
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,430 |
تعداد مقالات | 34,810 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,538,949 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,929,526 |
جشن تولد در مسجد | ||
پوپک | ||
دوره 31، بهمن ماه مسلسل358-1403 - شماره پیاپی 368، بهمن 1403، صفحه 3-3 | ||
نوع مقاله: تقویم روزها | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2025.77105 | ||
تاریخ دریافت: 14 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 14 اسفند 1403 | ||
اصل مقاله | ||
تقویم روزها جشن تولد در مسجد فاطمه بختیاری امروز مامان کیک بزرگ پخته است. بابا یک سبد بزرگ پر از گل نرگس خریده است. پرسیدم: «تولد چه کسی است که اینقدر خوشحال هستید؟» مامان و بابا لبخند زدند. مامان جواب داد: «دخترم! خودت باید بفهمی.» بابا گفت: «تولد یکی از بهترین بندگان خدا.» مامان دور تا دور کیک را پر از گلهای خامه ای و رنگارنگ کرد. کیک را بو کردم؛ شیرین و خوشمزه بود. دهانم آب افتاد. گفتم: «خوش به حال کسی که کیک تولدش اینقدر بزرگ و قشنگ است.» مامان گفت: «امشب ما هم میرویم جشن تولد.» پرسیدم: «برای همسایهها درست کردی؟» مامان جواب داد: «بله... یک همسایهی خیلی خوب.» اسم همهی همسایهها را گفتم، حتی اسم همسایههای ته خیابان را؛ اما مامان گفت: «نه.» به کیک نگاه کردم. از کیک پرسیدم: - کجا میروی که ما میتوانیم بیاییم؟ اما کیک جواب نداد. مامان خندید و گفت: «این کیک برای تولد کسی است که همهی بچهها را دوست دارد.» عصر با مامان و بابا رفتیم مسجد. خیلی شلوغ بود. همه خوشحال بودند. تا گنبد آبی مسجد را دیدم یادم آمد، بارها با مامان و بابا آمده بودیم اینجا. بابا و مامان همیشه به آقای مهربان سلام میدادند. من و بابا گلهای نرگس را به مردم دادیم. مامان تکههای کیک را در بشقاب گذاشت و به مردم داد. به گنبد آبی مسجد نگاه کردم و گفتم: «تولدت مبارک امام مهربان! زودتر بیا.» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5 |