| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,534 |
| تعداد مقالات | 35,975 |
| تعداد مشاهده مقاله | 15,797,502 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,247,282 |
شکر نعمت | ||
| پوپک | ||
| دوره 31، بهمن مسلسل۳۶۷- سال ۱۴۰۳ - شماره پیاپی 367، بهمن 1403، صفحه 23-23 | ||
| نوع مقاله: ماجراهای من و پول هایم | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/poopak.2025.77120 | ||
| تاریخ دریافت: 14 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 14 اسفند 1403 | ||
| اصل مقاله | ||
|
ماجراهای من و پولهام ۱۰ شکر نعمت مرضیه قلیزاده یک روز سرد زمستانی، همراه پدر از خرید برمیگشتیم. کیسهی خریدها در دست پدر بود و من از سرما دستهایم را در جیب کاپشن گذاشته بودم. سر راه، آقای نصرتی، پدر اشکان را دیدیم. اشکان، همکلاسیام است. پسر خوبی است، فقط کمی سربههواست و آقای خوشرو همیشه در کلاس میگوید: «نصرتی، حواست کجاست؟» پدر با آقای نصرتی سلام و علیکی کرد و حالش را پرسید. آقای نصرتی که اخمهایش درهم بود، گفت: «چه حالی، چه احوالی؟ با این وضع کساد بازار میخواهی خوب باشم؟» پدر سعی کرد لبخندی بزند. کیسهی میوه را به سمت او گرفت و تعارف کرد: «بفرما! توکل بر خدا کن. به قول شاعر شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند.» آقای نصرتی یک نارنگی برداشت و سرش را تکان داد. پدر ادامه داد: «خدا حواسش به همهی بندههایش هست. ما هم همیشه باید شکرگزار باشیم.» خداحافظی کردیم و به سمت خانه راه افتادیم. دستهایم را از جیب بیرون آوردم و یک نارنگی برداشتم. از پدر پرسیدم: «بابا یعنی آقای نصرتی فقط باید خدا رو شکر کنه که مشکلاتش حل بشه؟» پدر نگاهی به من کرد و گفت: «به خدا توکل کنه، شکر کنه و دست از تلاش برنداره.» حبههای نارنگی را یکی یکی در دهانم انداختم و یاد سفرهی عزیزجون افتادم که دورتادور آن نوشته بود: «شکر نعمت نعمتت افزون کند.» * این هم یکی دیگر از درسهایی بود که برای ثروتمند شدن از بزرگترها یاد گرفتم: همیشه باید شکرگزار خدا باشیم. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 54 |
||