تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,392 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,334 |
کارآفرین | ||
پوپک | ||
دوره 31، 364آبان 1403، آبان 1403، صفحه 34-34 | ||
نوع مقاله: ماجراهای من و پول هایم | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2024.76643 | ||
تاریخ دریافت: 13 آذر 1403، تاریخ پذیرش: 13 آذر 1403 | ||
اصل مقاله | ||
ماجراهای من و پولهام ۷
کارآفرین مرضیه قلیزاده شام را که خوردیم، عمورضا گفت: «حالا وقت بازی است.» من و پرهام بالا و پایین پریدیم و گفتیم: «هورا...!» از صدای ما، پریا هم دسدسی کرد و خندید. پرهام گفت: «خواهرکوچولوی من هم خوشحال شد. حالا ماروپله بازی کنیم یا دوزبازی؟» عمورضا گفت: «هیچکدام. چهطور است ظرف میوه را بیاورید و یک کار و کاسبی اینجا راه بیندازیم؟» و بعد به بابا چشمک زد. بابا بلند شد و ظرف میوه را آورد و گفت: «بسمالله.» یعنی بفرمایید بازی را شروع کنید. پرهام چند موز برداشت و گفت: «بیا موز دارم. موزهای خوشمزه. موزهای زرد و عسلی!» بابا برای پرهام دست زد و گفت: «آفرین! خوب بلدی تبلیغ کنی.» بعد مرا صدا زد و گفت: «سامیار تو هم میخواهی مثل پرهام یه تاجر باشی و فروش خوبی داشته باشی؟» شانه بالا انداختم و چیزی نگفتم. بابا ادامه داد: «یا میخواهی یه قدم بالاتر از پرهام عمل کنی و کارآفرین باشی؟» من و پرهام با هم پرسیدیم: «کارآفرین؟» بابا لبخندی زد و گفت: «بله کارآفرین! یعنی با فکرت ارزش کارهایت را بیشتر کنی. پرهام کاری که تو انجام دادی، کار یک تاجر بود؛ یعنی خرید و فروش. میدانی اگر بخواهی کارآفرین شوی، باید چه کار کنی؟» پرهام سری تکان داد و گفت: «نه.» عمورضا گفت: «بیشتر فکر کن. خُب سامیار تو چه فکر میکنی؟» من هم چیزی به فکرم نمیرسید. بابا به آشپزخانه رفت و با ظرف شیر برگشت. - این رو میبینید بچهها! اگه با موز و این شیر، شیرموز درست کنید و بفروشید؛ حتماً سود شما بیشتر میشه.» بعد با انگشت به سرش اشاره کرد و گفت: «فکر تازه. راه جدید. این کاری است که کارآفرین انجام میدهد.» عمورضا گفت: «خُب حالا نمیخواهید یه شیرموز خوشمزه به ما بدهید؟» من و پرهام از جا پریدیم و به آشپزخانه رفتیم و با چند لیوان شیرموز خوشمزه برگشتیم.
آفرین به بابا و عمورضا که با این بازی، کارآفرینی را به ما یا دادند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6 |