| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,541 |
| تعداد مقالات | 36,044 |
| تعداد مشاهده مقاله | 15,959,717 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,285,291 |
قارقار و قورقور | ||
| پوپک | ||
| دوره 28، مهر- 1400-327، مهر 1400، صفحه 31-31 | ||
| نوع مقاله: داستان ضرب المثل ها | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2021.71562 | ||
| تاریخ دریافت: 04 آذر 1400، تاریخ پذیرش: 04 آذر 1400 | ||
| اصل مقاله | ||
|
داستان ضربالمثلها قارقار و قورقور سیدمحمد مهاجرانی بابک، جعبهای را که روی دست گرفته بود به مامانش نشان داد و گفت: «الآن مثل شعبدهبازها درش را باز میکنم. یک، دو، سه!» تا در جعبه را باز کرد یک قورباغه پرید بیرون! مهریخانم یک دفعه جا خورد و جیغ زد: «وای خداجون!» بابک گفت: «نترس! تمساح که نیست! این را از لب رودخانه آوردهام تا یک هفته پیش من باشد.» نیمه شب صدای قورباغه بلند شد: «قور قور...» و چند لحظه بعد: «گروومب! گروومب!» یکی با مشتِ محکم به در میکوبید. وحشتزده از خواب پریدند. علیآقا تا در را باز کرد، داد و هوار آقای کاوه توی راهرو پیچید: - مرد حسابی! اینجا خانه است یا رودخانه؟! منِ بیچاره چهکار کنم؟ صبح، قارقار کلاغها نمیگذارند بخوابم، شب هم قورقور قورباغهها! علیآقا گفت: «همین الآن میبرمش!» بابک، قورباغه را توی مشت گرفت و با باباش فوری از خانه بیرون رفتند. توی راهرو یک دفعه قورباغه از مشت بابک بیرون پرید جلوی پای شهینخانم. شهینخانم جیغ وحشتناکی کشید و خواست فرار کند توی خانه که گرووومب! کلّهاش محکم خورد به در و پرت شد توی راهرو. همهی همسایهها از خواب پریدند و داد و فریادشان بلند شد. علیآقا گفت: «ای وای! از چاله در آمدیم و توی چاه افتادیم.» بابک و باباش سه سوته از آپارتمان بیرون زدند و دوان دوان به سوی رودخانه رفتند.
| ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 99 |
||