تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,392 |
تعداد مقالات | 34,405 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,110,116 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,780,470 |
چه کسی الگویدنیای زنان را می سازد؟ | ||
پیام زن | ||
دوره 33، آذر-مسلسل-369-1403، آذر 1403، صفحه 26-29 | ||
نوع مقاله: مقاله | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/mow.2024.76790 | ||
تاریخ دریافت: 18 دی 1403، تاریخ پذیرش: 18 دی 1403 | ||
اصل مقاله | ||
پرونده ویژه
تناقض در بازنمایی زن در گفتمان جمهوری اسلامی چه کسی الگوهای دنیای زنان را میسازد؟ دکتر تینا چهارسوقی امین - مدرس دانشگاه و پژوهشگر تحلیل گفتمان
طیف وسیعی از مسایل و دغدغههای زنان یا همیشگی هستند و فقط از دولتی به دولت دیگر منتقل میشوند و براساس منافع حکمرانی، بهصورتی خاص به آنها پرداخته میشود، یا دغدغهها و چالشهای روز است؛ مثل رسیدگی به همسران داغدیده کارگران معدن، یا دغدغه گروهی از زنان که در آخرین شهرآورد، سهمی از حضور در ورزشگاه نداشتند. بنابراین طیف دغدغهمندی زنان، میتواند متنوع و متکثر باشد، چون اولویتهای این قشر، متفاوت است. مهم این است که هر دولت و مسئول، از چه زاویهای به آن نگاه کند و کدام را بر دیگری مقدم بشمارد. در یک مساله، اجماع نظر وجود دارد؛ اینکه به فرموده امام خمینی (ره) «آنچه در ایران، بزرگتر از هر تحولی بود، تحولی است که در بانوان رخ داد.» پس گفتمان و هویت زن را ذیل مساله تحول در مدیریت زنانه تعریف میکنیم.
هویت و بحرانهای هویتی از مسایلی است که امروز با آن مواجهیم و جزو چالشهای اساسی است. وقتی از چالش و بحران در ساختار هویتی صحبت میشود باید دید مولفههای تشکیلدهنده آن، چقدر آسیب دیده و چگونه دچار چالش شدهاند. نگاهی به عناصر تشکیلدهنده ساختار هویت، نشان میدهد اولین عنصر هویت، self-concept یا خودپنداره است. یعنی مجموعهای از ادراکات، باورها، ارزشها، احساسات و ارزیابیهایی که یک فرد درباره خود دارد. پندارهایی که درباره خود به دست آورده و مجموع اینها را در پاسخ به سوال «من کیستم؟» مطرح میکند. این خودپندارهها در زمینههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، سنتی، تاریخی و مذهبی ریشه دارند. هویت بهعنوان یک اَبَرگفتمان یا ساختار بزرگ، از این خودپندارهها تغذیه میکند و آنها را دربرمیگیرد. اگر هویت زن، دچار تزلزل و بحران شود باید دید خودپنداره زن از خود، کجا دچار تغییر شده است. برای وضعیتسنجی خودپنداره زن، در جمهوری اسلامی ایران، باید به بازنمایی زن در این گفتمان توجه کنیم. بازنمایی زن در گفتمان جمهوری اسلامی ایران، متناقض و دچار تعارض است. ممکن است برخی سوال کنند آیا این تناقض شامل حضور زن در گفتمان انقلاب است؟ نه. چنین چیزی نیست. حضور زن را در گفتمان انقلاب نقد نمیکنیم. امام خمینی (ره) ابتدای شکلگیری نهضت اسلامی، حضور زنان را منع میکردند، اما در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، زنان را به حضور در صحنه تشویق میکردند و میگفتند زنان در صف اول انقلاباند. آیا این تعارض در گفتمان انقلاب به شمار میرود؟ خیر. این تعارض نیست. زیرا حضرت امام (ره) بنا بر مصلحت، حضور زنان را از حالت شیئگونه و سوءاستفادهگرانه توسط رژیم در دوران لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی منع میکردند و با این مساله که زنان را در عرصه انقلاب پیشرو و حتی جلوتر از مردان، توصیف میکنند، متفاوت است. از جانب حضرت امام(ره) زنان از حضور در جایی که از آنها بهمثابه شیئ، بهرهکشی و استفاده شود، منع شده بودند و به معنای این نیست که دوباره امام(ره) نظرشان را در سالهای منتهی به انقلاب تغییر دهند. منظور من، تعارض از مفاهیم، در گفتمان انقلاب نیست؛ بلکه مفهوم زن در ریلگذاری و عملکرد گفتمان حکمرانی جمهوری اسلامی ایران در دهههای بعد از انقلاب است. باید آسیبشناسی و نقد شود که اشتباهات کجاست؟ چرا مفاهیم درست استنباط نشدهاند؟
تعارض میان گفتمانهای مدرن و سنتی تعارض در بازنمایی زن در گفتمان جمهوری اسلامی در سه سطح قابل بررسی است. اولین تناقضی که در بازنمایی زن در گفتمان جمهوری اسلامی وجود دارد، تعارض میان گفتمانهای مدرن و سنتی است. همواره میان اینکه آیا زن باید خودپنداره مادر و نقشهای خانوادگیاش پررنگ شود، یا به خودپنداره نقشهای اجتماعی مانند مشارکت در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برسد، تردید داریم. در این زمینه مقام معظم رهبری راهگشایی و از الگوی سوم زن، صحبت کردهاند. اگر واقعبینانه نگاه کنیم زنان و مردان هنوز نتوانستهاند الگوی سوم زن را به مرحله عمل برسانند. همواره شعار میدهیم که زن با حفظ شئونات، عفت، حیا و ارزشمندی خانواده باید در جامعه مشارکت کند و فعالیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشد اما در عمل، دچار تعارضیم که آیا میتوانیم به نظر زنان در عرصههای مختلف باور داشته باشیم؟ اگر منصبی خاص را به یک زن بسپاریم، آیا قابل اعتماد است؟ به چشماندازی که آن زن در موقعیت شغلی خود متصور است، میتوان اعتماد کرد؟ همچنان در پاسخ به این سوالها درماندهایم. اولین سوالی که از یک زن شاغل یا کارآفرین در عرصه اقتصادی میپرسیم این است که متاهل است؟ چند فرزند دارد؟ یعنی همچنان خودپنداره زن، بهعنوان زنی که مادر و همسر است نسبت به زنی که شاغل، کارآفرین و تحصیلکرده است، برتری دارد. در صورتی که هیچیک بر دیگری برتری ندارد. هر دو در توازنی هستند که با حفظ شئونات، باید مکمل یکدیگر باشند. وقتی بر یکی از اینها تاکید میکنیم و ارزش بالا و ضریب میدهیم، ناخودآگاه خودپنداره زنان را نسبت به آن موضوع روشن میکنیم که زن، در صورتی ارزشمند است که با همه فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، باید همسر و مادر باشد. اما اگر نیست، کارش را بهصورت کامل انجام نداده و موفق نیست. اینها در ناخودآگاه گفتارهایی است که در محاوره زنان و مردان هم وجود دارد. بنابراین اولین تعارضی که از لحاظ گفتمانی وجود دارد این است که هنوز نمیتوانیم اینها را به درستی مدیریت کنیم.
نابرابری شایستهسالاری دومین تعارض این است که وقتی زنان از تعارض اول که گفتمان متناقض است، میگذرند و وارد عرصه اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ میشوند، با تعارض ساختاری مواجه میشوند. نابرابری حقوق و دستمزد و نابرابری شایستهسالاری در گزینشها، یکی از این چالشهاست. یعنی یک زن که با سختی، مدیریت خانه، فرزند، زندگی و تحصیلات را انجام داده و به عرصه اجتماع ورود پیدا کرده، آیا در مقام برابر با یک مرد، مانند او گزینش خواهد شد؟ آیا سهم برابری نسبت به مردها در سیاستگذاریها دارد؟ نگاهی به تعداد نمایندگان زن در مجلس شورای اسلامی از ابتدای انقلاب تاکنون نشان میدهد زنان حضور پررنگی در عرصه قانونگذاری نداشتند. حضور حداقلی زنان در مجلس، چقدر میتواند صدای متکثر زنان جامعه را نمایندگی کند؟ چقدر سلیقه شناختی آنها با سلیقه جمع متکثر بانوان و متنوع جامعه همراهی دارد؟ چقدر فرصت میکنند گروههای مختلف زنان را بشناسند و به درک شناختی از اقشار مختلف زنان در سطوح و سنین مختلف برسند؟ چقدر از بازوهای مشورتی استفاده میکنند؟ زنانی که وارد دومین گفتمان متناقض میشوند و در ساختار، جای میگیرند اگر موفق به ورود به هیاتهای علمی شوند. آیا هیاتهای علمی در استخدام زنان و مردان یکسان عمل میکنند؟ آیا بین زن متاهل و مجرد به یک شیوه عمل میکنند؟ لزوما اینطور نیست.
معیارهای زیبایی سنجی سطح سوم گفتمان متناقض زنان که به خودپندارههای متزلزل دامن میزند، فشارهای اجتماعی و معیارهای زیباییسنجی است. ملاکهای زیبایی زنان، تغییر کرده است. حتی باعث شده ذائقه مردان هم تغییر کند و در ازدواج، جمعیت و خانواده تاثیر داشته باشد. با نگاهی به افزایش جراحیهای زیبایی نتیجه میگیریم که این عملها، به خودپنداره رضایت از خود در زنان ارتباط دارد. نمیتوانیم این نگاه را از نظر روانی در جامعه ترویج و الگوسازی کنیم که در خودپنداره رضایت از خود، چهره اصیل ایرانی مهم است. در جامعه نگاهی بیندازید به چهره زنان و دختران جوان که در سنین پایین، دست به عملهای زیبایی میزنند. یکسانسازی چهرهها، زننده است! الگوسازی که برای دختران نوجوان در حال شکلگیری است، بسیار خطرناک است و از طرفی فشار اجتماعی، اینها را تایید میکند. حتی صداوسیما و محصولات محتوایی هم این کار را تایید میکند. مثلا در تلویزیون، سریالی با موضوع تاریخی یا دفاع مقدسی پخش میشود که بازیگر زن آن سریال یک یا چند عمل زیبایی انجام داده است. میخواهید چهره یک زن دهه شصت را نشان دهید و او را برای مخاطب الگو کنید؛ درصورتی که عملهای زیبایی، چهره او را بهروز کرده است. از طرف دیگر، تفاوت بین حضور این چهره زنانه در صداوسیما با آزادی بیشتر، به شبکههای خانگی میرسد. قطعا نوجوانان و جوانان از دیدن چهرههای بازیگران در شبکههای خانگی، لذت بصری بیشتری میبرند. حتی مخاطب این بازیگر را با پوشش و آرایش متفاوتتر و آزادتر در صفحه اینستاگرامش و سایر شبکههای اجتماعی میبیند. بازیگر در آن فضا، آزادی دیگری دارد، اما همچنان بازیگر محبوب در صداو سیما و رسانه است. مخاطب چگونه این تناقضها را حل کند؟ اگر بخواهد دست به انتخاب بزند، کدام شاخص را برمیگزیند؟ مخاطب میداند آنچه از بازیگر در صداوسیما میبیند، براساس گریم است، پس تمایل بیشتری به خود واقعی او دارد. بنابراین تناقض بعدی، تناقض در فشارهای اجتماعی بر ملاکهای زیباییسازی است که با هر عنوان در گفتمانها به آن دامن زده میشود. اینها خودپنداره زنان را در تصور از خود، دچار تزلزل میکند.
مشکل حُب وطن در جوانان دختر جوان با خود میگوید خودپنداره فردی من که نشاندهنده نقشهای خانوادگیام است به گونهای است که هرقدر درس بخوانم و وارد مناصب دولتی شوم تا زمانی که خودپنداره نقش خانواده من کامل نباشد، ارزشمند نیستم. پس جایی را برای زندگی انتخاب کنم که مرا بالاتر از تعلقات خانوادگی بخواهد. مرا فقط بهعنوان کسی که همسر و مادر است، نپسندد. بنابراین با وجود تخصص و مهارتی که دارم، مهاجرت میکنم و به کشورهایی میروم که مادر و همسر بودنم، ارزش نباشد و خودم بهخاطر ارزشهای علمی، ورزشی، هنری و... ارزشمند باشم. بنابراین میتوانم زندگی بهتری داشته باشم. وقتی این اتفاق میافتد فرد، قهر نانوشتهای با وطن پیدا میکند. امروز بین جوانان، مشکل حُب وطن داریم، چون والدین هم دچار تزلزل هویت و خشم درونی هستند. این اتفاق، ناخودآگاه به فرزندان هم انتقال پیدا میکند. چالش دیگر این است که افراد تحصیلکردهای که در جای خود، بهعنوان یک عنصر شایسته انتخاب نشدهاند، وارد مشاغل دیگری میشوند. این کار در کسانی که نمیخواهند شغلشان را تغییر دهند، اما در تخصص خود درآمد مناسبی ندارند، سرخوردگی ایجاد میکند. سرخوردگی اجتماعی باعث میشود افراد از وضعیت موجود، حس نارضایتی داشته باشند. نارضایتی، باعث خشم، عدم تعلق احساسی و عاطفی، بیمیلی، انفعال اجتماعی و سیاسی میشود. این مسایل را نادیده میگیریم و در بزنگاه انتخابات انتظار داریم که دختران جوان، پای صندوق رأی بیایند.
راهکارهای جلوگیری از بحران هویت میتوانیم از آسیبها جلوگیری کنیم و مانع گسترش آن شویم. آگاهی بخشی به افراد، یکی از راههای کاهش آسیب است. تاکنون در سازمانهای مختلف، کارگاههای آموزشی زیادی برگزار شده، اما باید آسیبشناسی کنیم که این آموزشها برای چه مخاطبی انجام میشود؟ چند درصد افراد متفاوت و چندصدا و متکثر در جمعهای آموزشی هستند؟ آیا این آموزشها برای جوانان هم انجام میشود؟ آیا مطالب، بهروز میشود؟ اگر در کارگاهها، محتوایی که متعلق به سالها پیش است، برای جوان امروز بیان کنیم، اثرگذاری و جذابیت نخواهد داشت. نسل جدید میخواهد آزاداندیشانه فکر کند. عاملیت دختر نسل جدید، بسیار متفاوت است. اگر میخواهیم دختران جوان در آینده دچار بحران هویت نشوند، به آموزش نیاز دارند. دختر امروز ازدواج نمیکند، یا بهسرعت و بدون آگاهی ازدواج میکند و آمارها نشان میدهد میزان طلاق در زوجها در 5سال اول زندگی، افزایش پیدا کرده است. چون جوان امروز از روی هیجان و تفکر جسورانه، همسرش را انتخاب کرده و از کارگاههای آموزشی و مشاوره بهرهمند نبوده است. نکته بعدی اینکه در زندگیهای پیچیده امروزی، زنان به بسترهای مشاوره نیاز دارند، اما دسترسی به آن، به دلیل هزینه بالا امکانپذیر نیست. اگر حکمرانی میخواهد هویت زنانه دچار تزلزل و بحران نشود، باید دسترسی به مراکز مشاوره و رواندرمانی را آسان و ارزان کند. بخش عظیمی از حمایت زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی وظیفه خود آنهاست. گاهی در عرصههای سیاسی، زنان علیه یکدیگرند. بنابراین نباید سوال برای ما ایجاد شود که چرا در ساختار حکمرانی، زنان را نمیپذیرند؟ چون تفکر شناختی مردانه، فکر میکند چالشهای خارج از محیط کاری زنان، بیشتر است. بخشی از این، مربوط به تفکر مردها و بخش دیگر این است که زنان اینگونه نشان دادهاند از یکدیگر حمایت نمیکنند. چرا زنان نمیتوانند در این زمینه برای مردها الگو شوند که باوجود نظرات متفاوت سیاسی، فضای اندیشهای و کنشگریهای مختلف، با هم همراهاند؟ اگر میخواهیم کلان گفتمان جمهوری اسلامی از قطبی شدن نجات پیدا کند، باید زنان این کار را شروع کنند. زنان باید بتوانند با هم گفتوگو کنند. هرگاه یک جمع زنانه، با اندیشههای سیاسی متفاوت، توانست کاری را بدون حاشیه پیش ببرد، آنوقت برای جامعه مردها الگو میشوند. در این صورت میتوانیم انتظار داشته باشیم که گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی دچار قطبی شدن نشود.
نشان دادن الگوهای درست زنان باید در وزارتخانه، سازمانها و نهادهای مختلف در جایگاه تخصصی خود به کار گرفته شوند. اما در برخی سازمانها، از زنان در عرصه مشورتی هم استفاده نمیشود. دادن چند پست نمادین به زنان خوب است، اما کافی نیست. اگر در اتاق فکر یک وزارتخانه و سازمان، حداقل نیمی از اعضا، بانوان نبودند و در آنجا، خانمی به سمتی منصوب شود باید گفت آن انتخاب، سیاسی بوده است. چون اتاق فکرش از زنان تغذیه نمیشود. حضور مشورتی زنان در عرصه سیاستگذاری لازم است اما مساله مهم، اعتمادی است که باید به جامعه زنان شود. چرا در صداوسیما، از کارشناسان اقتصادی زن دعوت نمیکنیم، اما حضور زنان در عرصههای فرهنگی زیاد است؟ ساختار حکمرانی باید در تولیدات رسانهها بازنگری انجام دهد. الگوسازی ما مشکل دارد. در کلانروایت جمهوری اسلامی نتوانستهایم روایت پیشرفت بسازیم یا روایت الگونمایی درست داشته باشیم. وقتی میخواهیم الگویی مطرح کنیم، سراغ خانم حدیدچی(دباغ) میرویم و همانجا متوقف میشویم. تعداد زنان الگو در کشور بسیار زیاد است، اما به درستی به نوجوانان شناسانده نمیشوند. نگاهی به فیلمهای اخیر بندازید. در فیلمها، زنان را بدبخت، بزهکار و دچار آسیب اجتماعی بازنمایی میکنند. وقتی در یک بازه زمانی اینها تکثر پیدا کند، این مفهوم در ذهن نوجوان ساخته میشود که این نوع زندگی، جذاب است و او از سایر ارزشهایش غافل میشود. ما به تولیدات درست روایتمند برای الگوسازی زنان موفق نیاز داریم. باید به نسل جوان نشان دهیم یک زن موفق با او تفاوتی ندارد و او هم میتواند این مسیر را طی کند. متاسفانه در نمایاندن همین الگوها مشکل داریم. دختر امروز، به این الگوها نیاز دارد تا بتوانیم بحرانهای هویتی را کاهش دهیم. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6 |