تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,205 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,131 |
فسقلی و بقیه | ||
پوپک | ||
دوره 28، آذر-1400- 329، آذر 1400، صفحه 8-9 | ||
نوع مقاله: خنده منده | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2021.71833 | ||
تاریخ دریافت: 08 دی 1400، تاریخ پذیرش: 08 دی 1400 | ||
اصل مقاله | ||
خنده منده فسقلی و بقیه سیدناصر هاشمی مامان از فسقلی پرسید: «پسرم به نظر تو آیا انسانها با بقیهی جانداران تفاوتی دارند؟» فسقلی جواب داد: «بله، خیلی تفاوت دارند.» مامان گفت: «خب، چند نمونه مثال بزن.» فسقلی گفت: «مثلاً «انسان» اولش «الف» دارد، ولی «جانداران» «ج» دارند.» * معلم: «فسقلی بگو آیا پرندهها هم مانند انسانها میتوانند کسی را ببخشند؟» فسقلی: «نخیر خانم معلم.» معلم: «چرا؟» فسقلی: «چون پرندهها بیجنبه نیستند و اصلاً با همدیگر قهر نمیکنند که بخواهند یکدیگر را ببخشند.» * یک روز پدر از فسقلی پرسید: «پسرم آیا میدانستی که حیوانات هم پیشرفت میکنند.» پدر کمی فکر کرد و گفت: «بله. مثلاً همین الاغها، اگر ادامه تحصیل داده بودند الآن همهیشان اسب شده بودند.» * فسقلی داشت تلویزیون نگاه میکرد. ناگهان یک پشه رفت روی صفحهی تلویزیون نشست. فسقلی کمی پشه را نگاه کرد و گفت: «چون مهربان بودی و من را نیش نزدی من هم نمیکشمت، ولی آنجا چشمت ضعیف میشود بیا اینجا پیش من بشین با هم نگاه کنیم.» * توی کلاس انشا، خانممعلم گفت: «اگر خروس بودید نظرتان در مورد فداکاری چه بود؟» فسقلی سریع مدادش را برداشت و یک صفحه نوشت: «قوقولی قوقو قوقولی قوقو...» و در آخر صفحه هم نوشت: «ببخشید، بلد نیستم ترجمهاش کنم.» * فسقلی و پدر داشتند مستند حیات وحش نگاه میکردند. ناگهان فسقلی زد زیر گریه. پدرش پرسید: «پسرم چرا گریه میکنی؟» فسقلی گفت: «دلم برای پنگوئنها میسوزد. نه شاخ برای جنگیدن دارند، نه پای بلند برای فرار کردن.» * فسقلی رفت دستشویی و سریع آمد بیرون و به پدرش گفت: «بابا یک سوسک توی دستشویی است، فکر کنم مشکل کلیه دارد.» پدرش پرسید: «از کجا فهمیدی؟» فسقلی جواب داد: «چون سه روز است توی دستشویی مانده و بیرون نیامده.» * پدربزرگ دید نوهاش نمیخوابد، آرام در گوشش گفت: «گرگها پسرهای بیدار را میخورند. خودشان گفتند.» فسقلی کمی پدربزرگش را نگاه کرد و گفت: «خیلی عجیب است.» پدربزرگ پرسید: «چی عجیب است؟ اینکه گرگها میخواهند تو را بخورند؟» فسقلی جواب داد: «نخیر، اینکه شما چهطوری با گرگها صحبت میکنید؟ نکنه خیالاتی شدید؟» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 69 |