تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,387 |
تعداد مقالات | 34,316 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,990,830 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,704,079 |
حقهی دانیاسوری | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 31، فروردین-1399-361، فروردین 1399، صفحه 21-21 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2020.71073 | ||
تاریخ دریافت: 28 شهریور 1400، تاریخ پذیرش: 28 شهریور 1400 | ||
اصل مقاله | ||
داستان حقهی دانیاسوری محدثه رضایی (اقایی)- 14ساله- قم - مگر من یک دایناسورم که هر بدبختی را که تکهای گوشت به اسکلتش چسبیده شکار کنم؟ ترودون(1) به محض گفتن این جمله پشیمان شد، چون چشمان زرد تیرکس(2) یکدفعه به قرمزی تنش شد و بخارهای سفیدی از سوراخهای بزرگ بینیاش بیرون زد. - البته، البته این خودش عرصهی جدیدی در صنعت شکار است. سنگینی نگاه تیرکسِ سرخ با شنیدن این جمله کمتر شد. ترودون ادامه داد: «جناب تیرکس، این روزها دیگر کسی شکارش را خام نمیخورد، تمام تیرکسها شکارهایشان را با یک جور معجون خاص ترکیب میکنند، شنیدهام که غذا اینطوری ده برابر بیشتر از گوشت خام، لذیذ میشود.» تیرکس که بزاق دهانش را قورت میداد، پرسید: «چه جور معجونی هست که گوشت را لذیذتر میکند؟» ترودون جواب داد: «راستش کمتر موجوداتی هستند که از طرز تهیهی این معجون خبر دارند (کمی جلوتر آمد) بین خودمان بماند، ولی من هم میدانم چهطور باید این معجون را آماده کرد.» تیرکسِ سرخ مردد به دایناسور پرندهی روبهرویش نگاه کرد: «من میخواهم امتحانش کنم، پس زود بگو چهطور باید درستش کرد؟» ترودون خشنود از اینکه نقشهاش دارد میگیرد با خودشیرینی گفت: «اصلاً نگران نباش دوست قدیمی، من خودم اون معجون رو برات درست میکنم، فقط کافیه دنبال من بیای.» و خرامان خرامان شروع به نشان دادن راه به تیرکس سرخ کرد. سالیان زیادی بود که تیرکسها او را به خاطر جثهی کوچک و دایناسور پرنده بودن؛ تحقیر میکردند، خب؛ حالا دیگر زمان انتقام فرا رسیده بود. ترودون و تیرکس به وسط جنگل رفتند و یک دایناسور کوچک را به شیوهی عرف جامعهی دایناسورها یعنی کاملاً وحشیانه شکار کردند و بعد، نقشه آغاز شد. آنها به پاتوق تیرکسها رفتند. تیرکس سرخ بسیار درشت هیکل بود و دبدبه کبکبهی بسیاری برای خودش داشت و همه به نوعی از او الگو میگرفتند. ترودون گفت که باید گوشت را درون گلولایی که تیرکسها رویش پنجههای کثیفشان را میکشیدند، بگذارد تا لذیذ شود. تیرکس، در دوراهی گیر کرده بود. شکم گرسنهاش به او میگفت که باید سریع یک غذای لذیذ بخورد و وسوسهاش او را تحریک میکرد غذایی که تنها دایناسورهای بالارتبه امتحاش میکنند، بخورد، ولی عقلش به این کار رضا نمیداد. بالاخره بعد از زمزمههای اغفالکنندهی ترودون، تصمیم گرفت گوشت را درون این معجون خاص یا همان گلولای زیر پایش بغلتاند. تیرکسها که به او نگاه میکردند، به تبعیت از او هر چه گوشت داشتند درون گلها ریختند و همین که اولین گاز را به گوشت زدند، مصادف شد با سرکشی دیپلودکسهای(3) آن سوی تپه که دایناسورهایی بودند ملقب به گردن درازها، آنها با دیدن تیرکسها تقریباً از خنده منفجر شدند و ترودون هم خوشحال از اینکه انتقامش را گرفته است، داشت میخندید؛ اما این خوشحالی طولی نکشید، چون تیرکس سرخ که دید رکب خورده و مقام و ابهتش دارد زیر سؤال میرود، بالای تپهی کوچکی رفت و سخنرانیای طولانی دربارهی مزایای گلولای برای بدن و کلاس داشتن این غذای کاملاً اشرافی و با طعم مطبوع و بینظیرش ایراد کرد، که باعث رفع ضایع شدنش شود. کمتر از یکسال بعد گوشت گلی تبدیل به یکی از غذاهای اصلی دایناسورها شد. ترودون بیچاره که نه تنها نقشهی انتقامش به نتیجه نرسیده بود، بلکه به خاطر دیدن دایناسورهای احمقی که تحتتأثیر سخنرانیهای تیرکس سرخ، گوشت را درون گلهای زیر پایشان میکردند و گوشت گِلی را به حساب اینکه یک غذای اشرافی و مقوی است با لذت میخوردند، سر به بیابان گذاشت.
پینوشتها: 1. یک دایناسور پرنده که دانشمندان معتقدند یکی از باهوشترین دایناسورها بوده است. 2. از دانیاسورهای غولپیکر که عدهای اعتقاد داشتند او دوندهای قوی است که در یافتههای جدید این حرف رد شده است. او دارای خوفناکترین چهره در میان دانیاسورهاست. 3. یک دایناسور گیاهخوار و دارای گردن و دم دراز بوده است. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 53 |