تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,439 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,381 |
گرگ خیلی خوب، جوجهی خیلی بد | ||
پوپک | ||
دوره 30، دی مسلسل354-، دی 1402، صفحه 4-5 | ||
نوع مقاله: داستان | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2023.75211 | ||
تاریخ دریافت: 01 بهمن 1402، تاریخ پذیرش: 01 بهمن 1402 | ||
کلیدواژهها | ||
"داستان"گرگ"خیلی"خوب"جوجهی"خیلی"بد" | ||
اصل مقاله | ||
گرگ خیلی خوب، جوجهی خیلی بد ریحانه آبشاهی گرگه کتابش را بست. غرغرکنان گفت: «چرا توی قصهها همش میگویند گرگ بدجنس! من خیلی زیاد گرگ خوبیام. همین حالا ثابت میکنم.» به جوجه رسید. جوجه تنهایی بیرون خانهیشان نشسته بود و گندمک میخورد. گرگه پوزهاش را خاراند. دُمش را تکاند. دور خودش چرخید و گفت: «آهان!» پرید جلو. خم شد و زبانش را درآورد. پرسید: «دوست داری سُرسُرهبازی کنی؟» جوجه گفت: «یکعالمه دوست!» و پرید روی زبان گرگه. چشمهای گرگه دوتا برق زد. از گلوش صدای قلپ درآمد و تندی دهانش را بست. جوجه گفت: «جیک و جیک چرا این همه تاریک؟» گرگه توی دلش گفت: «ایندفعه اشکال ندارد. از دفعهی بعد گرگ خیلی خیلی خوبی میشوم.» جوجه با پاهاش زبان گرگه را سفت چنگ زد. گفت: «آخجان! چه ابر نرمی. بپر و بپر.» و بازی کرد. گرگه دردش آمد و عرق کرد. توی دلش آخ و واخکنان گفت: «تازه، این جوجه، جوجهی خیلی بدی است. خودم میدانم. حتماً باید بخورمش.» اما نمیدانست چهکار کند. چهجوری بخوردش؟! یکهو جوجه داد زد: «پس سُرسُره چی شد؟ آهان از آنوری باید سُر بخورم؟» چشمهای گرگه از خوشحالی بَرق زد. دهان گندهاش را باز کرد و داد زد: «آره! آنوقت صاف میروی توی شکمم. از دستت راحت میشوم.» تا دهان گرگه باز شد جوجه پرید بیرون گفت: «ای گرگ بدجنس! میخواستی حقه بزنی؟ خودم به حسابت رسیدم.» و رفت توی خانهیشان و در را بست. گرگه با زبان زخمیاش داد زد: «غلط کردم!» نالهکنان، دوان دوان رفت پیش دکتر جنگل تا زبانش را خوب کند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 15 |