شیخ عباس قمى، سالها از محضر استادان بزرگ حوزه: میرزا محمد ارباب میرزا، محمدتقى شیرازى، سیدحسن صدر، سیدابوالحسن نقوى و میرزا حسین نورى بهرههاى علمى گرفت و در علوم قرآن، حدیث، تاریخ و تراجم آثارى مفید و ماندگارى نگاشت.1 کتابهاى این حدیثشناس، که به پاکبازى و صفاى باطن شهره بود، از استقبال بسیار خوب مردم و اهل علم و تحقیق برخوردار شد و در کانون توجهها قرار گرفت.
توجه به شرائط زمانىِ تلاشهاى علمى شیخ عباس قمى، ما را به اهمیت کار وى آگاه مىسازد. در آستانه به قدرت رسیدن رضاخان خطر بودن دین و دیانت از هر سو، میاندارى روشنفکران مخالف دین و روحانیت، تلاش گسترده آنان در رواج الحاد و اندیشههاى غربگرایانه، بهرهورى از فقر و فاقه مردم در راستاى هدفهاى شوم بلوک شرق و... محدث قمى را واداشت که در دو سنگر خطابه و قلم، به احیاى میراث و فرهنگ اسلامى روى آورد و آموزههاى راهگشا و زندگىبخش مکتب اهلبیت را با زبان روشن فارسى در دسترس همگان قرار دهد و با گزارش از کارنامه عالمان روشن ضمیر، مردم را به گذشته تابناک و اُسوههاى راه آشنا سازد.
او در سخنرانیهاى روشنگرانه خود، مردم را نسبت به تلاش دشمنان غربى و شرقى براى چیرگى بر فرهنگ و سرزمینشان، هشدار مىداد.
پس از ورود شوستر براى سرپرستى امور مالى خزانه ایران، در سالهاى پس از مشروطه و استقبال گرم بهائیان از وى، و تلاشهاى گسترده و روزافزون آمریکاییان در جاى جاى ایران اسلامى، از جمله در مشهد، از سوى تشکیلات مخوف »کمیته مجازات«2 به جرم افشاگرى علیه آمریکاییان تهدید به مرگ شد:
»آقاى آقاشیخ عباس قمى... شنیدهایم که در منبر از امریکاییها حرف بد مىزنید. اگر شنیده شد که دو مرتبه از اینگونه مزخرفات بگویید و تکذیب نکنید، همین دوشنبه به ضرب گلوله شکمت را... پاره پوره خواهیم کرد. «
3از زاویه دیگر، محدث قمى، عالمى بود آزاده و باانصاف، حقیقت را از هرکس پذیرا بود. زبان طعن و عیبجویى نداشت. و تلاشها و کارهاى درخشان دیگران را کتمان نمىکرد که با نگاهى به نوشتههاى او، از جمله الکنى والالقاب، هدیة الاحباب، فوائد الرضویه و... مىتوان به این مطلب پى برد. وى در مقام نقد سخنان بزرگان، همه جوانب را رعایت مىکند و سخت محتاطانه گام برمىدارد و گاه با رمز ابراز نظر مىکند، تا تنها خواص آن را دریابند.4
محدث قمى، در واکنش به آنچه مؤلف »روضات الجنات« درباره ابندرید نوشته بود، مىنویسد:
»بر فرض که ابن درید سنى باشد، لکن تعبیر کردن جناب شما از او به... خارج از قانون ادب و بیرون از رویه تاریخنگارى است و شایسته است که هر که کتابى مىنویسد، به استحکام و اتقان او پردازد و کلمات زشت و... در آن ذکر ننماید و چنان نویسد که موافق و مخالف، به خواندن آن رغبت نمایند، مانند تألیفات سیدالمتکلمین... میرحامد حسین هندى... بلکه هرگاه دو عالم با هم مهاجاتى پیدا کردند و بعضى کلمات براى هم گفتند یا نوشتند، آن را هم نقل نکند. «5
محدث قمى، در شرح حال امین استرآبادى، پس از ستایش از داورى شایسته صاحب روضات درباره ابوالهتاهیه از شاعران معروف، بر وى خرده مىگیرد که چرا این سیرت نیک را همهجا پیش نگرفته و گاه راه و رسم تاریخنگارى را از یاد مىبرد و درباره مخالفان زبان تند و تیز و ناخوش آیند را به کار مىگیرد:
»صاحب روضات، که رحمت خدا بر او باد، در شرح صاحب ترجمه و همانند او، این راه و رسم را از یاد برده است و حال آنکه به کرسى نشاندن حقیقت در موضوعات مورد گفتوگو، با سخنان ناخوشآیند، میسر نمىشود و نیز شیوه کتابهاى تراجم و شرح احوال بر این استوار نیست. آیا نمىنگرى که شیخ حر عاملى محدث، با آنکه از استوانههاى محدثین است، در کتابِ امل الامل، در شرح حال افراد و مدح و ثنا تفاوتى میان مجتهدین و اخباریان و محدثین و اصولییون نگذاشته است و در ترجمه همه افراد و ویژگیهاى آنان، دانش و رفتار و پارسائى و تقواى آنان را برشمرده است. «6
شیخ عباس قمى در حدیث و تاریخ، شاگرد محدث نورى و از وى در دانش حدیث اجازه اجتهاد دریافت کرده بود.7
محدث قمى، کوشش مىکرد احادیث منزه و بدون پیرایه را گرد آورد و آنها را به دور از دروغ و پیرایه، در اختیار علاقهمندان قرار بدهد.
از دغدغههاى وى، راهیابى و نفوذ خرافه و تحریف به مراثى، ادعیه و زیارتنامهها بود.
مىدید روز به روز برشمار کتابهاى دعا و زیارت افزوده مىشود و کتابهاى پرمحتوا و مستند از صحنه خارج و به جاى آنها دعاهاى بىمدرک به مسجدها و منزلها راه مىیابند و در دسترس مؤمنان قرار مىگیرند. او از یک سو مىدید که زیارت نامهها به دلخواه افراد و مرثیهها به دلخواه مرثیهسرایان کم و زیاد مىگردند و هر روز مراثى و روضههاى خودساخته در عراق، ایران، هند و... به بازار سرازیر مىشوند؛ و از دیگر سوى مىدید عالمان دین در برابر این بدعت زشت، زبان به اعتراض نمىگشایند، از این روى به تلاش برخاست و همت گمارد و در کتابهاى گوناگون خود، نسبت به رواج اینگونه زیارتنامهها و مرثیهها و دعاها هشدار داد. در لابهلاى نوشتههاى خود، روایتهاى مجعول و جاعلین آنها را شناساند و کرامتسازان را رو کرد و یادآور شد: شمارى از راویان به دلخواه درباره پیامبران اولى العزم و اولیاء کرامتهایى را جعل کردهاند که عقل قطع پیدا مىکند که همگى مجعول و خرافه است:
»از آن جمله اخبارى است که این عده در وعظ و زهد جعل کرده و در آن باره کارها و حالات خارق العادهاى و کراماتى که پیغمبران اولى العزم نداشتهاند، نقل کردهاند. این قبیل اخبار، طورى است که عقل قطع پیدا مىکند که همگى مجعول است، هرچند کرامات اولیاى خدا فى نفسه ممکن است. «8
محدث قمى، به نقل از استاد خود محدث نورى، یادآور شده که روضهها و زیارت نامههاى دروغ به نامهاى رنگارنگ چاپ و منتشر مىشود و کسى واکنش نشان نمىدهد.
وى به مناسبت ذکر زیارت وارث در کتاب مفاتیح الجنان، یادآور شده: افراد غیرمتعهد به سلیقه و خواهش دل، جملههایى بر زیارت وارث افزودهاند.
او، پس از نقد این تحریف آشکار، گوشهاى از دغدغههاى استادش محدث نورى را در بىمحافظت ماندن مرزهاى متون و فرهنگ دینى را یادآور شده و پس از آن افزوده است:
»این فقیر گوید: خوب تأمل کن در فرمایش این عالم جلیل که مطلع است بر مذاق شرع مقدس. چگونه این مطلب همّى عظیم و عقده بزرگ در دل او گردیده و چون مىداند مفاسد این کار را، برخلاف آنان که از علوم اهلبیت(ع) محروم و بىبهره ماندند و به دانستن ضغثى از اصطلاحات و الفاظ اکتفا کردند که امثال این مطالب را چیزى ندانند، بلکه تصحیح و تصویب نموده و عمل بر وفق آن نمایند. لاجرم کار به جایى رسد که کتاب مصباح المتهجد9 و اقبال و معجم الدعوات و جمال الاسبوع و مصباح الزائر10 و بلد الامین و جنة الواقیه11 و مفتاح الفلاح و مقیاس و ربیع الاسابیع و تحفه و زاد المعاد12 و امثال این کتب، متروک و مهجور شود و این مجموعههاى احمقانه شایع شود که در »دعاى مجیر« که از دعاهاى معتبره مرویه است، در هشتاد موضع آن کلمه بِعَفوک زیاد کنند و کسى انکار نکند و در دعاى جوشن، که مشتمل بر صد فصل است، براى هر فصلى یک خاصیتى وضع کنند و با بودن این همه زیارات مأثوره، زیارت مفجعه جعل کنند و با بودن این همه دعاهاى معتبره مرویه با مضامین عالیه و کلمات فصیحه بلیغه، دعایى بىربط در کمال برودت جعل نمایند و نام او را دعاى حُبى گذارند و از کنگره عرش آن را نازل نمایند و چندان فضیلت براى او وضع نمایند که انسان را متحیر و سراسیمه نماید. از جمله آنکه العیاذ باللّه، جبرئیل به حضرت رسول(ص) از جانب حق سبحانه و تعالى گفته باشد که هر بندهاى که این دعا را با خود دارد، او را عذاب نکنم، اگر چه مستوجب جهنم باشد و عمر خود را به معصیت گذرانده باشد و مرا هیچ وقت سجده نکرده باشد. من آن بنده را ثواب هفتاد هزار پیغمبر بدهم و ثواب هفتاد هزار زاهد و ثواب هفتاد هزار شهید بدهم و ثواب هفتاد هزار نمازگزار بدهم و ثواب هفتاد هزار برهنه که پوشانیده باشد بدهم و ثواب هفتاد هزار گرسنه که سیر کرده باشد بدهم و ثواب به عدد ریگهاى بیابانها بدهم و ثواب هفتاد هزار بقعه زمین بدهم و ثواب مُهبر نبوت رسالت پناه بدهم و ثواب عیسى روح اللّه و ابراهیم خلیل اللّه بدهم و ثواب اسماعیل ذبیح اللّه و موسى کلیم اللّه و یعقوب نبى اللّه و آدم صفى اللّه و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و فرشتگان بدهم. یا محمد! هر که این دعاى بزرگوار حبى را بخواند یا با خود دارد بیامرزم او را و شرم دارم که عذاب کنم. الخ.
و شایسته است که انسان از شنیدن اینها عوض خنده، گریه کند.«13
محدث قمى در کتاب تحفة الزائرین نیز از زیارتسازى افراد بىسواد و بىبصیرت شکوه سر مىدهد و با عبارتهاى گوناگون نگرانى عمیق خود را ابراز مىدارد.
و یادآور مىشود: با آنکه درباره امام حسین(ع) زیاراتى مستند موجود است و شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه، صحیحترین زیارتها را گرد آورده و تأکید کرده که این زیارتها کفایت است و نیازى به دیگر زیارتها نیست، باز عدهاى از روضهخوانان عوام، دست به زیارتسازى زده و به نام زیارت مفجعه در این میراث بزرگ دست بردهاند.
»اما عوام کالانعام را، که نه خود بصیرتى دارند و نه از بصیرى پرسش مىکنند، شیطان از فیض غالب زیارات مأثوره و ثواب الفاظ مرویه محروم کرده، زیارت بافته آخوند بىخبر، یا روضهخوان بىسوادى که اسم آن را زیارت مفجعه گذاشته به دست ایشان داده، به همان مشغول و مشعوف و از آب زلال گوارا به سرابى قانع و از طلاى احمر بىغش، به سفالى راضى. از آن جعال بىسواد کسى نپرسیده که در تمام زیارات مأثوره از ائمه طاهرین، هرگز اسمى از خواهران و دختران مکرمات آن حضرت برده نشد و مناسبتى هم ندارد، سبب این فضولى چیست؟ کسى نپرسیده که این »عاتکه« و یا »عاتقه« و »صفیه« کیانند؟ دختر کى، زن کى، در کدام کتاب مذکورند؟ و به چه مناسبت سلام بر ایشان کردى و هکذا والحق این زیارت و دعاى بافته عارف سنى الهى باخص صفاتک. الخ. « بعد از آن چون جمع شود مقصد شیطان، که محروم نمودن زوار از فیض این حرم و قبه سامیه است، به دست آمده. و بر بعض عوام چون حقیقت حال منکشف شده عذر آوردند که در این زیارت بعضى فقرات جانسوز و کلمات آتشافروز است که مناسب حال زوار و سبب تکسر قلب و گریستن در این بیتالاحزان است که غایت آمال و آرزوى ایشان است و این عذر با آن کار تباه در یک قطار است؛ زیرا که براى چنین اشخاص که راغب تذکر مصائب آن حضرت و گریستن در آن حرم شریفاند نیز، دستور العمل دادند و زیارت مشجیه مبکیه که بهتر از شنیدن خواندن چندین روضه خوان است مقرر داشتند. «14
پیامدهاى ویرانگر خرافه
محدث قمى، بارها در نوشتههایش، به پیامدهاى ناگوار خرافه و آثار ویرانگر آن بر دیانت و فرهنگ دینى اشاره مىکند و خوانندگان را به نفوذ شکننده تحریف متوجه مىسازد و به عالمان دین در برابر آسیبهاى آن هشدار مىدهد، از جمله:
1. دروغ بر خدا و پیامبر: سخنان بىمنطق و وهم آلود دروغ و دروغ از گناهان کبیره و حرام است در آیات و روایات ما را از آن پرهیز دادهاند، چه رسد به بستن سخنان دروغ و بىریشه به خدا و رسول خدا که گناه آن بیشتر و مجازات آن سنگینتر است و موجب کفاره و بطلان روزه نیز هست:
»کذب را از گناهان کبیره شمردهاند، چه مفسده بر او مترتب بشود و چه نشود. این است حال کذب بىمفسده و اگر مفسده بر او مترتب بشود، خصوصاً اگر دینى باشد و سبب ضعف و عقیده مسلمانى یا افترایى به امامى یا توهین قدر اهلبیت شود، البته صد مرتبه بدتر و گناهش بیشتر است و اگر کذب بر خدا و رسول و ائمه باشد که حالش معلوم است، مبطل روزه و موجب کفاره است. «15
2. وهن دین و مذهب: نسبت دادن مطالب خرافى و دروغ به دین و آنها را از آداب و رسوم و آموزههاى دینى پنداشتن، سبب وهن دین مىشود و کسانى که مىپندارند با ساختن و پرداختن مطالب و صحنههاى دروغین و خرافى جایگاه دین را در اذهان بالا مىبرند و مردم را به رفتار دینى سوق مىدهند، سخت در اشتباه هستند و چه بسا ندانسته، سبب سست شدن باور به دین مىشوند.
مطالب درست با حقائق دینى، وَهن به دین و مذهب است و جایگاه اسلام را در منظر دیگران حقیر مىسازد.
گاه سخن و مطلب حق در نظر دیگران قابل هضم نیست، چه رسد به مطالب وهن آلود. بخصوص که با ارتباطات گسترده امروز و گسترش شعائر حسینى به کوچه و خیابان، باید بیش از گذشته به این موضوع توجه کرد، تا مبادا مطالب غیرواقعى و موهوم در آن راه یابد.
پس از این یادآورى مهم و هشدار، از شیخ جعفر شوشترى در این باره موعظهاى بلیغ نقل مىکند:
»لازم است متدینین از مذهب اثنى عشریه آگاه شوند که در عصر ما، شعارى در مذهب شیعه، شایعتر از مراسم تعزیهدارى و گریستن بر مصائب مظلومان نیست. پس شایسته باشد که حدود این عمل به طورى مضبوط شود که مطابق قواعد شرع اقدس باشد و مورد طعن و اعتراض مذاهب خارجه نباشد و چون در این زمان، معاشرت و مخالطت کامله است میان این مذهب با مذاهب دیگر و واقعه کربلا و ابتلاى حضرت سیدالشهداء، در اکثر تواریخ ملل ،مذکور و مضبوط است، شایسته باشد که در مجالس تعزیهدارى از امور مبتدعه و منهیات شریعت مقدسه احتراز تمام نمایند مانند نواختن سازها و خوانندگیهاى طربآمیز و چه بسا باشد که مجالس لهو و لعب به پرداختگى بعض از مجالس تعزیهدارى نباشد. «16
ریشه رواج خرافات در تبلیغات دینى
محدث قمى، در نوشتههاى گوناگون به ریشهیابى رواج خرافه در نقل حدیث و مراثى امام حسین پرداخته و از عالمان دین خواسته است که با شناختن ریشهها و عوامل خرافهگرایى با آن مبارزه کنند.
الف. نادانى: به نظر وى، ریشه بسیارى از خرافهگستریها جهالت است. کسانى که با اصول دین و دیانت آشنایى ندارند، مىپندارند مىتوان در دین تصرف کرد و براى کمال آن، چیزى از آن کم کرد و یا بر آن افزود و حال آنکه قرآن از باور و فتواى بدون علم نهى کرده است و نسبت به دخل و تصرف در حلالها و حرامها هشدار داده است.
نادانى و ناآگاهى روضهخوانان و شمارى از مبلغان از متون دینى و ناآگاهى آنان نسبت به درستى و نادرستى متن مرثیه و روایتى، کار را دشوار ساخته و به گسترش دامنه خرافهها و تحریفها انجامیده است. اینان به خاطر ناآشنایى با متون و ارزیابى و نقد و بررسیهاى عالمان و محققان، هر چیزى را که مىبینند درست مىانگارند و آن را به رسول خدا(ص) و ائمه اطهار نسبت مىدهند.17
محدث قمى ریشه بسیارى از کارهاى خرافى و بدعتگونه زوار را در زیارتگاهها، مانند برداشتن خاک براى تبرک از آن مکانهاى مقدس، که از سوى ائمه هیچگونه سفارشى درباره آن نشده و اصلى و ریشهاى در متون دینى ندارد، در نادانى مردم مىداند که با آگاه شدن مردم، خود به خود اینگونه گرفتاریها برطرف خواهد شد:
»تمام این حرکات بىاصل و بىپایه و خلاف ادب و احترام، بلکه در بعضى مواضع شبهه حرمت دارد و لکن درد مزمن جهل را دوائى جز پرسش از عالم، یا تنبیه و نهى عالم نیست و هر دو از میان رفته. «18
ب. تسامح در ادله سنن: از دیگر عوامل تحریف در روایات و گرایش به خرافه، تسامح در ادله سنن است. شمارى گمان مىبرند چون مرثیهسرائى و نقل فضائل از مستحبات و در نزد شارع مقدس، پسندیده است، پس رواست هر مطلبى در قالب مرثیه و نقل فضائل ارائه گردد و هر خبر دروغ را که در آن از مناقب و فضائل رسول خدا(ص) و فاطمه و ائمه اطهار(ع) سخن مىرود، مىتوان در هر محفل و مجلسى گفت و یا بر منبع غیرموثق اعتماد کرد.
محدث قمى یادآور شده است شمارى براى این کار خود، به قاعده تسامح در ادله سنن تمسک مىجویند:
»جملهاى از ذاکرین مصائب، باک از اختراع وقایع مبکیه ندارند. بسا باشد که اختراع سخنى کند و خود را مشمول حدیث من ابکى فله الجنه مىداند و به طول زمان همان حرف دروغ شیوعى در تألیفات جدیده پیدا کند و هرگاه محدث مطلع امین منع از آن اکاذیب نماید، نسبت به کتابى مطبوع یا به کلامى مسموع دهد، یا تمسک به قاعده تسامح در ادله سنن، و دستآویز نقلهاى ضعیف قرار دهد... مانند جمله وقایع معروفه که در کتب جدیده مضبوط و نزد اهل علم و حدیث عین و اثرى از آن وقایع نیست، مانند عروسى قاسم در کربلا که در کتاب روضه الشهدا تألیف فاضل کاشفى نقل شده، شیخ طریحى که از اجلاءِ علما و معتمدین است از او نقل کرده است. «19
ج. پیشبرد حق با هر وسیله: از گذشته دور در میان واعظان و دعاة فرق گوناگون اسلامى کسانى بر این گمان بودهاند که براى پیشبرد راه حق، از هر راهى مىتوان رفت، گرچه آن ابزار و وسائل مشروع نباشند.
محدث قمى، پس از شرحى از تحریفگریهاى این افراد در تحلیل آن نوشته است:
»غرضم از ذکر این مطلب در اینجا دو چیز بود: یکى آنکه این تصرفاتى را که این شخص کرده به سلیقه خود، این را کمال دانسته و خلافش را ناقص فرض کرده و حال آنکه همین چیزى که او کمال دانسته، باعثِ نقصان شده. پس از اینجا قیاس کنیم که چیزهایى که ما از روى جهل و نادانى در دعاها و زیارات داخل مىکنیم، یا به سلیقه ناقص خود بعض تصرفات مىنماییم و آن را کمال فرض مىنماییم، بدانیم که همان چیزها پیش اهلش سبب نقصان و بىاعتبارى آن دعا یا زیارت خواهد بود. پس شایسته است که ما به هیچ وجه در این باب مداخله نکنیم و هرچه دستورالعمل دادند به همان رفتار نموده و از آن تخطى ننماییم.
و دیگر غرضم آن بود که معلوم شود هرگاه نسخهاى که مؤلفش زنده و حاضر و نگهبان او باشد اینطور کنند با او، دیگر با سایر نسخ چه خواهند کرد و به کتابهاى چاپى دیگر چه اعتماد است.«20
وى، پس از هشدار درباره رخنه بدعت و گناه در مجالس تعزیه سیدالشهداء مىنویسد:
»سبحان اللّه، تحمل آن حضرت تمام آن مصائب را به جهت احکام اساس توحید ذات مقدس بارى تعالى و اعلاء کلمه حق و اتقان مبانى دین مبین و حفظ آن از تطرق بدعتهاى ملحدین بوده، چگونه ذى شعورى احتمال دهد آن حضرت سبب شود براى جواز اعظم معاصى و اکبر موبقات که آن ریا و شرک اصغر است.«21
محدث قمى، به سال 1337 ق در رسالهاى که به خواهش یکى از دوستان خود نوشته، به شرح، درباره خرافه و روایتهاى ساختگى سخن گفته است. وى در این رساله بسیارى از روایتهاى وارده در فضائل آیات قرآن و فضائل سورهها را ساختگى دانسته و به نقل از شهید ثانى نوشته است:
»شهید ثانى درباره حدیث مجعول و جاعلین آنها گفته است: آنها اصنافى بودهاند از همه آنها زیانبارتر، کسانى هستند که به زهد و صلاح به غیر علم منتسب مىباشند و پنداشتهاند که با این کار خود به خدا تقرب جستهاند، تا دلهاى مردم را با ترغیب و تهدید به خدا جذب کنند. مردم هم احادیث مجعول آنها را با اعتماد به ایشان پذیرفتهاند... از جمله اخبار مجعول، چیزى است که از ابوعصمه نوح بن ابى مریم مروزى، روایت شده که به وى گفتند: چطور تو از عکرمه از ابن عباس در فضائل هر سوره قرآن روایاتى نقل کردهاى، حال آنکه اینها در نزد اصحاب عکرمه نیست؟ ابوعصمه گفت: من دیدم که مردم از قرآن روى برتافتهاند و به فقه ابوحنیفه و مغازى محمد بن اسحق روى آوردند و لذا این احادیث را جعل کردهام.
و نیز شهید مىگوید درباره حدیث طویل در فضائل همه سورهها، وى از مؤملبن اسماعیل روایت نموده است که گفت: شیخى در آنجا براى من نقل کرد. من گفتم: که این حدیث را براى تو روایت کرده است. گفت: مردى در مدائن که در قید حیات است. من رفتم نزد او، و او گفت: شیخى که در بصره است. رفتم نزد وى. و او گفت: شیخى که در عبادان است. وقتى به نزد او رفتم، دستم را گرفت و به خانهاى درآورد که قومى از صوفیه در آنجا بودند و شیخى هم در میان آنها بود. او مىگفت: این شیخ است که براى من حدیث گفت. گفتم اى شیخ، این حدیث را چه کسى براى تو نقل کرد؟ شیخ گفت: کسى براى من حدیث نگفت، ولى ما دیدیم که مردم از قرآن روى برتافتهاند، این احادیث را براى آنها جعل کردیم تا دلهاى آنها متوجه قرآن گردد. «22
محدث قمى، در ادامه افزوده همه کسانى چون واحدى و ثعلبى و زمخشرى که این روایات را نقل کردهاند، دچار اشتباه شده و از ساختگى بودن آنها بىخبر بودهاند.
د. دنیاطلبى: رسیدن به دنیا از دیگر سببها و انگیزههاى رواج خرافه است. شمارى از واعظان و مداحان براى گرم کردن مجلس و خوشآیند بانیانِ محافل تعزیه، به نقل قصص خرافى و غلوآمیز مىپردازند و مطالب بىاساس را بازگو مىکنند و براى سرگرم کردنِ مردم و رونقِ مجالس خود، هر رطب و یابسى را به هم مىبافند.
محدث قمى در این باره مىنویسد:
»عدهاى از راهِ کارهاى عبادى، در پى رسیدن به دنیایند: »یطلبون الدنیا بعمل الاخره«23 این حرکات موجب محرومى از ثوابهاى عظیمه خواهد شد. و شیطان را عداوتى تمام به انواع انسان است. پس هر عملى که نفعش بیشتر باشد، توجه شیطان به فساد آن عمل زیاده خواهد شد... و هر عمل که موجب فوائد دنیویه شود، نااهلان به آن توجهى تام و هجومى عام عمل خواهند نمود. مانند ذکر مصائب، که یکى از وسائل معاش شده و جهت عبادت کمتر ملحوظ شود، تا رفته رفته کار به جائى رسیده که در مجامع علماى مذهب، اکاذیب صریحه ذکر مىشود و نهى از منکر میسر نیست و جملهاى از ذاکرین مصائب باک از اختراع وقائع مبکیه ندارند. «24
وى که خود شیفته ائمه بود، منشأ پارهاى از کارهاى بدعتآمیز را، همچون برداشتن خاک از چاه منسوب به صاحب الزمان در سامرا، سودجویى گروهى از مردم بىتقوا و حنفى مذهب سامرا مىدانست که در لباس خادمان آن مکان درآمده بودند و براى انباشتن جیب خود، زوار جاهل را تشویق مىکردند از کنار حرم خاک و سنگ و ریگ بردارند و در برابر آن، از آنان پول دریافت مىکردند. و اندک اندک این مکان، منبعى سودآور براى آنان شد:
»[اینان چون] دیدند حرص و رغبت شیعه را به آن محل شریف و غلبه و استیلاء خود رابران غربا و زائران بىمعین، لهذا از براى کسب غیرطیب خود، سرمایه کردند و براى جلب منافع از ایشان شبکه قرار دادند و به اقسام حیلهها از آنها فائده بردند... . «25
ه. سکوت و بىتفاوتى عالمان دین: محدث قمى، سکوت و بىتفاوتى کسانى که نباید سکوت مىکردند و نباید در برابر امواج سهمگین خرافه و تحریف بىتفاوت مىبودند؛ یعنى عالمان دین را از عوامل گسترش خرافات مىداند؛ چه وقتى به نظر ایشان خرافهگستران و بدعتگذاران براى گریاندن عوام، چیزهایى را از خود به مراثى مىافزایند و در مجالس نقل مىکنند و عالمان با حضور خود در آن مجالس، در حقیقت آنها را تقریر و تأیید مىکنند و مداحان از این سکوت، بهره مىبرند و در مجالس دیگر همان مرثیه را مىخوانند و مىگویند در فلان مجلس، با حضور فلان عالم، این روضه و مرثیه خوانده شده است. این خود، به گسترش دروغها کمک مىکند:
»و این نیست جز از بىاعتنایى اهل علم به حدیث و اخبار و رجوع نکردن به کتب علما و فقهاى اهلبیت اطهار و نهى ننمودن از امثالِ این بدع و اضافات و دسّ
وضاعین و تحریف جاهلین و جلو نگرفتن از نااهلان و از تصرفات بىخردان، تا کار به جایى رسیده که دعاها موافق سلیقهها تلفیق شده و زیارتها و مفجعهها و صلواتها اختراع شده و مجموعههاى بسیار از دعاهاى دسّ شده چاپ شده و بچه مفتاحها متولد گشته و کم کم سرایت کرده به سایر کتب رسیده و شایع و رواج گشته، مثلاً کتاب منتهى الآمال این احقر را تازه طبع کردند. بعضى از کتّابِ آن، به سلیقه خود در آن تصرفاتى نموده، از جمله در أحوال مالک بن یسر ملعون نوشته:
»از دعاى امام حسین(ع) هر دو دست او از کار افتاده بود، الحمدللّه. در تابستان مانند دو چوب خشک مىگردید، الحمدللّه. و در زمستان خون از آنها مىچکید، الحمدللّه. و بر این حال خسران مال بود الحمداللّه.
در این دو سطر عبارت، چهار لفظ الحمدللّه، کاتب موافق سلیقه خود جزء کرده و نیز در بعضى جاها بعد از اسم جناب زینب، یا ام کلثوم به سلیقه خود لفظ خانم زیاد کرده که زینب خانم و امکلثوم خانم گفته شود که تجلیل از آن مخدرات شود و حمید بن قحطبه را چون دشمن داشته، به واسطه بدى او حمید بن قحبه نوشته ولکن احتیاط کرده قحطبه را نسخه بدل او نوشته و عبد ربه را صلاح دیده عبداللّه نوشته شود و زحر بن قیس که به حاء مهمله است در هرکجا بوده به جیم نوشته و ام سلمه را غلط دانسته و تا ممکنش بوده، ام السلمه کرده الى غیر ذلک.
و غرضم از ذکر این مطلب در اینجا دو چیز بود:
یکى آنکه این تصرفاتى را که این شخص کرده، به سلیقه خود این را کمال دانسته و خلافش را ناقص فرض کرده و حال آنکه همین چیزى که او کمال دانسته باعث نقصان شده. «26
وى در جایى دیگر نیز بىتوجهى علما به روشنگرى درباره خرافهها و کارهاى بدعتآمیز و بىتفاوتى آنان در مبارزه با انحرافهاى فرهنگى و کنار گذاشتن نهى از منکر را از علل رواج خرافهها در میان عوام الناس برشمرده است. 27
راههاى پیشگیرى از رواج تحریف و خرافه
شیخ عباس قمى، براى جلوگیرى از گسترش خرافه در میان مردم راه نشان مىدهد. و ریشههاى تحریفگرى را هدف مىگیرد و به زبان اندرز و نقد هشدار مىدهد: متاع دنیا ارزش بازى کردن با دین خدا را ندارد و ما نمىتوانیم براى رسیدن به هدف مقدس از ابزار غیرمشروع استفاده کنیم. وى در این باره از شیخ انصارى نقل کرده است:
»بر فرض که اعانت کند توقف مستحبى یا مباحى بر امرى، دلیل بر اباحه او نیست، بلکه لابد باید ملاحظه دلیل حرمت کرد، اگر بود بسیار خوب والا به حکم اصل محکوم به اباحه خواهد شد. به هر صورت، جایز نیست تمسک در اباحه به اینکه مقدمه امر غیر حرام است. «28
وى به طالبان دانش و خطیبان و راویان سفارش مىکرد در سخن گفتن، خدا را در نظر گیرند و گفتهشان از پیرایه و غلو و دروغ به دور باشد. اهمیت مطلب ما را از حق و حقیقت دور نسازد. بر همین اساس رهنمودهایى دارد، از جمله:
1. نقل از کتابهاى معتبر.
2. جلوگیرى از راهیابى مطالب دروغ به سخنرانیها و کتابهاى مذهبى.
وى پس از یادآورى مفاسد دروغ و اینکه ائمه اطهار(ع) ما را از تحریف و غلو، بزرگنمایى و خرافه بازداشتهاند، دروغ بستن به ائمه و سخنان وهن آلود درباره آنان، اسلام و مکتب اهلبیت را در انظار سبک مىکند و به دیانت مردم خسارت وارد مىآورد و یادآورى این نکته که محدثان و بزرگان دانش، هماره مراقب بودند کوچکترین دخل و تصرفى در روایات انجام نگیرد و دستهاى آلوده، روایتهاى اهل بیت را دگرگون نسازند، دین و دیانت وارونه نشان داده نشود، مىنویسد:
»کتب ادعیه شیعه که به مرتبهاى متقن و محکم بوده که غالب آنها که استنساخ مىنمودند، خودشان از اهل علم بودند و از روى نسخى که به خط اهل علم و تصحیح شده علما بوده، مقابله و تصحیح مىنمودند. و اگر اختلافى بود در حاشیهاش به آن اشاره مىکردند. مثلاً در دعاى مکارم الاخلاص »وبَلّغ بِایمانِى« در حاشیهاش اشاره مىکنند در نسخه ابناشناس »وَابلُغ بِایمانى« است و در روایت ابن شاذان »اَللّهُمَّ اَبلِغ ایمانى« است، یا مثلاً فلان کلمه به خط ابن سکون چنین است و به خط شهید چنین....
پس شایسته است که ما به هیچ وجه در این باب مداخله نکنیم و هرچه دستور العمل دادند به همان رفتار نموده و از آن تخطى ننماییم... روایت شده در حالِ ثقه جلیل، فقیه مقدم در اصحاب ائمه، علیهم السلام، یونس بن عبدالرحمن که کتابى در اعمال شبانهروز نوشته بود. جناب ابوهاشم جعفرى آن کتاب را به نظر مبارک حضرت عسکرى، علیه السلام، رسانید. حضرت تمام آن را مطالعه و تصفح فرمود، پس از آن فرمود:
»هَذا دِینِى وَدِینُ آبَائِى کُلّهُ وَهُوَ الحَقّ کُلّه«
همه این دین من و دین پدران من است و تمامش حق است.
ملاحظه کن که ابوهاشم جعفرى، با آنکه بر کثرت علم و فقاهت و جلالت و دیانت جناب یونس مطلع بوده است، به همین اکتفا نکرده در عمل کردن از روى کتاب او، تا آنکه آن را به نظر مبارک امام خود رسانیده .
و نیز روایت شده: از بورق شنجانى هراتى، که مردى معروف به صدق و صلاح و ورع بوده که در سامره خدمت امام حسن عسکرى(ع) رسید و کتاب یوم و لیله شیخ جلیلالقدر فضل بن شاذان نیشابورى را به آن حضرت داد و گفت فدایت شوم مىخواهم در این کتاب نظر فرمایى و ورق ورق آن را ملاحظه نمایى.
حضرت فرمود: »هَذَا صَحیح یَنبَغِى أن تَعمَلَ بِهِ. «29
این کتاب صحیح است و شایسته است که به آن عمل نمایى.
الى غیر ذلک و این احقر، با اینکه مىدانستم مذاق مردم این زمان و عدم اهتمام ایشان را در امثال این امور، براى اتمام حجت سعى و کوشش بسیار کردم که دعاها و زیارات منقوله در این کتاب، حتى الامکان، از نسخههاى اصل نقل شود و بر نسخ متعدده عرضه شود و به قدرى که از عهده برآیم، تصحیح آن نمایم، تا عامل به آن از روى اطمینان عمل نماید، انشاءاللّه. به شرط آنکه کاتبین و ناسخین، تصرف در آن ننمایند و خوانندهها اختراع و سلیقههاى خود را کنار گذارند.
شیخ کلینى، رضى اللّه عنه، از عبدالرحیم قصیر نقل کرده که:
خدمت حضرت صادق(ع) رسید و عرض کرد فدایت شوم من از پیش خود دعایى اختراع کردهام.
حضرت فرمود: بگذار مرا از اختراع خود؛ یعنى آن را کنار گذار و براى من نقل مکن.
و نگذاشت که آن دعاى جمع کرده خود را نقل کند و خود حضرت براى او دستورالعملى لطف فرمود. 30
و شیخ صدوق، عطراللّه مرقده، روایت کرده از عبداللّه بن سنان که گفت: حضرت صادق، علیه السلام، فرمود که:
»زود است مىرسد به شما شبهه پس مىمانید بدون نشانه و راهنما و پیشواى هدایت کننده و نجات نمىیابد در آن شبهه مگر کسى که بخواند دعاى غریق را. «
گفتم چگونه است دعاى غریق؟
فرمود:
»مىگویى یا اللّهُ یا رحمانُ یا رحیمُ یا مُقلبِ القُلُوبِ ثبت قَلبى على دینک. «
پس گفتم: »یا مُقلبِ القلُوبِ والابصار ثبت قلبى على دینک.«
حضرت فرمود:
»به درستى که خداوند عزوجل مقلب است قلوب و ابصار را، لکن بگو چنان که من مىگویم یا مُقلب القلوبِ ثبّت قلبى على دینک« کافى است«
.31تأمل در این دو حدیث شریف براى تنبه کسانى که در دعاها به سلیقه خود بعضى کلمات را زیاد مىکنند و پارهاى تصرفات مىنمایند واللّه العاصم. «32
3. مبارزه دقیق و عالمانه با خرافه و تحریف: از راههاى مهار خرافه، مبارزه پیوسته و گسترده عالمان دین، با آن است. محدث قمى، از محمدابراهیم کلباسى (م - 1261) از عالمان بزرگ و از شاگردان وحید بهبهانى، 33 یاد مىکند که در این عرصه نقش مىآفریده و با خرافه و تحریف مبارزه مىکرده و بر این عقیده بوده که به روایات به هیچ روى نباید ناخالصیها راه یابند. و این دغدغه را داشت که مباد دین ملعبه اغراض قرار بگیرد:
»چنانچه در شفاءالصدور34 است که وقتى یکى از فضلاى بادیانت اهل منبر در محضر آن جناب گفت در ذیل قصهاى که سیدالشهداء(ع) فرمود: یا زینب یا زینب.
آن فقیه ورع، بىمحابا در ملأعام به آواز بلند فرمود: خدا دهنت را بشکند، امام دو دفعه یا زینب نفرمود، بلکه یک دفعه فرمود.
اینک سلسله جلیله اهل منبر حال خود را در این باب ملاحظه کنند و از مفاسد کذب، فىالجمله آگاه شوند و مطالب دروغ و روایت مجعوله را ترک کنند، بلکه نقل نکنند هرچه دیده یا شنیدهاند و اقتصار کنند بر مطالبى که قائل آن ثقه باشد. «35
محدث قمى در لابهلاى نوشتههاى خود، به افشاى وارونهنماییهاى موجود در پارهاى از کتابها پرداخته و حقائق را بىنقاب شرح کرده است، از جمله:
کتابى را که به نام مقتل ابى مخنف، در دسترس مردم است، مورد نقد و ارزیابى دقیق قرار مىدهد و مىنویسد:
»مخفى نماند که ابومخنف لوط بن یحیى ازدى، از بزرگان محدثین و معتمد ارباب سیر و تواریخ است و مقتل او در نهایت اعتبار، چنانکه از نقل اعاظم علماى قدیم از آن و از سائر مؤلفاتش معلوم مىشود ولکن افسوس و آه که اصل مقتل بىعیب او، در دست نیست و این مقتل موجود و منسوب به او، مشتمل است بر بعضى از مطالب منکره که باید اعادى و جهال آن را به جهت پارهاى از اغراض فاسده در آن کتاب نقل کرده باشند و از این جهت، از درجه اعتبار افتاده و بر مفردات آن هیچ وثوقى نیست، لکن آنچه در باب سیر اهلبیت از کوفه و شام از قضایاى عدیده نقل کرده... نشود گفت تمام آن از دسِّ وضاعین باشد.«36
یا درباره کتاب منتخب طریحى و کتاب نورالعین، نظر منفى دارد و این دو را غیرمعتبر و از آثارى مىداند که حال آنها براى اهل فن معلوم است. 37
اما روشنگریهاى او درباره رویدادِ حماسى کربلا و دیگر رویدادها و قطعههاى تاریخى، درسآموز است و جاى درنگ دارد.
بایسته است واعظان، طلاب و مردمان متدین و علاقهمند به آگاهى از واقعیت و گزارش دقیق از رویدادهاى تاریخى و واقعه عاشورا، به دقتها و موشکافیها و روشنگریهاى این محدث بزرگوار اهمیت بدهند، تا گرفتار دامِ دروغپردازان نشوند:
1. عروسى قاسم، دروغ و ساخته افسانهبافان:
»مخفى نماند که قصه دامادى جناب قاسم(ع) در کربلا و تزویج او فاطمه بنت الحسین(ع) را صحت ندارد؛ چه آنکه در کتب معتبره به نظر نرسیده و به علاوه آنکه حضرت حسین(ع) را دو دختر بوده، چنانکه در کتب معتبره ذکر شده، یکى سکینه که شیخ طبرسى فرموده: سیدالشهداء او را تزویج عبداللّه کرده و پیش از آنکه زفاف حاصل شود، عبداللّه شهید گردید و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنى بوده که در کربلا، حاضر بود. «38
2. دروغ بودن روایت مسلم جصاص در حملِ اسراى کربلا بر محامل و هودج و خون آلود شدن سر حضرت زینب بر اثر زدن به ستون محمل:
»ذکر محامل و هودج در غیر خبر مسلم جصاص نیست و این خبر را گرچه علامه ملجسى نقل کرده، لکن مأخذ آن منتخب طریحى و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن پوشیده نیست و نسبت به شکستن سر جناب زینب، سلام اللّه علیها، اشعار معروفه نیز بعید است از آن مخدره که عقیله هاشمیین و عالمه غیر معلمه و رضیعه ثدى نبوت و صاحب مقام رضا و تسلیم است. آنچه در مقاتل معتبر معلوم مىشود، حمل ایشان بر شتران بوده که جهاز ایشان، پلاس و روپوش نداشته، بلکه در ورود ایشان به کوفه موافق روایت حذلم بن ستیر که شیخان: شیخ مفید و شیخ طوسى، نقل کردهاند، به حالتى بوده که محصور میان لشکریان بودهاند. چون خوف فتنه و شورش مردم کوفه بوده، چه در کوفه شیعه بسیار بوده و زنهایى که خارج شهر آمده بودند، گریبان چاک زده و موها پریشان کرده بودند.«39
.3خاموش شدن زنگها، در هنگام سخنرانى حضرت زینب، نه کرامت که امر طبیعى:
»چون مردم دیدند که جناب زینب، سلام اللّه علیها، اشاره به سکوت کرده خواست تکلم نماید، سکوت اختیار کردند و از رفتن توقف نمودند، تا گوش دهند چه مىفرماید. و چون مردم از رفتن باز ایستادند، لاجرم زنگها از صدا افتاد. و اما بیانات وارده بعضى از اهل خبر که این را یکى از کرامات جناب زینب شمردهاند، از اجتهادات است و از براى جلالت قدر آن مخدره محتاج به نقل این کرامتها نیست. «40
4. ردّ آنچه مشهور شده به نام حدیث کساء:
»از توصیف جابر، حضرت امام حسین(ع) را به خامس اصحاب کساء معلوم مىشود که این لقب از القاب معروفه آن حضرت بوده و حدیث اجتماع خمسه طیبه(ع) تحت کساء، از احادیث متواتره است که علماى شیعه و سنى روایت کردهاند، و در احادیث، آیه تطهیر بعد از اجتماع ایشان نازل شده و هم در احادیث مباهله نیز، به کثرت وارد است و شاید سرّ جمع نمودن حضرت رسول اکرم(ص) انوار طیبه اهلبیت مکرم را تحت کساء براى رفع شبهه باشد که کسى نتواند ادعاى شمول آیه براى غیر مجتمعین تحت کساء نماید. اگرچه جمعى از معاندین عامه تعمیم دادند، ولى اغراض فاسده آنها از بیانات وارده آنها واضح و هویداست.
و اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است، به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثین دیده نشده و مىتوان گفت از خصائص کتاب منتخب است. «41
5. ردّ آمدن شیر به بالین شهداى کربلا:
»نقل است که روزى از ایّام محرم در خانه جناب آقاسید ابراهیم42 صاحب ضوابط مجلسى برپا بود، [آخوند]ملاحسن43 یزدى (1245) نیز حاضر بود و پهلوى سید نشسته بود. پس یکى از ذاکرین در منبر، قصه آمدن شیر را بر سر اجساد شهدا بیان کرد و این که آن شیر امیرالمؤمنین بوده که به هیأت اسد به قتلگاه حاضر شده بود. چون ذاکر از منبر فرود آمد، آخوند او را نزد خویش طلبید و با وى فرمود: این خبر را که بر بالاى منبر خواندى دروغ است. امیرالمؤمنین(ع) به صورت شیر درنمىآید و بعد از این، چنین خبرى را بالاى منبر ذکر مکن و از گفته امروز هم توبه کن. آن ذاکر صیغه توبه جارى ساخت و جناب سیدابراهیم استماع مىفرمود و در این باب چیزى تکلم نفرمود.«44
6. ردّ نسبتهاى ناروا درباره سرداب به شیعه:
از دیرباز، ناآگاهان و یا بدخواهان براى بدبین کردن اهل قبله به مکتب اهلبیت، با نسبتهاى ناروا بر آن بودهاند که این مکتب را مکتبى خرافى جلوه دهند و در میان مردم چنین رواج دهند که شیعیان بر یک مسائل خرافى باور دارند. از آنجمله بر این باورند که امام زمان در سردابِ غیبت، زندگى کرده و از همان جا ظهور مىکند.
محدث قمى در نوشتههاى خود تأکید دارد این نسبت دور از حقیقت است و آنچه شیعه بدان باور دارد از این قرار است:
»این سرداب شریف در السنه و در کتب مزار جملهاى از متأخرین معروف است به سرداب غیبت و در کتب مختصه و ابواب متعلقه به حالات شریفه حضرت صاحب الامر، صلوات اللّه علیه، وجهى از براى آن یافت نشده و سببى براى نامیدن آن به این اسم معلوم نگشته. بلى کافه علما اهل سنت به معاشر امامیه در کتب خود نسبت مىدهند که ایشان معتقدند: حضرت صاحب الامر(ع) در کودکى داخل آن سرداب شد و مادرش نرجس خاتون ایستاده و نگاه مىکرد، تا از نظرش غائب شد. و مقام آن حضرت تاکنون در آنجاست و احدى در طول این مدت آن جناب را ندیده و در آنجا باقى است، تا از آنجا بیرون آید و دنیا را پر از عدل و داد گرداند.
و شیخ ما علامه نورى، طاب ثراه، در چند سال قبل در رساله کشف الاستار، که در جواب ابن آلوسى بغدادى است، بر اصل ولادت حضرت حجةبن حسن(ع) مکشوف داشته که تمام آنچه نسبت مىدهند به ما در این مقام، افتراست و در کتب ما اثرى از هیچیک از اینها نیست هرکس خواست به آن کتاب شریف رجوع نماید. «45
7. نادرست بودن قبر منسوب به مختار در مسجد کوفه:
»شیخ مرحوم، علامه نورى فرمودند که زمانى مبلغى پول، قریب به چهارصد تومان، بعضى از خوانین قاجاریه از طهران نزد مرحوم خلدآشیان فقیه عصر و علامه دهر، شیخ عبدالحسین طهرانى، طاب ثراه، فرستاد به جهت تعمیر قبر مختار. نوشتند قبر مختار معلوم نیست، مصرف دیگر شود. در جواب اصرار بلیغ کرد که باید در همین محل مصرف شود. شیخ مرحوم در مقام تفحص برآمدند حقیر هم در خدمت ایشان بودم غیر از عبارت ابننما46 چیزى به دست نیامد، اعراض فرمودند. «47
8. نادرست بودن خانه منسوب به حضرت امیرالمؤمنین در کنار مسجد کوفه:
»و بدان در پشت مسجد کوفه موضعى است که قبه کاشى براى اوست و مشهور است به خانه امیرالمؤمنین و شیخ مرحوم اصرار بلیغى داشت بر فساد این شهرت و مىفرمود که تا حال در هیچ کتابى دیده نشده و عالمى نگفته و سندى هرچند ضعیف باشد براى این نسبت، یعنى نسبت آن مقام به حضرت امیر(ع) ذکر نشده تا نماز و دعا در آن داراى ثواب باشد. «48
9. چاه صاحب الزمان در سامراء ساخته گروهى سودجو:
در سامرا چاهى وجود دارد، که به چاه صاحب الزمان مشهور است و زوار در آن به نام حضرت نامه مىافکنند. به تقلید از چاه سامراء، در برخى از نواحى دیگر نیز، مانند مسجد جمکران قم نیز چاهى حفر شده و شمارى در کنار آن به فروختن نامههاى از پیش نوشته مشغول و مردم را تشویق مىکنند که نامههاى چاپ شده به وسیله آنان را در آن چاه افکنند.
محدث قمى در تحقیقى جامع این را به دست داده که چاه منسوب به صاحب الزمان در سامراء، نوظهور است و در گذشته وجود نداشته و افراد سودجو در دوره حکومت عثمانى براى سرکیسه کردن زوار شیعه آن را به وجود آوردهاند:
»در میان صفه و سرداب مقدس شباکى است با درى از چوب ساج که آن را به امر ناصر باللّه عباسى در سال 612 ساختهاند. چنانکه صورت آن با بعضى از آیات شریفه در آن کتیبه مرقوم است و آنچه از مشایخ دست به دست به ما رسیده آن است که این صفه محل حوضى بوده به جهت وضو گرفتن آن بزرگواران در آن سرداب و پس از آن بزرگواران، عرائص و رقاع حاجات که شیعیان به حضرت صاحب الامر صلوات اللّه علیه، مىنوشتند و به آنجا مىگذاشتند و هر وقت صلاح بود جواب عریضه از آنجا یا از خارج به صاحبش مىرسید. و به ملاحظه این سیرت و عادات در طرف راست، در وسط شباک سوراخى به قدر آن که دست در میان آن برود و رقعه بیندازند گذاشتند، ولى در طرف دیگر، نظیر آن نیست. و هرکس تأمل کند مىداند که این سوراخ ساخته براى همین کار بود و آن محل در میان همه آن سرداب امتیازى پیدا کرد در تبرک و شرافت و احترام و بوسیدن و استشفا به تربت، تا آنکه صحن و راه سرداب مقدس از آن صحن جدا شد و از غیر جنس [غیر شیعه] براى آن خدمه پیدا شد و دیدند حرص و رغبت شیعه را به آن محل شریف و غلبه و استیلاى خود را بر آن غربا و زوار بىمعین، لذا براى کسب غیرطیب خود سرمایه کردند و براى جلب منافع از ایشان، آن شبکه را قرار دادند و به اقدام حیلهها از آن فایده بردند و کم کم به دادن ریگ و خاک آن، به آن بیچارگان و گرفتن چیزى، مقدارى از آنجا گود شد تا زمانى که شیخ العراقین مرحوم شیخ عبدالحسین طهرانى، طاب ثراه، به جهت تذهیب گنبد مطهر و اصلاح صحن منور به آنجا مشرف شد. پس از مشاهده آن خرابى و زیاد شدن آن در هر روز و خوف صدمه رسیدن به اساس عمارت، مقرر فرمودند آنجا را پر کردند تا به مقدار دو پله بالا مانده و آن را با آجر و گچ محکم نمودند. پس از وفات آن مرحوم، چون در سرمایه آن جماعت به جهت بنائى خللى پیدا شد، دوباره آن بنا را خراب کردند و به دادن ریگ و سنگ آنجا به آن جهال زوار و بردن عوام را در آنجا به اسم تبرک بازار کسب خود را رونقى دادند و کم کم به منزله چاهى شد و اسم آن را چاه صاحب الزمان گذاشتند و جزو مناسک زوار شد که چون به آنجا روند از چاه صاحب الزمان سؤال کنند و به انواع بىادبى و جسارت خود را در میان چاه افکنند و مقدارى ریگ بردارند و تمام این حرکات بىاصل و بىپایه و خلاف ادب و احترام، بلکه در بعضى مواضع شبهه حرمت دارد.«49
10. رد مأثور بودن دعاى عدیله:
محدث نورى پس از ذکر دعاى عدیله مىنویسد:
»اما اینکه این دعا مأثور است و یا از منشأات علماست؟ خِرّیت صناعت علم حدیث و روایت و جامع شمل اخبار ائمه(ع) عالم متبحر خبیر و محدث ناقد بصیر شیخنا الاکرم... میرزا حسین نورى، نوراللّه مرقده، فرمود:
»اما الدعا العدیلة المعروفة فهو من مؤلفات بعض اهل العلم لیس بمأثور ولا موجود فى کتب حملة الحدیث ونقادها«
دعاى معروف به عدیله از مؤلفات برخى از اهل دانش است و در متون دینى موجود نیست و در کتابهاى راویان حدیث و ناقدان آن نشانهاى از آن دیده نشده است.50
محدث قمى، بارها، پارهاى از مطالب خرافى و بىاساس درج شده در کتابهاى تاریخى را ذکر و از زبان استادان خود، آنها را نقد کرده است. بدین معنى که از استادان بزرگوار براى خرافهزدائى از موضوعات تاریخى استفاده مىبرد. در این باره از استادش محدث نورى و شیخ عبدالحسین تهرانى بسیار استفاده کرده است که یادآور شدیم و نیز پس از نقل و نقد گزارش لؤلؤ البحرین، از زبان استادش محدث نورى درباره سید بن طاووس مىنویسد:
»شگفت از این بزرگان است که به مجرد دیدن نوشتهاى چگونه بدون تأمل و تحقیق امثال این دروغها را در کتابهاى خود مىگنجانند. «51
دغدغه محدث قمى از راهیابى خرافه و تحریف به آثارش
محدث قمى، از راهیابى و رخنه تحریف و خرافه بر کتابهاى خویش اندیشناک بود و دغدغه آن را داشت که همان بلایى که بر سر مفتاح الجنان آمده بر سر کتاب مفاتیح الجنان نیز بیاید؛ از این رو، در آغاز ملحقات مفاتیح الجنان هشدار مىدهد:
»این گنهکار روسیاه عباس قمى، عفى اللّه عنه، بعد از آنکه به عون اللّه تعالى کتاب مفاتیح الجنان را تألیف نمودم و در اقطار منتشر گشت، به خاطرم رسید که در طبع دوم آن، بر آن زیاد کنم دعاى وداعى براى ماه رمضان و خطبه روز عید فطر و زیارت جامعه ائمة المؤمنین و دعاى اللهم اِنّى زُرتُ هذا الامام که در عقب زیارات خوانده مىشود و زیارت وداعى که هریک از ائمه(ع) را به آن وداع کنند و رقعهاى که براى حاجت مىنویسند و دعایى که در غیبت امام عصر، عجل اللّه فرجه، باید خوانده شود و آداب زیارت به نیابت، به واسطه کثرت حاجت به اینها ولکن دیدم هرگاه این کار را کنم، فتح بابى شود براى تصرف در کتاب مفاتیح و بسا شود بعضى از فضولان بعد از این، در آن کتاب بعضى از ادعیه دیگر بیفزایند، یا از آن کم کنند و به اسم مفاتیح الجنان در میان مردم رواج دهند؛ چنانکه در مفتاح الجنان مشاهده مىشود لاجرم کتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح، ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهار و نفرین رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) واگذار و حواله نمودم کسى را که در مفاتیح تصرف کند. «52
وصیتى جامع از محدث قمى
محدث قمى در اینباره به اهل منبر و واعظان وصیتى جامع دارد که واعظان را در عمل به رسالت خود نزدیک ساخته و آنان را از وادى غلو و خرافه و وهم و خیالپردازى و بازارگرمى دور داشته است:
»پس شایسته است که شیعیان، عموماً و ذاکرین خصوصاً، ملتفت شده در این سوگوارى و عزادارى بر وجهى سلوک کنند که زبان نواصب دراز نشود و اقتصار بر واجبات و مستحبات کرده از استعمال محرمات، از قبیل غناء، که غالباً نوحههاى لطمه از آن خالى نیست و از اکاذیب مفتعله و حکایات ضعیفه مظنونه الکذب که در جملهاى از کتب غیرمعتبره، بلکه نقل از کتبى که مصنف آنها از متدینین اهل علم و حدیث نیست، احتراز نمایند و شیطان را در این عبادت بزرگ، که اعظم شعائر اللّه است، راه ندهند و از معاصى کثیره، که روح عبادت را مىبرد بپرهیزند، خصوصاً ریا و کذب و غنا که در این عمل سارى و جارى شده و کمتر کسى از او مصون است... .
چقدر شایسته و لازم است سلسله جلیله اهل منبر و ذکر این مصیبت سید مظلومان، که دامن همت بر کمر زدند و عَلَم تعظیم شعائراللّه را بر دوش کشیدند و براى تنظیم این مشعر عظیم نفوس خویش را مبدل داشتند، ملتفت باشند که این عبادت، مانند سایر عبادات است و این عمل، آنگاه عبادت شود که در هنگام به جاى آوردن، جز رضاى خداوند و خوشنودى رسول خدا و ائمه هدى، صلوات اللّه علیهم اجمعین، غرض و مقصدى در نظر نباشد و از مفاسدى که بر این کار بزرگ طارى و سارى شده حذر باشند که مبادا، العیاذ باللّه، اقدام کند در این عبادت عظیم براى تحصیل مال و یا جاه و یا مبتلا شود به دروغ گفتن و افتراء بستن بر خداى تعالى و حجج طاهره و علماى اعلام و غنا خواندن و اطفال امارد [بىریش] را با الحان فسوق، پیش از خود به خوانندگى واداشتن و بىاذن، بلکه با نهى صریح به خانه مردم درآمدن و بر منبر بالا رفتن و آزردن حاضرین در نکردن گریه، به کلمات بلیغه، ترویج باطل در وقت دعا، و قبل از آمدن و مدح کسانى که مستحق مدح نیستند و اهانت به بزرگان دین، و افشاى اسرار آل محمد(ص) و برانگیختن فتنه و اعانت ظلمه و مغرور کردن مجرمین و متجرى کردن فاسقین و کوچک کردن معاصى را در نظر و خلط کردن حدیثى به حدیث دیگر، به طور تدلیس و تفسیر آیات شریفه را به آراى کاسده و نقل اخبار، به معانى باطله فاسده. و فتوى دادن با نداشتن اهلیت آنچه به حق یا به خلاف آن و تنقیص انبیاى عظام و اوصیاى کرام(ع) به جهت بزرگ کردن و بلند نمودن مقامات ائمه(ع) و متوسل شدن براى زینت دادن کلام و رونق گرفتن مجلس، به سخنان کفره و حکایت مضحکه و اشعار فجره و فسقه در مطالب منکره و تصحیح کردن اشعار دروغ مراثى را به عنوان زبان حال و ذکر کردن شبهات در مسائل اصول دین، بىبیان رفع آن و یا نداشتن قوه آن و خراب کردن پایه اصول دین ضعفاء مسلمین و ذکر آنچه منافى عصمت و طهارت اهلبیت نبوت است و طول دادن سخن به جهت اغراض کثیره فاسده و محروم کردن حاضرین از اوقات فضیلت نماز و امثال این مفاسد که لاتعد و لاتحصى است و نیز درحذر باشد که مبادا، العیاذ باللّه، داخل شود در زمره آنان که مقدمات وعظ را پیش گرفته و گاهى خطب بلیغه امیرالمؤمنین و مواعظ شافیه و رفتار و کردار آن حضرت را ذکر کرده و مردم را از محنت دنیا و آفات آن بترسانند و بر بغض دنیا و زهد در آن ترغیب و تحریص نمایند و به حالت پیشوایان دین و خواص اصحاب و علماى راشدین استشهاد کنند و گاهى از احوال نفس و صفات آن از خوف و رجاء و توکل و رضا و از رذائل خبیثه و صفات قبیحه و غیرها سخن گویند... و حال آن که در آن صفات از پایه ادنى عامى ترقى ننموده است... . «53