| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,558 |
| تعداد مقالات | 36,255 |
| تعداد مشاهده مقاله | 16,343,206 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,400,889 |
برساختن واگرایی: تبیین نقش بازیگران داخلی در تیرگی روابط ایران و مصر (1357-1400) | ||
| علوم سیاسی | ||
| دوره 28، شماره 2 - شماره پیاپی 110، تیر 1404، صفحه 203-183 اصل مقاله (2.24 M) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/psq.2025.71259.2959 | ||
| نویسندگان | ||
| حبیب ساسانی* ؛ علیرضا رضایی | ||
| گروه روابط بینالملل، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران | ||
| تاریخ دریافت: 12 اسفند 1403، تاریخ بازنگری: 11 تیر 1404، تاریخ پذیرش: 10 آبان 1404 | ||
| چکیده | ||
| روابط میان جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی مصر، به عنوان دو قدرت کلیدی و تأثیرگذار در جهان اسلام و منطقه غرب آسیا، در چهار دهه گذشته با فراز و فرودهای عمیق و دورههای طولانی تیرگی و گسست همراه بوده است. با وجود زمینههای تاریخی و تمدنی مشترک و ظرفیتهای بالقوه برای همکاری، مسیر روابط این دو کشور پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، با چالشهای جدی مواجه شد. در سالهای اخیر، تحولات ژئواستراتژیک منطقهای، از جمله کاهش مداخله قدرتهای فرامنطقهای و بازآرایی ائتلافها، فضایی جدید برای تجدیدنظر در این روابط و حرکت به سوی همگرایی ایجاد کرده است؛ با این حال همچنان موانع متعددی بر سر راه عادیسازی کامل روابط میان این دو کشور اسلامی وجود دارد. این مقاله با تمرکز بر یکی از مهمترین این موانع، در صدد پاسخگویی به این پرسش اصلی است که بازیگران داخلی (شامل رسانهها، احزاب سلفی و ملیگرا، نخبگان سیاسی و جریانهای اسلام سیاسی) در ایران و مصر، چگونه و با چه سازوکارهایی بر تداوم تیرگی و واگرایی در روابط دو کشور در فاصله سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۰ تأثیر گذاشتهاند؟ این پژوهش با اتکا به چارچوب نظری «سازهانگاری» در روابط بینالملل و با بهرهگیری از روش کتابخانهای و تحلیلی- توصیفی، این فرضیه را به آزمون میگذارد که بازیگران داخلی این رابطه، به دلیل هراس از نفوذ سیاسی و مذهبی ایران در مصر و تأثیرگذاری بر افکار عمومی، عامدانه یا ناخودآگاه مانع شکلگیری روابط پایدار و سازنده میان دو کشور شدهاند. بر اساس رویکرد سازهانگارانه، هویتها، ادراکات، هنجارها و گفتمانها نقشی تعیینکننده در تعریف منافع و شکلدهی به رفتار دولتها دارند. از این منظر، دلایل تیرگی روابط ایران و مصر نه صرفاً مادی یا ساختاری، بلکه بهشدّت در برساختهای ذهنی، نگرشهای تاریخی و روایتهای رسانهای ریشه دارد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بازیگران داخلی در هر دو کشور از طریق سازوکارهای مختلفی به این واگرایی دامن زدهاند. رسانهها در هر دو کشور، با اتخاذ رویکردهای ایدئولوژیک و انتشار ادبیات نامناسب، به تقویت کلیشههای منفی و امنیتیسازی تصویر طرف مقابل پرداختهاند. رسانههای مصری، بهویژه جریانهای نزدیک به نهادهای امنیتی و سلفی، با طرح مسائلی همچون «نقشۀ ایران برای نفوذ فرهنگی» یا «خطر ترویج تشیع»، پیوسته ایرانهراسی را در افکار عمومی ترویج کردهاند. در مقابل، برخی رسانههای ایرانی نیز با تمرکز بر مسائلی مانند پیمان کمپدیوید یا روابط مصر با غرب، تصویری منفی از سیاستهای مصر ارائه دادهاند. این رویارویی رسانهای که در چارچوب «قدرت نرم» و «نبرد روایتها» قابل تحلیل است، به شکلگیری یک محیط ادراکی مبتنی بر بیاعتمادی و تهدید کمک کرده است. در این میان، احزاب و جریانهای سیاسی نیز نقشی کلیدی ایفا کردهاند. در مصر، احزاب ملیگرا و سکولار، به همراه جریانهای قدرتمند سلفی، همواره با هرگونه نزدیکی به ایران مخالفت کرده و آن را تهدیدی علیه امنیت ملی و هویت سنّی جامعۀ مصر تلقی کردهاند. از سوی دیگر نبود اجماع میان نخبگان در هر دو کشور، از تدوین یک سیاست خارجی منسجم و پایدار مانع شده است. در ایران، اختلاف دیدگاه میان جریانهای میانهرو (مبتنی بر عملگرایی و مصالح ملی) و جریانهای اصولگرا (مبتنی بر اولویتهای ایدئولوژیک) وجود داشته است. در مصر نیز، شکاف میان نهادهای نظامی-امنیتی، جریانهای اسلامگرا (مانند اخوانالمسلمین) و نخبگان لیبرال، به اتخاذ سیاستهای متناقض و شکننده در قبال ایران منجر شده است. این نبود اجماع که در هویتها و ادراکات متفاوت از «خود» و «دیگری» ریشه دارد، هرگونه تلاش برای بهبود روابط را با چالشهای جدی داخلی مواجه ساخته است. درنهایت جریان اسلام سیاسی نیز به عنوان یک عامل دوگانه عمل کرده است؛ درحالیکه میتوانست زمینهساز همگرایی باشد، تفاوت در مدل حکمرانی دینی و رقابتهای منطقهای، آن را به یکی از منابع تنش تبدیل کرده است. نتیجۀ نهایی پژوهش اینکه بازیگران داخلی از طریق برساختن و تقویت هویتهای متعارض، ترویج گفتمانهای تهدیدمحور و ایجاد موانع ادراکی، نقشی تعیینکننده در جلوگیری از بهبود روابط ایران و مصر داشتهاند و هرگونه تلاش برای عادیسازی روابط در آینده، بدون توجه به این عوامل ذهنی و هویتی و تلاش برای بازسازی ادراکات متقابل، به شکست خواهد انجامید. | ||
| کلیدواژهها | ||
| ایران؛ مصر؛ سازهانگاری؛ واگرایی؛ بازیگران داخلی؛ رسانه؛ احزاب؛ اسلام سیاسی؛ ایرانهراسی | ||
| عنوان مقاله [English] | ||
| Constructing Divergence: Explaining the Role of Domestic Actors in the Deterioration of Iran-Egypt Relations (1979–2021) | ||
| نویسندگان [English] | ||
| Habib Sasani؛ Alireza Rezaei | ||
| Department of International Relations, Ha.C., Islamic Azad University, Hamedan, Iran | ||
| چکیده [English] | ||
| Relations between the Islamic Republic of Iran and the Arab Republic of Egypt—two pivotal and influential powers in the Islamic world and West Asia—have, over the past four decades, experienced profound fluctuations, long periods of estrangement, and outright rupture. Despite shared historical and civilizational foundations and substantial potential for cooperation, the trajectory of bilateral ties following the 1979 Islamic Revolution encountered severe challenges. In recent years, regional geostrategic shifts—including the reduced intervention of extraregional powers and the reconfiguration of alliances—have created a new space for reevaluating these relations and moving toward convergence. Nevertheless, numerous obstacles persist on the path to full normalization between the two Muslim nations. This article, by focusing on one of the most critical of these barriers, seeks to address the central question: How, and through what mechanisms, have domestic actors (including the media, Salafi and nationalist parties, political elites, and Islamist currents) in Iran and Egypt contributed to the perpetuation of estrangement and divergence in bilateral relations from 1979 to 2021? This study, drawing on the theoretical framework of constructivism in international relations and employing library-based and analytical-descriptive methods, tests the hypothesis that domestic actors in this relationship—driven by fears of Iran’s political and religious influence in Egypt and its impact on public opinion—have deliberately or inadvertently obstructed the formation of stable and constructive ties between the two countries. From a constructivist perspective, identities, perceptions, norms, and discourses play a decisive role in defining interests and shaping state behavior. From this perspective, the causes of estrangement between Iran and Egypt lie not solely in material or structural factors but are deeply rooted in mental constructs, historical attitudes, and media narratives. The findings of this study reveal that domestic actors in both countries have fueled this divergence through various mechanisms. The media in both nations, by adopting ideological approaches and disseminating inappropriate narratives, have reinforced negative stereotypes and securitized the image of the other side. Egyptian media—particularly outlets aligned with security institutions and Salafi currents—have consistently promoted Iranophobia in public opinion by raising issues such as “Iran’s plan for cultural infiltration” or “the danger of promoting Shiism.” In response, certain Iranian media have portrayed Egypt’s policies negatively by focusing on topics like the Camp David Accords or Egypt’s relations with the West. This media confrontation, analyzable within the frameworks of soft power and the battle of narratives, has contributed to the formation of a perceptual environment rooted in mistrust and threat. Meanwhile, political parties and currents have also played a pivotal role. In Egypt, nationalist and secular parties, alongside powerful Salafi currents, have consistently opposed any rapprochement with Iran, viewing it as a threat to national security and the Sunni identity of Egyptian society. On the other hand, the lack of consensus among elites in both countries has hindered the formulation of a coherent and stable foreign policy. In Iran, disagreements exist between moderate currents (based on pragmatism and national interests) and hardline currents (prioritizing ideological imperatives). In Egypt, divisions among military-security institutions, Islamist currents (such as the Muslim Brotherhood), and liberal elites have led to contradictory and fragile policies toward Iran. This absence of consensus—rooted in differing identities and perceptions of “self” and “other”—has confronted any efforts to improve relations with serious domestic challenges. Ultimately, political Islam has functioned as a dual-edged factor; while it could have served as a basis for convergence, differences in models of religious governance and regional rivalries have transformed it into a source of tension.The study’s final conclusion is that domestic actors have played a decisive role in preventing the improvement of Iran-Egypt relations by constructing and reinforcing conflicting identities, promoting threat-oriented discourses, and creating perceptual barriers. Any future efforts toward normalizing relations will fail without addressing these subjective and identity-based factors and striving to reconstruct mutual perceptions. | ||
| کلیدواژهها [English] | ||
| Iran, Egypt, constructivism, divergence, domestic actors, media, parties, political Islam, Iranophobia | ||
| مراجع | ||
|
پارسایی، س.م. (1392). بررسی علل واگرایی گذشته و چشمانداز آیندۀ روابط ایران و مصر. خاورمیانه، 20(1)، صص. 31-56.
جعفری ولدانی، ا. (1381). مصر و خلیج فارس: از دیرباز تاکنون. مطالعات خاورمیانه، 9(4)، صص. 83-107.
دهقانی فیروزآبادی، س.ج.،؛ شهبازی، ن.؛ فریدونی، ا. (1391). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال فلسطین از منظر سازهانگاری. رهیافت انقلاب اسلامی، شماره 18.
الشرقاوی، ب.؛ بجنوردی، س.م. (1379). روابط ایران و مصر. مطالعات خاورمیانه، 7(4)، صص. 101-126.
متقی، ا.؛ کاظمی، ح. (1386). سازهانگاری، هویت، زبان و سیاست خارجی جمهوری اسلامی. سیاست، 37(4).
مشیرزاده، ح. (1386). تحول در نظریههای روابط بینالملل. تهران: انتشارات سمت.
مشیرزاده، ح. (1393). مطالعه سازهانگارانۀ سازمانهای بینالمللی و امکانات پژوهشی. سازمانهای بینالمللی، شماره 5. مظاهری، م.م.؛ احمدزاده، د. (1388). بررسی چالشهای ساختاری در روابط مصر و ایران. تحقیقات سیاسی و بینالمللی، شماره 1، صص. 155-178.
مک ناب، د.ا. (1394). روش تحقیق در علوم سیاسی (رویکرد کیفی و کمّی). ترجمه معاونت پژوهش و تولید علم. تهران: انتشارات دانشکده اطلاعات.
ونت، ا. (1384). نظریۀ اجتماعی سیاست بینالملل. ح. مشیرزاده (مترجم). تهران: وزارت امور خارجه. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 128 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 28 |
||