تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,077 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,024 |
کلاغ مهربان | ||
پوپک | ||
دوره 27، فروردین 309-سال1399، فروردین 1399، صفحه 30-31 | ||
نوع مقاله: داستان ترجمه | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2020.70716 | ||
تاریخ دریافت: 02 شهریور 1400، تاریخ پذیرش: 02 شهریور 1400 | ||
اصل مقاله | ||
داستانترجمه کلاغ مهربان نویسنده: دسلی سیمز تصویرگر: فرد پلانت مترجم: رابعه راد 1.کلاغ بالای برفها پرواز میکند. او دنبال ردّ پاهایی که روی برف هستند، میگردد. کلاغ میگوید: «هو هو» و به سرعت پایین میآید. 2.این ردّ پا مرا به یک جای دورتر میبرد، جایی که فکر میکنم بزرگ و وسیع است. 3. بعد... پنجتا آدمبرفی قشنگ کنار هم! کلاغ فکر میکند: «هو، هو! من میدانم.» 4. کلاغ جست وخیزی میکند و کمی چوب و سنگ و میوهی کاج جمع میکند. تا یک «کلاغ برفی» درست کنند. 5. کلاغ با خودش فکر میکند: «جای بعدی کجاست؟» و دنبال ردّ پاها میرود. 6.او به یک سورتمهی قرمز میرسد که کنار یک در گذاشتهاند. یک کلاغ زرد، و یک اسکیت شکسته. ردّ پاها او را به... 7. ... یک دریاچهی یخزده میرساند. موشها روی برکهی یخزده اسکیت بازی میکنند. کلاغ فریاد میزند: «اوه، نه! این یخ، نازک است و زود میشکند.» موش کور فریاد میزند: «کمک! توی آب افتادم. یخ زدم. شنا هم بلد نیستم!» کلاغ میگوید: «ناامید نشو! من اینجا هستم.» 8.کلاغ به سرعت پرواز میکند. بعد شالگردن آدمبرفی را برمیدارد و به سرعت به برکه برمیگردد. تا موش کور را نجات بدهد. 9.بعد از من... یک، دو، سه... بکش! گررررر! 10.با آخرین تلاش آنها، موش کور یخزده نجات پیدا میکند. کلاغ میگوید: «حالا بند این سورتمه را میگیرم.» 11.و بعد از آن، او موش کور را سواری میدهد. 12.حالا همهی آنها در خانهی گرم و نرم موش کور نشستهاند. موش کور و بقیه با هم چای میخورند و لذت میبرند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 49 |