تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,387 |
تعداد مقالات | 34,316 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,989,918 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,703,547 |
این زن طلاست | ||
پیام زن | ||
دوره 33، مردادماه مسلسل365-1403، مرداد 1403، صفحه 70-71 | ||
نوع مقاله: نقد فیلم | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2024.76268 | ||
تاریخ دریافت: 18 شهریور 1403، تاریخ پذیرش: 18 شهریور 1403 | ||
اصل مقاله | ||
ادب و هنر فیلم آبجی زیر ذرهبین این زن، طلاست! ریحانه قدر
فیلم سینمایی «آبجی» اولین ساخته مرجان اشرفیزاده، روایتگر زندگی خانوادها متوسط است که با بروز اتفاقهای پیشبینینشده، دچار تغییر و تحول میشود. گلاب آدینه در نقش «مامان طلا» و معصومه قاسمیپور در نقش «آبجی»، دو کاراکتر اصلی فیلم هستند. در خلال فیلم، اعضای دیگر خانواده ازجمله حمیدرضا آذرنگ در نقش پسر خانواده، پانتهآ پناهیها در نقش دختر خانواده و شیرین یزدانبخش در نقش یکی از آشنایان به جمع آنها اضافه میشوند تا «آبجی» یک فیلم تمامعیار خانوادگی باشد. «آبجی» محصول نگاهی زنانه است که در بدو ورود، به نظر میرسد کارگردان آن میکوشد در درامی زنانه یا مادرانه، به سویههای فمینیستیِ کلیشهای و ضدمرد تکیه نکند. «آبجی» فیلمی توأمان زنانه، مردانه و بهخصوص مادرانه است که بروز احساسات و عواطف در آن، بر قصهگویی مناسب میچربد. اما از نگاهی دیگر، تجربهای خوب برای یک کارگردان زن به شمار میرود که تمام توان خود را برای نشان دادن روابط انسانی و آثار آن در زندگی امروزی به کار گرفته است. حضور مرجان اشرفیزاده در جایگاه کارگردان، فضای فیلم را زنانه کرده، اما نتیجه نهایی و آنچه بر پرده سینما میبینیم، بههیچوجه دچار احساسیگرایی افراطی یا سانتیمانتالیسمهای رایج نیست. بیننده در این فیلم، داستانی رئال را میبیند که با جزییات روایت میشود و این موارد ریز و خرد، با دقت و ظرافت ویژهای به نمایش درمیآید. کارگردان با توجه به جزییاتی که در طراحی لباس و صحنه تا میزانسن و دیالوگها طراحی کرده، فضاسازی واقعی و تاثیرگذاری را برای فیلم خود به نمایش میگذارد. قابهای فیلم از حیث زیباییشناسی فرمی و تم محتوایی، وزین و تماشاییاند. برخلاف برخی فیلمهای کپیکاری که در سالهای اخیر در سینمای ایران به نمایش درآمده، به جزییات، ظرایف متنی و اجرایی فیلمنامه فکر شده و در ساخت نیز با تمرکز و وسواس اجرا شده است. در «آبجی» نمادها و نشانهها به یاری ایده مرکزی فیلمنامه میآیند. مهمترین آنها، ساختمانی است که باید خراب و از نو ساخته شود. در زمانهای که مفهوم خانواده، زیست اجتماعی و روابط میانفردی با آنچه در خانواده سنتی مشابه فیلم «مادر» علی حاتمی- که سکانسی از آن را در فیلم میبینیم- از اساس تغییر کرده، باید برای زیست مسئولانه و همدلانه سراغ مؤلفههای دیگری رفت. جلوهای دیگر از فرسودگی و از کارافتادگی خانه، پیری طلا و رو به زوال بودن پایههای این خانواده است؛ از شب تاریک گذشت. تن به سوختن کاشانه داد و سفر کرد از دورهای به دورهای و عالمی دگر و آدمی دگر ساخت. دیالوگها بزرگترین نقطهضعف فیلم هستند. یک فیلمساز خوب، میداند مادام که میتواند پیامی را با نور، قاب و لنز منتقل کند، لزومی ندارد آن را در قالب دیالوگ بیان کند. مثلا بارها میبینیم کاراکتر طلا (با بازی گلاب آدینه) از میان جمع کناره میگیرد و آه میکشد. چه نیازی هست که مساله تنهایی یا حال بد او بارها بر زبان آدمهای قصه جاری شود؟ ملال و خستگی طلا خانم را کممانده زیرنویس کنند! «آبجی» تماشاگر را نه علیه کاراکتری که نمیخواهد بماند برمیآشوبد و نه حس ترحمش را برای کاراکتری برمیانگیزد که در معرض یک تنهایی ژرف طولانی است. و نه اساسا دنبال چسباندن زورکی تکهپارههای خانوادهای است که سالها پیش از هم جدا شدهاند. فیلم تا مرز احساسی بودن و برانگیختگی احساسات تماشاگر میرود، اما در مرحله بغض متوقف میشود! اشکی از تماشاگر نمیگیرد تا منطق او مغلوب احساس نشود. چون فیلمساز به تماشاگر منطقی برای تمام یک ساعت و نیم زمان فیلم خود نیاز دارد که صبور باشد، حوصله کند و کسی را قضاوت نکند تا نتیجه این صبر را در سکانس پایانی نظاره کند. قضاوت نکردن شخصیتها و عملکردشان یک ویژگی بارز و دوستداشتنی فیلم «آبجی» است؛ همان عنصر خوددار بودن. فیلم بهزور زنانه است. بدی کار جایی است که ویژگیهای منفی مردان را بخشی از طبیعتشان، قابلتحمل و حتی قابلاحترام جلوه میدهد. فیلم شاید در ابعادی ازجمله فرم روایت و فرم بصری و اتمسفر، زنانه باشد؛ اما موضعگیری فمینیستی ندارد. مثلا طلا خانم برای شوهر مرحومش، میمیرد و بعد از سالها، تولد او را جشن میگیرد. یکی دیگر از نقاط ضعف آبجی که میتوان به آن اشاره کرد، کلیشهای بودن است. آدمهای کلیشهای، ماجراهای کلیشهای، لحن و فضای کلیشهای! ایده عکس خانوادگی با قاب پدرِ مرده و مادری رنجور که فیلم «مادر» حاتمی را نگاه میکند. تا پایان فیلم متوجه زاویهدید آن نمیشویم. اگر طلا نفر اول است، چرا این همه او را تنها میگذاریم و به شخصیتهای دیگر نزدیک میشویم؟ اگر زاویهدید، دانای کل است، چرا اینهمه اصرار داریم عمق احساسات شخصیتها را بکاویم؟ در هر صورت با آنکه به نظر میرسد طلا نفر اصلی است، چرا اینقدر منفعل است؟ چرا طلا هیچ کنشی ندارد، بهجز اشتباه کردن؟ در جامعهای که زنها دارند با هزارجور مشکل بزرگتر از ترسهای ذهنی طلا دست و پنجه نرم میکنند و خم به ابرو نمیآورند، فیلمساز چه لزومی میبیند که فیلمی درباره زنی دست و پا بسته بسازد؟ آیا این تکرار همان نگاه کلیشهای نیست که زنها هر روز در حال مبارزه با آن هستند؟ در همین راستا کافی است به خواهر خانواده یعنی «عالیه» با بازی پانتهآ پناهیها نگاهی بیندازیم. مادر، دخترش را با حربه غیراخلاقی عذابوجدان دادن -که یکی از ارکان کلیشهای تربیت در خانواده ایرانی است- به خانه برمیگرداند. در مدت اقامت او همه در حال نق زدن به جانش هستند که باید بماند و از مادر و خواهرش پرستاری کند. ابتدا گمان میکنیم عالیه خارج از ایران، بیکار و ولگرد است که بازگشتش در نظر خانواده آسان و شدنی است؛ اما با پیشرفت قصه میفهمیم او شغل خوبی دارد! تنها چیزی که باعث میشود خانواده از اصرار به ماندن منصرف شوند، حضور مردی در زندگی اوست! یعنی کار، حرفه و آینده یک زن مهم نیست و فقط وصلت با یک مرد، میتواند مکان زندگی را تعیین کند! با وجود امتیازاتی که برای فیلم «آبجی» در نظر گرفته شد و آن را در حد یک فیلم دیدنی ارتقا میدهد، ایرادهایی نیز دارد؛ مثلا با توجه به نام فیلم، داستان آبجی را قرار است روایت کند؛ اما در عمل و باوجود اینکه نقش آبجی یا عطی در فیلم بسیار موثر و مهم است، قصه درباره طلا خانم است. فیلم در حال روایت قصه رنجها، دغدغهها و تلاشهای مامان طلا است که مدام به عطی و سرنوشت او بعد از مرگ خود فکر میکند. ویژگی خوب فیلم «آبجی» روایت صادقانه قصهاش است. با مقدمهچینی و بهعبارتی یکی بود یکی نبود شروع میشود و با قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونهش نرسید هم تمام میشود. نه چیزی جابهجا میشود و نه ماجرایی گم میشود. فیلمساز چیزی را از بینندهاش پنهان نمیکند؛ مگر در سکانس پایانی که افشای تدریجی، باعث تعلیقی کوتاهمدت میشود. بهطور کلی فیلم روایت بیآلایشی دارد. مهمترین ویژگی آن، طراحی شخصیت عطیه، دختر معلول ذهنی است که اکنون به مرز پنجاه سالگی نزدیک شده و آرزوی ازدواج را در سر میپرورد. هرچند ویژگیهای رفتاری این نقش به واسطه بازی معصومه قاسمیپور، خوب و باورپذیر از کار درآمده؛ اما در سایه اتفاقهای حاشیهای فیلم، تا حدی از دست رفته! گرچه ایفای نقش بازیگران بهویژه گلاب آدینه در نقش طلا با توجه به سابقه درخشانی که در آثار مختلف سینمایی با مضمون اجتماعی دارد، باورپذیر و شایسته تقدیر است؛ اما در حقیقت ایراد اصلی را باید در شیوه پردازش شخصیتها و قصهپردازی باوجود تجربه اندک کارگردان هنگام ساختن فیلم دانست. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 10 |