیست. ضرورت بازنگرى در کتابهاى درسى، توجه بیشتر به مسائل مورد ابتلاء و کاربردى و نظارت دقیقتر بر روند درسها و کوتاه کردن دورههاى تدریس درس خارج فقه، از دغدغههاى صاحب نظران حوزه از دورههاى گذشته تاکنون بوده است.
سید محمد عصّار (م: 1356 ق) از شاگردان میرزاى شیرازى (م:1312) دراین باره رهنمودهاى ارزندهاى ارائه کرده است. وى به درازا کشیده شدن بررسى هر یک از مسائل فقه را از مشکلات آموزشى شمرده و براى آن راه حلهایى ارائه کرده است، از جمله:
»آیا رواست که در یک فرع و مساله چهار سال به عنوان درس خارج وقت گذاشته شود و حال ان که در این فرصت مىتوان هزار مساله را غور و بررسى کرد. طولانى شدن تحقیق در یک مساله، افزون بر به جاماندن تحقیق دیگر مسائل، موجب فراموش شدن یافته در همان مساله مورد تحقیق مىشود. «67
عصّار تهرانى، تدریس کتابهاى مرحله سطح را با مرحله خارج قابل ادغام مىداند و بر این نظر است که تدریس پارهاى از متون دوره متوسطه در فقه و اصول، اگر با پژوهش بیشتر همراه باشد و استاد و شاگرد با همکارى یکدیگر، منابع و دلائل آن را بررسى کنند، ذهن طلاب براى دست یافتن به توان اجتهاد و استنباط احکام آمادهتر مىشود:
»و بعض کتب استدلالى مثل شرح لمعه و مسالک و جامع المقاصد، در صورتى که مدرس بتواند جمع کند بین درس گفتن و تحقیق در مساله را، بهتر و بالاتر از خارج خواندن براى طلبه نافع است و به این ترتیب از هر مساله که خارج مىشود، رأى و فتواى شخصى خواهد داشت. «68
البته از این پیشنهاد کاربردى مىتوان براى برنامه درسى میانى استفاده کرد. پس از آموزش چند متن فقهى، متنى جامع و نیمه استدلالى برگزیده شود و استاد و شاگرد با حوصله بیشتر در دلائل و منابع رجالى و دلالى آن بپردازند و با شیوه اجتهاد آشنا گردند و سپس با آمادگى بیشتر در درس عالى فقه بنشینند. بىگمان با پىگیرى و به کار بستن چنین روشى دوره اجتهادى درس فقه زودتر به پایان مىرسد. برخى از استادان فقه پیشنهاد کردهاند که پس از متن نیمه استدلالى لمعه، تا رسیدن به متن عمیق مکاسب، ضرورى مىنماید کتاب فقهى دیگرى که زمینه را براى فهم مکاسب اماده مىسازد، تدریس شود، چنانکه اصول مظفر در دانش اصول، فاصله میان معالم و رسائل را پرساخته، این کتاب نیز نقش واسطه را ایفا کند.69
دانش حدیث و درایه
حدیث و روایتهاى پیامبر(ص) و ائمه(ع) از منابع دین به شمار مىروند و منبع بخش بزرگى از مسائل فقهى، اخلاقى، کلامى و تاریخى. همه مذاهب اسلامى به متون روایى خود توجه ویژه دارند.
در مدارس مکتب دیوبندى شبه قاره هند، بیش از پانزده کتاب حدیثى تدریس مىشود. پارهاى از این کتابها متن حدیث و پارهاى درباره حدیث و درایة الحدیث است. در تدریس این کتابها، همه کتاب و یا بخشى از آن، به انتخاب استاد، براى شاگردان شرح مىشود. از جمله:
چهل حدیث، نوشته استاد حقانى، اربعین، نوشته زکریا نووى (م:676) مختصر ریاض الصالحین، موطأ، از مالک بن انس، تیسیر مصطلح الحدیث، نوشته محمود الطحان، صحاح سته، مشکوة المصابیح، از خطیب تبریزى (م: 749) مستند الامام الاعظم، از محمد عابدین (م: 1275) شرح معانى الاخبار، از طحاوى.
در جامعه مدینة منوره نیز چندین کتاب حدیثى از جمله صحاح سته، جزو برنامههاى درسى است. که بخشهایى از آنها به همراه شرح حال گردآورندگان این کتابها و سیر تحول حدیث درس داده مىشود.70
کتاب فتح البارى، در شرح بخارى، عون المعبود، سنن ترمذى، کفایة الاخبار، تفسیر العلام، شرح السنه، الأسئلة و الأجوبة، از جمله کتابهاى درسى در حوزه حدیث مسجدالحرام است.
در حوزههاى کردستان کتاب حدیثى غایه المأمول و اربعین امام زکریا نووى در ردیف کتابهاى درسى قرار دارد.
در مدارس حنفیان خراسان، کتاب مشکوه المصابیح، در ردیف کتابهاى درسى است.
در مجموع، بخش بیشتر این کتاب به فهم متون حدیث اختصاص دارد و بخشى به حدیثشناسى و روشهاى نقد حدیث.
در مدارس شیعه، در گذشته دانش حدیث و حدیثشناسى چونان دانش فقه تدریس مىشد. استادان برجسته و نامور، آن را براى شاگردان شرح مىدادند و گاه نقد مىکردند و صحت و سقم آن را روشن مىساختند. و به افراد شایسته اجازه روایت مىدادند. استاد محمدرضا حکیمى مىنویسد:
»یکى از مسائل مهم، در تاریخ فرهنگ اسلامى و بخصوص فرهنگ شیعى، موضوع صداقت در روایت و اجازه نقل حدیث است. علماى امین و بزرگ اسلامى، از روزگاران عهد پیامبر اکرم و ائمه طاهرین و صحابه،در نقل حدیث، دقت بسیار مىکردهاند و براى قبول حدیثى از راوى و ناقل، شروط بسیارى قائل بودهاند و تا شخصى را از حیث علم به حدیث و مضمون آن و تقوى در نقل حدیث، واجد شرایط نمىدیدند، به او اجازه روایت حدیث نمىدادند و اگر حدیثى روایت مىکرد، از او نمىپذیرفتند و همین امر است که موجب پدید آمدن »سلسله اجازات« در علم حدیث شده است و زندگى محدثان را رنگى ویژه بخشیده است، که خود در فرهنگ اسلام، از نظر علمى و اخلاق علمى، واجد اهمیت بسیار است و جایى خاص دارد.
علماى بزرگ، هم به اجازه شفاهى در نقل حدیث مقید بودند و هم اجازه کتبى. و هر جا استاد حدیثى و شیخ صاحب اجازهاى در حدیث نشان مىکردند، نزد او مىشتافتند تا با استجازه وى و قبول شروط در نقل، اسناد حدیثى خویش را به پیامبر و ائمه اطهار و صحابه برسانند، یا اگر اسنادى دارند، آن را مستحکمتر کنند.
اما متأسفانه در روزگار اخیر، اهمیت اجازه نقل حدیث و عمل به شرایط آن، مانند بسیارى از آداب تربیت علمى اسلامى در حوزههاى دینى، مورد غفلت قرار گرفته است و بسیارى کسان، بدون داشتن صلاحیت و بدون اطلاع از فرهنگ وسیع حدیث و فهم حدیث و با نداشتن مبانى نقد و شناسایى حدیث، به نقل احادیث مىپردازند. بدتر از همه، گروهى مردم بىسواد، یا بسیار کم سواد، به عنوان گوینده، یا نویسنده مذهبى، در جامعه وجود دارند که کارشان در نقل احادیث، متضمن کمترین اعتمادى نیست و حاصل کارشان نشر احادیث ضعیف، یا احادیث مربوط به مورد خاص است که اینان تمیز نمىدهند. و در نتیجه منتهى مىشود به در هم ریختن فضاى منسجم فرهنگ اسلامى و ایجاد انحطاط فهم دینى در مردم. «71
در برنامه کنونى، در مقطع سطح، دانش درایه تنها به نقد الحدیث و رجال ویژه شده است. درس نهج البلاغه، تنها خطبه متقین و نامه 31، در برنامه آموزش قرار دارد که بیشتر نظر به مسائل اخلاقى دارد، نه از نگاه حدیثشناسى.
براى سال ششم کتاب آشنایى با علوم حدیث تهیه شده در مرکز مدیریت، جزو کتابهاى درسى است.
و در پایه هشتم و نهم، کتابِ کلیات فى علم الرجال، نوشته آیت اللّه سبحانى و کتاب رجال، نوشته حسینى قزوینى تدریس مىشود.
و در پایه دهم، اصول الحدیث و احکامه، نوشته آیت اللّه سبحانى.
در برنامه درسى دروس عمومى حوزه قم، در پایه هشتم و نهم و دهم، درس رجال و درایه تدریس مىشود.
در جامعه المصطفى کتابهاى حدیثى بیشترى درس داده مىشود: آشنایى با تاریخ و منابع حدیثى، آشنایى با جوامع حدیثى شیعه و سنى، آشنایى با متون حدیث و نهج البلاغه، تاریخ حدیث، درسنامه درایة الحدیث، درسنامه وضع حدیث، دروس موجزه فى علمى الرجال و الدرایه، علم الدرایه تطبیقى، علم درایه المقارَن.
در حوزههاى علمیه شیعه، استادن بزرگى در دورههاى پیشین، دانش رجال و درایه مىآموزاندهاند که این مهم امروزه به فراموشى سپرده شده است و به آن چه استاد در لابه لاى درس درباره درایه و رجال حدیث سخن مىگوید بسنده مىشود. از باب نمونه، در حوزه بسیار مهم قم، استادان برجسته اندکى دانش درایه و رجال را مىآموزانند. از جمله آیت اللّه سید موسى شبیرى، اکنون به تدریس خارج درایه و رجال مشغول است. و استادان فقه نیز به مناسبت، به بررسى روایات، از زاویه دانش درایه و حدیثشناسى و نقد رجال مىپردازند.
در مجموع، همه کتابهاى درسى این رشته درباره درایه و حدیثشناسى است و متن خوانى در آنها کمتر دیده مىشود. شمارى از استادان درس خارج نیز کمتر به بررسى احادیث مىپردازند و با اشاره، از روایات مىگذرند و کمتر متن خوانى مىکنند. دلیل عمده آن افراط در دانش اصول و افراط در معارضه با اخبارىگرى است که طلاب را از آشنایى با متون روایى نیز باز داشته است. امّا شمارى از استادان حدیث مورد استناد را با سلسله سند و متن براى شاگردان مىخوانند که پسندیده و بسیار اثرگذار است. چه مناسب است طلاب در دوره سطح و پس از آن که با کلیت و متون کتابهاى مهم حدیث، بویژه کتب اربعه و نهج البلاغه آشنا گردند، تا افزون بر استفادههاى اعتقادى و اخلاقى، براى درس عالى و دوره خارج استنباط فقه آماده شوند. و سلسله اسناد روایات را آسانتر درک کنند.
البته در مرکز دارالحدیث دانش پژوهان به گونهاى گستردهتر به آموزش تخصصى حدیثشناسى مىپردازند.
بنیاد نهج البلاغه نیز از نهادهایى است که بر روى نهج البلاغه و موضوعات مربوط به این کتاب پژوهش کرده و علاقهمندان داراى شرایط را آموزش مىدهد.
درس اخلاق
تهذیب نفس از هدفهاى اصلى تشکیل حوزهها بوده و تربیت طلاب متعهد و مسؤولیت شناس در سرلوحه برنامه حوزههاست. در دورههاى گذشته، افزون بر آن که سیرت استادان حوزه براى طلاب جوان الگوى تهذیب بود، متولیان حوزه با تشکیل کلاسهاى ویژه اخلاق و خودسازى راه را براى رشد روحى و معنوى طلاب هموار مىکردند.
در حوزه نجف، بیش از پنجاه درس اخلاق بوده است. و در حوزه قم بزرگانى چون: میرزا جواد ملکى، امام خمینى و... درس اخلاق داشتهاند.
در حوزه تهران، شیخ عبدالعلى تهرانى و شیخ محمد زاهد، با سخنان و سلوک معنوى، طلاب را به سرچشمه اخلاق ره مىنمودند. در سالهاى پیش، درس اخلاق حضرات آیات: مشکینى، مظاهرى و شب زندهدار از درسهاى پر رونق و سازنده در حوزه قم بود.
دو کتاب آداب المتعلمین و کتاب منیة المرید در پارهاى از حوزهها تدریس مىشد.
یکى از معاونتهاى شوراى مدیریت، معاونت تهذیب است که توجه ویژه روى تهذیب طلاب دارد و با اعزام استادان به حوزههاى شهرستانها، اخلاق را در حوزههاى علمیه مىگستراند و طلاب را از این راه با اخلاق اسلامى آشنا مىسازد.
مرکز تدوین و نشر متون درسى حوزه، دراین باره مجموعهاى از کتابهاى درسى را براى تدریس آماده کرده که تاکنون 6 جلد از این کتابها اماده شده است: جلد اول آداب اسلامى، به ضمیمه رسالة الحقوق امام سجاد(ع)، جلد دوم گزیدههایى از منیة المرید شهید ثانى، جلد سوم گزیده سه اثر اخلاقى امام خمینى: جهاد با نفس، آداب الصلوة و شرح حدیث جنود عقل و جهل. جلد چهارم شرح کتاب چهل حدیث امام و جلد پنجم و ششم گزیدهاى از معراج السعاده نراقى.72
این کتابها در پارهاى از مدارس حوزه قم و مدارس شهرستانها و جامعة الزهرا تدریس مىشوند.
در جامعة المصطفى، درس اخلاق جایگاه ویژهاى دارد و کتابهایى چون: آموزههاى بنیادین علم اخلاق (دو جلد) الدعا عند اهل البیت، درآمدى بر نظام تربیتى اسلام و فلسفه اخلاق تدریس مىشود.
از کارهاى سودمند مرکز مدیریت در این عرصه، تشکیل مراکز مشاوره براى طلاب حوزه است. این مراکز با آمارسنجى و مشاوره در کم کردن مشکلات روحى و تربیتى طلاب، بسیار ثمربخش است.
امروزه، توجه به تهذیب نفس و درس اخلاق و عرفان عملى و کاربردى و دستورالعمل بزرگان اخلاق و عرفان و آشناسازى طلاب با زندگانى سرتاسر معنویت عالمان زهدپیشه، بیش از هر زمان دیگرى مورد نیاز است. و جاذبههاى گوناگون شهرى و اقتصادى و اجتماعى، بیشتر از گذشته در فراروى روحانیت قرار دارد و این خود براى آنان و خانوادهها وسوسهانگیز است و زمینههاى انحراف و سقوط و دنیاطلبى و خروج از زى طلبگى فراهمتر از گذشته است و این عوامل، مسؤولیت مربیان حوزه را براى توجه به موضوع تهذیب و اخلاق در حوزه دوچندان مىکند.
رهبر معظم انقلاب در اهمیت عنصر تهذیب نفس در حوزههاى علمیه مىگوید:
»عنصر دوم تهذیب نفس و اخلاق است. روزى به اتفاق جمعى از فضلاى بزرگ در خدمت امام، قدس سره، بودیم. در آن محفل، از حوزه قم صحبت شد. یکى از بزرگان اساتید و علماى اعلام قم، که مورد احترام و قبول همه ما هستند، در آن جلسه به امام عرض کردند که: شما نسبت به حوزه قم، توجه و عنایت داشته باشید. آن روز امام فرمودند که: این چیزها لازم نیست. شما اگر فقط به ابقاى دو عنصر در حوزه توجه کنید، همه چیز حل خواهد شد: اول فقاهت است که گمان مىکنم تعبیر ایشان این بود که مواظب باشید شعله فقاهت فرو ننشیند و دوم اخلاق و تهذیب است. ما اگر مهذب نباشیم، آن چه داریم در خدمت قرار نخواهد گرفت و چه بسا که در جهت عکس هم قرار گیرد. «
درس تاریخ اسلام و ایران
در برنامههاى درسى حوزههاى علمیه، از درس تاریخ اسلام و ایران، شناخت جامعه و آشنایى با سیاست خبرى نیست و جایگاهى براى آنها در نظر گرفته نشده است. البته در مرکز تدوین و نشر متون حوزه، کتاب حکومت اسلامى و درسنامه اندیشه سیاسى اسلامى، براى طلاب پایه ششم تدوین شده است73 که متأسفانه نشانى از آن در برنامه رسمى وجود ندارد. در حالى که این گونه درسها، از بایستههاى مهم آموزشى است و بزرگانى چون مدرس به آن اهمیت مىدادند. البته در مدارس طلاب غیر ایرانى مسائل تاریخى و سیاسى بیشترى آموزش داده مىشود که به جاى خود پسندیده است، مانند: تاریخ فکرى و سیاسى امامان شیعه، نوشته رسول جعفریان، تاریخ عصر غیبت، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى، رهیافتى بر علم سیاست و جنبشهاى اسلامى معاصر و تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران. بایسته است براى دانش تاریخ تمدن اسلامى، تاریخ حوزهها و تاریخ تحولات سیاسى و اجتماعى ایران، جایى در آموزههاى عمومى حوزه در نظر گرفته شود. که »العالم بزمانه لا یهجم علیه اللوابس« به تعبیر رهبر انقلاب:
»عنصر سوم آگاهى سیاسى است. آگاهى سیاسى به مثابه چشمى است که اگر نداشته باشیم، آن دو عنصر دیگر در حرکت به ما کمک نخواهد کرد. باید سه عنصر اصلى قاعده را حفظ کرد. البته حوزه علمیه باید یکپارچه باشد و از برخى تشنجات که در گوشه و کنار وجود دارد، برى و برکنار بماند. حوزه علمیه جایگاه قداست و پاکى است.«74
نتیجه:
در این مقال، با نقبى به گذشته و دورانهاى دور و نزدیک از دستاوردهاى خوب تعاملها و داده و ستدهاى علمى بین حوزههاى علمیه شیعه و دیگر مذاهب، سخن گفتیم و بر این دیدگاه خود با توجه به گذشته تاریخ، مدارک و اسناد و کلام بزرگان، پاى فشردیم که اگر تعامل علمى در حوزههاى شیعه و سنى دامن بگستراند و در دانشهایى چون تفسیر قرآن، درایه و حدیثشناسى، کلام، ادبیات، فقه و اصول، منطق و فلسفه و تاریخ، نمود واقعى بیابد و علماى همه فرقهها و گروههاى اسلامى در این عرصهها به همفکرى و هم اندیشى و رد و بدل کردن تجربهها و دستاوردهاى علمى خود بپردازند، افقهاى جدیدى به روى جهان اسلام، چشم خواهند گشود و همبستگى و اتحاد واقعى نسیم دلاویز خود را بر جسم و روح اسلامیان خواهد وزاند.