آمار
| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شماره‌ها | 2,388 |
| تعداد مقالات | 34,317 |
| تعداد مشاهده مقاله | 13,016,320 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,271 |
نکند چیز بی‌مزه‌ای باشد | ||
| پوپک | ||
| دوره 28، دی-1400-330، دی 1400، صفحه 8-9 | ||
| نوع مقاله: گزارش | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2021.71995 | ||
| تاریخ دریافت: 05 بهمن 1400، تاریخ پذیرش: 05 بهمن 1400 | ||
| اصل مقاله | ||
|
گزارش نکند چیز بی‌مزه‌ای باشد اکرم الف‌خانی * آیا تا به حال خودتان به خودتان یا دیگران به شما گفتند: «به دردنخور؟! آن لحظه چه احساسی داشتید؟» فاطمه‌سادات سلطان رضایی: «بله احساس ناراحتی و غمگینی داشتم.» سوگند ربیعی: «خیر.» ریحام البطاط: «بله فقط خودم به خودم گفتم. آن لحظه حس خیلی بدی داشتم. فکر می‌کردم به درد هیچ کاری نمی‌خورم و بی‌مصرف هستم. همیشه یک سؤال در ذهنم به وجود می‌آمد که چرا من به وجود آمدم، من که قابل مصرف نیستم؟» فاطمه معصومه زارع زاده: «بله حس بدی که به اندازه‌ی قهوه‌ی تلخ بود.» * برای‌تان پیش آمده هنر یا توانایی‌ای داشته باشید، اما خجالت بکشید نشانش بدهید؟ چه چیزی باعث شده که نشان ندهید و قایمش کنید؟» سوگند: «بله، احساس می‌کردم اگر نشان بدهم چیز خیلی بی‌مزه‌ای است و مسخره می‌شوم.» فاطمه: «بله بعضی موقع‌ها پدر یا مادرم در خانه نبودند، خانه را تمیز می‌کردم و به کسی نمی‌گفتم.» فاطمه معصومه: «بله فکر می‌کردم شاید هنر یا مهارت خوبی نباشد، یا دیگران از این مهارت خوش‌شان نیاید.» ریحام: «نه تا حالا برایم پیش نیامده است.» * آیا این احساس اذیت‌تان می‌کند؟ فاطمه معصومه: خیلی حس بدی است و آدم را قلقلک می‌دهد اما سعی می‌کنم این‌گونه نباشم. فاطمه و سوگند: «بله.» ریحام: اگر این‌طوری باشم به خودم کلی چیز می‌گویم و احساس می‌کنم بی‌خاصیت هستم. * اگر بخواهید در مورد این احساس‌تان با کسی صحبت کنید آن فرد کیست؟ چرا؟ ریحام: مشاورم چون به من کمک می‌کند چه کاری کنم و حالم را خوب می‌کند. سوگند: مشاوره چون راحت‌تر هستم و راه حل‌های خوبی به من پیشنهاد می‌دهد. فاطمه: مشاورم کمکم می‌کند و راه حل‌های خوبی ارائه می‌دهد. فاطمه معصومه: مامانم؛ چون خیلی درکم می‌کند و مثل یک کوه همیشه پشتم است. * فکر می‌کنید چه‌طوری می‌توانید خودتان را کمک کنید و بتوانید حرف‌تان و هنرتان را راحت نشان بدهید؟ فاطمه: «وقتی احساس خوبی داشته باشم.» فاطمه معصومه: «با دیگران مشورت کنم، فکر کنم، به خودم امید و باور داشته باشم.» ریحام: «اعتماد به‌نفس داشته باشم. می‌توانم با خودم فکر کنم که اصلاً مهم نیست دیگران چه فکری بکنند؛ چون مهم این است که من راجع به هنر خودم چه فکری بکنم. اگر همه با نظر دیگران زندگی می‌کردند خیلی اذیت می‌شدند؛ چون همه یک نظر ندارند. از طرفی اگر همه یک نظر داشتند دنیا خیلی کسل‌کننده می‌شد. سوگند: «وقتی حالم خوب باشه و فکرم مشغول نباشه.» * خب بچه‌ها ریحام کلمه‌ای گفت به نام اعتماد به نفس! ریحام در مورد اعتماد به‌نفس چه چیزی می‌دانی؟ ریحام: «اعتماد به نفس؛ یعنی به خودمان هر طوری که هستیم اعتماد و باور داشته باشیم. می‌توانیم برای اعتماد به‌نفس کارهای زیادی انجام داد. یکی از این کارها نفس عمیق کشیدن است. همین الآن همه یک نفس عمیق بکشیم.» | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 49 |
||