تعداد نشریات | 50 |
تعداد شمارهها | 2,359 |
تعداد مقالات | 34,013 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,628,808 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,503,323 |
فرزند شما، خود را در دنیای مجازی چهطور نشان میدهد؟ | ||
پیام زن | ||
دوره 33، اردیبهشت-مسلسل 362، اردیبهشت 1403، صفحه 25-30 | ||
نوع مقاله: پرونده ویژه | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2024.75804 | ||
تاریخ دریافت: 04 خرداد 1403، تاریخ پذیرش: 04 خرداد 1403 | ||
اصل مقاله | ||
پرونده ویژه
بررسی نقش مادران در کنترل چالش هویت دوگانه نوجوان در دنیای واقعی و مجازی فرزند شما، خود را در دنیای مجازی چهطور نشان میدهد؟
ریحانه شهبازی «چراحال آنها خوب است؟ چرا من مثل آنها نیستم؟» سوالی که این روزها بیشتر از قبل برای نوجوانها پیش میآید. برای بررسی چرایی این سوال در ذهن نوجوانان، باید در چند مورد آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم ذهن نوجوان را بهتر بشناسیم و سوالها و گرههای درونی آنها را درک و تحلیل کنیم. نوجوانی، معرف مرحله تغییر عمیقی است که کودک را از بزرگسال جدا میکند. این مرحله، دوره دگرگون شدن است، چون در آن، نوجوان مدام درحال تحول است. اگرچه نوجوان در حال تغییر در مسایل زیادی است، اما مساله اساسی این دوره از زندگی هر انسانی، شکلگیری شخصیت اوست. نوجوانی، دوره پر تلاطم زندگی و برای همه انسانها همینطور است، ولی ممکن است بروز و ظهور این دوره در زندگی هر انسانی تفاوت داشته باشد. نوجوان در حال پیدا کردن هویت خود است؛ هویتی که امکان بروز در شکل هنری، ورزشی، علمی و تواناییهای ذهنی و رفتاری دارد.
هویت در فرهنگ لغت چنین تعریف شده: حقیقت شیئ یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد. شخصیت، ذات هستی و وجود منسوب به او. اریکسون، دانشمندی است که نام او با مساله «هویتیابی» تداعی میشود. اولین کسی است که هویت را بهعنوان پیشرفت اساسی شخصیت نوجوان مهم میداند. اریکسون دوران بزرگسالیِ سالم، خوشحال و اثربخش را در نتیجه کسب درست هویت نوجوان میداند. حال باید تعریفی از هویت بدانیم: «هویت، همان منِ وجودی شماست؛ یعنی شما خودتان را بهعنوان یک موجود چهطور تعریف میکنید. هویتیابی در نوجوانان به معنای شناخت ارزشهای وجودی، باورها و ماهیت وجودی است که نوجوان در این دوران از زندگی به آنها دست پیدا میکند. نوجوان چگونه هویت خود را شکل میدهد؟ او با پرسیدن این سه سوال از خود، ساختمان هویتش را بنا میکند:
اگر یک هویت سالم در انسان تشکیل شود، اثرگذاری خود را در انتخابهای نوجوان نشان میدهد؛ مانند انتخاب رشته، انتخاب شغل، روابط با دوستان و اجتماع. اریکسون معتقد است تکلیف عمده یک نوجوان، حل بحران هویت در برابر سردرگمی میان نقشهاست و تلاش برای رسیدن به هویتی باثبات. نوجوان باید نیازها، آرزوها و تواناییهای خود را به شکل تازهای ساماندهی کند تا بتواند خود را با انتظارات موجود در جامعه وفق دهد. اریکسون بر این مساله تاکید میکند که نوجوان هنگام طرد شدن از طرف دیگران یا اجتماع ممکن است حس کند هویتی ندارد. جیمز مارسیا، هویت را نوعی سازمان درونی خودجوش و پویا میداند که از تواناییها، باورها و تجربههای گذشته فرد نشأت میگیرد. این دانشمند چهار دسته از نوجوانان را معرفی میکند که هریک در واکنش به بحران هویت، روش خاصی را برگزیده و دارای ویژگیهای منحصری است: 1- هویت کسب شده: این گروه از جوانان، بحران هویت را با موفقیت پشت سر میگذارند و نسبت به اهداف معین، تعهد لازم را در خود ایجاد میکنند. این گروه، معمولا انعطافپذیرند و با فکر و درایت عمل میکنند و اعتماد به نفس بالایی دارند. 2- هویت پیشرس: این گروه بدون داشتن تجربه، احساس تعهد پیدا کردهاند به بحران نوجوانی نسبت به اهداف خاصی که دیگران و بهویژه والدین از قبل تدارک دیدهاند. مثلا انتخاب رشته، نوع شغل، انتخاب همسر و حتی سبکزندگی آنان توسط دیگران تعیین میشود. آنها معمولا انعطافناپذیر و معتقد به اعتقادات خانوادگی و مرسومات و قوانین اجتماعیاند و از مراجع قدرت پیروی میکنند. 3- هویت خویشتنیاب: این گروه هنوز در جهت کسب هویت تلاش میکنند و همواره در حالتی دوگانه و متعارض به سر میبرند. معمولا مضطرب، پرحرف و رقابتطلباند و با والدین غیرهمجنس رابطه نزدیکی دارند. 4- ابهام هویت: این گروه، هیچ نوع بحرانی را تجربه، یا سپری نکرده و در عین حال به اهداف خاصی هم احساس تعهد نمیکند و افرادی بیخیال، سطحی و ناخرسند و تنها هستند. سیفوت صاحبنظر دیگری است که همچون اریکسون هویت را در تقابل با فقدان نقش، تبیین میکند. کراچر از صاحبنظران این رشته در تعریف هویت مینویسد: هویت، یعنی برقراری توازن میان خود و دیگران و در جای دیگری آن را همچون یک مرحله در چرخه زندگی میپندارد. و در برخی فرهنگها هویت را مترادف با «شخصیت» و «اصلیت» آوردهاند، در حالیکه این دو کاملا مترادف با یکدیگر نیستند. اصلیت، معنا و مفهومی گستردهتر از شخصیت دارد. شخصیت فقط درباره انسان به کار میرود، در حالیکه اصلیت، مفهوم عامی است که انسان و غیرانسان و اشیا را شامل میشود. «کیستی شناسی» یا «شناسایی هویت خویشتن» هسته مرکزی نظریه رشد شخصیت را در مکتب اریکسون تشکیل میدهد. او مانند «مارگرت مید» مهمترین وظیفه و هدف نوجوانان را جستوجوی هویتی پرمعنی میداند.
من کیستم؟ این سوالی است که ذهن هر فردی بهویژه نوجوانان را به خود مشغول میکند و برای یافتن جوابش، در جستوجوی خویشتن و کسب هویت تلاش میکند. البته این سوال یکباره در نوجوان بروز نمیکند، بلکه ریشه آن در دوران طفولیت و در جریان رشد است. بهتدریج وجود خود را از دیگران متمایز میکند. هویتیابی در دوران نوجوانی به موازات رشد فیزیکی، شناختی عاطفی و اجتماعی اهمیت خاص مییابد. بسیاری از نوجوانان با شور زیادی از خود سوال میکنند جایگاه اجتماعی من کجاست؟ شغل آینده من چیست؟ رشته تحصیلی من چه خواهد بود؟ سرانجام با چه کسی ازدواج خواهم کرد و درنهایت ارزشهای اخلاقی و فلسفی من چه خواهد بود؟
آیا هویتیابی، یک نیاز اساسی است؟ اریک فروم، جامعهشناس و روانکاو آلمانی معتقد است «فرق انسان با حیوان ابتدا در نیازهای اختصاصی اوست. از اینرو شناخت او بدون آشنایی با این نیازها میسر نخواهد بود. این نیازها بدین قرار است: نیاز به تعالی، نیاز به وابستگی، نیاز به هویت، نیاز رجوع به اصل و نیاز به وسایل راهیابی.» فروم میگوید: «هر آدمی مایل است هویت خاصی داشته باشد؛ پس میکوشد که خویشتن را دریابد و بشناسد. در عین حال میخواهد فردی ممتاز باشد و برای رسیدن به این مقام، خود را به فرد یا گروهی از اشخاص نسبتا مبرز و ممتاز مرتبط میکند صاحب سخن و امتیاز شود.» زندگی مشحون از اسرار، لطائف و حکمتهایی است که بیشتر انسانها به اصل آن نمیرسند. انسان از عجیبترین موجودات طبیعت است. از جسم، اطلاعات کافی ندارد. روح را نمیشناسد، از ارتباط جسم و روح چیزی نمیداند و اجتماع جسم و روح او را متحیر می کند. در صورتی که خود او مولود آن است. در کلام حضرت علی علیهالسلام آمده: «رحم الله من علم من أَین و فی أین و الی أین» کسیکه بداند از کجا آمد، کجاست و به کجا رهسپار خواهد شد، مشمول رحمت الهی خواهد بود.
شخصیتهای چندگانه از کجا پیدا شدند؟ امروز بهدلیل پیچیدگی مناسبات اجتماعی، گسترش سیستمهای ارتباطی، ظهور تبلیغات متنوع، نظام تعلیم و تربیت متفاوت و گسترده، پیشرفت قابلملاحظه علوم در زمینههای مختلف، نفوذ و تداخل فرهنگهای یک جامعه یا جوامع دیگر نسبت به هم، آموزشهای متفاوت و متضاد در نظام خانواده و مدرسه، تغییرات شدید زیست محیطی در کره خاکی و... دگرگونی عظیمی در رفتار انسانها و شخصیت آنها در کلانشهرها پدید آمده که بهوضوح نمایان است. جهان امروز با اینکه پیشرفتهای تحسینبرانگیزی داشته، اما بهدلیل ایجاد نیازهای جبری که افراد در چنین محیطی حس میکنند، دارای شخصیتهای چندگانه شدهاند. یعنی عموم افراد، احساس واضحی از خود ندارند. عدموجود یک احساس مشخص در یک فرد، تغییرات نامتناسب رفتاری را به دنبال خواهد داشت که اثر آن به زندگی فرد، خانواده واجتماع برمیگردد. حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام در تعبیری عمیق و شگفت میفرماید: «تعجب میکنم از کسیکه در جستوجوی گمشدهاش برمیآید و حال آنکه خود را گم کرده و در جستوجوی آن برنمیآید.» درک هویت خود، مستلزم تقابل روانیـاجتماعی است. نوجوان و جوان باید بین تصوری که از خود دارد و تصوری که از استنباط و انتظار دیگران از خودش دارد، هماهنگی ایجاد کند. نوجوان زمانی به احساس هویت دست مییابد که ارزشهای خود را انتخاب و نسبت به اهداف یا افراد خاصی احساس وفاداری کند.
بحران هویت در جوامع سنتی و مدرن در جوامع سنتی، هویت مساله و معضل نبود و بحران هویت معنی نداشت، چون هویت افراد در جوامع سنتی به سادگی تعیین میشد و تاریخ گذشته، روشنگر هویت افراد بود. اما در جوامع مدرن امروزی، تعریفهای ثابت هویت منفجر شدهاند و درون جوان، هویتهای گوناگون با یکدیگر به تعارض درآمدهاند. جدیترین بحرانی که شخص با آن مواجه میشود، درخلال شکلگیری هویت رخ میدهد. این بحران، جدی است چون عدم موفقیت در رویارویی با آن، پیامدهای بسیاری دارد. کسیکه فاقد یک هویت متشکل است، در خلال زندگی بزرگسالیاش با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد. اریکسون معتقد است برای هر فردی امکان دارد بحران هویت رخ دهد و منحصر به دوره نوجوانی یا جوانی نیست. بحران هویت اینطور تعریف شده: «عدم موفقیت یک نوجوان در شکل دادن به هویت فردی خود، اعم از اینکه بهدلیل تجربههای نامطلوب کودکی، یا شرایط نامساعد فعلی باشد. بحرانی ایجاد می کند که بحران هویت یا گمگشتگی نام دارد.»
آشفتگی هویت ممکن است فرد در مرحله شکلگیری هویت، شدیدتر از هر زمان دیگر چه در گذشته و چه در آینده، از نوعی سردرگمی و آشفتگی نقشها یا همان چیزی رنج ببرد که اریکسون «آشفتگی هویت» مینامد. این حالت سبب میشود احساس کند منزوی، تهی، مضطرب و مردد شده است. حس میکند باید تصمیمهای مهمی بگیرد، ولی قادر به انجام این کار نیست. تصور میکند جامعه به او فشار میآورد تا تصمیم بگیرد، اما او مقاومت میکند. در طی آشفتگی هویت، فرد ممکن است احساس کند به جای پیشرفت، در حال پسروی است. دوگانگی و تضاد، عموم افراد را چه کسانیکه محرک و اثرگذارند و چه کسانیکه اثرپذیرند، تحت سیطره خود قرار داده است. تضادهای متنوع که بهدلیل پیچیدگی، آدمی را در گزینه صحیح، ناتوان و عاجز کرده است. تضادها بهدلیل ماهیت روانشناختی خاصی که دارند، اگر منجر به سنتز درست و مشخص نشوند، اضطراب و افسردگی را در پی خواهند داشت. حالات روحی آشفته و وضعیت ازهمگسیخته شخصیت انسانی در کلانشهرها قابل درک و رویت است.
اختلال هویت را بشناسیم مشخصه اصلی این پدیده، پریشانی ذهنی شدیدی است که مشتمل بر ناتوانی فرد در تطبیق وضعیت خود با احساس شخصی قابلقبول و منطقی بهطور نسبی است؛ درباره تنوع مسایلی است که به هویت مربوط میشود. بیشتر گفتوگوهای ذهنی و تردیدهای درونی، شامل این موارد است: - هدفهای درازمدت. - انتخاب خط مشی زندگی. - الگوهای دوستی. - رفتار و هدایت جنسی. - تعیین هویت مذهبی. - ارزشهای اخلاقی. - وفاداریهای گروهی. البته دانستن این نکته ضروری است که این آشفتگی، نتیجه اختلال ذهنی دیگری مانند اختلال عاطفی اسکیزوفرنی یا نظیر آن نیست. تردیدی که درباره اهداف درازمدت وجود دارد، ممکن است بهمنزله ناتوانی در انتخاب یا تطبیق فرد با الگوی زندگی تلقی شود. مثلا ممکن است کسی خود را وقف موفقیتهای مادی یا خدمت به اجتماع یا ترکیبی از هر دو کند. فرآیند بحران، زمانی به کار میرود که شرایط خاصی بر جامعه حاکم شود و میزان تحملپذیری جامعه از حد قابلقبول بگذرد. استفاده از کلمه بحران برای موضوع زیبای هویت در جامعه ایران، شایسته نیست، زیرا معمولا جامعهای که دارای اصالت و فرهنگ غنی و ممتاز در تاریخ و تمدن خویش در ادوار گذشته است، نمیتواند عاری از هویت و اصالت و بهاصطلاح، دچار بحران هویت شود. کشور ما هویتی چند هزار ساله دارد و همواره در زمینههای فکری، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میان سایر ملل دارای برجستگی و امتیاز خاصی بوده و هست. چنین هویتی ریشه در عمق خاک و جغرافیای سرزمین ما دارد و نمیتوان برای مقطع خاصی، عنوان بحران را به کار برد. زیرا این واژه بار منفی فرهنگی دارد. برای کاستیها و ضعفهای موجود در زمینه هویت دینی و جمعی ما، تنها میتوان به عدم توانایی در باروری و به فعلیت درآوردن استعدادها و پتانسیلهای بالقوه موجود در فرهنگ و تمدن این پهنه وسیع اشاره کرد. هرگاه ملتی نتواند از تمام ظرفیتها و استعدادهای بالقوه و موجودیت و اصالت فرهنگی خاص خود بهرهبرداری بهینه و استفاده صحیح به عمل آورد، باید گفت چنین جامعهای رو به زوال، انحطاط و شکست است. ملتی سعادتمند و شکوفا و بالنده است که حداکثر استفاده را از فرصتهای زمانی، مکانی و تاریخی خود در عرصه فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کند و همخوانی و مطابقت لازم را در بستر نیازها و خواستههای نسل معاصر با امکانات شایسته فراهم آورد. بهترین عبارتی که تناسب بیشتری با این موضوع دارد، به کارگیری عنوان «دگرنگری هویت» بهجای بحران هویت نوجوان است.
دگرنگری هویت در نوجوانان دگرنگری، همان برداشت ناصحیح و ناصواب از نوع نگاه به چیستیشناسی یک ملت و به روز کردن بروندادهای فرهنگی درخشان و تمدنساز در ادوارگذشته و دورههای پرفروغ تاریخ بوده است. اصلاح نگرههای منفی جوانان نسبت به چیستی و هویت جامعه نباید توام با برخوردی تحکمآمیز باشد، بلکه با استدلال و منطق، گفتمان صورت گیرد و مهمترین کار در این زمینه شناخت مشخصات و ویژگیهای جوانان است. هر زمانی جامعه بهویژه نوجوان در حوزه تفکر و اندیشه دچار کاستی و رکود و رخوت شود، کمکم ریشههای دگرنگری نضج پیدا میکند و اگر این نگرش، اصلاح نشود، دگراندیشی رشد و نمو میکند و درنهایت شخص از درون تهی میشود و نوجوان دچار بحران هویت میشود. قوام و پایداری هر جامعه، وابسته به انسجام و همبستگی و برقراری ارتباط عقلانی میان فرهنگ، تمدن و تاریخ گذشته و جامعه نوین و معاصر است. تعامل و تبادل صحیح و ظریف بدون انحراف از باورهای نخستین میان سنت و مدرنیته، اهداف ما را در برقراری این انسجام، وحدت و یکرنگی و همبستگی گروهی تسهیل میبخشد. به هر میزان که دولتها و حکومتها بتوانند انسجام و همبستگی جمعی را با برقراری ارتباط عقلانی میان فرهنگ و تمدن گذشته و باورهای دنیای نوین و معاصر، گسترش و افزایش دهند و نوجوان نسل معاصر را به مطالعه سرگذشت نسل پیشین و عبرت ترغیب کنند، به همان میزان در شناخت عوامل و ریشههای بحرانزایی و بسترهای بحرانخیز و آسیبشناسی دگرنگری هویت و فرهنگ، موفق بوده و نیل به سعادت و رستگاری پایدار و ابدی را آسان خواهند ساخت.
هویتهای مجازی که واقعیت ندارند! این روزها تقریبا همه نوجوانان درگیر فضای مجازیاند! از سال۱۳۹۸ با شیوع ویروس کرونا، دنیای مجازی بخش بزرگی از دنیای واقعی را در خود حل کرد. کسانیکه تا آن زمان از فضای مجازی دور بودند، وارد این فضا شدند. در فضای مجازی، ما یک هویت جدید علاوه بر هویت فیزیکی خود پیدا کردیم. این هویت میتواند بهصورت مجازی یا حقیقی شکل گیرد. یعنی میتوانیم مشخصات هویت حقیقی خودمان را به اشتراک بگذاریم و نمایان کنیم یا از خود، شخصی دیگر غیر از آنچه در واقعیت هستیم، ارایه کنیم. فضای مجازی این امکان را به افراد داده که هویت حقیقی خود را مخفی کنند و باهویت ساختگی وارد فضای مجازی شوند که این، همان هویت فضای مجازی است! حالا نوجوان ما با دو هویت روبهروست: هویت حقیقی که خودش به آن رسیده و هویت مجازی که ساختگی است. فضای مجازی باعث میشود حس مقایسهگری در نوجوان بیشتر شود. وقتی نوجوان، مدام درحال مقایسه خود با دیگران در فضای مجازی باشد، دیگر حرکت مثبتی در فضای حقیقی ندارد. نوجوانی که درشروع همه راههای پیشرفت زندگیاش هست، بیحرکت میماند و دچار سردرگمی درتمام انتخابها میشود. برای جلوگیری از این اتفاق، تثبیت یک هویت حقیقی و واحد برای نوجوان، والدین بهخصوص مادر نقش بسیار مهمی دارد. مادر میتواند مانع دوگانگی هویت فرزند شود و میتواند به او آموزش دهد تا بتواند از فضای مجازی درست استفاده کند و هویت مجازی و حقیقی منطبقی داشته باشد. کسانیکه هویت و زندگی حقیقی و مجازی یکسانی دارند، انسانهایی هستند که استحکام شخصیتی دارند و برای زیست اجتماعی، نیازی به ارایه تصاویر کاریکاتوری و بزرگنماییشده ندارند. مهمترین سوالی که در ذهن هر مادری با خواندن این مقاله، بهوجود میآید این است که چهطور میتوانم این دوگانگی در هویت نوجوانم کنترل کنم؟
منابع: جوان و بحران هویت - دکتر محمدرضا شرفی. جوانان و بحران هویت - جعفر اسماعیل سرخ. نظریه های شخصیت - علی اکبر سیاسی. چندگانگی شخصیت - ابراهیم برزار. انسان، موجود ناشناخته - الکیس کارل - ترجمه پرویز دبیری. مکتبها و نظریهها در روانشناسی شخصیت – سعید شاملو. انسان بدون خویشتن - براندن ناتانیل - ترجمه جمال هاشمی. تضادهای درونی ما - هورنای کارن - ترجمه محمدجعفر مصفا. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 7 |