تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,120 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,039 |
سلطان بانو | ||
پیام زن | ||
دوره 31، دی-مسلسل348، آذر و دی 1401، صفحه 76-77 | ||
نوع مقاله: ادب و هنر | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2022.74141 | ||
تاریخ دریافت: 02 خرداد 1402، تاریخ پذیرش: 02 خرداد 1402 | ||
کلیدواژهها | ||
چند روایت معتبر درباره بازنمایی تصویر زن در هنر ایران | ||
اصل مقاله | ||
ادب و هنر چند روایت معتبر درباره بازنمایی تصویر زن در هنر ایران سلطان بانو لیلا صدری در روزگاری به سر میبریم که هردم خبر تحریم جدیدی را میشنویم. ما با تمام سختیها و تلخیهای تحریم آشناییم؛ از گیر نیاوردن دارو و قطعات الکترونیکی تا ناتوانی در خرید از فروشگاههای معتبر و بینالمللی مثل آمازون. تحریم فقط شامل مسائل حساس نمیشود، گاهی هنگام تماشای ویدئوهای اینستاگرام، برای همه ما پیش آمده که با این پیام مواجه شویم: «موسیقی در منطقه شما قابل دسترس نیست!» همزمان با شروع پاییز امسال، بحران دامنهداری در کشور بروز کرد که با اعتراض شروع شد و به اغتشاش و نزاعهای خونین انجامید. از ابتدای ماجراهای اعتراضی، هنرمندان و ورزشکاران زیادی به خیل معترضان پیوستند و هر نوع فعالیتی را در صنف خود تحریم کردند! وای دوباره تحریم، اما اینبار خودتحریمی! کسانی که انفعال را بر کنشگری ترجیح میدادند، به همکاران و اهالی صنف خود حمله کردند، هجمه بیسابقهای شکل گرفت علیه کسانیکه همچنان سر کار بودند. موضوع میان ورزشکاران بالا گرفت تا جاییکه میخواستند شرکت در رقابتهای جامجهانی را هم تحریم کنند. اهالی سینما و تئاتر، در صحنه حضور پیدا کردند البته بهطور مجازی و در لباس یک خبرنگار؛ هر روز اخبار جدیدی از بحران را منتشر میکردند؛ از طرف دیگر صحنههای تئاتر و پرده سینماها خالی شد از آثار جدید. در این میان گلاب آدینه، یا همان سلطانبانوی خودمان، نمایش پرزحمتی را روی صحنه برد. اما اهالی صنف نمایش، او را به باد توهین و تهدید گرفتند. نمایش، نوشتهای از بهرام بیضایی بود به نام «پردهخانه»؛ روایت گوشهای از تاریخ ایران که سیاهترین روزهای زنان این سرزمین را به صحنه میآورد، آن هم در سایه نظام ننگین شاهنشاهی. قصهای از دربار شاه قاجار و حرمسرای هفتاد و دو ملتش! گلاب آدینه انگار مادری است که در گشاده به روی مهمانها. با ادب و مهربان خوشآمد میگوید و جماعت تماشاچی را به دیدن نمایش دعوت میکند. همین ابتدا، شاهد تصویر جالبی هستیم؛ یک کنتراست از مفهومی تاریخی و نمایی از نزاع امروز! خانم کارگردان جلوی صحنه میایستد و درباره نمایش توضیح میدهد؛ روسری از سر برداشته، اما پشت سر او بازیگران که در نقش فریز شدهاند، همه لچک به سر دارند با لباسهایی پوشیده، زیبا و رنگارنگ که نشان از پوشش متنوع اقوام ایرانی دارد. اندرونی لبریز است از زنان ایرانی؛ تُرک و لُر و بلوچ و بختیاری و کُرد و... شاهنشاه داماد تمام اقوام ایران است؛ نقطهای در این سرزمین از نظر ملوکانهاش دور نمانده. اهالی هنر سعی کردند در چند ماه گذشته سیاستگذاران، برنامهریزان فرهنگی و کارگزاران نظام را به دوری از تعصب و نگاه ایدئولوژیک دعوت کنند، به آزادی در ظاهر، به آزادی در انتخاب پوشش، به رها کردن حجاب اجباری و... با این توجیه که دوره اجبار و بگیر و ببند گذشته و استبداد جایی در فرهنگ امروز دنیا ندارد. هنرمندان، حکومتداران را به همراهی با مردم و زنهایی دعوت کردند که میخواهند از پوشش اسلامی فاصله بگیرند. فارغ از درست یا غلط بودن این مطالبات، بدون توجه به حق یا ناحق بودن خواستههای معترضان، سوالی دارم؛ آیا پوشش و حجاب فقط در فرهنگ ما ریشه دارد، یا پیش از اسلام هم جماعت ایرانی مترقی و متمدن بودند؟ ریشه تمدن در ایران به چند هزار سال میرسد، اما اسلام هزار و چهارصد و اندی سال قدمت دارد. لباس اقوام مختلف ایرانی را در سالهای پیش از ظهور اسلام ببینید؛ بدون استثنا پوشیده است. نه فقط ایران که در دنیا، حد قابلقبولی از پوشیدگی، نشانه فرهنگ و تمدن انسانها بوده است. بررسی اجمالی سیر تطور پوشش و حجاب در ایران نشان میدهد، زن ایرانی، لباس محفوظ به تن میکرده و همیشه لچک به سر داشته. حتی مردان هم لباسهای بلند شبیه لباده و قبا میپوشیدند و دستار به سر میبستند. در ادبیات کهن ایران داریم که وقتی حادثهای پیش میآمد یا دزدی و راهزنی حمله میکرد، مردان برای کنترل حادثه، سر لخت به کوی و برزن میآمدند. مثال دیگری بزنم، اسلام که گردی صورت زن را بیرون از دایره حجاب دانسته، چرا در فرهنگ ایرانی، روبنده داشتیم؟ این موضوع خیلی خاکگرفته و قدیمی نیست، مربوط به همین صد سال گذشته است و پیش از شیفتگی رضاخان نسبت به غرب و مساله ننگین کشف حجاب! زن ایرانی، لباسی را که سر و بدن او را از اغیار بپوشاند، اسباب عزت و مایه تفاخر میدانسته. امروز را نبینیم که عدهای در واکنش به کاستیهای موجود و انتقادهای بهحق، یا در اثر تخاطب و تعایش با مغرضان و مخالفان حکومت مرکزی ایران، فریاد آزادی در حجاب و رهایی از هر قید و بندی را سر میدهند. ماجرای پوشش و حجاب، در فرهنگ و آداب و رسوم این سرزمین، قدیمیتر و ریشهدارتر است. نتیجه واکنشهای هیجانی نسبت به بحرانهای اخیر، میشود روی صحنه رفتن نمایش تاریخی با بازیگرانی دارای پوشش و لچک، در مقابل کارگردانی که مکشوفه است. البته گلاب آدینه امروز حساب مادری دارد و شرعا هم عدمپوشش موهایش اشکالی ندارد، بحث قانون حجاب و عدمپایبندی هم که موضوع بحث ما در بخش هنر این نشریه نیست. به اذعان نویسنده نمایش «پردهخانه» یعنی بهرام بیضایی و بنا به طراحیلباس درست و دقیق گلاب آدینه در مقام کارگردان، زنانی که از گذشته تاریخ ایران به امروز میآیند و روایت زندگیشان از مقابل دیدگان ما میگذرد، پوششی مطابق شأن زن و ازقضا مطابق قوانین اسلام دارند؛ شلیتهدامن و شلوار و لچک. این زنان از قواعد پوشش ایرانی و اسلامی، چیزی کم ندارند. اما زنانی که امروز مقابل دیدگان ما قرار میگیرند، دورند از آداب ایرانی. بازگشت به ریشهها، نگاه به پشتسر، خواندن تاریخ، تدبر در احوال اقوام گذشته، بدون تعصب و بدون سمپاشی رسانههایی که بویی از علم و فرهنگ نبردند، از ضروریات است؛ مگر اینکه بخواهیم اقوام، فرهنگ و سنتهای ایرانی را در زمره امور انقراضی بدانیم و برای روایت یا بازسازی آن، به پارک ژوراسیک و افکار فانتزی و غیرواقعی مراجعه کنیم. ظلم تاریخی پادشاهان قاجار را نسبت به زنان انکار نمیکنم و برعکس نمایش «پردهخانه» را حائز اهمیت میدانم، چون بهرام بیضایی زن، عواطف، احساسات، نیازها و توانمندیهای او را خوب میشناسد و قصهای نوشته بر مبنای حقیقت تلخ روزگاری از جامعه ایرانی که کاملا قابلتأویل است. وجود حرمسرا یعنی ظلم به زن، یعنی نادیده گرفتن مهمترین نیاز زن که جلوهگری است نزد همسر. در حرمسرای شلوغی که صدا به صدا نمیرسد و جای سوزن انداختن نیست، چه جای ابراز احساسات و ادای حق محبت زن؟ در این سرای ناجوانمردانه کدام حس و عاطفه زن عزتمند ایرانی به پاسخ درخور میرسد؟ حضور زن در جامعه، از بندهای اصلی مانیفست جمهوری اسلامی از روزهای آغازین و زمان تاسیس و تشکیل بود و با وجود تمام نقدها و کاستیها، همچنان هست. قهرمانان زن در عرصههای علمی و هنری و ورزشی، مصداق این ادعا هستند. اما شرط این حضور و رشد بلاقید، رعایت اصول و قواعدی بود که ما زنان جامعه ایرانی آن را امضا کردیم و پذیرفتیم. یک سوال درِ گوشی از زنان مرز و بوم خود بپرسم؛ اگر زمانی مخیر باشیم بین رهایی در نوع پوشش در محیطی شبیه حرمسرا، یا حضور در جامعه با حدی از پوشش حجاب که قانونی است؛ کدام را انتخاب میکنیم؟جلوهگریِ پوچِ بیمخاطب و رها در حرمسرا یا شأن اجتماعی زن در جامعه ایرانی با حق تحصیل و اشتغال و مشارکت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و رسانهای و پزشکی و آموزشی و... خوب است با یک حساب سرانگشتی، میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان را در تمام تاریخ ایران بررسی کنیم. برای این کار، باید شاخص مشارکت را در دوره نظام پادشاهی و نظام جمهوری اسلامی مطالعه کنیم. در تمام 2500سال نظام پادشاهی ایران، زنان 16سال حقرأی داشتند، اما در جمهوری اسلامی از روز اول تا همین امروز، یعنی صد از صد! زن ایرانی را از هرجای تاریخ ایران بردارند و بیاورند در قالب داستان، نمایش یا فیلم به ما نشان دهند، باید حجاب سر او کنند، چون پوشش، بخشی از ذات و حیثیت اوست. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 17 |