تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,764 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
سفرکردهها | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 30، شماره 360، اسفند 1398، صفحه 4-5 | ||
نوع مقاله: سرمقاله | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2020.71006 | ||
تاریخ دریافت: 26 شهریور 1400، تاریخ پذیرش: 26 شهریور 1400 | ||
اصل مقاله | ||
سرمقاله
سفرکردهها
به یاد فرهاد خسروی نوجوان کُرد کولبر
سوگل عصاری دنیای بچهها به رنگ لبخند خورشید است. وقتی که هر روز صبح زود از پشت کوههای بلند سر میکشد و فریاد میزند: «من هستم.» دنیایی به رنگ لحظهی رقصیدن مارگریتهای جوان، همانهایی که دستان همدیگر را میگیرند و هر روز صبح زود، قبل از اینکه خورشید از پشت کوههای بلند بیرون بیاید و فریاد بزند: «من هستم.» رقصکنان فریاد میزنند: «ما هستیم.» اما قبل از اینکه خورشید، فریاد بزند: «من هستم.» و قبل از اینکه گلهای مارگریت برقصند و فریاد بزنند: «ما هستیم» آزاد و فرهاد در پیچ و خم کوههای پوشیده از برف میخوانند: «ما هم هستیم.» دو برادرکولبری که به خاطر شرایط زندگیشان ناچار بودند هر روز مسیرهای سخت را در کوههای یخزده با کولهباری از رنج، زیر پا بگذارند، فقط به خاطر اینکه بتوانند شکم خانوادهای را سیر کنند و بالأخره در یک غروب غمانگیز جان سپردند و رفتند به خواب مارگریتهایی که هر روز صبح زود به خورشید سلام میدادند. تنها به خاطر شکست خوردن از غول سه شاخی که اسمش فقر است. «کولبر» به کسی میگویند که باری را به پشتش میبندد و از جایی به جای دیگر میبرد. کولبرهای کُرد مردمانی هستند که در مناطق کوهستانی مرزی در غرب کشور زندگی میکنند. در گرما و سرما مسیرهایی را طی کنند که از میان کوهها و درههای پرپیچ و خم و پرخطر میگذرد. کولبر از سرِ خوشی و ماجراجویی کولبر نشده است، شرایط بد اقتصادی و اجتماعی او را کولبر کرده است. نوشتن از زندگی کولبرها و شرایط خانوادههایشان آسان نیست، روزها و شبهایی که با نگرانی همراه است و درآمدی که برای هزینهی زندگیهای امروز کافی نیست. آنها افرادی هستند که در مناطق مرزی از روی ناچاری و با دریافت دستمزد ناچیز اقدام به حمل کالای خارجی از نقاط غیررسمی گمرکی و مناطق صعبالعبور میکنند. آزاد خسروی هفدهساله همراه فرهاد خسروی، برادر چهاردهسالهاش اهل روستای نی از توابع مریوان کردستان بودند. پدر این خانواده دارای معلولیت جسمی و مادرشان دارای معلولیت ذهنی است. آنها توانایی تأمین هزینههای زندگی را نداشتند به همین خاطر تصمیم گرفتند مانند برخی از همسن و سالان خود در آن ناحیه برای گذران زندگی کولبری کنند. آزاد، سال گذشته چندبار کولبری کرده بود ولی نه در برف، فرهاد اولین تجربهی کولبریاش بود، زیرا سال گذشته قصد کرد کول ببرد؛ اما نتوانست. بار آنها دوتا تلویزیون و کفش بود، سرنوشت غمانگیز این دو برادر در گردنهی تته رقم خورد. روز ۲۶ آذر، این دو نفر راهی گردنهی تته شدند تا بارهایشان را به مقصد برسانند. آنها در مسیری گرفتار میشوند، در طول مسیر لباس آزاد خیس میشود و در وزش باد سرد، به تنش یخ میزند و نوجوان کولبر سرما و کولاک را تاب نیاورده و از حال میرود. فرهاد خسروی در این شرایط آزاد را تنها نمیگذارد و لباسهایش را از تنش درمیآورد و به تن برادرش میپوشاند؛ اما باز هم فایدهای ندارد. ۲۷ آذر جسد آزاد خسروی پیدا میشود. جسد یخزدهی فرهاد را با دستهای مشت کرده در ۲۹ آذر پیدا کردند، این نوجوان چهاردهساله چهار روز بدون داشتن لباس کافی در کوهستان بود. در تشییع پیکر فرهاد مردم مریوان روی تابوت او نان گذاشتند و اهالی با در دست داشتن نان به نشانهی از دست دادن جان کولبران برای ابتداییترین نیازهای زندگی، مراسم را برگزار کردند. اگر فقرشان نبود، پدر هنوز آزاد و فرهاد را داشت و مادر هنوز میبوسیدشان و از دیدنشان شاد بود. پسرانی که غرور داشتند و قوی بودند. حالا پدرشان شب که میشود زمزمه میکند: آرام بخوابید و هراسی از فرداهای پر تشویش و نامعلوم نداشته باشید و مادرشان دگر نگران آمدنشان نیست... من باور دارم که همه جای ایران سرای من است؛ اما وقتی سرگذشت این دو برادر را دوباره میخوانم و به فکر فرو میروم پیش خودم میگویم: کوههای اورامان کجا و کوههای تهران کجا؟ اینجا وسایل نوجوانان کوهنوردش هم با آنجا فرق میکند. در آنجا وقتی که به کوه میزنند باری از تلویزیون، کولر و لاستیک بر پشتشان دارند! اما در اینجا بارشان وسایل اسکی، کفشهای یخشکن، عصای کوهنوردی و در کنار آن رستورانها، کافهها و ایستگاههای تلهکابین است. برای من سخت است باور کنم کوهها و برفها همه جا شبیه هم باشند، همینطور نوجوانانشان، همینطور وسایلشان... | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 53 |