تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,439 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,381 |
من تک فرزند هستم | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 32، خرداد 375، خرداد 1400، صفحه 16-17 | ||
نوع مقاله: روانشناسی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2021.70374 | ||
تاریخ دریافت: 14 تیر 1400، تاریخ پذیرش: 14 تیر 1400 | ||
کلیدواژهها | ||
خانم مشاور؛ من تک فرزند هستم نوجوانان در سنین بلوغ مشکلات زیادی با پدر و مادرشان پیدا میکنند | ||
اصل مقاله | ||
اتاق مشاور من تک فرزند هستم مهدیس حسینی کارشناس روانشناسیبالینی سلام خانم مشاور، من تک فرزند هستم. من بعد از گذشت پانزده سال از ازدواج پدر و مادرم به دنیا آمدم. الآن چهارده سالهام. پدر و مادرم سن بالایی دارند. پدرم بازنشسته است و مرا خیلی دوست دارد؛ اما خیلی تنها هستم. پدر و مادرم با اینکه مرا دوست دارند، ولی مرا درک نمیکنند. آنها اجازه نمیدهند من با دوستانم بیرون بروم و در خانه هم حوصلهام سر میرود. دوست عزیزم، سلام! تفاوت سنی بین والدین و فرزندان پدیدهی جدیدی نیست. از گذشتههای دور تا به امروز در تمامی نسلها گاهی این تفاوت سنی وجود داشته، اما هرگز این تفاوت و فاصلهی سنی موجب نادیده گرفتن حقوق والدین و فرزندان و بالعکس نمیشود. اختلاف از جایی شروع میشود که والدین انتظار دارند، فرزندشان از روشهای تربیتی آنها پیروی کند؛ در مقابل فرزند نیز به دلیل نبودن سازگاری با روشهای تربیتی والدین که از وسایل ارتباطی جدید تأثیر میگیرد، با آنها دچار چالش و اختلاف در زمینهی مسائل ارزشی یا اعتقادی و... میشود. براساس آیهها و روایات، احترام به پدر و مادر یک تکلیف است. بدانید که پدر و مادر گنجی پنهان هستند که هیچ نعمتی در دنیا جای آنها را نمیگیرد. نوجوانان در سنین بلوغ مشکلات زیادی با پدر و مادرشان پیدا میکنند. اکثر آنها معتقد هستند که والدینشان آنها را درک نمیکنند و هیچ وجه اشتراکی بین نظرها و خواستههایشان وجود ندارد. البته نوجوان، با گذشت یک یا دو سال متوجه میشود که سطح مشکلاتش با والدین کمتر شده و آگاه میشود که راهنماییهایشان واقعاً از سر دلسوزی بوده است، هر چند که نحوهی بر خوردشان در بعضی مواقع صحیح نبوده و باعث لجبازیشان میشده است. هر گاه تحمل سختیها برای شما غیرممکن شد، بنشینید و نعمتها، ارزشها، توانمندیها و موفقیتهای گذشته و حال خود را روی کاغذ بنویسید تا احساس ناامیدی بر شما غلبه نکند و غم و اندوه شما را فرا نگیرد. نگویید ظرفیت من تکمیل شده است، زیرا انسان بیشتر از آنچه که فکر میکند توانمند است. پس در مقابل سختیها، احساس ضعف نکنید. هر زمان که از دست والدینتان عصبانی شدید، زمان را به تنهایی بگذرانید، احساساتتان را یادداشت کنید، چند نفس عمیق بکشید و وقتی که آرام شدید، با آرامش و مهربانی با والدینتان حرف بزنید. مثلاً بگویید «پدر! من معذرت میخواهم، وقتی به من توجه نمیکنید و خواستههای من را نادیده میگیرید عصبانی میشوم؛ چون فکر میکنم که هیچ ارزش و اهمیتی برایتان ندارم» حتماً دقت کنید که از کلمههای غیر محترمانه استفاده نکنید؛ حتی اگر احساس میکنید که تقصیری به گردنتان نیست، عذرخواهی کنید و سعی کنید که با گذشت باشید. پیشنهاد دیگری که دارم این است از چند تن از دوستان صمیمیتان دعوت کنید تا به منزلتان بیایند، آنها را با والدینتان آشنا کنید؛ حتی میتوانید برنامههایی ترتیب دهید تا خانوادههایتان با هم آشنا شوند، مطمئن باشید اگر والدینتان با دوستانتان آشنا شوند و نسبت به خوب بودن آنها مطمئن باشند، از رفت و آمد شما با دوستانتان جلوگیری نمیکنند. همچنین اهدافتان را برای خوشگذراندن با دوستانتان برای والدینتان مشخص کنید؛ اینکه مثلاً امروز با دوستتان به کتابخانه سر میزنید یا به آموزشگاه میروید یا برای بازی فوتبال قرار است به زمین بازی بروید، شاید راحتتر بتوانید آنها را مطمئن کنید. ساعت برگشت خودتان را اطلاع دهید. من حق میدهم که شما وارد سن نوجوانی شدهاید به دنبال استقلال خودتان هستید و میخواهید وقت بیشتری را با همسالان خودتان بگذرانید؛ اما شما هم به والدینتان حق بدهید که نگران شما باشند و بترسند خدای نکرده اتفاقی برای شما رخ بدهد، تنها از طریق گفتوگو و اینکه چه احساسی دارید و چه چیزی میخواهید، میتوانید والدینتان را قانع کنید که دیگر بزرگ شدهاید و نیاز دارید کمی استقلال داشته باشید. کمی عادلانهتر قضاوت کنید و همهی اشتباهات را به گردن والدینتان نیندازید و مطمئن باشید که جوانهی محبت به سرعت رشد میکند و نتیجهی آن را به زودی در برخوردهای والدینتان خواهید دید. اختلاف میان والدین و نوجوانان همیشه وجود داشته، ولی مهم این است که هر دو طرف حاضر شوند دربارهی مشکلاتشان به نحو صحیح و سازندهای گفتوگو کنند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 73 |