تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,338 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,291 |
بابابزرگ شیکپوش | ||
سنجاقک | ||
دوره 18، آبان مسلسل200-1400، آبان 1400، صفحه 1-1 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/sn.2021.71653 | ||
تاریخ دریافت: 24 آذر 1400، تاریخ پذیرش: 24 آذر 1400 | ||
اصل مقاله | ||
بابابزرگ شیکپوش علی باباجانی یک بابابزرگ بود که دوتا نوه داشت. این بابابزرگ مهربان نوههایش را خیلی دوست داشت. به آنها احترام میگذاشت. بعضی وقتها هم با نوههایش بازی میکرد. نوهها هم بابابزرگ را خیلی دوست داشتند. وقتی بابابزرگ به مسجد میرفت، آنها هم به مسجد میرفتند. بابابزرگ همیشه نوههایش را میبوسید. بعضیها تعجب میکردند که چرا بابابزرگ نوههایش را خیلی دوست دارد و میبوسد. بابابزرگ مهربان بچههای دیگر را هم دوست داشت. همیشه تا به بچهها میرسید به آنها سلام میکرد. بچهها هم دوست داشتند پیش این بابابزرگ مهربان باشند. این بابابزرگ هم زیبا بود، هم مرتب و منظم. همیشه به خودش عطر میزد و خوشبو بود. تازه موهایش را هم شانه میزد. لباسهای تمیز و مرتبی میپوشید. یک بابابزرگ شیکپوش بود که همهی مردم دوستش داشتند؛ چون هم مهربان بود و هم حرفهای قشنگ میزد و به مردم کمک میکرد. آیا این بابابزرگ مهربان را میشناسی؟ فکر کنم بشناسی. شاید هم اسمش را شنیده باشی. فقط این را میگویم که اسم نوهی بزرگ ایشان حسن و اسم نوهی کوچکشان حسین بود. اگه نتوانستی بشناسی، از بزرگترها کمک بگیر و به بزرگترها بگو اسمش را این پایین بنویسند. بعد که اسمش را دیدی و شنیدی بگو: «اللهم صل علی محمد و آل محمد.» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 84 |