تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,133 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,051 |
دلم میخواهد راحت و روان حرف بزنم | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 31، آبان368آذر369، آبان 1399، صفحه 40-41 | ||
نوع مقاله: اتاق مشاوره | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2020.71767 | ||
تاریخ دریافت: 02 دی 1400، تاریخ پذیرش: 02 دی 1400 | ||
اصل مقاله | ||
اتاق مشاور دلم میخواهد راحت و روان حرف بزنم نگار فیضآبادی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی سلام من هنگام حرف زدن و گفتوگو کردن گاهی خیلی دستپاچه میشوم. مثلاً وقتی میخواهم در مقابل معلم یا ناظم مدرسه حرف بزنم به لکنت میافتم. در مقابل پدرم هم وقتی میخواهم چیزی را توضیح بدهم، به لکنت میافتم؛ اما در مقابل دوستانم یا حتی مادرم راحت هستم و اینطور نمیشوم. به نظر شما چهکار کنم تا این لکنت از بین برود؟ مهدی. ز - بندرعباس خیلی وقتها فکر میکنیم اگر استعدادها و توانمندیهایمان را زیر ذرهبین بگذاریم و آنها را بهتر و بیشتر ببینیم، بعدها موفقتر خواهیم بود؛ اما صرفنظر از پیروزیها، وقتی دربارهی بخشهایی فکر کنیم که با آنها خیلی راحت نیستیم، اطلاعات زیاد و بسیار ارزشمندی را دربارهی خودمان به دست میآوریم؛ درست مثل سؤال مهدی. جدا کردن رفتار از هیجانها و افکار لکنت، بریدهبریده حرف زدن، ریتم کُند جملهها، گرفتگی زبان و دستپاچگی، جزء «رفتار»هایی هستند که کار را برای صحبت کردن سخت میکنند و نمیگذارند روان و راحت حرف دلمان را بزنیم. (البته کاش برایمان مینوشتی دقیقاً منظورت از لکنت چیست و توصیفش میکردی؟) اما فقط همین رفتارها سد راه ما نمیشوند. مهدی گرامی و تمام کسانی که با این مسئله مواجه هستید، میتوانید از خودتان بپرسید موقع حرف زدن، چه «هیجانها» و «افکاری» دارم؟ دیگران رفتارها را میبینند و میفهمند؛ اما تنها کسی که میداند چه حس و حالی داریم و در سرمان چه میگذرد، «خودمان» هستیم. درونمان چه خبر است؟ ما میتوانیم خودمان را به یک گفتوگوی شخصی دعوت کنیم تا از درونمان باخبر شویم. مثلاً دربارهی همین سؤال، آیا موقع حرف زدن، احساس خشم میکنی؟ آیا میترسی؟ تنفر داری؟ اول حست را بشناس و سعی کن علتش را کشف کنی. (چرا میترسی یا نگران هستی؟) وقتی تصمیم میگیری حرف بزنی، هیجانها را چهطور در بدنت تجربه میکنی؟ وقتی فکرها از راه میرسند اما برویم سراغ افکار... قبل از گفتوگو یا در آن لحظه، به چه چیزی فکر میکنی؟ تا به حال شده فکرهایی مثل «اگه حرفم رو نفهمه و درکم نکنه، اگه درخواستم رو رد کنه، اگه از حرف زدنم ایراد بگیره» و... به ذهنت بیاید؟ به نظر خودت چه هیجان و فکری باعث میشود رفتاری مثل لکنت پیدا کنی؟ راستی چه حرفی میخواهی بزنی که دچار لکنت میشوی؟ این سؤالها سر نخ خیلی خوبی هستند و بهتر است با دقت و حوصله بهشان فکر کنی؛ به جز خودت، هیچکسی به این اطلاعات دسترسی ندارد. صمیمیت و امنیت مهم هستند نکتهی دیگری که به آن اشاره کردی، راحت بودن با مادر و دوستانت بود. معمولاً پدر، مدیر، ناظم، صاحبخانه، رئیس و... را بهعنوان «مرجع قدرت» میشناسیم؛ یعنی کسانی که در نهایت تصمیم اصلی را میگیرند؛ اما حتی در همین ارتباطها هم میتوانیم احساس ضعف نداشته باشیم، فکرهایمان را منظم کنیم و راحت و روان حرف بزنیم و خواستههایمان را مطرح کنیم. مهدی عزیز، لازم است تفاوت دو موقعیت (صحبت با پدر و ناظم) و (صحبت با مادر و دوستان) را پیدا کنی. وقتی در یک ارتباط احساس کنیم با طرف مقابل، مساوی هستیم و کسی بالاتر از ما نیست، اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکنیم. یک تمرین رفتاری خیلی ساده هم این است که قبل از گفتوگو با پدر، ناظم و...، حرفهایت را در تنهایی خطاب به آنها بگویی؛ یعنی تصور کنی که پیش تو هستند و حالا میخواهی حرفت را بزنی. اگر مضطرب یا دچار لکنت شدی، دوباره تمرین را انجام بده و به فکرهایی که آن لحظه به ذهنت میرسند، دقت کن. گاهی مسئلهی ما با بعضی از تمرینها حل میشوند؛ اما گاهی باید آنها را در یک فضای امن، مثل صحبت با یک روانشناس حرفهای حل کنیم. پیشنهاد میکنم مشکلت را با یک روانشناس هم در میان بگذاری تا بتواند بیشتر و بهتر کمکت کند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 34 |