تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,256 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,166 |
گوهر شبچراغ دریاچه | ||
پوپک | ||
دوره 30، مهر مسلسل351، مهر 1402، صفحه 30-31 | ||
نوع مقاله: ایران زیبا | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2023.74882 | ||
تاریخ دریافت: 25 آبان 1402، تاریخ پذیرش: 25 آبان 1402 | ||
اصل مقاله | ||
ایران زیبا گوهر شبچراغ دریاچه بیژن شهرامی به دریاچهی زریوار که رسیدیم اول از همه زیراندازی پهن کردیم تا مامان بزرگ بنشیند. بعد هم رفتیم و برای قایق سواری نوبت گرفتیم. دوست داشتم تا نوبتمان میرسد بروم و دور و بر دریاچه را خوب ببینم؛ اما دلم نیامد مامان بزرگم را تنها بگذارم، به همین خاطر کنارش نشستم و او هم برایم قصهی شیرینی تعریف کرد: یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا، هیچکس نبود. در گذشتههای دور در کنار این دریاچه طاووس و لاکپشتی به خوبی و خوشی زندگی میکردند تا این که یک روز گذر مرد صیادی به اینجا افتاد. او که مهارت زیادی در گرفتن پرندگان داشت، خیلی زود طاووس را به دام انداخت و خوشحال و سر حال راهی شهر شد تا آن را به قیمت خوبی بفروشد. لاکپشت به فکر چاره افتاد و بعد از مدتی فکر کردن، پیش صیاد رفت و گفت: «اگر دوستم را آزاد کنی قول میدهم گوهر شبچراغی برایت بیاورم که ارزش دهها طاووس را داشته باشد.» مرد صیاد با ناباوری گفت: «راست میگویی؟ برو بیاور ببینم.» لاکپشت که شناگر قابلی بود با عجله پایین رفت و خیلی زود با گوهری درخشان و قیمتی بازگشت. مرد شکارچی با دیدن گوهر شبچراغ ذوق زده شد و مثل بچهها شروع به بالا و پایین پریدن کرد، بعد هم طاووس را جا گذاشت و راهی بازار شهر شد تا زودتر به پول و پلهای برسد. او هنوز از دریاچه دور نشده بود که برگشت و به لاک پشت گفت: «یا میروی و یکی دیگر مثل این را برایم میآوری یا من طاووس را در توبرهام میاندازم و با خود به شهر میبرم!» لاکپشت گفت: «آن پایین تاریک است. گوهر شبچراغ را به من بده تا بروم و یکی مانند آن را برایت پیدا کنم و بیاورم.» صیاد طمعکار حرف لاکپشت را باور کرد، گوهر را به او داد و خودش کناری ایستاد تا او برود و زود برگردد. لاکپشت که دوستش طاووس را به جای امنی فرستاده بود، رفت و دیگر برنگشت و صیاد هم بعد از چند ساعت چشم انتظاری با خشم و پشیمانی راهش را کشید و رفت. *** دریاچهی زریوار آبِ بیشترِ دریاچههای ایران و جهان، شور است؛ اما زریوار یکی از چند دریاچهای است که آبش را میتوان نوشید. این دریاچهی تماشایی در نزدیکی شهر زیبای مریوان در استان کردستان قرار دارد و اطرافش را کوه و جنگل در بر گرفته است. آب دریاچه از چشمههایی است که در کف آن میجوشند و نیز برف و بارانی که همه ساله در استان کردستان میبارد. در اطراف دریاچه پرندگان زیادی مانند مرغ نوروزی و اردک سرسبز زندگی میکنند، همانطور که در آب گوارایش ماهیهای ریز و درشت زیادی وجود دارد. زیباییهای مهمترین دریاچهی آب شیرین کشورمان به حدی است که همه ساله گردشگران زیادی از داخل و خارج به تماشایش میآیند و عکسهایی به یادماندنی با آن میگیرند. وجود جزیرههای کوچک و متحرک در دریاچه جذابیت آن را بیشتر کرده است؛ همانطور که قایقسواری در آن حسابی کیف میدهد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6 |