تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,011,743 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,716,047 |
سفر به سرزمین مادرانه! | ||
سلام بچه ها | ||
دوره 34، دی مسلسل406-1402، دی 1402، صفحه 30-31 | ||
نوع مقاله: معرفی کتاب | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/hk.2023.75263 | ||
تاریخ دریافت: 10 بهمن 1402، تاریخ پذیرش: 10 بهمن 1402 | ||
اصل مقاله | ||
معرفی کتاب سفر به سرزمین مادرانه!
پسر عزیزم، تو اخراجی نویسنده: جوردی سییررا آی فبرا مترجم: مینا کریمیان ناشر: کتاب چ پسری به نام «میگل» به دلایلی که در کتاب گفته میشود از خانه اخراج میشود و یک ماه فرصت دارد که وکیل بگیرد و از حق خودش دفاع کند تا به خانه برگردد. هیچ کجای این داستان طنز و تخیلی نیست، بلکه کاملاً همه چیز حقیقت دارد! ولی این باعث نمیشود شما در حین خواندن کتاب قهقهه نزنید و به دنیای جالبی که نویسنده به تصویر درآورده آفرین نگویید. میگل شلخته و بینظم است و نمرههای افتضاحی میگیرد. مادرش از دست او خسته میشود و نامهی اخراج او را به دستش میرساند. میگل ابتدا باور نمیکند، اما درنهایت تصمیم میگیرد راهی پیدا کند. مادرش به او یک ماه فرصت میدهد، تا اینکه سرانجام آن روز وحشتناک فرا میرسد... نکتهای که در این رمان برای نوجوانان جالب است، حق و حقوقی است که وکیل برای میگل (نوجوانان) یادآور میشود. همچنین کتابْ نگاه جالبی به رفتار پدرمادرها دارد و سعی میکند ماجرا را از زبان آنها به صورت منصفانهای بازگو کند. اگر نوجوانی در شرف اخراجشدن از خانه است، یا اینکه این خطر را احساس میکند، بهتر است داستان «پسر عزیزم تو اخراجی» را بخواند تا خطر از بیخ گوشش رد بشود.
ساعت مادربزرگ نویسنده: کیت پیرسون مترجم: بیتا ابراهیمی ناشر: کتاب چ ساعت مادربزرگ داستان دختری به اسم «پاتریشیا» است که مجبور میشود به کلبهی تابستانی پیش فامیلهایش برود، که هیچ ازشان خوشش نمیآید. مادر و پدر او میخواهند از هم طلاق بگیرند و او به اندازهی کافی سر این ماجرا اوقاتش تلخ است؛ بنابراین تحمل دیدن بچههای فامیلشان را ندارد، اما مجبور میشود به آنجا برود تا مراحل طلاق پدر و مادرش طی شود. در کلبهی تابستانی برای اولین بار همهی بچههای فامیل را میبیند. آنها با او دوستانه برخورد نمیکنند. او به اتاقک پشت خانه پناه میبرد و آنجا یک ساعت قدیمی پیدا میکند که او را از این دنیا نجات میدهد و به زمان دیگری میبرد. به زمانی که مادرش همسن خودش بوده است؛ دوازدهساله. حالا پاتریشیا با جنبههای جدیدی از زندگی مادرش و شخصیت او و همچنین خانوادهاش آشنا میشود. شاید این اطلاعات جدید در زندگی پاتریشیا تأثیر عمیق بگذارند.
برایم شمع روشن کن نویسنده: مریم محمدخانی نشر افق اگر نوجوانید، حتماً بارها حس کردهاید که اطرافیانتان با شما صادق و روراست نیستند. اگر هم نوجوان نیستید ولی دوروبرتان نوجوانی وجود دارد، بدانید که احتمالاً آنها چنین فکری دربارهتان میکنند. در واقع این روراستبودن آن قدر اهمیت دارد که میتواند کل زندگی را زیرورو کند. اما چطور؟! «سارا»، باید با مشکلات جدید زندگیاش دستوپنجه نرم کند؛ مشکلاتی که خیلی دربارهی آنها نمیداند. مادرش نیست. پدر توضیحی دربارهی نبودن مادر نمیدهد، دوست صمیمیاش هم از پیشش میرود، سارا تنهاتر از قبل شده است. او عصرها با همسایهی جدیدشان عصرانه میخورد و همراه او برای مادر دعا میکند، اما حتی درست نمیداند برای چه چیزی باید دعا کند؟ یک روز او عکسی از کسی را پیدا میکند که امیدوار است جواب سؤالاتش را بدهد. دنبالش میگردد و دست آخر با مردی آشنا میشود که آن سوی جهان زندگی میکند و ایمیلهایش چراغ امید را در دل سارا روشن میکند.
ایلیا، تولد یک قهرمان؛ ۱ و ۲ نویسنده: امین توکلی نشر رویاپردازان نسل آینده سری کمیکهای «ایلیا» با داستان یک خانوادهی معمولی ایرانی شروع میشود. مادر «امیرعلی» مریض است و پسر به همراه دوستانش، «مرتضی»، «آرش» و «کامران» سراغ داروهای مادر میروند، اما در عوض از یک گلخانه_آزمایشگاه سر درمیآورند که به نظر نمیرسد اهداف خوبی را دنبال کند. حالا امیرعلی در یک دو راهی سخت گیر افتاده است؛ نجات مادرش؟ یا نجات آیندهی جهان بشری؟ در این سری کمیکها امیرعلی باید هم در نقش پسر خانواده به وظایفش عمل کند و برای بهبود مادرش تلاش کند و هم در نقش ایلیا سعی کند تا دنیا را از دست آدمهای شرور نجات بدهد.
کنسرو غول نویسنده: مهدی رجبی نشر افق «توکا»، لاغر است، عینک میزند، از مدرسه بدش میآید و از ریاضی فراری است. پدرش را از دست داده و مادرش که افسرده شده است، همیشه پای تلویزیون است و غذاپختن را بوسیده و گذاشته کنار و حالا خودشان دوتا، با کنسرو خوردن زندهاند. ولی توکا دوست دارد جنایتکار بشود. فکر میکند این طوری شجاع و نترس است و کسی هم اذیتش نمیکند؛ برنامهاش هم مشخص است. اما یک روز با پیدا کردن قوطی کنسروی که یک غول درونش جا گرفته، برنامههایش برای جنایتکار شدن، به هم میریزد. البته فکر نکنید این غول قرار است جادو و معجزه کند، نه! از این خبرها نیست! ولی توکا تلاشش را میکند تا با کمک غول کنسرو خودش و مادرش را نجات بدهد. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 14 |