تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,421 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,370 |
چوبی | ||
پوپک | ||
دوره 27، اسفند 320، اسفند 1399، صفحه 6-7 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2021.70495 | ||
تاریخ دریافت: 09 مرداد 1400، تاریخ پذیرش: 09 مرداد 1400 | ||
اصل مقاله | ||
چوبی ندبه محمدی چوبی یک شاخهی دراز و بیکار بود که لَم داده بود به دیوار. خیال میکرد درخت است. با قد بلند، برگهای کمند. گنجشکه دانه به نوک آمد لب بام، چوبی گفت: «گنجشک ناز، بیا رو شاخههای من برای خودت لونه بساز.» گنجشکه چپ چپ نگاه کرد و گفت: «از بیکاری سر به سر من میذاری؟ تو که شاخه نداری!» چوبی زیر لب گفت: «خب شاخه نداشته باشم، درخت که هستم.» یک کم گذشت. موشه نان به دهان آمد زیر ایوان. چوبی گفت: «موشکوچولوی نمکی، کجا میری یواشکی؟ خسته شدی؟ منو ببین، بیا زیر سایهم بشین.» موشه چپ چپ نگاه کرد و گفت: «از بیکاری سر به سر من میذاری؟ تو که برگ نداری!» چوبی زیر لب گفت: «خب برگ نداشته باشم، درخت که هستم.» دو کم گذشت. مورچه دانه به دوش آمد وسط حیاط، چوبی گفت: «مورچهی خوب و پرتلاش، دونه به دوش داری میری یواش یواش، تا خونهتون مونده راه درازی، کاشکی بیای یه لونه هم تو ریشههام بسازی!» مورچه چپ چپ نگاه کرد و گفت: «از بیکاری سر به سر من میذاری؟ تو که ریشه نداری!» چوبی زیر لب گفت: «خب ریشه نداشته باشم، درخت که هستم.» مورچه گفت: «درخت بی برگ بازم درخته، درخت بی شاخه هنوز درخته؛ اما درخت بی ریشه درخت نمیشه، یه تیکه چوبه برای همیشه.» چوبی ناراحت شد، غصه خورد. گنجشکه گفت: «تو میتونی عصا باشی، کمک برای پا باشی.» موشه گفت: «تو میتونی هیزم بشی، گرمای خونهی مردم بشی.» چوبی گفت: «اما من میخوام درخت باشم، با برگ و با ریشه و سفت و سخت باشم.» بعد زور زد شاخه و برگ دربیاورد، اما نتوانست. خودش را تکان داد ریشه در بیاورد که افتاد. گنجشکه پر زد. موشه دوید. مورچه قایم شد. باغبان صدا را شنید. آمد. چوبی را برداشت و کنار بوتهای کاشت. گذشت و گذشت. باران بارید و بارید. چوبی پایش را محکم در خاک نگه داشت. گذشت و گذشت خورشید تابید و تابید چوبی باز هم پایش را محکم در خاک نگه داشت. یک روز صبح زود گنجشکه و موشه و مورچه دیدند یک نهال کوچک قشنگ وسط حیاط ایستاده. آنها چوبی را شناختند. چوبی هم برگهای کوچکش را تکان داد و خندید. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 69 |