تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,387 |
تعداد مقالات | 34,316 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,993,567 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,705,682 |
خانمها بفرمایید کتاب! | ||
پیام زن | ||
دوره 31، بهمن-مسلسل 349، بهمن و اسفند 1401، صفحه 68-71 | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2023.74194 | ||
تاریخ دریافت: 08 خرداد 1402، تاریخ پذیرش: 08 خرداد 1402 | ||
اصل مقاله | ||
ادب و هنر
گفتوگو با «طاهره مشایخ» که برای پیوند نوجوانان با انقلاب اسلامی تلاش میکند خانمها بفرمایید کتاب!
میثم رشیدی مهرآبادی مثل خیلی از کارهای دیگر وقتی از مرکز دور باشی یعنی امکانات زیادی را نداری. این فاصلهها در حوزههای خدماتی مثل بهداشت و درمان و مانند آن، کم شده اما در حوزههای فرهنگی همچنان شکاف معناداری وجود دارد. با این همه، بانویی مانند طاهره مشایخ، تمام تلاشش را میکند تا در کوچهپسکوچههای رشت، ارتباطش را با گعدههای ادبی کشور و پایتخت، مستحکم نگه دارد و با پشتکار، بنویسد. بازخوانی رمان او به نام «سلفی با خرابکار» که داستانی از روزهای انقلاب است، آن هم در بهمنماه، بهانه خوبی شد برای یک گفتوگوی مختصر و مفید.
وقتی میخواستم نگارش این کتاب را شروع کنم، دوست داشتم بهنوعی امروزی باشد، بههمین دلیل سعی کردم از سوژه روز استفاده کنم و گریزی به گذشته بزنم و عکسی از ساواک بیاید و معلم دربارهاش صحبت کند. رییس انجمن عکاسان را هم آوردم که بیاید و در قالب مسابقه عکاسی و غیرمستقیم، برای بچهها از گذشته تعریف کند و حالت کنفرانسی نباشد که بچهها فقط بیایند و سخنرانی گوش کنند.
بله.
نه، کاملا تخیلی است.
این اولین رمان نوجوان من است؛ البته چندتایی هم داستان کوتاه هم نوشتهام.
بله، من بیشتر با دانشجوها سروکار داشتم و کمتر با نوجوانان ارتباط داشتهام. نوشتن رمان برای نوجوانان خیلی سخت بود. چون دخترم بزرگ شده و از دوران نوجوانی گذشته. برای اینکه بتوانم با نوجوانان ارتباط برقرار کنم، یکی دو ماه میرفتم جلو مدرسه پسرانه، ماشین را پارک میکردم و با دقت پسرها را نگاه میکردم که اینها چه حرفهایی در فضای نوجوانی و دوستانه دارند و رفتارشان چهطور است. حتی شیطنتهایشان برایم مهم بود. چندبار مسافر بودم که دو نوجوان سوار تاکسی شدند و درباره بازیهای اینترنتی صحبت میکردند؛ دیدم صحبتشان جالب است و مسیر را ادامه دادم و پیاده نشدم. دو میدان راهم را دور کردم تا ببینم اینها چه میگویند. من روی صندلی جلو نشسته بودم، برگشتم و با آنها صحبت کردم و درباره اصطلاحها و شوخیهایشان پرسیدم. میخواستم بیشتر آشنا شوم.
درست میگویید. کارهای خوب زیاد خواندهام، ولی متاسفانه کارها دیده نمیشود. الان بهخصوص بهدلیل قیمت کاغذ، قیمت رمان نوجوان بالا رفته و کتاب نوجوان در همه کتابفروشیها وجود ندارد. آنقدر که کتاب ترجمهای داریم، کارهای تالیفی را اصلا نمیبینیم و به همان نسبت خوانده نمیشود یا کمتر خوانده میشود. البته عیب و ایرادش هم کمتر گرفته میشود. جلسههای نقد کتاب نوجوان هم بهصورت محدود برگزار میشود و این، باعث میشود چیزی که ما از رمان نوجوان میخواهیم، اتفاق نمیافتد. ما توقع داریم رمان نوجوان ایرانی بتواند پهلو بزند به رمانهای خارجی که خیلی ماجراجویانه است، اما در عمل کتابی با این مشخصات نداریم. متاسفانه ما این خلأ جدی را داریم.
نوجوان بهطور کلی دوست دارد فانتزی بخواند و متنش، ماجرا داشته باشد، نویسنده شعار ندهد و البته بهروز هم باشد. رمان نوجوان باید اقلیمی باشد، یعنی از فضای شهر و آپارتمان دور شود و در اقلیم شهرهای کوچک و حتی روستاها اتفاق بیفتد. بچهها این فضاها را دوست دارند و از اقلیم و بومینویسی، خیلی ماجرا درمیآید.
این کتاب، قبل از جایزه اندرزگو، جایزه رتبه سوم شعر و داستان انقلاب را هم گرفت. حداقل باید در رشت که ساکن آن هستم، کتابفروشیها این رمان را داشته باشند. باید انتشارات، این کتاب را به کتابخانههای عمومی بدهد. اگر در سامانه کتابخانهها جستوجو کنید فقط یکی از کتابخانههای رشت و کتابخانه کیاشهر که اقلیم همین داستان است، این کتاب را دارد. متاسفانه انتشارات، کاری برای کتابم انجام نداد.
دقیق نمیدانم کتابم به چاپ چندم رسیده؛ شاید دوم یا سوم. در جشنواره اندرزگو، وزیر ارشاد گفت میخواهد حدود 2500نسخه از این رمان را بخرد. اگر این کار را انجام داده باشند، میشود بیش از دو چاپ.
2 سال از چاپ کتاب «سلفی با خرابکار» گذشته، در همان هفته که چاپ شد، جایزه گرفت، ولی هنوز کتابخانههای عمومی نسخهای از این کتاب را ندارند.
افرادی که در حوزه نویسندگی استان گیلان فعالاند، بیشتر مهاجرت میکنند و به تهران و شهرهای دیگر میروند. در گیلان زیاد نویسنده نمیشناسم، مگر دوستانی که از 3سال قبل کانون ادبی راوی را راه انداختیم. دو تا از دوستان همین گروه، رمان نوجوان نوشتهاند که تا چند ماه دیگر چاپ میشود. تمرکز ما بیشتر روی رمان نوجوان است و جلسههای نقدی که میگذاریم، روی این موضوع تمرکز دارد که منجر به کیفیت آثار نویسندگان میشود. البته جلسه نقد کتابهایی را هم برگزار میکنیم که توسط افراد دیگر نوشته شده است.
تقریبا در این 5 ـ 6 سال که وارد این حوزه شدهام، کتابهایی را که میخواهم، بهسختی در کتابفروشیها پیدا میکنم. باید اینترنتی خرید کنم که حداقل یک هفته بعد به دستم میرسد. این وضعیت رشت است که از نظر کتابفروشی غنی است، استانهای دیگر حتما مشکلات بیشتری دارند. متاسفانه کتابهای ناشران حوزه انقلاب اسلامی بهخوبی در این کتابفروشیها توزیع نمیشود. این کتابها را باید از سایت اینترنتی بخریم. من تقریبا این مرزها را درنوردیدم، یعنی دورهها را شرکت کردم و سعی کردم با این محدودیت و دور از مرکز، صدایم را برسانم.
این فضا را خیلی امیدوارانه میبینم. اگر دچار کلیشه نشویم، اگر دچار شعارهای فمنیستی نشویم، اگر دچار حس خودکمبینی نشویم و حتی اگر دچار اعتمادبهنفس بیش از اندازه نشویم، این مسیر بسیار امیدوارانهتر طی میشود. باید ضعفها را ببینیم و امیدوارانه جلو برویم.
تقریباً 2 سال قبل، رمانی نوشتم که فکر میکنم یکی دو ماه دیگر چاپ میشود. برای رده سنی نوجوانان است و پسزمینه کرونایی دارد و ماجراجوییاش زیاد است. یک رمان دیگر هم درباره میرزاکوچکخان نوشتم که نیاز به بازنویسی دارد و از لحاظ تاریخی، نیاز به کا رو تأمل بیشتری دارد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 14 |