
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,427 |
تعداد مقالات | 34,796 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,501,915 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,920,734 |
آرزوی تولد | ||
پوپک | ||
دوره 31، بهمن ماه مسلسل358-1403 - شماره پیاپی 368، بهمن 1403، صفحه 10-11 | ||
نوع مقاله: در باغ مهربانی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2025.77109 | ||
تاریخ دریافت: 14 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 14 اسفند 1403 | ||
اصل مقاله | ||
در باغ مهربانی پیغامی از طرف خدا سمیه سبزهای صفیه منتظر بیست و هفت بود. وقتی بیدار شد فوری انگشتهایش را شمرد؛ بیست و هفتمین روز از هفتمین ماه سال بود؛ یعنی روز تولدش. کنار سفرهی صبحانه ایستاد و گفت: «امروز بیست و هفتم ماه رجب است.» مادر انگشتش را روی دماغش گذاشت و نگاهش کرد. صفیه با لبخند گفت:: «امروز، تولد من است.» بابا لقمهاش را توی سفره گذاشت و بدون خداحافظی رفت. صفیه سرش را پایین انداخت. کنار سفره نشست و منگولههای قرمز دامنش را نگاه کرد. مادر دستش را روی شانهی صفیه گذاشت. او را به سمت خودش کشید. بوسید و گفت: «پدرها که از تولد دخترشان خوشحال نمیشوند. نباید الآن میگفتی.» صفیه کاسهی شیر را برداشت و گفت: «اما من که بابا را اذیت نمیکنم.» مادر به کتاب روی تاقچه نگاه کرد و گفت: «غصه نخور! قرار است خدا پیامبری بفرستد تا راه بهشت و خوبی را به همه نشان دهد. او حتماً توی دل پدرها هم برای دخترشان جا باز میکند.» صفیه دستهای مادرش را گرفت و با عجله پرسید: «واقعاً؟!» مادر یک لقمه نان و خرما پیچید و گفت: «بله، واقعاً؛ سالهاست منتظر او هستم. من بعد از هر کار خوبی که انجام میدهم دعا میکنم خدا زودتر او را بفرستد.» صفیه لقمهاش را قورت داد و گفت: «از این به بعد من هم دعا میکنم.» اول از همه سفره را کمک مادر جمع کرد؛ بعد دستهایش را بالا آورد و گفت: «خدایا زودتر پیامبرت را بفرست!» یادش آمد دوستش اسما مریض شده؛ یک کاسه از آشهای مادر را برای او برد و توی دلش گفت: «خدایا زودتر پیامبرت را بفرست!» مادر گفت: «راستی برای مادربزرگ هم باید آب بیاوری.» صفیه کوزهاش را از آب چشمهی زمزم پر کرد. آن را روی زمین گذاشت. دستهایش را به سمت آسمان گرفت و دوباره گفت: «خدایا پیامبرت را برسان!» وارد خانه شد. توی حیاط روی حصیر خوابید و به آسمان روز بیست هفتِ هفت نگاه کرد. ابرها شکل فرشته و گل شده بودند. از خستگی همانجا خوابش برد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4 |