تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,385 |
تعداد مقالات | 34,309 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,957,591 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,687,467 |
جایگزینی قاعده اقرار با قاعده الزام از نگاه فقهای معاصر | ||
جستارهای فقهی و اصولی | ||
مقاله 4، دوره 9، شماره 4 - شماره پیاپی 33، اسفند 1402، صفحه 103-130 اصل مقاله (747.17 K) | ||
نوع مقاله: پژوهشی (داوری عادی) | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22034/jrj.2022.64069.2490 | ||
نویسندگان | ||
سید هادی نوروزیان امیری* 1؛ سید یوسف علوی وثوقی2؛ علیرضا ابراهیمی3 | ||
1دانش آموخته سطح سه حوزه علمیه قم و مدرس سطوح عالی حوزه علمیه، دانشجوی دکترای رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه قم. قم- ایران. رایانامه: (نویسنده مسئول)؛ | ||
2استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه قم. قم – ایران؛ | ||
3استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه قم. قم ـ ایران | ||
تاریخ دریافت: 10 خرداد 1401، تاریخ بازنگری: 17 آبان 1401، تاریخ پذیرش: 23 آبان 1401 | ||
چکیده | ||
قاعدۀ الزام یکی از قواعد فقهیای است که نوع ارتباط امامیه با مذاهب دیگر و حتی غیرمسلمانان را شامل می شود. آیتالله سیستانی قاعدۀ الزام به معنای متداول آن بین فقهای شیعه را قبول ندارند و دلالت روایات باب را بر این قاعدۀ تمام نمیدانند بلکه با توجه به این روایات، دو قاعدۀ اقرار و قاعدۀ مقاصۀ نوعیه را جایگزین آن میکنند. قاعدۀ اقرار در تنظیم روابط شیعیان با پیروان سایر ادیان و مذاهب اسلامی و همچنین در سطوح بالاتر، در تنظیم ارتباط دولت شیعی یا مسلمان با دولتهای غیرمسلمان یا کافر، دارای نقش مهم و تسهیلکننده است. در حقیقت قاعدۀ اقرار همان امضا یا احترام به قوانین سایر ادیان و مذاهب برای یک زندگی مسالمتآمیز است. قاعدۀ مقاصۀ نوعیه نیز بر مقابلۀ بهمثل اجتماعی یا حرکت مماثل در سطح قدرت و حاکمیت دلالت دارد. قاعدۀ اقرار در فقه امامیه بهعنوان یک قاعدۀ فقهی و حقوقی، عمومی و خصوصی، منادی اصل صلح در روابط بینالملل و بین المذاهب است. در حقیقت آیتالله سیستانی با خدشه در روایات قاعده الزام به معنای مشهور در نزد فقها و همچنین خدشه در تعمیم آن و استظهار قاعدۀ عقلایی اقرار یا مقاصۀ نوعیه از این روایات، ظهور این روایات در قاعدهای تعبدی به نفع پیروان امامیه را انکار مینماید و سعی در تفسیری جهانشمول از این روایات دارد. این خوانش از قاعدۀ اقرار تناسب بیشتری با عدالت و همزیستی با سایر اقوام مذاهب دارد. عدم عمومیت قاعدۀ اقرار و همچنین عدم تنافی قاعدۀ الزام با قاعدۀ اقرار و استظهار هر دو قاعده از روایات باب، ازجمله مناقشات در این قاعده است. | ||
کلیدواژهها | ||
همزیستی مسالمتآمیز؛ اقرار؛ الزام؛ مقاصه نوعیه | ||
عنوان مقاله [English] | ||
Replacing the Principle of Iqrār with Ilzām from the Point of View of Contemporary Jurists | ||
نویسندگان [English] | ||
Seyyed Hadi Norouzian Amiri1؛ Sayyid Yousef Alavi Vosooqi2؛ Alireza Ebrahimi3 | ||
1Theology- Jurisprudence & law - qom- qom | ||
2Assistant Professor of Faculty of Theology and Islamic Studies, University of Qom , Iran | ||
3Assistante Professor of Faculty of Theology and Islamic Studies, University of Qom , Iran. | ||
چکیده [English] | ||
The Principle of Iqrār (Confession) is one of the jurisprudential principles that includes how the Imāmīyyah relates to other religions and even non-Muslims. Āyatullāh Sīstanī does not accept the Principle of Ilzām (Obligation) in its common sense among Shīʻī jurists, and he does not consider the implication of the aḥādīth of this chapter to be limited to this principle. Rather, according to these aḥādīth, he replaces it with the two other Principles of Iqrār and Muqāṣṣat al-Nawʻīyyah. The Principle of Iqrār has an important and facilitating role in regulating the relations between Shīʻahs and followers of other Islamic religions and sects, as well as at higher levels, in regulating the relationship between the Shīʻah or Muslim governments with non-Muslim or disbelieving governments. In fact, the Principle of Iqrār is the same as signing or respecting the laws of other religions and schools of thought for a peaceful life. The Principle of Muqāṣṣat al-Nawʻīyyah also implies a similar social confrontation or a similar movement at the level of power and sovereignty. In Imāmī jurisprudence, the Principle of Iqrār as a jurisprudential and legal principle – public and private – is the harbinger of pure peace in international and inter-religious relations. In fact, by disapproving the Principle of Iqrār narrations in the well-known sense among the jurists and also disapproving its generalization and the manifestation of the rational Principle of Iqrār or Muqāṣṣat al-Nawʻīyyah of these narrations, Āyatullāh al-Sīstanī denies the appearance of these narrations in a devotional principle for the benefit of the followers of Imāmīyyah. He tries to give a universal interpretation of these narrations. This reading of the Principle of Iqrār is more compatible with justice and coexistence with other religions. The non-generality of the Principle of Iqrār and also the non-contradiction of the Principle of Ilzām with the Principle of Iqrār and the manifestation of both principles are among the controversies in this principle. | ||
کلیدواژهها [English] | ||
Peaceful Coexistence, Iqrār, Ilzām, Muqāṣṣat al-Nawʻīyyah | ||
اصل مقاله | ||
به فایل PDF مراجعه نمایید. | ||
مراجع | ||
قرآن کریم
نهجالبلاغه، تصحیح صبحی صالح
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 128 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 63 |