
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,198 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,535 |
چت کردن با یک شبح | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 33، مرداد389، مرداد 1401، صفحه 32-34 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2022.73172 | ||
تاریخ دریافت: 12 مهر 1401، تاریخ پذیرش: 12 مهر 1401 | ||
اصل مقاله | ||
چت کردن با یک شبح هادی خورشاهیان - نصف شب واسه چی پیام میدی آخه؟ هر شب مزاحمیا. - زنگ که نزدم. پیام دادم. دلت نمیخواد جواب نده. اصلاً زنگ زده باشم. زنگ خونه نیست که مجبور بشی جواب بدی. - خیلی پررویی واقعاً. تا حالا شبح به این پررویی ندیده بودم. قبلاً یه شبح دیده بودم، ولی خیلی خجالتی بود. - الکی گفته. اصلاً شبح نبوده. ما شبحا همهمون پرروییم. - حالا چی میخوای این وقت شب؟ - خوابم نمیبره. - خب خوابت نبره. به من چه. اصلاً مگه شبحام میخوابن؟ - یعنی چی که شبحام میخوابن؟ تعجب داره اصلاً؟ شبحا اگه نخوابن که میمیرن. - یعنی میخوای بگی شما هیچ فرقی با ما ندارین؟ - معلومه که داریم. ما نژاد برتریم. اصلاً تو چهطوری به خودت اجازه دادی ما رو با خودتون مقایسه کنی؟ - خب اصلاً تو خوبی. من میخوام بخوابم. - خب بخواب. - اگه بخوابم جوابت رو نمیتونم بدم. - نمیتونی جواب ندی. - چرا؟ - چون اصلاً خوابت نمیبره. تا نفهمی من کیام نمیخوابی. - خب تو که میدونم یه شبحی. - یعنی تو باور کردی من شبحم؟ - ترجیح میدم باور کنم. - چرا اون وقت؟ - اگه باور نکنم باید فکر کنم تو یکی از همکلاسیهایی که میخوای سربهسرم بذاری. اون وقت باید هزارجور فکر و خیال کنم، ولی اینجوری میگم خب یه شبحه که بیخوابی زده به سرش. - واقعاً به همین راحتی؟ - تو هم بودی همین کار رو میکردی. - حالا اگه من واقعاً یه شبح باشم چی؟ - شبح که وجود خارجی نداره. - حالا که میبینی دارم. - خب باشه قبول. حوصلهی بحث ندارم. - نباید همینطوری قبول کنی. - خب چهکار کنم؟ - اون قدر سؤال جواب کن تا به نتیجه برسی. - خب تو شبح چی هستی؟ - فکر کن شبح یه دختر همسنوسال خودت. - تو کلاس با هم دوستیم؟ - من نگفتم همکلاسی توام که. گفتم شبحشم. - روحی یا شبح؟ - من نمیدونم روح چیه. من شبحم. - اونی که تو شبحشی مُرده؟ - اونی که تو میگی روحه که مال یه آدمه. من شبحم. شبح خودش یه موجوده. - یعنی روحم داری؟ - روح دارم، ولی جسم ندارم. یعنی دارم، ولی کسی نمیبینه. - الآن قراره چتامون رو واسه همکلاسیهامون بفرستی؟ - چرا باورت نمیشه من یه شبحم؟ - خب واسه اینکه شبح اصلاً وجود نداره. - من دارم. دیگهام در این مورد با من کَل کَل نکن عصبانی میشم. - خب حالا باید چهکار کنیم؟ - تو باید واسهم یه داستان ترسناک تعریف کنی خوابم ببره. - خب زنگ بزن که برات تعریف کنم. - خیلی شجاعی. نمیترسی بهت زنگ بزنم؟ - نه چرا بترسم. مگه شبح ترس داره؟ - به نظرت الآن کسی این داستان رو باور میکنه؟ - کدوم رو؟ - همین داستانی که داری مینویسی رو؟ - نمیفهمم چی میگی. - چهطور نمیفهمی؟ من که میدونم من شبح نیستم و خودتم. - یعنی شبح منی؟ - مهری ادا درنیار. - چی میگی واسه خودت؟ - مهری من و تو میدونیم که تو داری با دو تا گوشیت با خودت حرف میزنی که از توش یه داستان دربیاری. - من و تو میدونیم؟ - آره، من و تو. - خب اگه من و تو باشیم که دو نفریم. - نه، دو نفر نیستیم. تو داری ادای این رو درمیاری که دو نفریم. - من ادا درنمیارم. خوابم میاد. من میخوابم. - مهری نخواب من میترسم. - از چی میترسی؟ شبح که نمیترسه. - از تو میترسم. - از من چرا؟ - خب ترسناک شدی. - اگه من و تو یه نفریم که من دارم ادا درمیارم دو نفریم، دیگه مسخره است از خودت بترسی. - مهری ول کن این مسخرهبازی رو. اصلاً نمیخواد داستان ترسناک بنویسی. منم نمیخوام شبح باشم. - مگه تو شبحی؟ - تو اینجوری خواستی که من شخصیت شبح داشته باشم. - اشتباه میکنی. - کجاش رو اشتباه میکنم؟ - من شبحم. تو مهری. - نکن این کار رو دختر با من. جیغ میزنما. - جیغ بزن. کسی صدات رو نمیشنوه که. - بلند جیغ بزنم میشنون. - هر چهقدرم بلند باشه نمیشنون. گوشی رو سایلنت کردم. - باهام مهربون باش. - چرا؟ - چون اون موقعی من شبح بودم باهات مهربون بودم. - زود قبول کردی من شبح باشم تو مهری. - خب چهکار کنم. من که زورم به تو نمیرسه. - همون موقعم که شبح بودی نمیرسید. - الآن با هم دوستیم؟ - تا ببینم. - شبح خوبی باش. بذار بخوابم صبح باید برم مدرسه. - خیلی مسخره است. - چی خیلی مسخره است؟ - همین دیگه. - کدوم؟ - همین که راحت هر کی هر کار میخواد با آدم میکنه. - واضح میگی؟ - تو راحت قبول کردی نقش شبح رو بازی کنی. بعدش راحت قبول کردی مهری باشی. - خب من که کارهای نیستم. تو اینطوری خواستی. - من اینطوری بخوام. تو نباید از خودت یه جُربزهای چیزی نشون بدی و راحت تسلیم نشی؟ - از داستان ترسناک اومدی بیرون، میخوای درس اخلاقی بدی؟ - چرا نمیفهمی واقعاً؟ - منم کارهای نیستم. - یعنی چی؟ - یعنی من مهریام، ولی اونی که داره با دو تا خطم با خودش چت میکنه من نیستم. - مهری بسّه دیگه. شورش رو درآوردی. - جدی میگم. - جدی جدی؟ - آره متأسفانه. - حالا چه خاکی به سرمون بریزیم؟ - نمیدونم واقعاً. منم توش موندم. - یه راه نجات پیدا کن این مسخرهبازی تموم بشه. - باید با هم حرف بزنیم تا خوابمون ببره و امیدوار باشیم صبح که از خواب پا میشیم همه چیز درست شده باشه. - خب باشه. حالا از چی حرف بزنیم؟ - واسه هم جوک تعریف کنیم. - تو جوک بلدی؟ - خب معلومه بلدم. چرا این رو میگی؟ - گفتم شاید واقعاً شبح باشی و جوک بلد نباشی. - مسخره. برات تعریف کنم؟ - آره که تعریف کن. من که از خدامه. - یه روز یک گورخر دراز کشیده بود، مردم فکر کردن خط عابر پیاده است، اومدن از روش رد شدن. - چه مردم بیشعوری. فکر نکردن گورخر له میشه میمیره؟ - آخه فکر کردن خط عابر پیاده است. - الآن تو خودت این جوک و باور میکنی؟ - خب جوکه. داستان علمی که نیست. - بیخود داری با من کَل کَل میکنی واقعاً. - خب بیا گوشیارو خاموش کنیم و بخوابیم. شاید این بهترین راه باشه. - واسه چی این بازی احمقانه شروع شد؟ - واسه خندهش. - کجاش خندهدار بود؟ من که دیگه واقعاً میترسم بخوابم. - بخواب دختر. واسه چی میترسی؟ - اگه یه شبح واقعی بیاد چی؟ - شبح واقعی توی اتاق من و تو چهکار میکنه؟ - به مامان میگم از فردا اتاقامون رو از هم جدا کنه. - لوس نشو دیگه. خودت گفتی با هم چت کنیم بامزه میشه. - من چه میدونستم تو میخوای اینجوری بشه. - من که نخواستم. خودش اینجوری شد. - واقعاً که. یه چیزی هست تو مدرسه همه بهمون میگن شما دوتا خواهر یه چیزی کم دارین. همهش به خاطر همین کارامونه. - خب اصلاً غلط کردم. بخوابیم صبح خواب میمونیم. - من که میخوابم، ولی اگه خوابم نبره من میدونم و تو. از فردام دیگه به من از این طرحای احمقانه نده. - چشم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 65 |