| تعداد نشریات | 54 |
| تعداد شمارهها | 2,558 |
| تعداد مقالات | 36,255 |
| تعداد مشاهده مقاله | 16,343,186 |
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 7,400,877 |
موانع صلح و عوامل جنگ در خاورمیانه: یک رویکرد نئو رئالیستی | ||
| علوم سیاسی | ||
| دوره 28، شماره 2 - شماره پیاپی 110، تیر 1404، صفحه 158-113 اصل مقاله (2.29 M) | ||
| نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22081/psq.2025.72255.3017 | ||
| نویسنده | ||
| سجاد محسنی* | ||
| گروه روابط بینالملل، دانشگاه بینالمللی اهلبیت، تهران، ایران | ||
| تاریخ دریافت: 17 تیر 1404، تاریخ بازنگری: 12 مهر 1404، تاریخ پذیرش: 10 آبان 1404 | ||
| چکیده | ||
| صلح در خاورمیانه، به عنوان موضوعی پیچیده اساساً تابعی از تعریف واقعگرایانه و منفی از این مفهوم بوده است. این تعبیر از صلح را میتوان تعریفی مشترک میان جریانهای مختلف واقعگرایی دانست. این رویکرد در قبال خاورمیانه، نگاهی ساختاری دارد؛ بدین معنا که خاورمیانه را چونان سیستم، تابعی از نظام بینالملل میداند که تغییر در ساختار کلان نظام بینالملل، به صورت مستقیم جنگ و صلح در مناطق را نیز تغییر میدهد. با توجه به این مقدمه پرسش نخست این است که از یک رویکرد نوواقعگرایانه، مهمترین موانع صلح در خاورمیانه کدام هستند؟ چهبسا در پاسخ بتوان گفت که در خاورمیانه سطح تحلیل خرد فروملی، کنش غیرعقلایی بازیگران، نبود تعادل در سیستم و توزیع ناهمگون توانمندیها به گونهای عمل میکند که به تداوم بیثباتی کمک میکند. از سوی دیگر موقعیت ژئوپلیتیک و راهبردی خاورمیانه به حضور بازیگران مداخلهگری منجر شده است که تا حدود زیادی تعادل در سیستم را به هم زده است. این در شرایطی است که تمایلنداشتن بازیگران فرامنطقهای به ورود به موضوعات منطقهای، میتوانست بازیگران بومی را به حل مسئله وادارد. پژوهش حاضر تلاش دارد تا با رویکرد توصیفی و تحلیل و مبتنی بر گردآوری اسنادی دادهها، به بررسی دقیق موانع تحقق صلح در خاومیانه بپردازد؛ بر این اساس تلاش دارد تا با تمرکز بر تعریفی منفی از صلح در خاورمیانه به موانع صلح از نگاه نوواقعگرایی بپردازد و بکوشد تا برای دستیابی به حداقل صلح در خاورمیانه در قالب نظریه یادشده، راه حلهایی ارائه دهد. نخستین متغیر که میتواند مانع تحقق صلح در خاورمیانه باشد، ورود بازیگران فروملی به بازیگری سیاسی است که بر خلاف رویکرد نوواقعگرایی که تمرکز اصلی را بر دولت دارد، نقش مهمی را در سیاستهای منطقهای، بهویژه در دو دهه اخیر بازی کردهاند. شکلگیری نوع مناسبات دولت-فرودولت درعمل تا حدود زیادی فضا را برای پیشبینی رفتارها در خاورمیانه دشوار کرده است؛ زیرا بازیگران فروملی چندان قابل نظارت و مهار نیستند. متغیر دوم مهم را میتوان بازیگری غیرعقلانی دانست؛ به تعبیر نوواقعگرایی، بازیگر عقلانی بازیگری است که از یک سو ساختار و جهت قدرت را شناسایی و مطابق آن رفتار کند و از سوی دیگر در تشخیص منافع بر اساس حساب سود و زیان مادی عمل کند. بر اساس این تحلیل چندان جایی برای رویکرد ایدئولوژیک باقی نمیماند و درواقع میتوان گفت که رویکرد ژئوپلیتیک بر رویکرد ایدئولوژیک غلبه دارد؛ بر این اساس تا زمانی که بازیگری ایدئولوژیک در منطقه با شدت بالایی جریان دارد، این امکان که صلح به معنای مثبت تحقق یابد، بسیار دشوار مینماید. موضوع دیگر وجود بازیگر مداخلهگر و نبود تعادل در سیستم است. خاورمیانه یک مجموعۀ امنیتی مرکزگراست که به سبب جذابیت ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک، بازیگران بزرگ فرامنطقهای را به حضور در منطقه ترغیب میکند. این در شرایطی است که بازیگران منطقهای نیز به مرور دریافتهاند که به سبب شکنندهبودن شرایط داخلی و متغیرهای منطقهای باید به سمت پیوند با بازیگران قدرتمند فرامنطقهای حرکت کنند. این رفتار سبب شده است تا ساختار قدرت منطقهای به خودی خود به سمت تعادل طبیعی حرکت نکند و درنتیجه پیوسته به سبب حمایت بازیگران قدرتمند، از قطبهای مشخصی از قدرت در بیثباتی و نوسان باشد. درنتیجه این بازیگر خود میتواند سبب بیثباتی باشد و یا حمایت این بازیگران از قدرتهای منطقهای موجب رفتار تهاجمی شده است. درنهایت اینکه به نظر میرسد دولتهای خاورمیانه باید این نکته را بپذیرند که تا وقتی بازیگران مداخلهگر توازن قدرت را در منطقه به هم میزنند، بازیگران فروملی از قدرت اثرگذاری بالایی برخوردارند و نوع بازیگری عقلانی بر اساس محاسبه سود و زیان مادی به تعبیر نئورئالیتسی نیست، این امکان که صلح به تعبیر مثبت تحقق یابد، بسیار دشوار خواهد بود. | ||
| کلیدواژهها | ||
| خاورمیانه؛ نوواقعگرایی؛ صلح منفی؛ ثبات هژمونیک؛ مداخلهگرایی | ||
| عنوان مقاله [English] | ||
| Obstacles to Peace and Drivers of War in the Middle East: A Neorealist Approach | ||
| نویسندگان [English] | ||
| Sajad Mohseni | ||
| Department of International Relations, Ahlul Bayt International University, Tehran, Iran. | ||
| چکیده [English] | ||
| Peace in the Middle East—a profoundly complex issue—has fundamentally been a function of a realist and negative definition of the concept. This construal of peace may be considered a shared understanding across various strands of realism. In relation to the Middle East, this approach adopts a structural perspective, viewing the region as a subsystem of the international system. Accordingly, shifts in the overarching structure of the global order directly influence war and peace at the regional level. Against this backdrop, the primary question is: From a neorealist perspective, what are the most critical obstacles to peace in the Middle East? One might argue that, at the subnational unit level of analysis, irrational actor behavior, the absence of systemic balance, and uneven capability distribution operate in ways that perpetuate instability. Moreover, the Middle East’s geopolitical and strategic significance has invited interventionist actors, significantly disrupting regional equilibrium. This occurs even as extraregional powers’ reluctance to engage in regional issues could otherwise compel local actors to resolve conflicts themselves. Employing a descriptive-analytical approach based on documentary data collection, this study meticulously examines the barriers to achieving peace in the Middle East. Focusing on a negative definition of peace, it analyzes these obstacles through neorealism and proposes solutions—within the framework of the theory—for attaining minimal peace in the region. The first variable that might obstruct peace is the emergence of subnational actors in political agency. Contrary to neorealism’s primary focus on states, these actors have played a pivotal role in regional politics, particularly over the past two decades. The nature of state–substate relations has, in practice, rendered behavioral predictability in the Middle East exceedingly difficult, as subnational actors are largely beyond oversight and control. The second critical variable is irrational agency. In neorealist terms, a rational actor is one who identifies the structure and direction of power and aligns behavior accordingly, while calculating interests in terms of material cost-benefit analysis. This leaves little room for ideological approaches; indeed, geopolitics predominates over ideology. Thus, as long as intensely ideological agency persists in the region, achieving peace in its positive sense remains highly improbable. Another factor is the presence of interventionist actors and the lack of systemic balance. The Middle East constitutes a centripetal security complex that, due to its geopolitical and geoeconomic allure, draws major extraregional powers. Meanwhile, regional actors have increasingly recognized that—given domestic fragility and volatile regional dynamics—they must align with powerful external players. This behavior prevents the regional power structure from naturally gravitating toward equilibrium, resulting in persistent instability and fluctuation around specific poles of power, sustained by great-power backing. Consequently, these interventionist actors themselves generate instability, or their support for regional powers fosters aggressive behavior. In conclusion, Middle Eastern states must acknowledge that as long as interventionist actors disrupt the balance of power, subnational actors wield significant influence, and agency fails to adhere to neorealist rationality—defined by material cost-benefit calculation—the prospect of achieving peace in its positive sense will remain exceedingly remote. | ||
| کلیدواژهها [English] | ||
| Middle East, neorealism, negative peace, hegemonic stability, interventionism | ||
| مراجع | ||
|
بوزان، ب.؛ ویور، ا. (1388). مناطق و قدرتها. ر. قهرمانپور (مترجم). تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. | ||
|
آمار تعداد مشاهده مقاله: 130 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 33 |
||