تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,387 |
تعداد مقالات | 34,316 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,993,475 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,705,613 |
اصرار به عکاسی آتلیهای نوزاد و میل به تکفرزندی! | ||
پیام زن | ||
دوره 31، بهمن-مسلسل 349، بهمن و اسفند 1401، صفحه 30-36 | ||
نوع مقاله: مصاحبه | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2023.74155 | ||
تاریخ دریافت: 03 خرداد 1402، تاریخ پذیرش: 03 خرداد 1402 | ||
کلیدواژهها | ||
زندگی موفق؛ آتلیه تخصصی نوزاد و کودک | ||
اصل مقاله | ||
ادب و هنر اصرار به عکاسی آتلیهای نوزاد و میل به تکفرزندی! مصاحبه با سعیده رضایی، عکاس حرفهای نوزاد و کودک سعیده رضایی یکی از عکاسان معروف نوزاد و کودک است. وقتی این حرفه را انتخاب کرده، فرزندی نداشته اما به اظهار خودش از وقتی مهربانو به آغوشش آمده، در کارش پیشرفت کرده و به درک عمیقتری از بچهها رسیده. خانم رضایی کار را با همسرش آغاز کرده و روزهای اول، آرزوهایی در سر داشته که امروز جزو امور عادی زندگیاش است. در نگاه اول به این خانواده، آنچه چشم شما را بیشتر میگیرد، صمیمیت و احوال خوب میان این سه نفر است. در طول مصاحبه، زن و شوهر به بهانههای مختلف از کار و اخلاق هم تعریف و تمجید کردند. اگرچه ظاهر بحث ما حرفه عکاسی است، اما قصد داشتیم مدل زیبا و دقیقی از کار و زندگی موفق یک زن را که در هم ممزوج شده، به شما نشان دهیم. کار و زندگی خانم رضایی و آقای ایمانی بهقدری در هم تنیده که نمیدانیم مسئولیت اصلی آتلیه با کیست و کدامیک به دیگری کمک میکند و نفر دوم است. آتلیه تخصصی نوزاد و کودک، بخشی از خانه این 3نفر است و شما برای عکاسی، مهمان مادریِ خانم رضایی و دوستی مهربانو با فرزندتان میشوید. سعیده رضایی در آنِ واحد، مادر، همسر و عکاس است و همسرش در همه این نقشها، او را تایید و حمایت میکند.
- آرزوهای کودکی شما چه بود و چرا عکاسی از نوزاد و کودک را انتخاب کردید؟ سعیده رضایی: عکاسی از نوزاد، آرزوی کودکی من نبود. من و همسرم در دانشگاه با هم آشنا شدیم؛ فرزاد خیلی دوست داشت آتلیه داشته باشد و عکاسی کند. این، رویای من نبود ولی بعد از ازدواج متوجه شدم استودیوی عکاسی کاری نیست که همسرم بتواند بهتنهایی انجام دهد. میخواستم به فرزاد کمک کنم. البته این را هم بگویم که پدر همسرم در سالهای قبل از انقلاب، آتلیه داشت، فرزاد هم از بچگی آرزوی یک استودیوی جمع و جور را داشته. بالاخره بعد از ازدواج، این کار را دوتایی شروع کردیم. فرزاد ایمانی: متولد شهر آمل هستم و در دانشگاه با هم آشنا شدیم. جالب است بدانید ما در رشته طراحی فرش درس میخواندیم، ولی بهخاطر علاقه زیاد به عکاسی، تاریکخانه دانشگاه را میگرداندم. وقتی میخواستم کنکور بدهم از دیپلم ریاضی تغییر رشته دادم به پیشدانشگاهی هنر که بتوانم در رشته کارگردانی درس بخوانم. خیلی به سینما علاقه داشتم، البته عکاسی را هم خیلی دوست داشتم. بچههای دهه شصت میدانند قبول شدن در دانشگاه چقدر سخت بود. به هرحال نتوانستم رشته سینما را بخوانم و رفتم دنبال طراحی فرش، تا سال84 که درسمان تمام شد. اولینبار خودم سعیده را به تاریکخانه بردم، با فضای آنجا آشنا شد و با هم عکس، ظاهر کردیم. اوایل سال87 دوران خدمتم تمام شد و بعد ازدواج کردیم. کارم را از عکاسی صنعتی را شروع کردم و استادم آقای صافی بود، کسانی که در رشته عکاسی صنعتی کار میکنند، او را میشناسند. خانمم در مهد کودک کار میکرد، به من پیشنهاد کرد عکاسی کودک را در همان مهدکودک راه بیندازم. سعیده رضایی: چقدر این تغییر، برای فرزاد سخت بود! عکاسی صنعتی محیط جدی و رسمی دارد، یکدفعه از آنجا وارد عکاسی کودک شد! فرزاد ایمانی: عکاسی صنعتی دقیقا نقطه مقابل عکاسی کودک است، ولی به حرف خانمم گوش کردم. سعیده همانجا عکاسی را یاد گرفت و حالا به جرات میتوانم بگویم در ایران، خانمی نیست که عکاسی نوزاد را بتواند مثل او انجام بدهد. سعیده پشتکار داشت و بدون استاد، پیشرفت کرد. الان هنرجوها دنبال لقمه آماده هستند. خانمم با جستوجو در سایتهای مختلف آموزش عکاسی، این کار را یاد گرفت و عکسهایی که امروز میگیرد، با 6ماه قبل، خیلی فرق میکند. این روند ادامه دارد و سعیده مدام خودش را بهروز میکند.
- دخترتان را معرفی نمیکنید؟ فرزاد ایمانی: ایشون ثمره زندگی ما هستند؛ مهربانو خانم 6ساله! باورتان میشود در عکاسی به ما کمک میکند؟ در عکاسی نوزاد، سوژه، متوجه بچه یا آدمبزرگ نمیشود. ولی در عکاسی کودک، وقتی بچهها میآیند اینجا، مهربانو را که میبینند، دوست میشوند، محیط مردانه نیست و خانمم با مادر بچهها بهراحتی میتوانند کار کنند. بعد از بیماری کرونا، بچهها کمتر غریبه دیدهاند و دیر ارتباط برقرار میکنند، ولی وقتی بچه کوچک اینجا میبینند، با او مشغول بازی میشوند و راحتتر ژست میگیرند. مهربانو همیشه کنار ماست و این خیلی خوب است.
- عکسی که پشت سر شماست، همین دختر خانم است؟ فرزاد ایمانی: بله، حدود 2ماهگی مهربانو، دستهای من و هنر عکاسی خانمم است، یک عکس کاملا خانوادگی!
- عکاسی نوزاد چه تفاوتی با گونههای دیگر عکاسی دارد؟ سعیده رضایی: عکاسی نوزاد، یک هنر نوظهور محسوب میشود و شاید ده سال پیش، اصلا مرسوم نبود که از بچههای ده، دوازده روزه عکاسی کنند. ولی حالا در ایران و تمام دنیا خوب جا افتاده. میدانید که زمان مناسب برای عکاسی نوزاد، همان 2هفته اول است. شاید به نظر شما عجیب باشد، بچه 12روزه از فضای خانه خارج و پروژه عکاسی روی او اجرا شود. این کار، بینهایت زیباست، چون کودک هنوز حالت جنینی دارد و انگار شکل نگرفته. نمیدانم چهطور بگویم انگار هنوز بدن انسانی او شکل نگرفته و منعطف است. این ویژگیها برای من جالب، پاک و هیجانانگیز است. نوزادی که فقط 12روز است وارد این دنیا شده، عطر تنش و وجودش هیجانانگیز است. فوقالعاده است. انگار به دنیای دیگری وصل هستند و در دنیای ما، تازهواردند! تمام پوزهای عکاسی نوزاد، با توجه به آناتومی بدن نوزاد طراحی شده است.
سعیده رضایی: مادرها نگراناند. مدام از من میپرسند این کار، آسیبی به نوزاد نمیزند؟ نور فلاش، یا پوزی که به بچه داده میشود، برایش ضرر ندارد؟ اگر بهصورت تخصصی و حرفهای جواب این سوالها را جستوجو کنید، میبینید این پوزها براساس آناتومی نوزاد طراحی شده و طوری است که بچه آرام و راحت باشد. چند روز قبل، داشتم یک حالت را روی نوزاد اجرا میکردم، دستهایش را گذاشتم کنار صورتش. مادر و پدرش گفتند اتفاقا خودش هم که میخواهد بخوابد، همین کار را میکند. بعضی رفتارها و عادتها بین تمام نوزادان مشترک است. من هم تجربه مادری دارم، دقیقا درک میکنم. تولد و حضور مهربانو به این بخش از زندگی ما خیلی کمک کرد. حالا من بهتر و دقیقتر میدانم با نوزاد باید چهطور رفتار کنم، چون یکی را خودم بزرگ کردم. گاهی مادرها فکر میکنند این کارها مختص فرزند خودشان است، در صورتیکه در همه جای دنیا نوزادها عکسالعملهای غریزی و طبیعی دارند. پوز عکاسی نوزاد هم براساس همین عادتها طراحی شده و نهتنها آسیبی نمیزند، بلکه بچهها در این حالت راحتتر هم هستند. ما از حالتهای طبیعی نوزادان استفاده میکنیم برای اینکه یک عکس قشنگ بگیریم. راستی با مهربانو مشکل ندارید؟ مزاحم مصاحبه ما نیست؟
سعیده رضایی: اینکه عکاسی نوزاد جزو عکاسی مستند است، یا جزو هنرهای تجسمی یا نقاشی، همیشه دغدغه ذهنی من بوده، چون به نظر من میتواند جزو همه اینها باشد. عکاسی نوزاد میتواند هم جنبه مستند داشته باشد و هم جنبههای مختلف هنر تجسمی، از این جهت که بههرحال فضایی را آماده میکنیم و نوزاد را در آن قرار میدهیم. ما در هنر عکاسی با دو نوع عکاس مواجهیم؛ ترجیح برخی این است عکسی که میگیرند مفهوم خاصی داشته باشد، مثلا با عکس گرفتن از حالت جنینی، حرفی یا پیامی حالا نه صرفا اخلاقی به مخاطب برسانند. بعضی عکاسها هم با دکور زدن، نمیگویم با زیبا کردن، با دکور زیادی که در صحنه میچینند، مثلا لباس آتشنشانی و آراستن صحنه با دکور و المانهای زیادی این عکس را طراحی میکنند. نوعی عکاسی هم هست که در آن، فقط نوزاد و کودک موضوعیت دارد و ما فقط درباره فرم نوزاد پیامی را میرسانیم. این، 2سبک مختلف عکاسی هست. من عکاسی طبیعی از کودک و نوزاد را بیشتر میپسندم، نسبت به عکاسی با طراحی صحنه شلوغ. دوست دارم با نور و فرم، حالت جنینی را ثبت کنیم و به نمایش بگذاریم، چون همیشه فرصت هست برای طراحی غیرطبیعی و شلوغ، ولی زمان جنینی، یک فرصت طلایی است که نباید از دست بدهیم.
سعیده رضایی: با توجه به پوزهای متنوع برای عکاسی از نوزاد، اصلا راه خلاقیت عکاس بسته نیست، اتفاقا دست عکاس باز است ولی پوزهای نوزاد باتوجه به آناتومی اوست و درواقع این حالت بدن نوزاد است که عکس را انتخاب میکند. فرزاد ایمانی: حالت نوزاد به عکاس دستور میدهد که تو میتوانی این عکس را از من بگیری یا نه. چون عکاس نوزاد بههر حال محدودیتهایی دارد، نمیتواند نوزاد 12روزه را روی صندلی بنشاند و عکس بگیرد. نوزاد برای عکاس تصمیم میگیرد که من چنین حالتی را نمیتوانم اجرا کنم. سعیده رضایی: حتی مثلا در سی روز هم این اتفاق میافتد، یعنی حالت بچه 12روزه با بچه 25 روزه فرق دارد. اگر فلسفی نگاه کنم، نوزاد تصمیم میگیرد برای عکاس و عکاس فقط با نور و کمی هنر، لحظه را ثبت میکند.
فرزاد ایمانی: اولا عکاسی با دوربین دیجیتال که در دسترس تمام مردم هست، از یک نظر خوب و از لحاظ دیگر بد است. در دوره ما بهخاطر دوربین دیجیتال، همه عکاساند. همه یک گوشی تلفن همراه دارند و بدون هزینه از هرچه بخواهند عکس میگیرند. عکاسی نوزاد، گونه بسیار محدودی در دنیاست. اگر در فضای مجازی جستوجو کنید، متوجه میشوید ایران در اینباره از کشورهای دیگر عقب نیست. در دنیا ده هزار عکاس نوزاد نداریم. در ایران عدهای در زمینه عکاسی نوزاد فعالیت میکنند، ولی بهصورت حرفهای شاید به تعداد انگشتان دست نرسد. دلیل دیگر این است که امروز تعداد فرزند در خانوادهها کم شده و مثل نسل ما نیستند که حداقل سه بچه داشتند. حالا بچه فقط یکی است! یا در نهایت دو تا. این تعداد کم، باعث شده تمرکز روی بچه خیلی بیشتر شود. دلیل دیگر اینکه امروز بچهها بیشتر وقت در محیط خانه هستند، تا در کوچه و خیابان. منظورم این نیست که پدر و مادرهای قدیمی، به بچه اهمیت نمیدادند، اما به این شکل حساسیت نداشتند. بچههای نسل ما، همه آرزو داشتند عکسی از دوران کودکی داشته باشند. بچههای نسل ما، بهندرت از قبل 7سالگی عکس دارند. البته به جز من! چون پدرم عکاس بود و مدام بچهها را میبرد آتلیه که عکس بگیرند. عکاسی نوزادی، کار بسیار تخصصی است که با دوربین خانگی یا با گوشی، امکان ثبت لطافت و ظرافت نوزاد نیست. کارهایی که یک عکاس نوزاد حرفهای میتواند انجام دهد، هیچ پدر و مادری نمیتواند. والدین دوست دارند تصویر روزهای طلایی زندگی بچهشان با بهترین کیفیت، ماندگار شود.
فرزاد ایمانی: در دوران گذشته، عکس گرفتن، دغدغه مردم نبود و مردم برای این چیزها کمتر هزینه میکردند. سعیده رضایی: عکاسی نوزاد و عکاسی، در سبد هزینههای خانوار جایی نداشت.
سعیده رضایی: سوالی پرسیدید که پرسش من هم هست. در گذشته با اینکه تعداد عکس کمتر بود، ولی ارزش بیشتری داشت، چون چاپ میشد. بارها پیش آمده خانوادههایی را میبینم که از نظر مالی متوسط هستند، ولی داشتن تصویر آتلیهای خیلی برایشان مهم است. باور نمیکنید گاهی متوجه میشوم که وام گرفتند و آمدند عکاسی! برای من که آتلیه دارم، عجیب است و تا حالا توجیهی برایش پیدا نکردم!
سعیده رضایی: این همه عطش برای اینکه بخواهند تصویر نوزادی فرزندشان را ثبت کنند؛ هم جالب است و هم سوال. چند بار در صفحه مجازی استودیو این پرسش را مطرح کردم که چرا بهسختی و با صرف هزینه به آتلیه میآیید و عکس میگیرید؟ من این موهبت را دارم که بدون هزینه خاصی، هر لحظه از دخترم، خودم و همسرم عکاسی کنم، ولی نمیتوانم خانوادهای را درک کنم که برای این کار وام میگیرد. نمیدانم چه هزینههایی را حذف میکنند تا دستمزد عکاسی و آتلیه را بیاورند داخل صورتحساب خانواده. نمیتوانستم درک کنم، برای همین سوال پرسیدم که چرا میآیید؟ حتی در روزهای اوج همهگیری کرونا، من قرارهای عکاسی را کنسل میکردم، ولی عدهای همچنان اصرار داشتند که بیایند. یعنی جان بچه برایشان مهم نبود؟ این همه اصرار را درک نمیکنم. فرزاد ایمانی: البته خیلی از خانوادهها به ما اعتماد دارند و میبینند که بهداشت را در سطح عالی رعایت میکنیم. چون خودمان هم در همین فضا زندگی میکنیم و مشتریها اجازه ندارند با کفش وارد شوند.
سعیده رضایی: دقیقا میخواستم همین را بگویم. من که کارم با نوزاد و کودک است، بیشتر نگران سلامتی بچهها هستم تا پدر و مادرها. نکته غمانگیز دیگری بگویم که در همین دو سال کرونا مدام با ما تماس میگرفتند به مراسمشان برویم و عکاسی و تصویربرداری کنیم. باور نمیکنید چقدر تماس داشتیم برای عکاسی مراسم! از طرفی آدمها فکر میکنند اگر عروسی و جشن باشد، ولی عکس نباشد انگار آن اتفاق نیفتاده. ما کمحافظه شدیم و نیاز داریم این حافظه ضعیف را ترمیم کنیم. چون نمیخواهیم رجوع کنیم و عکس، کار ما را آسان میکند. وقتی عکس را نگاه میکنیم، راحت به یاد میآوریم. مثلا دخترم وقتی ماست میخورد، دور لبش قرمز میشد. عزیزترین انسان تو دنیا، دخترم هست که دوست دارم تکتک لحظههایش را به ذهن بسپارم. یک عکس روی یخچال چسبانده بودم که دور لب مهربانو قرمز بود. فراموش کرده بودم که دخترم به ماست حساسیت داشت، تا عکس را دیدم، یاد مراقبتها افتادم و اینکه چقدر حساسیت نوزاد به بعضی غذاها تا یکی دو سالگی سخت است. با دیدن آن عکس، یکسری خاطرات در ذهنم زنده شد که مثلا ماست رو قایم میکردیم. آدمهای امروز بهقدری درگیری ذهنی دارند که مشکلات و مسیری که برای موفقیت گذراندند، به یاد نمیآورند.
- این تعبیر درست است که؛ ما با عکس گرفتن، میخواهیم زمان را متوقف کنیم؟ سعیده رضایی: کاملا درست است. میخواهیم آن خوشی برای همیشه زنده بماند. یک نفر برایم نوشته بود: «عکس، ثبت لحظاتی است که هیچوقت تکرار نمیشود.» با اینکه شغل من عکاسی است و باید برای ترغیب مردم به آتلیه رفتن و عکاسی تلاش کنم، ولی این کار را نمیکنم. فکر میکنم مردم درست میگویند که دوران نوزادی بچه تکرار نمیشود، اما ترس از فراموشی دوران کودکی، بیشتر بهدلیل علاقه به پدیده تکفرزندی است. شاید پدر و مادرها نمیخواهند این روزها را در بچه دیگری تجربه کنند. البته کمکم مردم متوجه شدند هیچچیز جای عکس چاپی را نمیگیرد و مشتریهایم تقاضا میکنند عکسهایی را که با گوشی گرفتند، برایشان چاپ کنم. فرزاد ایمانی: این اتفاق برای خیلیها افتاده که حافظه رایانهشان آسیب دیده و عکسها ازبین رفته، یا گوشی را گم کردند. در گذشته آلبوم خیلی چیز ارزشمندی بود. متاسفانه از وقتی دوربین دیجیتال به بازار آمد، چاپ عکس کم شد. چاپ نکردن عکسها، باعث میشود تصویرها ماندگار نباشند. کسانیکه با کار ما آشنا هستند، میدانند هیچ اعتمادی به فایل عکس نیست. امروز فایل را دارید، فردا ممکن است نداشته باشید. تنها روشی که ثبت لحظهها باقی میماند، چاپ است. به قول سعیده مردم بهتازگی متوجه این نکته شدند و چاپ عکسهای خانگی رونق گرفته است.
سعیده رضایی: اگر بخواهم صادقانه پاسخ بدهم باید بگویم مردم دوست ندارند حقیقت را ببینند. سبکی در عکاسی هست که خیلی هم رواج پیدا کرده، معروف است به «لایفاستایل» یعنی همان حقیقت زندگی! به نظرم اینها واقعیت نیست. عکاسیِ لایفاستایل به درد کسی میخورد که خانه لوکسی دارد، چون استایل واقعی زندگیاش لوکس هست. کسیکه خانه معمولی دارد، این کار را نمیکند. کسی که ظاهر زندگیاش زیباست، میخواهد این زیبایی را به رخ بکشد. امروز عکاسی یک صنعت لوکس به حساب میآید. مردم خیلی دوست ندارند با واقعیت روبهرو شوند. حتی هنگام ادیت عکسها، مردم دوست دارند ادیتِ ورای واقعیت داشته باشند. متاسفانه مردم به عکاسی بهعنوان اینکه ببینیم چه شکلی هستیم، نگاه نمیکنند و از ما توقع ندارند با عکاسی، واقعیتها را نشان دهیم. میخواهند آن چیزی که در ظاهر هستند و بهشکل دلخواه خودشان نشان دهیم. دوست دارند در چیدمان عکاسی از سبک لایفاستایل استفاده کنیم. خانوادههایی که زندگی معمولی دارند، نمیآیند اینجا و بگویند زندگی ما را آنطور که هست، نشان بده! مرسوم شده عکاسها خانههای لوکس و عمارتهای بزرگی را اجاره میکنند و داخل آن از مردم عکاسی میکنند. این فضا، اصلا واقعی نیست. انگار عکاس، سفیری است که آدمها انتخاب میکنند برای اینکه چهطور به نظر برسند. این توقعها، با روح عکاسی مستند متفاوت است. عکاسی مستند باید واقعیتها را همانطور که هست، به نمایش بگذارد. عکاسی مستند، خیلی طرفدار ندارد، چون کسی نمیخواهد حقیقت را ببیند و از دیدن آن لذت نمیبرد. آدمها روح عکاسی مستند را نمیپذیرند. فرزاد ایمانی: نکته دیگری به ذهنم رسید. فکر میکنم کسانیکه آتلیه میروند و عکس میگیرند فقط برای این نیست که روزهایی از زندگیشان را ثبت کنند. امروز عکاسی حرفهای، جنبه تفریحی پیدا کرده برای مردم. عدهای وقتی به آتلیه میروند، حس دلخوشی دارند و از بازنمایی تصویرها در فضای مجازی لذت میبرند. دوست دارند عکاس حرفهای از آنها عکس بگیرد و تصویرشان زیباتر از خودشان شود. مردم برای تفریح برنامهای ندارند. ایرانیها زیاد سفر نمیروند، دیدن جاهای جدید و فرهنگهای متفاوت، تفریح خوبی است؛ بهخصوص برای ایرانیها که کشور متنوعی به لحاظ فرهنگ و جغرافیا دارند.
سعیده رضایی: ما در تاثیر جهانیم و چون در دنیای واحد زندگی میکنیم، نمیتوانیم فکر کنیم که ما این شرایط را داریم و آدمهای دیگر در کشورهای دنیا شرایط دیگری دارند. فرزاد ایمانی: همه جای دنیا یکسری آزادیهایی دارند و یکسری محدودیتها؛ خیلی طبیعی است. بههرحال ما در جامعهای هستیم که محدودیتها و آزادیهایی داریم که شاید خیلی از کشورها نداشته باشند. این، در تمام دنیا هست. من و همسرم شرایط مهاجرت را داریم و کار ما طوری است که همهجای دنیا قبول دارند، ولی علاقهای به مهاجرت نداریم. خیلیوقتها حرف میزنیم با کسانیکه برای جامعه مفیدند و میخواهند مهاجرت کنند. سعی میکنیم آنها را از این تصمیم، منصرف کنیم. دوستانی داریم که راهنمای تورهای مسافرتی هستند و بههمین دلیل با توریستهای زیادی گپ زدیم. وقتی با آنها صحبت میکنیم، میگویند ما جامعه و مردم خوبی داریم. باور کنید اینها شعار نیست. ما جزو مهربانترین مردمان جهانیم. ممکن است این حرف به مذاق عدهای خوش نیاید. عدهای ظاهر زندگی مردم آنطرف دنیا میبینند و خوششان میآید. مشکلات اقتصادی همه جای دنیا هست، ولی ما از متوسط دنیا بالاتریم. خلاصه اینکه اینقدر در آرزوی مهاجرت نباشیم، دنبال ساختن جامعه خودمان باشیم. دوستی داریم، اهل ترکیه. او هم میگفت در ترکیه هم خیلیها در آرزوی مهاجرتاند. نمیدانم چرا بعضی از مردم دوست ندارند کشور خودشان را بسازند. خب شما که دوست دارید آلمان را درست کنید، بمانید و کشور خودتان را آباد کنید. انکار نمیکنم که عکاسی در ایران محدودیتهایی دارد، ولی ما با همان محدودیتها کار میکنیم، ولی متاسفانه خیلی از همکاران ما دنبال این هستند که مهاجرت کنند، حالا به هرجایی از دنیا و با هر شرایطی!
فرزاد ایمانی: اگر فقط علاقه را در نظر بگیرم، دوست دارم عکاسی مستند انجام بدهم؛ طوریکه وجه عکاسی بر مستند، غالب باشد. با احترام به همکارانی که عکاسی مستند انجام میدهند. خیلی طرفدار مستندهایی نیستم که بازارش داغ است. مستندهایی براساس زندگی قشر خیلی مستضعف و نمایش بدبختیهای جامعه! علاقهای به این گونه ندارم. دوست ندارم بروم ته بازار، یا از کولبری عکاسی کنم که سختی زیادی را تحمل میکند. اینها در وجودم نیست. دوست دارم از یک طبیعت زیبا عکاسی کنم، یا لذتی که از تختجمشید میبرم. ترجیح میدهم زیباییهای کشورم را نشان بدهم، چون ما در کشور زیبایی زندگی میکنیم. سعیده رضایی: اگر قرار بود عکاسی پرتره یا عکاسی نوزاد نکنم، اصلا عکاسی نمیکردم! قبل از این که عکاسی نوزاد کنم، عکاسی پرتره انجام میدادم. کارم را دوست داشتم و جنبه مادی آن برایم مهم نبود. هرکسی را میدیدم و از کاراکترش خوشم میآمد، از او دعوت میکردم به استودیو بیاید و عکس میگرفتم. اگر ورزشکار بود، نور ورزشی میدادم. اگر هنرمند بود، از نورهای دیگری استفاده میکردم. برایم مهم بود که با نورپردازی، شخصیت و درون آدمها را به نمایش بگذارم. کار عکاسهای پرتره این است که با نور و با زاویهای که انتخاب میکنند، ذات سوژه را نشان دهند.
سعیده رضایی: مهمترین اتفاقهایی که در 60-70سال گذشته داشتیم، انقلاب و جنگ است. اینها حوادث مهمی در کشور ما بودند، ولی قلبا دوست ندارم به هیچیک از این برشهای تاریخی برگردم.
فرزاد ایمانی: در صد سال اخیر، یکی از چیزهایی که دوست داشتم عکاسی کنم، توریستهایی هستند که به ایران آمدند، عدهای برای تحقیق و بعضی هم برای تفریح. دلم میخواست همراهشان باشم، ولی کاملا نامحسوس تا ببینم از کدام بخشهای ایران لذت میبرند. از آنها عکاسی میکردم. شاید عکسهای من روی دوستان، اطرافیان و هموطنانم تاثیر میگذاشت برای اینکه از فکر مهاجرت، بیرون بیایند. یک آقای توریست میگفت: «شما حتی با خودتان هم خیلی خوب رفتار میکنید و این داستان را وقتی متوجه میشوید که بروید کشور دیگری. باید زندگی آدمها را با هم ببینید. یکبار شارژ گوشیام تمام شده بود، رفتم داخل یک بستنیفروشی و گفتم شارژ گوشیام... هنوز حرفم تمام نشده بود که مغازهدار گوشی من را برد و شارژ کرد. در کشور ما مغازهدار دو تا حرف رکیک هم میزند و فرد را میاندازد بیرون! ما چنین چیزی در کشورمان نداریم. فرقی هم نمیکرد که من توریست بودم، یا هموطن او.» اگر میتوانستم به صد سال قبل برگردم و عکاسی کنم، سوژه من آدمهایی بودند که از آن طرف دنیا آمدند و از جامعه ما لذت میبرند. سعیده رضایی: جواب این سوال واقعا سخت است. چون 60سال اخیر ایران، ماجراهای خوشآیندی نداشته. در این کشور از صد سال قبل تا امروز، جنگ، جدال، یا کشمکش بوده و مدام از دوطرف نزاع، عدهای کشته میشدند. کسانیکه عکاسی مستند انجام میدهند، آدمهای بزرگی هستند، چون این کار، جسارت و ازخودگذشتگی و حضور میخواهد برای لحظهای که من حتی نمیتوانم به آن فکر کنم. حتی گفتنش برایم آسان نیست که برگردم به جنگ، بین مردم باشم، شرایط را حس کنم و حسم را ثبت کنم. ثبت افرادی که جان و روحشان در آن عکسهاست، دشوار است. حاضر نیستم به دوران جنگ و انقلاب برگردم. دیدن آن صحنهها و ثبت کردنش، بسیار مهم است، ولی من توانش را ندارم. تاریخ خیلی مهم است و چه چیز صادقتر از عکس! کسی دروغ نمیگوید. هر راوی برداشت خودش را از آن اتفاق خاص، نشان میدهد. عکاس، صادقانهترین واقعیت را به نمایش میگذارد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 19 |