تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,285 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,203 |
مخملی | ||
پوپک | ||
دوره 28، آذر-1400- 329، آذر 1400، صفحه 23-23 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2021.71843 | ||
تاریخ دریافت: 09 دی 1400، تاریخ پذیرش: 09 دی 1400 | ||
اصل مقاله | ||
مخملی محمدجواد احمدیماکویی شب سردی بود. کنج دیوار حیاط خانه، دوتا گربه نشسته بودند. مخملی که از سرما میلرزید، مامانش را صدا زد: «مامانی! من خیلی گرسنمه؛ خیلی!» مامان با مهربانی جواب داد: «مخملی قشنگم! دیدی که گربه سیاهِ بدجنس، غذای ما را دزدید و رفت. الآن هم توی این شب سرد، نمیشود چیزی برای خوردن پیدا کرد. باید تا فردا صبر کنی، چارهای نیست!» داشتند با هم حرف میزدند که یکدفعه، درِ ایوان باز شد و بعدش یک پسر مهربان، ظرفی پر از غذا آورد و نزدیک دیوار گذاشت؛ او از پشت پنجره گربهها را دیده بود و فهمیده بود گرسنه هستند... وقتی گربهکوچولو حسابی غذا خورد و سیر شد، مامان نگاهی به او کرد و گفت: - مخملیجانم! یادت هست یک بار از من پرسیدی چرا آدمها با بقیه موجوداتی که خدا آفریده، فرق دارند؟ یادت هست پرسیدی چرا ما باید به آنها احترام بگذاریم و اذیتشان نکنیم؟ - بله مامان، یادمه! خب چرا؟ - مخملیِ من! آدمها چیزی دارند که ما نداریم؛ نه ما، نه هیچ کدام از حیوانات دیگر! آدمها عقل و فهم، عاطفه و مهربانی را با هم دارند! آدمها با همهی ما فرق میکنند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |