تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,362 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,304 |
ماجراهای نبات کوچولو | ||
پوپک | ||
دوره 29، اسفند-1401-344، اسفند 1401، صفحه 4-5 | ||
نوع مقاله: خنده منده | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2023.73907 | ||
تاریخ دریافت: 20 فروردین 1402، تاریخ پذیرش: 20 فروردین 1402 | ||
اصل مقاله | ||
خنده منده ماجراهای نبات کوچولو سید ناصر هاشمی نیش خندهدار مامان وارد خانه شد دید نبات کوچولو نشسته روی زمین و هی میخندد. با تعجب پرسید: «نبات خانم حالت خوب است؟ چرا هی میخندی؟» نبات کوچولو جواب داد: «تقصیر پشه است، کف پای مرا نیش زده، هر وقت کف پایم را میخارانم، خندهام میگیرد.» پول بابا برای کار بانکی به بانک رفته بود. نبات کوچولو را هم با خود برده بود. نبات کوچولو وارد بانک شد. با تعجب زمین را نگاه کرد و گفت: «بابا خیلی عجیب است.» بابا گفت: «جی خیلی عجیب است دخترم؟» نبات کوچولو گفت: «وقتی میرویم خیاطی میبینیم نخ و پارچه روی زمین ریخته. وقتی میرویم آرایشگاه مو روی زمین ریخته؛ ولی چرا در بانک هیچ پولی روی زمین نریخته؟» پا خط مامان وارد اتاق نبات کوچولو شد. دید نبات کوچولو مداد را گذاشته بین انگشتان پایش و سعی میکند با پایش روی کاغذ بنویسد. مامان با تعجب پرسید: «نبات خانم چهکار میکنی؟» نبات کوچولو سر بلند کرد و گفت: «خانم معلم گفت دستخط من خیلی بد است، از این به بعد میخوام با پا بنویسم شاید خطم خوب بشه.» تخت خانم معلم کتاب را باز کرد و از نبات کوچولو پرسید: «نبات خانم میدانی تیمور لنگ چگونه به تخت پادشاهی نشست؟» نبات کوچولو که جواب را بلد نبود، کمی فکر کرد و گفت: «خانم اجازه، فکر میکنم با پادرد و لنگانلنگان!» تشکر معلم پرورشی داشت در مورد ادب برای بچهها صحبت میکرد. وقتی حرفش تمام شد، پرسید: «بچهها مثلاً من دیروز به یک خانم کمک کردم. آن خانم اصلاً از من تشکر نکرد به نظر شما چرا نگفت ممنون؟» نبات کوچولو دست بلند کرد و گفت: «خانم اجازه احتمالاً خارجی بود و بلد نبود فارسی حرف بزند و بگوید ممنون!» لک لک در کلاس نقاشی نبات کوچولو یک لک لک کشیده بود که روی یک پایش ایستاده بود. خانم معلم نگاهی به نقاشی نبات کوچولو انداخت و گفت: «آفرین نبات کوچولو! خیلی قشنگ کشیدی؟ حالا یک سؤال، چرا لک لک یک پایش را بالا نگه میدارد؟» نبات کوچولو جواب داد: «خانم اجازه، اگر دو تا پایش را بگیرد بالا میافتد زمین!» تعجب مامان در منزل داشت از امانت و امانتداری صحبت میکرد. وقتی حرفهایش تمام شد از نبات کوچولو پرسید: «حالا اگر در خانه یک کیف پر از پول پیدا کنی چهکار میکنی؟» نبات کوچولو سریع جواب داد: «تعجب میکنم.» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 10 |