| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,534 |
| تعداد مقالات | 35,975 |
| تعداد مشاهده مقاله | 15,797,458 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,247,266 |
تأملی بر نسبت ما با فلسفه و تفکر مدرنِ غرب، فراتر از وضوح و بداهت | ||
| Theosophia Islamica | ||
| مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 04 آبان 1404 | ||
| نوع مقاله: Original Article | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/jti.2025.73201.1109 | ||
| نویسنده | ||
| علی آقایی پور* | ||
| تاریخ دریافت: 24 مهر 1404، تاریخ بازنگری: 02 آبان 1404، تاریخ پذیرش: 04 آبان 1404 | ||
| چکیده | ||
| مسئلۀ اصلیِ نوشتارِ حاضر این است که نسبتِ فرهنگ و تفکرِ مای ایرانی با فلسفه و تفکر غرب به واقع چیست؟ اغلب بحثهایی که راجعبه سنت و مدرنیته در ایران طرح شده، چنین نسبتی را بدیهی و واضح لحاظ کردهاند؛ اما برخلافِ ظاهر، به نظر میرسد این نسبت چندان بدیهی و روشن نیست. به صِرفِ اینکه ما کتب و منابع فلسفۀ غرب را مطالعه میکنیم یا در قالب پژوهشهای مختلف، متن و مقالهای دربارۀ آن مینویسیم، نمیتوان گفت ما، که در یک چارچوب تاریخی و فکریِ متفاوت قرار گرفته و بالیدهایم، با سنتِ فکریِ غرب نسبت داریم. باید اذعان کرد که روالِ تاریخی و فکریِ اندیشۀ مدرنِ غربی، با نظر به ریشهها و خاستگاههای آن، مقتضیات و مختصاتی دارد که لزوماً با چارچوب تاریخی و فکری در ایران منطبق نیست. پس تسری دادن مطلقِ احکام و مفاهیمِ آن روال به این چارچوب چندان قابلقبول نمینماید. همین مسئله باید در معرض پرسشی جدی قرار بگیرد یعنی باید فهمید که نسبت و رابطۀ پیشگفته واقعاً چیست و چه ویژگیهایی میتواند داشته باشد. لذا این نسبتِ ظاهراً روشن خودش باید به موضوعی برای تأمل و مداقۀ جدی تبدیل شود. در آخر، این مقاله پیشنهاد میدهد که به جای بدیهی انگاشتنِ نسبت ما با اندیشۀ مدرن غرب، باید برای کشف ابعاد گوناگونِ منطقِ درونیِ اندیشه و تفکر ایرانی، تلاشی را آغاز کرد. فلسفه و تفکر غرب (بهویژه تفکر فلسفیِ مدرن که در اینجا بیشتر بر آن تأکید میشود) از بستر سنت و تاریخ و فرهنگ و تمدنی متفاوت نشئت گرفته که لزوماً به تاریخ و فرهنگ و تفکر ما ارتباطی پیدا نمیکند. به گفتۀ یکی از فلاسفۀ بزرگ آلمانی، لئو اشتراوس، تمدن و تفکر غرب دو رکن اساسی دارد: یکی یهودیتـ مسیحیت و دیگری یونانیت (اشتراوس، 1397، ص321). این دو رکن در تاریخ و فرهنگ ما تأثیری چندان نداشته، و یا دستکم آنگونه نبوده که مسیر تاریخی و فکریِ ایران را عمیقاً تحتتأثیر قرار دهد، به این معنا که از منظر تاریخی و با توجه به آثارِ بهجامانده از اندیشمندانِ گوناگون، تفکر و اندیشۀ ایرانی، در بنیادهای خویش، در نزدیکیِ کانونِ تأثیرِ این مؤلفهها قرار نداشته است. آن هم با وجود همۀ ارتباطات و تماسهای فرهنگی که در طول تاریخ میان تمدن شرق و غرب جاری بوده و امری قابلاغماض هم نیست. طبعاً مقصود این نیست که باید مرزی قاطع بین تاریخ و تفکر خودمان و تاریخ و تفکر غرب بکشیم، زیرا چنین کاری نه بخردانه است و نه حتی ممکن. غرض این است که بگوییم ارکان فرهنگی و فکریِ تمدنِ غرب که آبشخور فلسفۀ مدرن غرب هم هستند، علیرغم تأثیری که حتی شاید بر کل تاریخ جهان گذاشتهاند، به تجربۀ زیستۀ تاریخیِ ما تبدیل نشدند و اصلاً در دایرۀ این تجربۀ تاریخی قرار نداشتهاند. میتوان گفت آن ذخایری که ما در طول تاریخ عمیقاً در کانون تجربهها و اندوختههایمان به همراه داشتهایم و تجربۀ زیستۀ تاریخ و فرهنگ ما را شکل داده، ایرانیت و اسلامیت است. درست است که، به لحاظ تاریخی، بخشی از آثار فلسفۀ یونانی در ابتدای تمدن اسلامی به عربی ترجمه و وارد فرهنگِ ما شد، اما هرگز در متنِ این تمدن و فرهنگ، درونی نگشت؛ یعنی با نظر به بسطهایی که در فلسفه اسلامی، توسط فلاسفۀ عمدتاً ایرانی، به فلسفۀ یونان داده شد و نیز مفاهیم بنیادینی که به آن وارد گشت، تفکر و فلسفه در ایران در مسیری متفاوت پیش رفت تا به دوران معاصر رسید. باید توجه کرد که منظور از «ما» در اینجا مای ایرانیِ اینجایی و اکنونی است با پشتوانهای از یک سنت خاص. مایی که در یک ساحتِ تاریخی و فکریِ متفاوت زیست کرده که با ساحت تاریخی و فکریِ غرب همانند و مطابق نیست. از حیث فلسفی، میتوان گفت مسائلی که فلاسفۀ بزرگ غرب در دوران جدید مطرح کردهاند، الزاماً مسائلِ ما نیستند، چون آنها پیشاپیش در چاچوب سنت فکری خاصِ خودشان که مسائلی را مختص به خود اقتضا میکند، تأمل کرده و سخن گفتهاند. دیگر نکتۀ تأملبرانگیز این است که به نظر میرسد ما قادر نیستیم با سنت خودمان و میراث آن به درستی ارتباط برقرار کنیم. این امر، مسئلهای شخصی یا چیزی مربوط به علایق فردی نیست، بلکه یک مسئلۀ بغرنجِ فلسفی ـ تمدنی است (البته اگر بتوان از چنین اصطلاحی استفاده کرد). گویی ما برای مواجهه با منابع و میراث فکری ایران با موانعی بزرگ اما ناملموس و ناخودآگاه روبهرو هستیم. انگار پلِ ارتباطی ما با سنت خودمان قطع شده است. | ||
| کلیدواژهها | ||
| تفکر ایران؛ مدرنیته؛ غربمحوری؛ مسیحیت؛ سنت؛ عقلانیت مدرن | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4 |
||