ادیبنیا, علی, پرتوی, اصغر, لطفی, ابوالفضل. (1402). نقش ارتباطات مردمی و دیپلماسی عمومی در رویارویی نهادهای راهبردی آمریکا و ایران هستهای. اسلام و مطالعات اجتماعی, 26(4), 181-214. doi: 10.22081/psq.2023.65552.2734
علی ادیبنیا; اصغر پرتوی; ابوالفضل لطفی. "نقش ارتباطات مردمی و دیپلماسی عمومی در رویارویی نهادهای راهبردی آمریکا و ایران هستهای". اسلام و مطالعات اجتماعی, 26, 4, 1402, 181-214. doi: 10.22081/psq.2023.65552.2734
ادیبنیا, علی, پرتوی, اصغر, لطفی, ابوالفضل. (1402). 'نقش ارتباطات مردمی و دیپلماسی عمومی در رویارویی نهادهای راهبردی آمریکا و ایران هستهای', اسلام و مطالعات اجتماعی, 26(4), pp. 181-214. doi: 10.22081/psq.2023.65552.2734
ادیبنیا, علی, پرتوی, اصغر, لطفی, ابوالفضل. نقش ارتباطات مردمی و دیپلماسی عمومی در رویارویی نهادهای راهبردی آمریکا و ایران هستهای. اسلام و مطالعات اجتماعی, 1402; 26(4): 181-214. doi: 10.22081/psq.2023.65552.2734
1دانشجوی دکتری سیاستگذاری عمومی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران.
2استادیار، گروه علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران
3استادیار، گروه علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران.
تاریخ دریافت: 30 آذر 1401،
تاریخ بازنگری: 11 اردیبهشت 1402،
تاریخ پذیرش: 18 مرداد 1402
چکیده
در مسئلۀ رویارویی نهادهای سیاسی و راهبردی آمریکا با ایران دربارۀ موضوعات و قابلیت هستهای جمهوری اسلامی، میتوان به طیف گستردهای از بازیگران و نیروهای تأثیرگذار سیاسی توجه کرد که میکوشند قابلیت ایران در ارتباط با شکلبندیهای هستهای را کاهش دهند. از جملۀ این نهادها میتوان به کنگره، گروههای ذینفوذ، لابیهای اسرائیلمحور و مراکز مطالعاتی اشاره داشت که هر یک از آنها تلاش دارند موقعیت و قابلیت هستهای ایران را کاهش دهند. نهادهای امنیتی و راهبردی آمریکا تلاش دارند تا قدرت و قابلیت هستهای ایران را به عنوان تهدیدی برای ایالات متحده معرفی کنند و آن را زمینهساز فشارهای تصاعدی قرار دهند. در این راستا پژوهش حاضر سیاست اجتماعی و الگوی نهادی ایالات متحده را برای محدودسازی قدرت هستهای ایران بررسی کرده است. برای تبیین موضوع از «رهیافت پیشنظریۀ جیمز روزنا» با عنوان «نظریۀ پیوند ساختاری و اجتماعی» استفاده شده است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، بر این فرضیه استوار است که «نهادهای سیاسی و راهبردی آمریکا، نقش دیدهبان امنیتی ایالات متحده را بر عهده دارند و از سازوکارهای همتکمیلی برای شناخت قابلیت هستهای ایران و محدودسازی آن بهره میگیرند. نتیجه اینکه نهادهای راهبردی ایالات متحده متأثر از لابیهای صهیونیستی در آمریکا هستند تا بر ساخت سیاسی و نهادهای عمومی ایران تأثیرگذارند و کنشگری ایران در محیط پیرامونی را به حداقل رسانند.
The Encounter between American Strategic Institutions and Nuclear Iran
نویسندگان [English]
Ali Adibneia1؛ Asghar Partovee2؛ Abolfazl Lotfi3
1PhD student, Public Policymaking, Sciences and Research Branch, Islamic Azad Uuniversity, Zanjan, Iran
2Assistant professor, Department of Political Science, Public Policymaking, Sciences and Research Branch, Islamic Azad Uuniversity, Zanjan, Iran
3Assistant professor, Department of Political Science, Public Policymaking, Sciences and Research Branch, Islamic Azad Uuniversity, Zanjan, Iran
چکیده [English]
Regarding the encounter between American political and strategic institutions and Iran over the nuclear issues and capabilities of the Islamic Republic of Iran, a wide range of actors and influential political forces are involved, all aiming to reduce Iran’s nuclear capabilities. These include the US Congress, advocacy groups, Israel-affiliated lobbyists, and research centers, each working to diminish Iran’s nuclear position and capabilities. American security and strategic institutions seek to present Iran’s nuclear power as a threat to the United States, using this perception to justify increasing pressures. This study examines the social politics and institutional patterns of the United States in restricting Iran’s nuclear power. To explain the issue, we utilize James Rosenau’s pre-theoretical approach known as structural and social affiliation theory. Using a descriptive-analytical method, this research argues that American political and strategic institutions act as security overseers for the US, employing complementary mechanisms to identify and restrict Iran’s nuclear capabilities. We conclude that US strategic institutions are influenced by Zionist lobbyists, which aim to affect Iran’s political structure and public institutions, thereby minimizing Iran’s influence in its surrounding regions.
کلیدواژهها [English]
Strategic Policy, the U.S, Nuclear Iran, J Street, Israel-focused Lobbies
مراجع
اردستانی، ا.؛ شاهدی، م. (1390). جی.استریت: لابی نوظهور در ایالات متحده.مطالعات روابط بینالملل، 4(17)، صص. 90-65.
برزگر، ک.؛ قاسمی، م. (۱۳۹۲). استراتژی تهدید وجودی اسرائیل و امنیت ملی ایران.روابط خارجی، 5(1)، صص. 169-197.
برزگر، ک.؛ سجادپور، ک.؛ عراقچی، ع. (1397). نقش لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا (با تمرکز بر مذاکرات هستهای ایران و 1+5). پژوهشهای روابط بینالملل، 8(29)، صص. 7-32.
حبیبی، ح. (1396). ایران و آمریکا، تقابل راهبردی یا تاکتیکی.سیاست خارجی ایران، شماره 13، صص. 136-165.
دهقانی فیروزآبادی، ج.؛ علوی، م.ع. (1395). روند امنیتیسازی فعالیت هستهای ایران توسط لابی اسرائیل در آمریکا از منظر مکتب کپنهاگ. پژوهشهای راهبردی، 5(17)، صص. 59-39.
رضوی، س.؛ آشنا، م.؛ عارف، ب. (1396). تحلیل و بررسی لابیها و اندیشکدههای آمریکا در قبال برجام (با تأکید بر دورۀ ترامپ). مطالعات فلسطین، شماره 32 - 33، صص. 32-11.
ریدل، ب. (2011). روابط ایران و آمریکا پس از دستیابی ایران به بمب هستهای. واشینگتن: مؤسسه مطالعات راهبردی و امنیتی.
زمانی، م.؛ نیاکویی، ا. (1398). واکاوی عوامل مؤثر بر خروج ایالات متحده آمریکا از برجام.مطالعات روابط بینالملل، 12(45)، صص. 95-120.
Krasner, S. (1978). Defending the national Interest: Raw Materials Investments and U.S. Foreign Policy. Princeton, NJ: Princeton University Press.
Pollack, K. (2013). Unthinkable: Iran, the Bomb and American Strategy. New York: Simon & Schuster.
Sanger, D. (2012). Confront and Conceal. New York: Random House.
Smith, T. (2000). Foreign Attachments the Power of ethnic groups in the American Foreign Policy making. Washington: The Washington Institute for Near Esst Policy.
Snyder, G. (2002). World Offensive Realism and the Struggle for Security. International Security, 27(1), pp. 149-173.
Varasteh, M. (2013). Understanding Iran’s National Security Doctrine. Leicester, UK: Troubador Publishing Ltd.
Waltz, K. (2012). Why Iran Should Get the Bomb. Foreign Affairs, 91(4).