
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,470 |
تعداد مقالات | 35,278 |
تعداد مشاهده مقاله | 14,103,817 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 6,303,362 |
یادداشت های لغوی و ادبی (4): دربارۀ ریشۀ واژۀ مسلمان | ||
آینه پژوهش | ||
دوره 36، شماره 211، فروردین و اردیبهشت 1404، صفحه 285-294 اصل مقاله (1.32 M) | ||
نوع مقاله: پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/jap.2025.77773 | ||
نویسنده | ||
آریا طبیب زاده* | ||
تاریخ دریافت: 20 خرداد 1404، تاریخ پذیرش: 20 خرداد 1404 | ||
چکیده | ||
بنده در این یادداشت، بهاجمال، به نقد آراء رایج دربارۀ ریشۀ واژۀ «مسلمان» پرداخته و پیشنهاد میکنم که این لغت برگردانی است از واژۀ سریانی «ܡܫܲܠܡܵܢ / ܡܫܲܠܡܵܢܵܐ (mšalmān / mšalmānā» بهمعنای «کامل، تام و تمام، بالغ و...»، و برخلاف قول مشهور از نام «سلمان فارسی» مشتق نشده و بهمعنای «گرویده به دین سلمان» نیست. در منابع سریانیِ قرون میانه، معمولا از لغت «ܡܲܫܠܡܵܢ / ܡܲܫܠܡܵܢܵܐ» (mašlmān / mašlmānā) برای اشاره به گروندگان به اسلام استفاده میشود که در اصل، اسم فاعل از ریشۀ سببی (نظیر باب اِفعال در عربی) و بهمعنی «خیانتکار» بوده، و پس از اسلام، برای نامیدن پیروان اسلام بهکاررفته است (هم بهدلیل شباهت لفظیاش با «مُسلم» عربی، و هم لابد بهواسطۀ انگیزههای مذهبی در میان مسیحیان). اما شواهد اندکی نیز از بهکارگیری یک لغت دیگر در متون سریانی برای اشاره به پیروان اسلام دیده شده، با همان املای «ܡܫܠܡܢܐ» اما با تلفظ «mšalmān / mšalmānā» که اسم فاعل از ریشۀ تشدیدی (نظیر باب تفعیل در عربی) و بهمعنای «کامل، تام و تمام، بالغ، انسان کامل و...» است. بنده استدلال میکنم که «مسلمان» در فارسی باید برگردانی از لغت دوم (یعنی «کامل و تام») باشد. سپس استدلال میکنم که «مسلمان» همانند «مزگت» و «گزیت» از جمله لغات دخیل از آرامی است که با ورود اسلام به ایران، برای اشاره به مفاهیم اسلامیای بهکاررفته که لفظشان در عربی با صورت آرامی همریشه است (یعنی مثلاً مسجد و جزیة و مسلم). در نهایت، پیشنهاد میدهم که احتمالاً هر دو لغت سریانی در معنای «خیانتکار» و «بهکمالرسیده» در اوائل ورود اسلام به ایران برای اشاره به مسلمانان بهکار میرفته که اولی را مسیحیان، خاصه حین اشاره به همکیشان نومسلمانشدۀ خود و جهت طرد آنها، و دومی را نومسلمانان حین اشاره به خود و جهت معارضه با مسیحیان همکیش سابق خود، بهکار میبردهاند. بدین ترتیب، لغتی که بار مثبت داشته، با صورت «مُسَلمان»، به مرور و بهعنوان معادلی برای «مسلم» به زبان فارسی وارد شده و در میان فارسیزبانانِ گرویده به اسلام رواج پیدا کرده است. این پدیده را میتوان با پدیدۀ زبانشناختی «reappropriation» یا «reclamation» (بازمناسبسازی یا بازپسگیری) مقایسه کرد که در طی آن، واژهای که سابقاً برای تحقیر گروهی استفاده میشده، بعداً توسط خود آن گروه برای اشاره به خود، اما این بار با بار معنایی مثبت بهکار میرود و درواقع، آن واژه توسط آن گروه «بازپسگرفته» میشود؛ با این تفاوت که در اینجا لغتی لفظاً شبیه به لغتِ منفی اما با بار معنایی مثبت، جهت معارضه با گروه تحقیرکننده به کار رفته است. باید توجه کرد که پیش از این، محمد قزوینی با فراست تمام، براساس گزارشی در العقد الفرید مبنی بر استفادۀ عربها از لفظ «المسلمانی» برای اشارۀ تحقیرآمیز به ایرانیان گرویده به اسلام، نتیجه گرفته بود که «مسلمان» در ابتدا باید لفظی موهن (pejorative) بوده باشد اما بهمرور معنای موهن آن فراموش و بهصورت مترادفی برای «مسلم» به کار رفته است (قزوینی 1388، 7/87)؛ اما بنده استدلال میکنم که «مسلمانی» در العقد الفرید که تلفظش «مَسْلَمانی» است، اسم منسوبی است ساختهشده از «مَشْلْمانا» (= خائن) در سریانی با بار معنایی منفی که برخی اعراب آن را به تقلید از مسیحیان و با انگیزههای نژادپرستانه، جهت تحقیر ایرانیان گرویده به اسلام به کار بردهاند؛ در حالیکه «مُسلمان» در فارسی برگردانی است از لفظِ سریانی «مشَلْمانا» (= کامل، مرد کامل) که ایرانیانِ گرویده به اسلام آن را برای مقابله با تحقیرشان توسط مسیحیان [و احتمالا همچنین عربها} استفاده کردهاند. بنابراین، یادداشت حاضر، بحثی است در تأیید و تکمیل نظر قزوینی. بنده تفصیل و توضیح بسیاری از غوامض بحث را در مقالهای مفصلتر آوردهام و از ذکر آنها در اینجا پرهیز کردهام (Arya Tabibzadeh forthcoming). | ||
کلیدواژهها | ||
مسلمان؛ مسلم؛ مَشْلْمانا؛ مْشَلْمانا؛ شلمانا؛ سلمان فارسی؛ اسلام متقدم؛ سریانی؛ آرامی؛ عربی؛ فارسی؛ وامواژههای سریانی در فارسی؛ بازپسگیری؛ بازمناسبسازی | ||
عنوان مقاله [English] | ||
Literary and Linguistic Notes (4) | ||
نویسندگان [English] | ||
Arya Tabibzadeh | ||
چکیده [English] | ||
This paper provides a very brief discussion on the etymology of the word musalmān ‘Muslim, Musulman’ in Persian (for a more detailed discussion see Arya Tabibzadeh forthcoming). It is argued that mosalmān < musalmān in Persian, is a rendering of the Syriac mšalmānā ‘complete, adult’, and -despite the traditional and conventional views- it has neither derived from the name of the companion Salmān al-Fārisī nor has anything to do with the Arabic word Muslim ‘Muslim’. While the common term referring to an adherent of Islam in Syriac medieval texts is mašlmānā ‘traitor’, which is a C-stem nomen agentis, there are rare cases where Muslims have been called mšalmānā ‘complete, adult’ which is a D-stem/intensive-stem nomen agentis. I argue that the strange form muslamān in Persian has been calqued from the latter Syriac word. The use of this Syriac loanword to refer to the adherents of Islam instead of its cognate Arabic term Muslim is not something strange, as there are similar cases where the Persians did not use the original Arabic terms to refer the Islamic concepts, but instead, used Syriac terms cognate with the Arabic terms, e.g. mazgit ‘mosque’, gazīt ‘tax’ (instead of masğid and ğizya). I suggest that the both Syriac words mašlmānā ‘traitor’ and mšalmānā ‘complete, adult’ were used in the early Islamic period as equivalents for the Arabic muslim by the Syriac speakers, but the former was used by Christians as a pejorative term to refer the former-Christians converted to Islam, and the latter was used by the proselytes converted to Islam to self-identify themselves. This process is comparable to the linguistic process of reappropriation / reclamation. Finally, it is suggested that the name of the companion Salmān may be a rendering of the Syriac/Aramaic šalmānā ‘compelete’ that is a defective form of the above-mentioned mšalmānā, with the common process of omission of the prefix m- (c.f. mtargmānā vs. targmānā). | ||
کلیدواژهها [English] | ||
Musulman, Musalmān, Mosalmān, Muslim, mšalmānā, mašlmānā, Salman the Persian, Syriac, Persian, Syriac Loanwords in Persian, Linguistic Reappropriation, Reappropriation, Reclamation, Resignification | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 27 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 10 |