تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,181 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,105 |
فیلم ها و مستند های برتر جهان با موضوع توجیه دروغ هولوکاست | ||
پیام زن | ||
دوره 32، اردیبهشت و خرداد-مسلسل352، فروردین و اردیبهشت 1402، صفحه 46-56 | ||
نوع مقاله: پرونده ویژه | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2023.74532 | ||
تاریخ دریافت: 05 شهریور 1402، تاریخ پذیرش: 05 شهریور 1402 | ||
اصل مقاله | ||
ادب و هنر
فیلمها و مستند های برتر جهان با موضوع توجیه دروغ هولوکاست لیست به انتخاب سایت آکادمی فیلم اسکار:
1982 فیلم سینمایی «انتخاب سوفی» ماجرای فیلم در سال ۱۹۴۷ اتفاق میافتد. «استینگو» (با بازی پیتر مکنیکول) جوان 22سالهای است که در آرزوی نویسنده شدن، از ویرجینیا به نیویورک میرود و در بروکلین ساکن میشود. او شاهد دعوایی خشونتبار بین همسایههای طبقه بالا، «سوفی» (با بازی مریل استریپ) و «نیتان» (با بازی کوین کلاین) است. اما صبح روز بعد با صورت خندان «نیتان» مواجه میشود. او با این زوج، ارتباط دوستانهای برقرار میکند و متوجه میشود که «سوفی» یک کاتولیک لهستانی و از بازماندگان اردوگاه مرگ نازیهاست که پس از مهاجرت به آمریکا تحت مراقبت «نیتان» قرار گرفته است. سوفی برای استینگو شرح میدهد که چهطور نازیها پدرش را کشتهاند. پدر صوفی، استاد دانشگاه بوده و جنازهاش را بهعنوان گوشت قاچاقی خریدند و برای مادر مریضش به آشویتش بردهاند. «نیتان» به زندگی «سوفی» و «استینگو» در کنار یکدیگر حسادت میکند و در جشنی که به مناسبت پیشرفت کارش بهعنوان یک میکروبیولوژیست گرفته، «سوفی» را متهم به خیانت میکند. همه متعجب میشوند، اما استینگو میگوید چرا از بین هزاران قربانی نازیها، فقط او زنده بیرون آمده؟ استینگو بعدها جواب این سوال را پیدا میکند؛ چون پدر «سوفی» در واقع یک ضدیهود متعصب بوده و «سوفی» اعتراف میکند که سعی میکرده از این واقعیت برای نجات پسرش استفاده کند. برادر «نیتان»، «لاری» (با بازی استیون نیومن)، به «استینگو» میگوید که «نیتان» کاملا دیوانه و شغلش هم تخیلی است. «استینگو» سعی میکند «سوفی» را از دست «نیتان» نجات دهد و به واشنگتن ببرد، اما در اینجا «سوفی» آخرین رازش را برملا میکند؛ اینکه مجبور شده یکی از 2فرزندش را برای زنده ماندن انتخاب کند و او هم دخترش را تسلیم نازیها کرده است. سوفی نزد «نیتان» برمیگردد. «استینگو» او را تعقیب میکند، ولی زمانی میرسد که هر2 خودکشی کردهاند.
1985 مستند «شوآ» زمان این مستند، 9ساعت است و موضوع آن، گفتوگو با شاهدان عینی و بازماندگان واقعه هولوکاست است. فیلم مستند و تاریخی «شوآ» را نویسنده و روشنفکر معروف فرانسوی «کلود لانزمن» ساخته. «شوآ» روایتی است که در ٩برنامه یک ساعتی که ذهن مخاطب را نسبت به ماجرای قتلعام 6میلیون یهودی اروپایی به دست آلمان نازی حساس میکند. این مستند، 40سال قبل ساخته شده و تاکنون به 20زبان دنیا ترجمه و در سراسر جهان پخش شده است. ترجمه جدید این فیلم، به زبانهای عربی، فارسی و ترکی، اقدام جدیدی است که در قالب «طرح علاءالدین» انجام شده و با پشتیبانی «یونسکو» بهطور همزمان در ایران، افغانستان، ترکیه و کشورهای عربی منطقه عرضه میشود. «طرح علاءالدین» کتابخانه اینترنتی است که برای اولین بار، اسناد تاریخی مربوط به قتلعام یهودیان در جنگ جهانی دوم را بهطور رایگان به زبانهای فارسی و عربی در اختیار علاقمندان قرار میدهد. هدف نهایی این طرح، ترغیب به گفتوگو میان فرهنگها و ادیان و ازجمله میان مسلمانان و یهودیان مطرح شده است! کلود لانزمن، سازنده فیلم در مصاحبه با آسوشیتدپرس گفته: «درست است که «شوآ» روایت ماجرایی است که ظاهرا برای یهودیان رخ داده، اما میتوان گفت اتفاقی است که برای بشریت افتاده! گاهی از دیدن فیلمهای ایرانی اشک از چشمانم سرازیر میشود، دلیلی نمیبینم که بیننده ایرانی هم از دیدن فیلم «شوآ» متاثر نشود.» این فیلم اولین بار در سال١٩٨٥ به نمایش درآمد و ساختن آن 11سال طول کشیده است. «شوآ» مستندی تاریخی است که براساس شهادت نجاتیافتگان اردوگاههای آلمان نازی و برخی نگهبانان و مسئولان این اردوگاهها ساخته شده است. قصه پر اشک و آهی که میخواهد با برانگیختن حس ترحم بیننده، او را با افسانه هولوکاست همراه کند.
1990 فیلم سینمایی اروپا، اروپا قصه فیلم در سال ۱۹۳۸و در آلمان اتفاق میافتد. «زولومون پرل» (با بازی مارکو هوفشنایدر) پسربچه 13سالهای است که مورد حمله نازیها قرار میگیرد و در این درگیری، خواهرش کشته میشود. خانواده یهودی «پرل» به لودز لهستان میروند، ولی با شروع جنگ، «زولومون» و برادرش، «ایزاک» به سمت شرق سفر میکنند. این 2برادر، هنگام عبور از رودخانه، داخل آب میافتند و همدیگر را گم میکنند. یک سرباز روس «زولومون» را نجات میدهد و به یتیمخانهای در شوروی میبرد. با حمله آلمان به شوروی، نازیها «زولومون» را به اسارت ببرند، ولی او موفق میشود خود را یک آلمانی جا بزند. طی یک سوءتفاهم، آلمانیها او را قهرمان جنگ و الگوی جوانان آلمانی معرفی میکنند. پس از جستوجوی فراوان، بالاخره «زولومون»، برادرش «ایزاک» را پیدا میکند و میفهمد که پدر و مادرش در لودز مردهاند. اگرچه این فیلم، با میاننویسی برای تاکید بر واقعیت داستان شروع میشود و با تصویر «پرل» در زمان حال به پایان میرسد، ولی باور تمام ادعاهای فیلم سخت است. حتی اگر مجموعه اتفاقهایی را باور کنیم که بهطور تصادفی جان «زولومون» را نجات میدهند، صحنه پایانی کاملا دور از ذهن به نظر میرسد. درست لحظهای که نزدیک است «زولومون» به دست یکی از بازماندگان اردوگاههای جنگی کشته شود، برادرش «ایزاک» او را میشناسد و نجات میدهد.
1993 فیلم سینمایی «فهرست شیندلر» «اسکار شیندلر» تاجری معمولی و عضو حزب نازی است. بهخاطر شوخطبعی و عیاشی بسیار ارتباط دوستانهای بین او و مقامهای رده بالای ارتش برقرار میشود. شیندلر سخاوتمند است و ارتشیها از او بهرهمند میشوند. بهواسطه همین رفاقت، موفق میشود کارخانهای را بخرد. او برای بهدست آوردن پول این کارخانه، بهطور پنهانی با عدهای از یهودیان شریک شده است. کمکم یهودیان را بهعنوان کارگر در کارخانه مشغول میکند. همین فعالیتها، راه فراری برای بعضی از یهودیان میشود که در قرنطینه ماندهاند و مرگ هر لحظه آنها را تهدید میکند. کلیت داستان فیلم، تغییر دیدگاه اسکار شیندلر را نشان میدهد؛ از صبر و قدردانی یهودیان تاثیر میپذیرد و خود را وقف تسهیل شرایط و زنده نگه داشتن آنها میکند.
1995 فیلم مستند «آنه فرانک به خاطر داشت» این مستند برنده جایزه اسکار شد. کارگردان با استفاده از تصاویر آرشیوی و مصاحبههای مختلف، داستان خانواده فرانک و دختر جوان آنها «آنه» را روایت میکند که یکی از مشهورترین قربانیان هولوکاست است. کتاب خاطرات «آنه فرانک» بسیار مشهور است و بارها به زبانهای مختلف در کشورهای مختلف دنیا تجدید چاپ شده است. همین کتاب، باعث شد تعداد بینندگان مستند «آنه فرانک به خاطر داشت» بیشتر شود، چون مخاطبان مشتاق بودند تصاویر خاطرههایی را ببینند که قبلا مطالعه کردهاند. آنه و خانوادهاش، از یهودیانی هستند که در جریان جنگ جهانی دوم مجبور میشوند مدتی خود را داخل خانه حبس کنند تا بتوانند زنده بمانند.
1997 فیلم مستند تاریخی «راه طولانی خانه» فیلمی اکشن و جنگی است که نبرد میان 2سرباز به نامهای «کیم بانگ کوانگ» و «وهای جانگ» را در آخرین روزهای جنگ میان کره شمالی و کره جنوبی نشان میدهد. این فیلیم، موفق به دریافت جایزه اسکار شده است.
2001 فیلم سینمایی «تئوری توطئه» جری فلچر (با بازی مل گیبسون)، راننده تاکسی نیویورکی است که بهصورت اغراقآمیزی کارش شده کشف توطئههایی که در سطح کشور و دنیا در حال جریان است. این بزرگنمایی در ذهن مخاطب شکل میگیرد، تا جاییکه «جری» ربوده میشود، حالا خود او و بیننده فیلم اطمینان پیدا میکنند که واقعا توطئههایی در کار است.
2007 فیلم سینمایی «جاعلان» فیلمی برنده جایزه اسکار در ژانر درام به کارگردانی اشتفان روزویتسکی است. «سولومون سولوویش» ملقب به سالی، سلطان جعل اروپا در اوایل حکومت نازیها توسط فردریش هرتسوگ در برلین بازداشت میشود. سالی به کمپ ماوتهاوس فرستاده میشود و از آنجا به کمپ ساکسنهاوزن، تا دوباره رو در روی هرتسوگ قرار گیرد. هرتسوگ مکان مجهزی را برای سالی و چند زندانی دیگر فراهم کرده تا اسکناسهای تقلبی پوند و دلار برای نازیها چاپ کنند و درعوض بتوانند زنده بمانند.
2013 فیلم سینمایی آیدا فیلم «آیدا» ماجرای زندگی دختر جوانی که قبل از ادای سوگند برای راهبه شدن، میفهمد یهودی است و خانوادهاش به دست آلمانها در زمان اشغال لهستان در جنگ جهانی دوم کشته شدهاند. قصه اصلی، جستوجوی هویت است. آیدا در سفر خود از صومعه به شهر و در ادامه به جنگلی که مدفن خانوادهاش است، با حقیقت گذشتهاش روبهرو میشود و در این میان، زندگی مردم عادی بیرون از کلیسا را کشف میکند. در این فیلم پاول پاولیکوفسکی در احساس عمیق و پیچیده شخصیت اصلی فیلمش کاوش میکند و دنیای سیاهوسفید زیبایی را به تصویر میکشد.
2017 فیلم سینمایی «همسر نگهبان باغ وحش» فیلم، حکایت نگهبانان باغ وحش ورشو به نامهای آنتونیا و جان زابینسکی است. این 2نفر تلاش میکنند در دوران اشغال لهستان توسط آلمان ،جان هزاران نفر از مردم و حیوانات را نجات دهند.
انتخاب سایت موزه هولوکاست:
2015
«آدل» پیرزنی از زاهالی وین است که در جنگ جهانی دوم، بعد از اشغال اتریش توسط نازیها، از کشور خود میگریزد و به آمریکا میرود. او حالا دنبال این است که تنها یادگارِ آن دوران را به آمریکا بیاورد که تابلو ارزشمندی از زنعمویش است. اما مشکل اینجاست که دولت اتریش این تابلو را بهمثابه میراث خود میداند و حاضر نیست اجازه خروج بدهد. آدل برای این کار، وکیل جوانی به نام رندی را استخدام میکند.
2013 فیلم سینمایی «کتاب دزد» «لیزل» دختر نوجوانی است که در جنگ جهانی دوم، بعد از مرگ برادر کوچک و جدا شدن مادرش، به خانواده هوبرمان سپرده میشود، تا با آنها زندگی کند. لیزل بیسواد است، اما عاشق خواندن کتاب و هانس هوبرمان، پیرمرد مهربانی است که سعی میکند از روی کتاب داستان، به او سواد بیاموزد.
2011 فیلم مستند «خانواده نیکی» «خانواده نیکی» یک مستند درام محصول کشور چک است که سال2۰۱۱ به کارگردانی ماتی میناچ ساخته شد. «نیکلاس وینتون» شخصیت اصلی این فیلم است و قصه فیلم در روزهای قبل از شروع جنگ جهانی دوم روایت میشود. این فیلم توانست جایزههای بینالمللی زیادی را بهدست بیاورد ازجمله: جایزه جشنواره فیلم اورشلیم و جایزه تماشاگران در چهل و ششمین جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری.
2010 فیلم سینمایی «کلید سارا» قصه فیلم فرانسویزبان«کلید سارا» درباره روزنامهنگاری است که به زندگی و سرنوشت دختری یهودی- فرانسوی به نام سارا در دوران جنگ جهانی دوم علاقهمند میشود و درباره او تحقیق میکند. این فیلم، جولای2011 اکران جهانی شد و میتوان قسمت آخر سینمایی از سری فیلمهای مظلومنمایی و ضدیهودستیزی دانست که دنبال اعاده حیثیت از صهیونیسم است. کارگردان فیلم، سعی میکند مخاطب جهانی خود را در درامی پر احساس و پر کشش همراه کند و همدلی او را درباره ستمی که بر قوم یهود رفته، برانگیزاند.
2008 فیلم سینمایی مقاومت فیلمنامهنویس ادعا میکند داستان فیلم مقاومت را براساس واقعیت نوشته است. 2برادر که در اروپای شرقی در محاصره آلمانیها قرار گرفتهاند و مجبور میشوند به طرف جنگلهای بلاروس فرار کنند. کمکم گروهی برای مقاومت و مبارزه تشکیل میدهند.
2008 فیلم سینمایی خجسته و مبارک است: زندگی و مرگ هانا سِنِش «هانا سِنِش» یک مبارز از گروه مقاومت یهودی مجارستانی است که در مواجهه با شرایط وخیم، شاعر میشود. فرزند پدر و مادری تحصیلکرده در بوداپست که سالهای اولیه عمرش در عشق به ادبیات میگذرد. رشد عاطفی او در دوران نوجوانی به موازات رشد یهودیستیزی در مجارستان است و او را به استقبال شدید صهیونیسم سوق میدهد. پس از مهاجرت به فلسطین، هانا برای یک واحد ویژه در ارتش بریتانیا داوطلب میشود و با چتر به یوگسلاوی اشغالی فرود میآید. او بهطور مخفیانه به مجارستان برمیگردد تا با گروه مقاومت، ارتباط برقرار کند، اما دستگیر، شکنجه و سپس اعدام میشود. حمله جسورانه گروه او، تنها ماموریت نجات خارجی برای یهودیان است. تصاویر پرهیجان چتر نجات مانند سخنان سِنِش که چند روز قبل از دستگیری او توسط نازیها نوشته شده به زیبایی در هوا شناور است: خوشا به حال شعلهای که در راز صلابت قلب میسوزد خوشا به قلب با قدرتی که بهخاطر افتخار از تپش خود باز میدارد خوشا کبریت مصرف شده در شعله افروخته! هانا سِنِش در این فیلم از طریق بازآفرینیهای غیرمعمول موثر و مصاحبههای جذاب با اعضای کیبوتز، چتربازان و مورخ سر مارتین گیلبرت و برادرزادههای جان میگیرد. اما شاید چیزی که ما را به این زنِ جوانِ شجاع نزدیک میکند، نامههایی است که او به مادرش، کاترین نوشت که امیدها و رویاهای یک دختر را برای خود و مردم به تصویر میکشد.
2007 فیلم سینمایی «قطعات فراری» کودکی در دوران جنگ جهانی دوم از لهستان میگریزد و به یونان میرود. در سالهای بعدی زندگیاش درتنهایی و سختی که فقط برای جلب حس ترحم بیننده است، در کانادا بزرگ میشود.
2007 فیلم مستند «شمشیر کنستانتین» این مستند درباره قسمت تاریک مسیحیت است که روایت فیلم را همراه با نویسنده و جیمز کارول، کشیش سابق میبینیم. «شمشیر کنستانتین» 2موضوع مجزا دارد؛ اول تاریخ مسیحیت بهعنوان نیرویی ستمگرانه است که با قدرت گرفتن از بدترین جنایت زمان ما یعنی هولوکاست به اوج میرسد. موضوع دوم، با تمرکز بر مقاومت یک خانواده مجرد، میکی وینشتاین که تسلط انجیلی بر یک نهاد واحد است و آکادمی نیروی هوایی ایالاتمتحده را به چالش میکشد. در مقایسه با قرنها ظلم و ستم مسیحیان علیه یهودیان! که فیلم بر آن اصرار دارد، استرس مردان جوان وینشتاین در آکادمی بسیار مهم است.
2007 فیلم سینمایی «بیسرنوشت» داستان فیلم درباره زندگی نوجوان ۱۴سالهای به نام «گئورگی» است. زندگی او در مجارستان در دوران جنگ جهانی دوم پس از اینکه به اردوگاه کار اجباری فرستاده میشود، متحول میشود. در شرایط سخت اردوگاه یاد میگیرد شادی را در نفرت بیابد و معنای واقعی یهودی بودن را میآموزد.
2004 فیلم سینمایی «پسران ریچی» مجموعه ویژهای از سربازان با تعداد قابل توجهی از سربازان آلمانی-اتریشی و افسران سرویس اطلاعات نظامی و مردان سرباز جنگ جهانی دوم هستند که در کمپ ریچی واشنگتن مریلند آموزش دیدهاند. بسیاری از آنها مهاجران آلمانیزبان به ایالات متحده اغلب یهودی هستند که از آزار و اذیت نازیها گریختهاند. بهدلیل آگاهی از زبان و فرهنگ آلمانی از «پسران ریچی» برای بازجویی از زندانیان در خط مقدم و ضدجاسوسی در اروپا استفاده میشود. این گروه بعدها بهعنوان دادستان و مترجم در دادگاه نورنبرگ شرکت میکنند. این مردها مثل سلاحی قوی هستند برای عمو سام مقابل هیتلر و تعداد زیاد از آنها برای به اشتراک گذاشتن داستانهای اردوگاه بوت، بازگشت به سرزمین سابق خود، سرزمین دشمن، روایت روزهای خاص و موارد دیگر، دوباره متحد میشوند. اما در ادامه میبینیم که جنگ یک مساله شخصی برای آنهاست.
2003 فیلم سینمایی «پیانیست» داستان فیلم از ۲۳سپتامبر۱۹۳۹ و چند هفته پس از تهاجم نظامی آلمان نازی به لهستان و با بمبباران شهر ورشو توسط آلمانیها آغاز میشود. روایت ساده، رمز جهانیشدن فیلم «پیانیست» است. ولادیسلاو اشپیلمن، پیانیست جوانی است که در یک ایستگاه رادیویی، قطعات کلاسیک را اجرا میکند. خانواده اشپیلمن که به نظر خانواده خوشبخت هستند، در آغاز جنگ در امنیت به زندگیشان ادامه میدهند. آنها به گزارشهای مربوط به اعلام جنگ انگلیس و فرانسه علیه آلمان دلگرماند، هرچند حلقه محاصره نازیها روزبهروز تنگتر میشود، ولی امیدوارند نازیها عقب رانده شوند و زندگی به حالت عادی برگردد، اما داستان جور دیگری رقم میخورد.
2002 فیلم سینمایی «آمین» زمان جنگ جهانی دوم، «کورتگرشتاین» (توکور) افسر نازی، داروسازی است که گاز Zyclon B در اختیار ارتش آلمان میگذارد و بعد از مدتی متوجه میشود که این گاز برای کشتن یهودیهای اروپای شرقی مورد استفاده قرار میگیرد. گرشتاین که کاتولیک مومنی است این موضوع را با یک کشیش عالیرتبه کاتولیک در میان میگذارد، ولی کشیش بیاعتنایی میکند. «ریکاردو» (کاسوویتس) صحبتهای او را بهطور اتفاقی میشنود و با او تماس میگیرد تا اطلاعات بیشتری در این زمینه بگیرد. «ریکاردو» به این امید که پاپ (یورس) را باخبر کند، راهی رم میشود. اما متوجه میشود که کلیسای کاتولیک، موضع نازیها را علیه روسیه کمونیست تایید میکند. «گرشتاین» که میخواهد جلوی ادامه قتلعام را بگیرد، ادعا میکند محموله گاز نقص دارد و درست عمل نمیکند. ریکاردو به این امید که شاید «گرشتاین» بتواند پاپ را مجاب کند که جلو فاجعه را بگیرد، ترتیب سفر او را به رم میدهد. وقتی «گرشتاین» به رم میرسد، نازیها را میبیند که یهودیهای ایتالیایی را دستگیر میکنند. ریکاردو با التماس از پاپ میخواهد که دخالت کند. او که از بیتفاوتی پاپ به خشم آمده، در ایستگاه قطار به یهودیها میپیوندد و به یک اردوگاه مرگ نازیها فرستاده میشود. «گرشتاین» با جعل نامهای، سعی میکند «ریکاردو» را نجات دهد. اما دکتری (موئه) که مسئول اردوگاه است مچش را میگیرد. «ریکاردو» به قتل میرسد. پس از چند سال، هنگامی که شکست نازیها قریبالوقوع است، دکتر به «گرشتاین» اجازه میدهد که از بازداشت بگریزد و به آلمان نزد خانوادهاش برگردد. خانوادهای که نمیپذیرند جنگ، او را علیه آنان برانگیخته باشد. گرشتاین به چنگ نیروهای فرانسوی میافتد و تمام اطلاعاتی را که از تشکیلات و سازماندهی قتلعام دارد، در اختیار آنها میگذارد. چند روز بعد، او را حلقآویز در سلولش پیدا میکنند.
2001 فیلم سینمایی «منطقه خاکستری» دکتر «میکلوس نیزلی» یک یهودی مجار است که توسط نیروهای اساس انتخاب شده تا در اردوگاه «آشوویتس» بهعنوان آسیبشناس فعالیت کند. او یکی از اعضای گروهی است که توسط نازیها مامور شده در ازای چند ماه زندگی بیشتر، در از بین بردن یهودیهای دیگر کمک کند.
2000 فیلم سینمایی «در آغوش غریبهها: داستانهای حمل و نقل کودکان» در سالهای 1938 و 1939، نزدیک ده هزار کودک توسط خانوادههای خود از آلمان، اتریش و چکاسلواکی به انگلستان فرستاده شدند و تحت سرپرستی خانواههای مختلفی در طول جنگ قرار گرفتند. 9ماه قبل از جنگ جهانی دوم، در اقدامی ترحمبرانگیز، بریتانیا یک ماموریت نجات فوقالعاده انجام داد و درهای کشور را به روی بیش از ده هزار کودک یهودی و کودکان دیگری از آلمان، اتریش و چکسلواکی باز کرد. این کودکان به خانهها و خوابگاهها در بریتانیا رفتند، تا با والدین خود متحد شوند، اما بیشتر آنها هرگز خانواده خود را ندیدند.
1999 فیلم سینمایی «سبک و سیاق شیطان» فیلم با هانا، دختری نوجوان که با دوستانش در سالن تتو نشسته، شروع میشود. هانا به این فکر میکند که چه طرحی را برای تتو میخواهد. قبل از اینکه تصمیم بگیرد، زمان را یادداشت میکند و متوجه میشود برای شام عید پسح (یکی از اعیاد مهم یهودیت) دیر کرده. هانا از رفتن سدر خانوادهاش متنفر است، زیرا خانوادهاش هربار همان داستانهای قدیمی را تعریف میکنند و هانا از شنیدن خسته شده است. عمهاش میگوید: هانا شبیه همنام او چانا است، اما به هانا نمیگوید که چانا که بوده یا چه کار کرده. در ضیافت سدر، هانا در ورودی را باز میکند تا الیاس نبی را وارد کند، اما بهجای بیرون آپارتمان، یک دهکده لهستانی را میبیند. ناگهان او خود را در یک مکان جدید و در سال1941 مییابد. هانا متوجه میشود که در خانه ریوکا است که میگوید پسر عموی هانا (اکنون چانا) و عمهاش گیتل است. آنها به هانا میگویند که مریض بوده و باید رفتارهای عجیبش را توضیح دهد. روز بعد، خانواده برای عروسی به روستا میروند که سربازان نازی حمله میکنند و در تمام روستا اسکان داده میشوند. چانا و خانواده، پس از یک سفر طولانی، به اردوگاه کار اجباری نازیها میرسند. اشیای قیمتی آنها را میدزدند، موهای سرشان را کوتاه میکنند، تتو میزنند و آنها را زندانی میکنند. زندگی بیرحم است، اما هانا برای زنان، داستان تعریف میکند تا روحیهشان را عوض کند و اصرار میکند بهخاطر کلاسهای تاریخ در مدرسه میداند که چه اتفاقهایی در آینده میافتد، ولی هیچکس حرفهایش را باور نمیکند. تنشها زمانی بالا میگیرد که خانوادهای مبتلا به تیفوس میشوند و زمان زایمان زنی فرا میرسد، برخی از مردان نگهبانی را پیدا میکنند و به او اعتماد میکنند، نقشه فرار را میگویند و سپس دستگیر و اعدام میشوند. یک روز فرمانده متوجه میشود که ریوکا و سایر زندانیان بیمارند، به آنها دستور میدهد به اتاق گاز بروند. هانا جای خود را با ریوکا عوض میکند. وقتی وارد اتاق گاز میشود، به امروز منتقل میشود در حالیکه در محاصره خانواده از خواب پریده. هانا عمه را در آغوش میگیرد و در کمال تعجب او را ریوکا صدا میکند. هانا با عمه، خصوصی صحبت میکند و چیزهایی را به او میگوید که سالها برای عمهاش سوال بوده.
1998 فیلم مستند «آخرین روزها» اواخر سال1944، حتی زمانی که نازیها با شکست قریبالوقوع مواجه میشوند، منابع عظیمی را برای کشتن یا تبعید بیش از 425هزار (زارت) یهودی در جریان پاکسازی مجارستان صرف کردند. این مستند توسط استیون اسپیلبرگ تهیه شده و موفق میشود جایزه اسکار را بهدست بیاورد. فیلم درباره وضعیت اسفبار 5یهودی مجارستانی است که از زندان «آشوویتس» جان سالم به در بردهاند.
1997 فیلم سینمایی «زندگی زیباست» داستان فیلم درباره «گوییدو» مردی یهودی است که در ماجرای عاشقانهای با زنی مسیحی ازدواج میکند. ابتدای داستان اشارهای به یهودیستیزی در دوران جنگ جهانی دوم میشود. با این حال، در نیمه دوم فیلم، بیننده با نگرانیها و سختیهای یهودیان آشنا میشوند. پس از چندی گوییدو و پسر خردسالش به اردوگاههای کار اجباری مخصوص یهودیان روانه میشوند که در دوران جنگ بهوجود آمده. داستان به شیوهای احساسی و ترحمبرانگیز به چگونگی عشق پدر به فرزندش میپردازد و تلاش او برای دور نگه داشتن فرزندش از ناراحتیهای روانی و جسمی دوران جنگ که نازیها مسبب آن هستند.
1987 فیلم سینمایی «خداحافظ بچهها» ژولیین کوئنتن 12ساله با اکراه از مادرش خداحافظی میکند و همراه برادر بزرگتر، «فرانسوا» به مدرسه شبانهروزی کاتولیکها، نزدیک فونتنبلو میرود. مدیر مدرسه، «پدر ژان» از «ژولیین» که پسربچهای دوستداشتنی است، میخواهد تا مراقب دانشآموز جدیدی بهنام «ژان بونه» باشد. آرامآرام 2پسربچه دوست میشوند و «ژولیین» میفهمد که پدر «بونه» اسیر جنگی است و از مادرش هم خبری ندارد. «پدر ژان» که ضدفاشیسم است، 3پسربچه یهودی را میان شاگردان مدرسه پنهان کرده. با وجود جیرهبندی غذا و سرمای گزنده هوا، روال عادی درس، دعا، ورزش و گردشهای بیرون مدرسه ادامه مییابد. «ژوزف» پسربچه یتیم، گوشهگیر و زجرکشیدهای که در آشپزخانه کمک میکند، برای مواد غذایی، بازار سیاه راه میاندازد. در یکی از گردشهای تفریحی که شامل پیدا کردن «گنج» پنهان است، «ژولیین» از دیگران جدا میافتد و گنج را در غاری پیدا میکند، ولی میفهمد که خودش گم شده. سربازان آلمانی آنان را به مدرسه برمیگردانند. علاقه این 2پسربچه به مطالعه، و مهارت «بونه» در نواختن پیانو، باعث عمیق شدن دوستیشان میشود. «ژولیین» با دیدن نام «کیپرشتاین» روی کتابی که «بونه» در کمدش نگه میدارد، به هویت واقعی او که یهودی است، پی میبرد. «ژولیین» از وا میخواهد تا درباره خانواده و ترسهایش حرف بزند. در این بین، بازار سیاه «ژوزف» لو میرود. کشیشها، بچهها را تنبیه میکنند و «ژوزف» برای انتقام، «پدر ژان» را به «گشتاپو» لو میدهد. نازیها، «بونه» و 2شاگرد یهودی دیگر را دستگیر میکنند؛ مدرسه تعطیل میشود و «پدر ژان» را هم میبرند. «بونه» در آشوویتس کشته میشود.
1964 فیلم سینمایی «سمسار» سال درباره یکی از یهودیان بازمانده از اردوگاههای جنگ جهانی دوم است که خانوادهاش به دست نازیها کشته شدند. او یک مغازه سمساری را در هارلم میگرداند. زنده ماندن او برایش تنها سرگشتگی، رنج و خاطرات دردناک را به بار آورده. «سمسار» از فیلمهای مطرح دهه1960 و درباره مضمونی تکراری، اما ملتهب: تاثیر روانی جنگ بر یک بازمانده است. داستان فیلم را از منظر یک شاهد عینی و قربانی بالقوه میبینیم. سبک صریح و خشن لومت فیلم را در زمان اکران، منفاوت جلوه داد، اما امروز دیگر بداعتی ندارد.
1959 فیلم سینمایی «دفتر خاطرات آن فرانک» ماجرای واقعی آن فرانک، خانواده و دوستان خانوادگی که برای فرار از دست نازیها، در اتاقی مخفی در طبقه بالای یک کارگاه ادویهسازی به مدت 2سال پنهان میشوند. کتاب خاطرات آن فرانک که بعد از مرگ او بر اثر حصبه در اردوگاههای نازیها و بعد از فروپاشی آلمان نازی به چاپ رسید، در سراسر جهان با فروش زیادی استقبال شد. حکایت دختری که در طول 2سال حبس داخل یک اتاقک کوچک، به بلوغ میرسد و محدودیت مکانی باعث نمیشود که ذهن او محدود بماند. او می نویسند و با نوشتن، لحظههای تلخ و سختی را سپری میکند که در آن اتاق کوچک داشته. تمام فیلم در همان اتاق کوچک و با همان چند آدم میگذرد و فیلمنامهنویسان تلاش کردهاند، به واقعیت و کتاب آن فرانک وفادار باشند. شاید همین موضوع باعث شده درام در سطح بالایی شکل نگیرد. هیچ تکیهگاهی برای داستان وجود ندارد که در طول این 2ساعت و 45 دقیقه بتوانیم روی آن تمرکز کنیم و مفهومی کُلی بیرون بکشیم. مثلا ماجرای رابطه «آن» و مادرش فقط چند جا مطرح میشود؛ اینکه آن با مادرش رابطه خوبی ندارد، اما پدر را خیلی دوست دارد. جزییات این رابطه نشان داده نمیشود و در حد اشاره باقی میماند. به نظر میرسد خردهروایتهای فیلمنامه، بهخوبی در هم ادغام نشده و روند یکپارچهای را تا رسیدن به سرنوشت نهایی آدمها طی نمیکند. بگذریم از اینکه حال و روز و سر و وضع آدمهای داستان، پس از 2سال از حضور مداوم در اتاقک، اصلا شبیه انسانهای بختبرگشته نیست؛ انگار اینها همانهایی هستند که روز اول وارد اتاقک شدند!
1956 فیلم مستند «شب و مه» مستند «شب و مه» چند سال پس از آزاد شدن اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی ساخته شد و سعی میکند ابعاد هولناک جنایات نازیها را در طول جنگ جهانی دوم و در اردوگاههای کار اجباری نشان دهد. در این فیلم هم نازیها مشتی حیوان وحشی به تصویر کشیده میشوند که موجبات آزار یهودیان را فراهم آوردهاند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 266 |