تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,024 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,989 |
چهقدر از خودم دور شدهام! | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 31، دی ماه 370، دی 1399، صفحه 2-2 | ||
نوع مقاله: صفحه خدا | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2020.71770 | ||
تاریخ دریافت: 02 دی 1400، تاریخ پذیرش: 02 دی 1400 | ||
اصل مقاله | ||
صفحه خدا چهقدر از خودم دور شدهام! لعیا اعتمادی هر سال زمستان که میشود، حال و هوای دلم هم عوض میشود. دوست دارم ساعتها توی برف راه بروم و به صدای خِرت خِرت برفهای زیر پایم گوش کنم. صدایی که انگار یک عالمه حرف با من دارد. حرفهایی از جنس برف، باران و سرما. حرفهایی که شاید بیشتر تلنگری باشد تا مرا از خواب زمستانیام بیدار کند. خوابی که گاهی فرسنگها فاصله انداخته است میان من و خودم. خدایا، امسال هم زمستان، مثل همیشه حال و هوای دلم جور دیگری شده است. حس میکنم چهقدر از خودم دور شدهام. آنقدر دور که انگار اصلاً خودم را نمیشناسم و با خودم غریبه هستم. آنوقت ترس به دلم چنگ میزند. ترس از فاصلهها که همیشه برایم ترسناک هستند. ترس از اینکه نکند هیچوقتِ هیچوقت، خودم را پیدا نکنم؛ اما وقتی یادم میافتد که خودت گفتهای از رگ گردن به من نزدیکتری، کمی به خودم میآیم. کمی عوض میشوم. مگر میشود تو از رگ گردن به من نزدیکتر باشی و هوای مرا نداشته باشی؟ تمام نزدیکان من مراقب من هستند. تو که از همهی نزدیکان من به من نزدیکتری. این فکرها را که میکنم. ترس از دلم میرود و تو جای آن را توی دلم میگیری. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 46 |