تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,477 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
حیوانخوار | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 31، بهمن 371، بهمن 1399، صفحه 22-22 | ||
نوع مقاله: آسمانه | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2021.71735 | ||
تاریخ دریافت: 30 آذر 1400، تاریخ پذیرش: 30 آذر 1400 | ||
اصل مقاله | ||
حیوانخوار صدیقه رحمتی- اراک ترس مثل مار شروع میکند دورتادور پاهایم چرخیدن، وقتی که مار نیمی از بدنم را تصرف میکند انگار میگوید: «نه راه پیش داری نه راه پس.» شروع کردم با خودم هر چی دبیر دینی گفته بود را میخوانم، از صلوات گرفته تا سورهی بقره. مار روی گلویم جاخوش میکند. منتظر است تا جانم را بگیرد. صدای خرناسهی سگها ترسم را بیشتر میکند، صدای پا میآید خوشحال شدم، حتماً کسی آمده دنبالم. به پشت سر نگاه میکنم، کسی نبود! سمت راست، سمت چپ کسی نبود، توهم زدم به خودم میگویم: - مگه مجبور بودی امشب از این کوچه رد بشی! ای کاش از کوچهی ننه شوکت رفته بودم! حداقل ای کاش گوشی... دستم را داخل جیبم میکنم، خدا را شکر مامان امشب گوشی داده بود دستم، میتوانم زنگ بزنم به بابا بیاید دنبالم. شمارهی بابا را لمس میکنم یکبوق... دوبوق... سهبوق... چهاربوق به پنجمی که میرسد قطع میشود. برای دومین بار و... تماس میگیرم، ولی جواب نمیدهد. صدای خرناسه سگها سوهان روحِ درماندهام میشود، ترس، حلقهاش را دور گلو و پاهایم سفت و عمیقتر میکند و نمیگذارد تکان بخورم. گوشیام شارژ ندارد و خاموش میشود. نمیدانم چه کار کنم. در تاریکی مطلق غرق شدهام. ای کاش مثل داستانهای بچگیام کسی میآمد و میگفت: «من فرشتهی رؤیاهای تو هستم.» و با خواندن وردی از این کوچهی ارواح سر از خانهی پر از مهمان در میآوردم، ولی حیف اینها فقط داستانهای ساختهی ذهن خودمان است و واقعیت ندارد. به اطرافم مثل شیری که دنبال طعمه میگردد نگاه میکنم. دوباره به روبهرو نگاه میکنم که با چشم آبیای که دارد خیره نگاه میکند، مثل عروسکها پلک نمیزند. عرقی که از روی پیشانیام مثل رودخانه جاری میشود و از کنار صورتم آبشار مانند عبور میکند و به گردنم میرسد ناپدید میشود. شروع میکنم به دویدن، نمیدانم کجا میروم و فقط یک چیز از ذهنم میگذرد که هر حیوانی بود با صدای جیغ من پا به فرار گذاشت. همانطور که میدویدم جیغ هم میکشیدم. خودم را جایی دور از آن کوچه دیدم. انگار آن حیوان که میخواست اذیتم کند با صدای جیغ فکر کرد که من حیوانخوارم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 46 |