تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,387 |
تعداد مقالات | 34,316 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,990,856 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,704,093 |
جوجهتیغی شجاع | ||
پوپک | ||
دوره 28، اسفند-1400-332، اسفند 1400، صفحه 28-28 | ||
نوع مقاله: داستان مصور | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2022.72519 | ||
تاریخ دریافت: 24 فروردین 1401، تاریخ پذیرش: 24 فروردین 1401 | ||
اصل مقاله | ||
داستانترجمه جوجهتیغی شجاع مترجم: مرضیه ویلانی 1- امروز بچههای کلاس حیوانات میخواستند به اردوی جنگلی بروند. همگی خوشحال بودند فقط جوجهتیغی کمی ناراحت بود؛ چون هنوز نتوانسته بود با آنها دوست بشود. 2- قطار آنها در وسط راه خراب شد و سفر آنها طول کشید؛ اما خانمسنجاب، معلم کلاس، با بچهها دربارهی گلها و طبیعت صحبت کرد. 3- وقتی به جنگل رسیدند شکلهای عجیب و غریب و سایههای وحشتناک را دیدند. هیچکس با جوجهتیغی همراه نبود و او ناراحت بود. یکدفعه موشکوچولو گفت: «من از چیزی نمیترسم.» و شروع به دویدن کرد. 4- خانمسنجاب ناراحت شد و از موشکوچولو خواست برگردد، ولی موشکوچولو گوش نکرد. خانممعلم هم دنبال او دوید. 5- خانمسنجاب متوجه نشد که تعدادی از حیوانات کوچولو در وسط جنگل جا ماندهاند. 6- یکدفعه موشکوچولو از پشت بوتهای پرید بیرون؛ بقیه حیوانات را ترساند و به جوجهتیغی گفت: «تو اصلاً دوست خوب و شادی نیستی!» 7- تا جوجهتیغی میخواست جواب موش را بدهد صدای وحشتناک دیگری آمد. این بار یک مار خطرناک و بزرگ مقابل آنها ایستاده بود. حیوانات با ترس همدیگر را در آغوش گرفتند. 8- جوجهتیغی نترسید و بقیهی حیوانات را در زیر درخت شاه بلوط پنهان کرد؛ بعد مار را فراری داد. 9- روز بعد خانمسنجاب به آقای جغد، مدیر مدرسه گفت که چه اتفاقی افتاد. و اینکه جوجهتیغی با تیغهای تیزش مار را فراری داده است. همهی حیوانات هم از او تشکر کردند و با او دوست شدند. موشکوچولو هم به خاطر رفتار بدش از او معذرتخواهی کرد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 66 |