تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,369 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,306 |
حوزه در نگاه رهبرى | ||
حوزه | ||
مقاله 6، دوره 25، شماره 145، فروردین 1387، صفحه 116-150 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
سید علی نقی ایازی | ||
تاریخ دریافت: 24 آذر 1394، تاریخ پذیرش: 24 آذر 1394 | ||
اصل مقاله | ||
براى پى بردن به محتواى یک متن یا سخنرانى، تنها خواندن متن یا شنیدن آن کافى نیست، بلکه آنچه شایسته است این که خواندن و گوش دادن به متنى بر قاعدههاى دقیقى انجام گیرد، تا به زوایا، اهمیت و جایگاه آن پى برد و درجه درستى، معناى دقیق و بُرد واقعى آن معلوم گردد. بر این اساس، تکنیکهاى جدید بازخوانى متون به این امر کمک مىکند. یکى از این روشها، تکنیک تحلیل محتواست که بدان وسیله مىتوان بر اساس آن، ویژگیهاى زبانى یک متن، گفته یا نوشته را به گونه واقعبینانه یا عینى و به طور سیستماتیک شناخت و از آنها نیز نتیجهگیریهایى درباره مسائل غیرزبانى یعنى درباره دیدگاهها و گرایشهاى گوینده یا نویسنده نمود. مراد از متن یا محتوا، کلیه ساختها، از علائم گوناگون زبانى و نمادى است، که از راه آن پیوند برقرار مىشود. در واقع این تکنیک براى بررسى جنبههاى گوناگون یک متن به کار گرفته مىشود و سازوار با هدفها و زمان اجراى هر طرح پژوهشى، مىتوان به تجزیه و تحلیل کمى و یا کیفى متنها اقدام کرد. نوشتار حاضر، بررسى سخنان مقام معظم رهبرى، در جمع استادان، فاضلان، پژوهشگران و نخبگان حوزوى در آذرماه 1386 است که هدف اصلى از اجراى آن، طبقهبندى سخنان ایشان است درباره مسائل حوزه علمیه. این مطالعه کمى امکان مقایسه، ارزیابى و میزان تاکید بر مقولههاى خاص را فراهم مىسازد، به گونهاى که مىتوان ضمن بازشناسى پارهاى از مسائل به شناسایى راهکارهاى مدنظر ایشان و میزان اهمیت آنها نیز آگاه گردید. همچنین طبقهبندى سخنان ایراد شده مىتواند براى تحلیل کیفى هر مقوله در فرصتهاى آتى مورد استفاده قرار گیرد. و در پایان سعى شده با استفاده از دانش آمار، طبقهبندى سخنان ایشان در چهار محور: شوراىعالى مدیریت حوزه علمیه، وضعیت حوزه، مسائل حوزه و راهحلها، نمودارهاى مناسب طراحى شود تا میزان فراوانى و اهمیت هر طبقه از سخنان به صورت تصویرى به آگاهى خوانندگان برسد. شایان ذکر است کلیه مطالب داخل گیومه از سخنان مقام معظم رهبرى است که به مناسبت موضوع تقطیع گشته و مرتبسازى شده است.
الف. شوراىعالى مدیریت حوزه علمیه در مقوله شوراى عالى مدیریت، در خصوص مسائل مدیریتى، مقام معظم رهبر نکتههایى را یادآور شده است از جمله اینکه تحول در حوزه برابر با سایر بخشهاى نظام اجتماعى، امرى گزیرناپذیر است، از این روى مدیریت تحول ضرورى و لازم است و سزاوار است این امر به درستى صورت گیرد و در این فرایند شایسته است نکتههایى رعایت شود: نخست آنکه: نسبت به آنچه از دست رفته و گذشته و باعث عقبماندگى شده تدبیر شود و به صورت متناسب با روند پیشرفت، عقبماندگیها جبران شود و برابر با سرعت تحول، برنامهریزى انجام بگیرد. و مهمتر از آن این که این تحول و دگرگونى روزافزون را پذیرفت و سازوار با آن مدیریت کرد. دو دیگر، تحول آغاز شده داراى سکان دارى واحد و هماهنگ با شرایط مدیریتى روزآمد باشد که بتواند از تمام ظرفیتهاى به دست آمده، استفاده بجا و مناسب داشته باشد. در فرازى از سخنان رهبرى، به این امر اساسى اشاره شده است که دگرگونیها و نگارش اساسنامه، نظامنامه و چشمانداز که لازمه یک مدیریت روزآمد است، بدون یک مدیریت کارآمد امکانپذیر نیست. لذا سزاوار است، عناصر مدیریت کارآمد در یک نهاد فرهنگى، که بخش تولید فرهنگ دینى را عهدهدار است، متناسب با پیشرفتهاى سایر اجزاء نظام، تحولپذیر باشد، و بتواند مدیریتى هماهنگ با این عناصر به وجود آورد و آن را گسترشدهد. چون نگارش اساسنامه، نظامنامه و چشمانداز، تدوین نخواهد گشت مگر اینکه مدیران این نهاد در تعامل با نخبگان و سرآمدان علوم مختلف، نیازهاى مشروع جامعه را به دست آورند و از طرفى درباره پدیده موردنظر، که حوزههاى علمیه و نیروى انسانى آن است، شناختى عمیق و همهجانبه داشته باشند و در نهایت این ابعاد شناختى است که مىتواند پایه و اساس محکمى براى تنظیم منشور و میثاق جاودان براى مدیریت و حوزویان شمرده شود. براساس همین توجه به ظرافتها و دقتهاى لازم در امر مدیریت است که در فرازى چنین ابراز مىدارد: »کلید همه اقدامهاى مثبت سازمانیافته... مدیریت است.« وجه اقدامهاى مثبت سازمانیافته مدیریت، توجه به همین زوایاى شناختى است که تمام عناصر تدوینى شناسایى مىشود. بنابراین، بهرهمندى از نخبگان علم مدیریت و سازمانها براى تدوین چنین منشورات مهمى امر ضرورى است و بر این اساس است که ایشان در فرازى دیگر مىگوید: »ما باید مدیریت را در حوزه تکمیل کنیم.« بهرهمندى از کارشناسان علم مدیریت و سازمانها، بخشى از این پازل مدیریتى است که بدان اشاره شد. کارشناسان امر آموزش کارآمد، روانشناسان آموزش، جامعهشناسان و... مىتوانند به جمع گروه کارشناسان مدیریت اضافه شوند. بخشى دیگر از سخنان ایشان ناظر به پذیرش نهاد مدیریت در حوزه است. چنانکه ظهور هر نهادى نشاندهنده پاسخ به نیازى است و سازماندهنده روابط داخل یک گروه است و تا زمان حیات آن نهاد بیانگر ضرورت به آن مىباشد. سازمان روحانیت نیز از این قاعده مستثنى نیست; به طور طبیعى این سازمان نیازمند به مدیریتى است که بتواند شکل روابط، چگونگى پاسخ به نیازها و... را سازماندهى کند. اگر چنین توجیهى در بین اعضاى این سازمان درونى شود ضرورت آن نیز به طور طبیعى خواهد آمد و نیازمند به اثبات ندارد. احساس خوشبختى به دلیل مورد پذیرش قرار گرفتن شوراى عالى مدیریت در حوزه، نشاندهنده این امر است که حوزویان چنین توجیهى را درونى کرده و به اهمیت آن آگاه بوده و شاهد دستاوردهاى خوب و فایدههاى آن نیز هستند و آنچه که مىتواند این فایدهها و برکتها را تداوم بخشد، توجه به برآوردن نیازهاى درونسازمانى و برون سازمانى است و از طرفى توجه به بالندگى و تحولپذیرى جامعههاى بشرى است و از دیگر سو، ایجاد هستههاى کارشناسى در جهت مطالعه دقیق و مستمر در راستاى تامین این نیازهاست. یکى از اجزاى کارآمد و تداومبخش فایدهها و برکتها در نهادهاى علمى، ایجاد انجمنهاى علمى در جهت بالندگى هرچه بیشتر به گستره علم و دانشى است که مىتواند تحت لواى مدیریت کارآمد هدایت گردد. بر این اساس رهبرى به ایجاد این انجمنها صحه گذاشت و به تداوم و پویایى آن تأکید ورزید. یکى از شرایط توفیقمندى یک سازمان، سیاستگذارى بر اساس اساسنامه آن است که این سیاستها بتواند زمینه به حقیقت پیوستن اساسنامه و چشمانداز آنرا برآورد و بدون تدوین چنین اساسنامهاى امور دچار اختلال و پراکندگى شده، وقت و انرژى افراد بسیارى را از کادر مدیریتى گرفته، سبب رکود شده و حرکت سازوار با پیشرفت سایر اجزاى نظام را از نهاد روحانیت سلب مىکند. باتوجه به این مهم، رهبرى تدوین چشمانداز و سیاستگذارى در نهاد روحانیت را از وظایف شوراى عالى مدیریت مىداند و خواهان وقتگذارى بیشتر اعضاء براى این کار است. این سخن بر این اصل مدیریتى استوار است که مدیر یک سازمان باید تمام همّ و غم خویش را در افزایش راندمان کار و نگاه به آینده به کار بندد تا بر آن اساس میثاقنامهاى تدوین کند که خط مشى حرکتى آن را تبیین کند. از این روى، در ادامه مىگوید: »حوزه نمىتواند به صورت حاشیهاى اداره بشود باید وقت بگذارند.« شیوههاى وقتگذارى اعضاى شورا براى تدوین منشورات و ارائه سیاستگذاریها مىتواند گونهگون باشد. یکى از این شیوهها مىتواند در قالب بهرهمندى از تیم کارشناسى قوى شکل بگیرد و از قابلیتها و ظرفیتهاى به دست آمده در درون حوزه، بهترین استفاده را بکند; چنانکه در سخنان رهبرى تأکید بر استفاده از فضلاى حوزه و سرآمدان شده است. یکى دیگر از انتظارها، تدوین برنامه جامع در راستاى به حقیقت پیوستن حوزه کارآمد است و این امر به صورت گسترده از فضلاى حوزه مورد انتظار است که بدینوسیله نهادینه گردد و به مرحله تثبیت یافتگى برسد و در تمام سطحها و لایههاى از مدیریت، بزرگان حوزه و مراجع عظام را شامل مىشود. از این روى، براى جامه عمل پوشاندن چنین امرى، تشکیل هسته شوراى برنامهریزى و جذب نیروهاى کارآمد، متخصص و زبده ضرورى است. این شورا باید بتواند برنامههایى را که جنبه اجرایى و عملیاتى دارد، تدوین کند و برنامههاى بلندمدت و کوتاه مدت را مدنظر داشته و سازوار با ظرفیتها، زمینهها و نیازهاى زمانى و مکانى طراحى کند و زمینه به حقیقت پیوستن آن را ترسیم کند. بنابراین، تشکیل هستهاى که از توان فکرى و اجرایى قوى برخوردار باشد گربرناپذیر است. در مقوله سیاستگذارى، رهبرى، به زوایاى گوناگونى اشاره دارد که نیازمند به واکاوى و تدبر و درنگ بیشترى است: »ما مگر نمىگوییم مىخواهیم علم تولید شود و پیشرفت کند. خُب کدام علم؟ معناى پیشرفت علم فقه چیست؟ معناى پیشرفت علم اصول مثلاً چیست؟ پیشرفت کند یعنى چه؟ سمت و سوى این پیشرفت به سمت چیست؟ اینها همه سؤالهایى هستند که پاسخ لازم دارد. سیاستهایى که در مرکز شوراى عالى نهاده مىشود، به این سؤالها پاسخ مىدهد. « پاسخگویى به این پرسشها در راستاى تدوین سیاستگذارى، مىتواند به عنوان بخشى از منشور سیاستگذارى باشد و دهها سوال دیگر که باید ابتدا شناسایى شده، سپس ابعاد و زوایاى پیدا و پنهان آنها مورد کاوش قرار گیرد و در نهایت راهکار اجرایى و عملیاتى آنها در شوراى برنامهریزى طراحى شود. مىتوان مدعى شد که تاکنون، بخش درخور توجهى از این پرسشها پاسخ داده نشده و یا اینکه مورد چالش جدى حوزویان قرار نگرفته است تا مورد تضارب آراء صاحبنظران قرار گیرد و برآیند آن به عنوان سیاستهاى حوزه تلقى شود; از این روى به نظر مىرسد ابتدا این شورا مىتواند پرسشهاى مبهم و درخور چالش را در حوزه نظر و عمل شناسایى کند و در ادامه آنها را به بوته نقد و بحث بگذارد و از اندیشوران متخصص در هر زمینه دعوت کند تا زمینه نقادى را فراهم آورند، تنقیح مناط صورت گیرد، سپس به عنوان امرى که داراى وفاق جمعى و با پشتوانه عقل جمعى است، پذیرفته و بر آن اساس برنامهریزى شود. سزاوار است این کاستى و آسیب را منصفانه بپذیریم، هنوز پرسشهایى از قبیل معناى پیشرفت علم در حوزه، سمت و سوى آن و... که از سوى رهبرى بیان شده و خیلى از پرسشهاى دیگر پاسخ دقیق و روشنى در بین حوزویان ندارد، تا براى آن سیاستهاى روشنى تدوین شود و روشن است برنامه آن نیز طراحى نگشته است. از این روى، حوزه از زمان عقبمانده است: »حوزههاى علمیه در برهه زمان معاصر به طور طبیعى کمى از زمان عقبماندند.« این فرازها مىتواند هشدار دهنده باشد و از دیگر سو بارقههاى امید نیز در این سخنان وجود دارد: »]حوزه[ مىتواند با سرعت لازم با جدیت این ]عقبماندگى[ را جبران بکند.« و طبیعى است که تدارک و جبران عقبماندگى با میزان سازمانیافتگى امور حوزه در امر سیاستگذارى، برنامهریزى، تدوین چشمانداز، عملیاتى کردن سیاستها و برنامهها رابطه مستقیمى دارد. بدینمعنى حوزه، هرچه در این امور از سازمانیافتگى بیشترى برخوردار باشد، میزان پیشرفت آن بیشتر خواهد بود و عقبماندگى گذشته را نیز تدارک خواهد کرد. نظام ارزشیابى از اصول اساسى در هر سازمانى است که نقش عیبیابى در سازمان را ایفا مىکند. عیبها و کاستیها و دشواریهاى احتمالى را در سازمان، به برنامهریزان و سیاستگذاران گوشزد مىکند و زنگ خطرى براى آنان است تا نسبت به آنها آگاه باشند و از طرفى نقش بالندگى مجموعه را نیز مىتواند عهدهدار شود، تا نسبت به برنامههاى قوى و کارآمد و شناسایى نخبگان و سرآمدان ایفاى نقش نماید. بر این اساس، رهبرى نیز از این مهم چشم نپوشیده و در ردیف نکتههاى محورى و اساسى از آن یاد مىکند که این امر، باید در سازمان حوزه نضج گیرد و زمینه پویایى آن فراهم شود. البته بدیهى است که این مهم جامه عمل نخواهد پوشید، مگر با شناسایى و آگاهى از وضعیت کانونى و فراکانونى این نهاد مقدس تا پس از شناخت دقیق و عمیق، بر آن اساس بتوان سره از ناسره را شناسایى کرد و خوبیها را تقویت و نسبت به کژیها ارائه طریق کرد و راه صواب را نشان داد. و یکى از این راههاى ارتباطى، بهرهگیرى از ساز و کار آمارگیرى است که اطلاعاتى را پیش روى برنامهریزان قرار مىدهد و در مرحله تکمیلى آن نظرسنجیهایى است که مىتواند راهگشا و جهتدهنده باشد. یکى از نکتههاى اساسى و مورد توجه در این گفتار، توجه به ادامه تلاشها و کارهاى بهتر است و بسنده نکردن به آنچه که در گذشته انجام شده است، بلکه استفاده از تجربهها و بهرهگیرى از شکستهاى گذشته در راستاى اعتلاى نهاد حوزه است: »به آنچه که تاکنون در زمینه تشکیلاتدهى و سازماندهى در حوزه انجام گرفته، مطلقاً نباید اکتفا کرد.« در این سخن از تلاشهاى گذشته به نوعى قدردانى شده است و با توجه به کارهاى صورت گرفته، این نکته در کانون توجه قرار مىگیرد که به آنچه صورت گرفته، نباید بسنده کرد. امّا اینکه چگونه انتظارها باید برآورده شود; یعنى دولت اسلامى باید آنها را برآورد، ایشان راهکار این مسأله را گسترش سازماندهى و تشکیلات مىداند: »بعضى از اینها ]توقعات از دولت[ البته هیچگاه عملى نیست، تا وقتى که حوزه آن مرکزیت منسجم را پیدا بکند. « شرایط سازماندهى را اینسان توصیف مىکند: »حوزه سازماندهىاش جورى باشد که آن مرکزیت مدیر و متفکر و مسلط بر امور و مورد اعتماد همه، آن مرکزیت انشاءاللّه تکمیل بشود، شکل بگیرد. بعد مىشود با او ]دولت اسلامى[ تعامل کند.« و حتى خیلى از پیشنهادهاى مطرح شده از سوى شمارى نخبگان حوزوى را نیازمند به ایجاد ظرفیت و امکانات حوزه دانسته و بر این باور است که این ظرفیتها، پدید نخواهد آمد، مگر در شکلگیرى تشکیلاتى منسجم که نسبت به برآوردن آنها گام بردارد.
ب. وضعیت حوزه در نگاه رهبرى یکى از محورهاى سخنان رهبرى انتظارها از حوزههاى امروز است. ایشان بر اساس توفیقها و بهروزیهاى امروز حوزه و آنچه در درازناى تاریخ به دست آمده، به انتظارها از حوزههاى امروز مىپردازد. این انتظارها را ایشان در قالب بایستگیهاى حوزه بیان مىکند. در قسمتهایى اشاره به کاستیها دارد و خواستار رفع آنهاست، تا باعث رکود و عقبماندگى نشود و در بخشى از سخنان خویش، این نکته را یادآور مىشود که اگر این کاستیها برطرف نگردد، آسیبهاى جدى بر پیکره این شجره طیبه وارد خواهد شد که ممکن است جبرانناپذیر باشد.
توفیقها درباره توفیقهاى حوزههاى علمیه فراوان سخن گفته شده و نکتههاى بسیارى در این زمینه مىدانیم، ولى آنچه که شاید بیش از این امور رهبرى انقلاب را خشنود و خرسند کرده وجود نسل پویا، خلاق و مبتکرى است که امروزه در حوزههاى علمیه وجود دارد: »این نسلى که امروز در حوزهها در حال بالندگى است... بدون تردید خواهد توانست کارهاى بزرگى را که ما از حوزه دانش دین انتظار داریم، انجام بدهد« این سخن، ناظر به این مطلب است که با شناختى که از ویژگیهاى این نسل داریم، مىتواند بسیارى از کاستیها و نارساییهایى را که در حوزه دانش دین است، شناسایى کند و پاسخى درخور آن را به جامعه دینداران ارائه دهد. ایدهها، اندیشهها، و خواستها، طرحها و خط مشىها و... بسیارى از مطالب که از سوى بخشى از نخبگان حوزوى در حضور رهبرى ارائه گردید، باعث شناخت ایشان از حضار گردید: »آنچه که من امشب در این جلسه مشاهده کردم از همه آنچه که در این زمینه ]توفیقات حوزه علمیه[ شنیده بودم براى من شیرینتر و مطلوبتر و باور کردنىتر بود.« بر این اساس، سزاوار است این سرمایه حوزه علمیه را که ویژگى نسل مبتکر و خلاق است، حفظ کرد و زمینه پویایى و شکوفایى آن را فراهم آورد و با مدد آن بسیارى از نارساییها را که تبیین مىگردد، برطرف ساخت و همچنین زمینه ارتقاء و بالندگى آن را نیز ایجاد نمود. رهبرى از رونق علمى حوزهها در گذشته سخن به میان آورد و یادآور شد: انتظار مىرود همان روح جدیت و تلاشگرى به حوزههاى امروز دمیده شود تا دستاوردهاى آن حوزه نیز امروزه جلوهگر گردد. با این وصف که حوزهاى مانند نجف، از این بالندگى برخوردار بود، ولى فاقد سازمانیافتگى بود و این امر به عنوان یک کاستى مطرح مىشود و این سخن: »خوشبختانه... بحث شوراى عالى مدیریت، بحث نهاد مدیریت در حوزه مورد قبول قرار گرفت و اقدام شد و فواید و برکاتش را هم دارید. « ناظر به همین ویژگى است که نهاد مدیریت مىتواند ویژگى سازمان یافتگى را در حوزههاى علمیه پدید آورد و آن را برخوردار از یک به هم بافتگى درون سازمانى و برون سازمانى کند. از این روى، وجود مدیریت مىتواند وجه امتیاز حوزه امروز با گذشته باشد که درعین حال که حوزههاى علمیه از شکوفایى و پویایى برخوردار باشند، با هدایت و راهنمایى مدیران توانمند و فهیم جهت داده شوند. ایجاد انجمنهاى تخصصى از چشمانداز رهبرى از بهروزیها و کارسازیهاى حوزه امروز برشمرده شده که با توجه به عاملهاى بالقوه وجودى افراد و علاقهها و انگیزههاى خودجوش طلاب از یکسو، زمینه پویایى و بالندگى و از دیگرسو پرورش استعدادهاى گوناگون را فراهم مىآورد. از این روى به نظر مىرسد حمایت انجمنها از سوى مدیران حوزه و ارتقا و تثبیت جایگاه علمى آنها مىتواند به تداوم و پیشرفت روزافزون آنها کمک کند. نکتهاى دیگر که به عنوان کامیابى حوزه امروز از آن یاد شده وجود نیروى انسانى زبده و کارشناسى است که مىتواند به مدد مدیران حوزه بیاید و این یکى از نعمتهاى لایزال الهى است که مىتواند حوزهها را از آسیبهاى جدى پرهیز دهد. و از این جهت، این نهاد علمى برخوردار از ویژگى است که در درون خود زایش دارد و مولد است و مىتواند کاستیهاى خود را از میان بردارد: »خوشبختنانه در حوزه ما داریم این بدنه کارشناسى را، همین شماها آقایانى که امشب صحبت کردید و بسیارى دیگر از شماها که صحبت نکردید و شاید افراد زیادى در حوزه علمیه از این فضلاى جوان و خوشفکر ]باشند[ اینها یقیناً یک بدنه کارشناسى خودکفا را تشکیل مىدهند.« نکته پایانى که در قالب کامیابیها حوزهها از کلام رهبرى استفاده مىشود، وجود آزاداندیشى علمى در حوزههاست. این امر افتخارى جاویدان براى حوزههاى علمیه است که به تعبیر رهبرى نظیرى ندارد. آزاداندیشى، به دنبال خود فواید و برکات بسیارى را داشته و باعث ایجاد نحلههاى فکرى متکثر شده و این تکاثر زمینه چالشهاى جدید و سرانجام خلق افکار نو را فراهم آورده است. در بیان کامیابیها و توفیقهاى حوزهها و نیروهاى زبده، از نخبگان و سرآمدان سخن به میان آمد و از خواجه نصیر طوسى، محقق حلى، ابن سعید، صاحب جامع الشرایع، وحید بهبهانى و... از علماء و مجتهدانى یاد شد که مغزهاى متفکر نهاد حوزه تشیع بوده و سبب رونق همه جانبه حوزهها گردیدهاند. ویژگى برجسته این بزرگان به تعبیر رهبرى هنر فقهى و عمق کار آنها بوده است. این امر در سایه پشتکار و جدیت و زهد مستمر آن بزرگان بوده که بدینوسیله دیگران را نیز بهرهمند ساختهاند.
داشتهها دیگر محور مورد توجه رهبرى وجود »داشتههاى« حوزههاى علمیه است که داراى فواید و برکاتى بوده است که در این مجال به برخى از آنها اشاره مىشود. »حرکت پرجوش و خودجوش دینى و علمى ]را در حوزه علمیه[... ما مشاهده مىکنیم، مىبینیم که این همه دستاورد را داشتیم. « این ویژگى پرجوش و خودجوش، عامل پویایى و بالندگى حوزههاست و پرهیز از اعمال دیکته شده و ابلاغ شده رسمى است که ممکن است غیرکارشناسى هم باشد، از این روى وجه امتیاز این نهاد علمى از دیگر نهاد علمى، همین زایش درونى است که این نهاد دارد و باعث گستردگى آن نیز شده است. در فرازى دیگر، رهبرى حوزههاى علمیه را به ارگانیزم همانند کرده است. ارگانیزمى که تمام آن ویژگیها و پارامترهاى اساسى موجود زنده را دارد که عمرى چند صدساله از آن مىگذرد و همچنان وجود دارد و به حیات خود ادامه مىدهد. برشها و برهههایى از تاریخ از بالندگى بسزایى برخوردار بوده و نیروهاى پرجوش و خودجوش آن برههها، جزء افتخارات حوزهها شمرده شدهاند، ولى در برههاى از زمان رکود و ایستایى بر آن سایه افکن بوده است. مانند موجود زنده، هم رشد داشته و هم رکود و... »حوزه به مثابه یک کل داراى ابعادى است و اجزایى است. یک موجود زنده است; یعنى رشد دارد، تحرک و نشاط دارد، جمود و رکود دارد، حیات دارد، ممات دارد. یک موجود زنده است. دلیلاش هم تاریخ حوزههاى علمیه است. « رهبرى، در فراز دیگرى یادآور مىشود: در حوزههاى علمیه کار زیادى صورت گرفته است، بر حوزویان است تداوم بخش کارهاى صورت گرفته باشند و پدیدآورنده کارهاى بسیارى که هنوز نشده و نیازمند به احیاى آنها هستیم. نیروى انسانى یکى از ارکان اساسى و مهم در هر سازمان اجتماعى است که نقش تداوم بخشى، رکود و توقف به آن نسبت داده مىشود. تلاش و پویایى این عنصر مهم مىتواند سازمان را به ایدههاى آرمانى برساند و تعالىبخش باشد و مىتواند در جهت عکس، عامل رخوت، سستى و ایستایى باشد. اما حوزه امروز در کلام رهبرى برخوردار از نیروى انسانى زبده، کارآمد، فعال و پویاست که مىتوان امید بسیارى به آن داشت تا زمینه حرکت به سوى جلو و تعالىبخش را داشته باشد. ایشان نمونههاى بسیارى از حوزویان را برمىشمارد که داراى این ویژگیهاى هستند: »تولید نیروى انسانى زبده در این سطحى است که امروز ما داریم مشاهده مىکنیم، یک نمونهاش را من امشب در گفتههاى آقایان دیدم... نمونههاى دیگرش را هم من در بعضى از جمعهاى فضلا که با من ملاقات کردند مشاهده کردم... جمعى از فضلاى کاوشگر در علوم عقلى، فلسفه و کلام و عرفان و منطق و اینها یکى دو سال پیش از این ملاقات کردم... فضلایى که با دانشگاهها ارتباط دارند. آنجا هم من همین ]نیروى انسانى زبده[ انطباق و انعکاس را در ذهن خود داشتم. « در ادامه شرایط به وجود آمدن این چنین نیروى انسانى زبده را رهبرى شرایط طبیعى و ساختارى حوزههاى علمیه مىداند که به پارهاى از این ویژگیها در گذشته اشاره شد. از باب نمونه: وجود کانونهاى آزاداندیشى، حرکتهاى پرجوش و خودجوش دینى، سابقههاى درخشان حوزههاى علمیه، پشتکار و همت والاى حوزویان و عمق کار آنها، رونق حوزههاى علمیه و سازمانیافتگى و... اقتضا مىکند که چنین نیروى انسانى زبده را تربیت کرده و پرورش دهد. طبیعى است که »روحانیت هم مولود و ساخته دست حوزه علمیه است« و محصول این حوزههاست که با توجه به شناخت ماهوى از این ساختار مىتواند نسبت به رفع مسائل و مشکلات اقدام نماید: »از جهت مسائل حوزهاى هیچ احتیاجى به کس دیگرى نداریم... مىتوان از این فضلا استفاده کرد«
بایستگیها در حیطه بایستگیهاى حوزه، نهادینه کردن امورى چند براى حوزههاى علمیه امرى لازم و ضرورى دانسته شده است که این امور باعث بالندگى بیش از پیش حوزهها مىشود: توجه به فقه و عمق بخشیدن به محتواى فقهى مىتواند باعث شادابى و سرزندگى حوزههاى علمیه شود. سرآمدان حوزه با به کار بستن این اصل، مىتوانند موجبات رشد و توسعه حوزههاى علمیه را فراهم آورند و توشه آیندگان حوزه را فراهم سازند، تا از این آبشخور سیراب شوند. نهادینه ساختن برنامهریزى در تمام سطحها و لایههاى حوزهها و فراهم نمودن زمینه تحقق آن، با توجه به سرعت پیشرفت فناورى اطلاعات از امور گزیرناپذیر است. عصر امروز را، عصر ارتباطات و فناورى اطلاعات نامیدهاند که یکى از وجوه نامگذارى آن سرعت روزافزون است. براین اساس، زوایاى زندگى بشر، باید با آن تنظیم شود، تا بتواند همزمان با تحول و دگرگونى همجهت و همسو شده تا موضعى مناسب را اتخاذ کند و نهاد حوزه علمیه به عنوان یکى از نهادهاى اثرگذار نمىتواند فارغ از آن عمل کند، لذا برنامهریزى مناسب بایسته مدیران حوزه است. شناخت عقبماندگیها و چگونگى تدارک و جبران آنها، همزمان با سرعت تحولات از امور بایسته حوزه است که این امر باید مدیریت و سازوار با آن حرکت شود. یکى از پارامترهاى جدى و لازم در امر آموزش، توجه به متون درسى مناسب با هدفهاى از پیش تعیین شده و نیازهاى روز بشرى است. این امر در کانونهاى علمى - آموزشى، به صورت روزآمد در حال بررسى است و حوزههاى علمى به عنوان یکى از کانونها و نهادهاى زنده و پویا نمىتواند از این قاعده مستثنى گردد. از این روى شایسته است هماهنگ و سازوار با طبقهبندى کارهاى حرفهاى روحانیون، متنهایى مناسب تهیه و تدریس شود و فراگیران علوم حوزوى، نسب به فراگیرى آن دست به کار شوند و همت بگمارند. در حالىکه در پارهاى از ادوار، شاهد تغییر نکردن این متنها هستیم و چه بسا متنهایى که مربوط به چندین دهه پیش بوده و نیازمند به بازنگرى دوباره، تدریس مىشود و یا ممکن است طلابى که با هدفهاى گوناگون تبلیغى، قضاوت، اجتهاد و... متنهاى واحدى را فرا مىگیرند! چنانکه این الزام در سخنان رهبرى چنین آمده است: »کتاب درسى... حتماً باید... تغییر پیدا کند، در این هیچ شکى نیست.« در قسمتى دیگر اشاره دارد که متنهاى گذشتگان که داراى بار علمى فراوان و غناى لازم است، باید به ادبیات امروز تغییر پیدا کند، تا زمینه فهم آسان فراهم شود: »مکاسب را تسهیل کنند، همان مطالب شیخ را بیاورند روى یک کتاب دیگرى.« البته توجه به این مهم دارند که تغییرات در متون نباید منجر به تولید آثارى ضعیف و ناقص گردد: »یک نوشته متین و قرص و محکم ]تنظیم شود[ که در همه مجامع علمى اسلامى وقتى رفت... ممتاز شناخته بشود، ایراد لفظى و متنى و قلمى نداشته باشد.« از جمله ابزارهاى شناختىِ امروز، بهرهگیرى از یافتههاى علوم مدرن در جهت سیاستگذارى و برنامهریزى است، تا بتوان بر آن اساس به اهداف مدنظر و هماهنگ و همسو با چشماندازها و اساسنامه گام برداشت. بر این اساس، توجه به دانش آمار و بهرهگیرى از یافتههاى آن، یکى از این علوم است که باید در حوزههاى علمیه، به طور جدى دنبال شود، تا بتوان از برکات و فواید مترتب بر آن بهره جست: »یکى از کارهایى که باید حتماً انجام بگیرد، سریع هم باید شروع بشود و چندسال هم طول خواهد کشید; اما برکاتش خیلى زیاد خواهد بود، همین مسأله آمارگیرى است، از طلاب حوزه، از سطوحشان از مقدار و اندازه درکشان، از درسى که خواندند، از پیشرفت تحصیلىشان، از اینها آمارگیرى داشته باشید. بدانید تحت زیردست مجموعه مدیریت حوزه چیست؟« لازمه امر مدیریت اطلاع و آگاهى از جنبههاى مختلف است، تا بر اساس این شناخت بتوان برنامهریزى سازوار طراحى نمود. یکى از شرایط ایجاد توفیق در مجامع علمى فراهم نمودن فضاهاى آزاداندیشى در جهت زایش و اشاعه و تراوش افکار نوآمد است. اجازه طرح آراى مختلف، براى شکلگیرى تضارب آراء، به توسعه علم مىانجامد. چنانکه این مهم از گذشته در حوزههاى علمیه بوده و از افتخارات دیرینه برشمرده شده است. در گذشته، افراد مختلف با سلیقههاى گوناگون علمى در کنار هم زندگى مسالمتآمیز داشته و در داد و ستد فکرى با یکدیگر بوده و به سر مىبردهاند. به نظر مىرسد این مهم، در حوزههاى علمیه کمرنگ شده است که رهبرى به آن اشاره مىکند: »چرا این کرسىهاى آزاداندیشى در قم تشکیل نمىشود؟ چه اشکالى دارد؟... ما تحمل را در حوزه باید بالا ببریم... کرسى نظریهپردازى تشکیل بشود و مباحثه شود. « هر نظامى در راستاى ارتقاى سطح بهرهورى، نیازمند تعامل با نهادهاى فرهنگى - علمى آن نظام است تا با مشاوره با این بخش در حوزه فرهنگ، بتواند به توسعه فرهنگى مطلوب برسد. بویژه اینکه در نظام دینى، صاحبنظران دینى، رکن اساسى در روشنگرى مسائل فرهنگى و ارائه راه و طرح هستند. بنابراین، حوزههاى علمیه در این زمینه مىتوانند داد و ستد فکرى و علمى سازنده و پویایى با دولت اسلامى داشته باشند. اما این امر جامه عمل نمىپوشد مگر اینکه حوزهها در راستاى برآوردن نیازهاى دولت اسلامى، از یک چارچوب دقیق و هماهنگ با استانداردهاى جهانى برخوردار باشند و برابر آن به داد و ستد فکرى و علمى دست زنند. این نکته مهم در کلام رهبرى، اینسان بازتاب یافته است: »حوزه سازماندهىاش جورى باشد که آن مرکزیت مدیر و متفکر و مسلط بر امور و مورد اعتماد همه، آن مرکزیت، انشاءاللّه تکمیل بشود، شکل بگیرد. بعد مىشود با او ]دولت اسلامى[ تعامل کند. « البته این فراز به معناى بریدن پیوند با نظام تصمیمگیرى نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد، پیوند اثرگذار و پایدار، نیازمند به آن است و تا رسیدن به آن ایدهآل، زمینههاى داد و ستد فکرى و علمى در اشکال دیگر ممکن است: »نظام اسلامى موظف است که استفاده کند از حوزه و این تعامل را داشته باشد، لکن بخشى از تعاملهایى که ذکر شد، الان هم عملى است. « یکى از نقشهاى اساسى حوزههاى علمیه از گذشته دور، به عبارتى، از بدو شکلگیرى آن، رسالت تبلیغى آن است. نقشى که شاید به صورت قاطع بتوان گفت، هدف از تشکیل حوزههاى علمیه است. بر این اساس اشکال تبلیغ از گذشته تا امروز متفاوت و گوناگون بوده است و با توجه به گروههاى سنى و جامعههاى مختلف و بهرهمندى از رسانههاى گوناگون و... مىتواند تغییر یابد. ولى آنچه مسلم است اثرگذارى گفتو گوها و داد و ستدهاى فکرى چهره به چهره است. اگرچه شکل سنتى خود را دارد مىتواند رسانههاى جمعى را نیز تحت تأثیر قرار دهد. استفاده از منبر از این نوع است که شکل غالب تبلیغ امروز روحانیت به شمار مىآید و همیشه در تمام ادوار تاریخ مورد توجه بوده است: »جزو ترجیعبندهاى همیشگى حرف ما همین مسأله تجلیل و تعظیم منبر است.« تربیت مبلغ نیز یکى از اهداف اساسى حوزههاى علمیه باید باشد. بدین معنى شمارى از طلاب با هدف به کارگیرى آنان در بخش تبلیغ تربیت شوند و متون آموزشى متناسب با این هدف تهیه شود و برنامهاى سازوار با آن تدوین و عملیاتى شود. یکى از بایستگیهاى حوزویان، پایندگى در حرکتهاى اصلاحى در حوزه دانش دینى است و این پایندگى و همیشه بودن، ویژگىِ توسعهبخشى و حرکت به سوى جلو را داشته باشد: »کارهاى بزرگى را که ما از حوزه دانش دین انتظار داریم ]نسل امروز[ انجام بدهد به شرطى این حرکت نُکْس پیدا نکند، توقف پیدا نکند، روز به روز کاملتر بشود و پیش برود. « پرورش استعدادهاى درخشان حوزه و جایگزینى اینان به جاى بزرگان حوزه براى آینده حوزههاى علمى از مواردى است که بایسته مورد نظر رهبرى است و این امر به حقیقت نخواهد پیوست، مگر اینکه شناختى دقیق و همهجانبه صورت گیرد و برنامهریزى مناسب ایشان طراحى شود و از توجه خاصى نیز بهرهمند گردند: »اگر ]به شناخت و استعداد رشد نیروى انسانى در حوزه[ برسیم یقیناً چندین برابر، شاید ده برابر، فواید و برکاتاش بیشتر خواهد شد... جاى اینها ]بزرگان حوزه[ باید شخصیتهایى رشد کنند، ببالند جاى اینها را پر کنند و بیش از آنچه که آنها انجام دادند، انجام بدهند. « یکى از رسالتها و منزلتهاى روحانیت، هدایت جامعه متدینان است. مسؤولیت این مهم به ایشان نسبت داده و سپرده شده است. و انجام آن، از آنان انتظار مىرود. با این رویکرد، باید حوزههاى علمیه نسبت به تربیت و پرورش روحانیون اقدام کنند و مستفاد از روایات و احادیث نیز همین است که علماى امت رسولاللّه عهدهدار دیندارى جامعهاند. بنابراین، حوزهها ابتدا باید افرادى متدین به گفتار و عمل تربیت کنند و بر اساس آن الگوهاى رفتارى، برابر با شریعت، در جامعه دینى، به تربیت یک یک مردم بپردازند: »مسؤول دیندارى مردم روحانیت است... با این نگاه مسؤولیت را بسنجید.« یکى از موارد اساسى در سخنان رهبرى در خصوص آموزه حوزه، بهرهمندى از استانداردهاى آموزشى متناسب با نیازهاى امروز و از طرفى هماهنگ و برابر با معیارهاى کلى پذیرفته شده جامعهها و کانونهاى علمى است. از این روى، تدوین سیاستهاى آموزشى بناشده بر این اصول و مبانى امرى ضرورى و گزیرناپذیر است. مسائلى مانند متون آموزش سازوار با هدفهاى بهرهمندى از تکنولوژى آموزشى، ایجاد محیطهاى فیزیکى شایسته، تعیین سطحها و لایههاى تحصیلى و تعریف معیارهاى ارزشیابى این سطحها، ارائه مدرک تحصیلى گذرانده شده، بهکارگیرى نظام ارزشیابى بنا شده بر استفاده از ساز و کارهاى تشویقى و تنبیهى... که هرکدام از این موارد به شکلى در سخنان رهبرى آمده که در اینجا به پارهاى از این موردها اشاره مىشود. درباره تحول در متون آموزشى، پیش از این نکتههایى را یادآور شدیم. درباره نظام ارزشیابى در کلام رهبرى آمده است: »بنده جزو کسانى هستم که از اوایل بر روى مدرک مستقل حوزههاى تکیه کردم; الان هم اصرار دارم مدرک خود حوزه با اعتبار خودش نه به اعتبار وزارت علوم... اعتبار ]مدرک[ حوزه عمیقتر، ثابتتر، و مهمتر از اعتبار هر وزارتى است« اصل ارائه مدرک از نظر ایشان، امرى پسندیده است، همان چیزى که امروزه در بسیارى از نهادهاى علمى معاصر وجود دارد و افراد با داشتن مدرک طبقهبندى شده جایگاه علمىشان تعریف شده است و بر اساس آن، از حقوق و مزایاى اجتماعى مربوط برخوردار مىشوند، البته بحث مدرکزدگى و آفتها و آسیبهاى آن را یادآور مىشود که در بخشى دیگر ما از آن بحث خواهیم کرد. بحث ایجاد هستههاى علمى از دیگر موردهایى است که در کلام رهبرى به آن اشاره شده است: »هیأت علمى تشکیل بشود، در قم. یعنى هیأتهاى علمى براى سطوح مختلف، براى رشتههاى مختلف رسمیت پیدا کنند... یک نفرى به یک حدى که رسید از یک آزمونى که عبور کرد، جزو هیأت علمى قم بشود، این یک عنوانى باشد. « درباره دیگر موارد آموزش در دیگر سخنان رهبرى اشاراتى شده که به دلیل به درازا کشیدن نوشتار از یک سو و تکیه این نوشتار بر سخنان اخیر ایشان از دیگر سو، از آنها صرفنظر کرده و خوانندگان را به آن متون ارجاع مىدهیم. اهتمام و توجه به مبانى اخلاقى، از اصول اساسى و اولیه در حوزههاى علمیه بوده است که علماى بزرگ، به آن توجه ویژهاى داشتهاند. این امر به عنوان اصلى اساسى و خدشهناپذیر سرلوحه عملکرد ایشان بوده و همیشه به شاگردان خود سفارش به آن مىکردهاند. به دیگر سخن، تهذیب نفس و ورع را شرط اول آغاز به تحصیل در علوم دینى مىدانستهاند. بویژه ورود به حوزه اندیشه و خردورزى، همیشه همراه با مخاطراتى است که ممکن است افراد به خود چنین اجازه دهند نسبت به دیگران در مقام داورى، قضاوتهاى نابجایى داشته باشند. از این روى یکى از تأکیدات رهبرى، پرهیز از تکفیر و رمى دیگران است: »مسأله تکفیر و رمى و این حرفها را بایستى از حوزه ورانداخت آن هم در داخل حوزه نسبت به علماى برجسته و بزرگ. « یکى از عوامل کامیابى، بهروزى و به هم پیوستگى اجتماعى، بهرهمندى از تقسیم کار اجتماعى است که این امر، به کامیابیهاى بیشتر و پایندهتر خواهد انجامید و به وسیله مشارکتهاى همگانى با تخصصهاى گوناگون، عقل جمعى را برمىانگیزاند و همین امر توفیقات را فراهم مىآورد. بر این اساس، از جمله پیشنهادهاى راهگشاى رهبرى، تلاشها و همکاریهاى همگانى است: »دامن همت به کمر بزنید، شما وارد میدان باشید، هر کدامى در هر بخشى که نظر دارید و تخصص دارید در آن بخش کار کنید... صد برابر ]کار[ را مىشود انجام داد به شرطى که شماها حضور داشته باشید. « از جمله امورى که در قالبِ همکارى و مشارکت ابراز شده، همکارى و مشارکت در خرد جمعى است: »از جمله پیشنهادهایى که شد و من خوشم مىآید و مىپسندم، این است که مدیران مدارس از سر تا سر کشور، مدارس حوزههاى علمیه سمینار تشکیل بدهند، دور هم جمع بشوند، تجربیات را منتقل کنند. اینها خیلى خوب است. «
کاستیها یکى از آفتهاى سازمانهاى اجتماعى وقتى است که آسیبشناسى صورت بگیرد و نارساییها و کاستیها معلوم و در قالب گزارههایى، راه نشان داده شود، ولى نسبت به از میان برداشتن آنها کارى جدى انجام نگیرد. آسیبشناسى نیز در سازمان روحانیت از گذشته، از سوى بزرگان حوزه، انجام گرفته و زوایاى آن تحقیق شده است. کسانى مانند: امام، شهید مطهرى و شهید بهشتى، رهبر فرزانه انقلاب و... بارها در سخنان و نوشتههاى خود از آن سخن به میان آوردهاند، ولى در عمل زمینه به حقیقت پیوستن پیشنهادهاى اصلاحى مهیّا نگردیده و به از میان برداشتن کاستیها، کمتر توجه شده و این مسأله نیز در کلام رهبرى چنین بیان شده است: »از پیشنهادهایى که بنده در طول این سالها درباره حوزه علمیه کردم... پیشنهادهایى مطرح شده و گفته شده خیلىهایش تا حالا تحقق پیدا نکرده یا به صورت نیمهکاره و نیمه راهه تحقق پیدا نکرده است... خیلى از آن نظرات اصلاحى هنوز تحقق پیدا کرده« روشن است که اگر این روند همچنان بخواهد باشد یکى از آفتها و خطرهاى جدى حوزهها خواهد بود. از این روى، براى مبارزه با این کاستى است که تمام دلسوزان و متخصصان حوزوى کمر همت بسته و براى از میان برداشتن عیبها و کاستیها، دست به کار شوند. شاید این سخن رهبرى: »حوزههاى علمیه در برهه زمان معاصر به طور طبیعى کمى از زمان عقب ماندند. « نتیجه توجه نکردن به این کاستیها باشد. پارهاى از این کاستیها بدین شکل ارائه شده است که برنامههاى رایج در حوزه از یک مدرسه تا مدرسه دیگر، یک حوزه علمیه تا حوزه دیگر، برنامههاى درسى یکى از بیوت یا علما با دیگرى و... گاهى ناهمخوانند و سازگارى بین آنها دیده نمىشود. این ناهمخوانى، به برنامهها خسارات جبران ناپذیرى وارد مىکند.
خطرها اثرگذارى و اثرپذیرى سازمانها و نهادها روى همدیگر و از همدیگر، سبب گسترش حوزه داد و ستدهاى فکرى و علمى آنها مىشود و این پیوندها و پیوستگیهاى اثرگذار و اثرپذیر، به حقیقت نخواهند پیوست، مگر اینکه این نهادها و سازمانها، همراه با دگرگونیها، گام بردارند و سازوار با آن موضع بگیرند و استراتژى رسیدن به هدفها را دنبال کنند. بر این اساس، حوزههاى علمیه نیز از این قاعده جدا نیستند. چنانکه در کلام رهبرى اشاره شده است: »اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد منزوى خواهد شد اگر نمیرد... روز به روز منزوىتر خواهد شد. « افزون بر این مطلب، آیندهنگرى و اداره حوزههاى علمیه بر این اساس، رهاورد دیگرى است که باید دلمشغولى ذهن مدیران حوزه باشد. در غیر این صورت انحطاط حوزهها و انحراف از مسیر تعیین شده پیش مىآید، و نتیجه آن از دست دادن بخش عظیمى از نیروى انسانى زبده است که در عمل، به زوال سرمایه این نهاد خواهد انجامید. خطر دیگرى که مىتواند متوجه حوزهها باشد، آفت مدرکزدگى است. اگر در گذشته در اهمیت گرفتن مدرک سخن به میان آمد، در حدى منظور است که مىتواند مفید باشد، ولى اگر این رهیافت فى نفسه ارزشمند شود و خود هدف قرار گیرد، تبدیل به آفت براى حوزهها خواهد شد، چنانکه در کلام رهبرى آمده، اگر طلبه براى گرفتن مدرک درس بخواند، این آفت مىشود. همانگونه که در پارهاى از نهادها و کانونهاى علمى و آکادمى ما متأسفانه این واقعه، موجب علمزدگى و رکود علم و در نتیجه غیرمولد بودن علم شده است. خطرى دیگر که مىتواند حوزهها را تهدید کند، خلأ دانایى است که ممکن است از رهگذر پشت کردن به متون اصیل و قدیمى پیش بیاید و از طرفى منابع جدید و با غناى معتنى به، به وجود نیاید. ویرایش و پیرایش متون پیشین به معناى کنار گذاشتن آنها نیست، بلکه همانگونه که بزرگان یادآور شدهاند، آسانسازى این متون و تناسبسازى متون با گروههاى شغلى است که در حوزه تعریف شدهاند. از باب مثال کسى که مىخواهد مبلغ خوبى باشد، چه نیازى به فراگیرى عمیق و همه جانبه متن کفایه الاصول دارد و یا این که دروس خارج فقه و اصول را سالهاى طولانى فرا بگیرد: »طلبه در خلأ دانایى نسبت به این مبانى ]متون آموزشى مانند مکاسب و کفایه[ که امروز در فقه و اصول ما عناصر مهمى و اثرگذارى هست، قرار نگیرد. « یکى دیگر از مسائل جدى سازمان روحانیت، منزلت اجتماعى ایشان است که به طور جدى با حکومت گره خورده است و پایین آمدن منزلت اجتماعى، به عنوان یک مفهوم چندلایه و پیچیده متوجه روحانیت ما شده است که بخشى از آن در رابطه با میزان مقبولیت مدارک تحصیلى است که در این باره راه حل اعطاى مدارک و تشکیل هیأتهاى علمى ارائه شده است که در بحث آموزش، درباره آن توضیح داده شد. بارى، در پایان این بخش، این نکته را یادآور مىشویم: اگرچه از گذشته مسائل و دشواریهاى زیادى فراروى بوده است که با تیزنگرى و آیندهنگرى مدیران و بزرگان حوزه بخش بسیارى از آنها از میان برداشته شده و یا در حال بازسازى است، ولى غفلت از بازدارندهها و دشواریهاى پیش روى و دیگر مسائل موجود، ممکن است سبب روز افزونى دشواریهاى آینده گردد. به گفته رهبرى: »مشکلات خیلى زیاد است حالا وارد کار که شدید با مشکلات... آشنا مىشوید. « بنابراین در ادامه پارهاى از موارد که از منظر رهبرى تبدیل به مسأله شده، جهت روشنگرى بیشتر و نشان دادن راه، بیان مىشود:
ج. مسائل حوزه: تحول: مهمترین مسألهاى که از آن یاد مىشود، بایستگى تحول در حوزهها، همگام با تحولات در سایر اجزاء نظام است که از فحواى سخنان رهبرى چنین استفاده مىشود که این حرکت و دگرگونیهاى پس از انقلاب، موجب تغییر و تحول لازم در حوزهها نشده است که نتیجه آن، عقبماندگى در برخى از موارد شده است. بر این اساس سفارش ایشان این است که: »باید مدیریت کنیم که این تحول در جهت درست انجام بگیرد. « بویژه تحول در مدیریت که مورد تأکید ایشان بوده و بر این باور است که مدیریت صحیح و کارآمد مىتواند بسیارى از عقبماندگى را جبران کند: »هیچکدام از اینها ]تحولات و نگارش اساسنامه، نظامنامه و چشم انداز[ بدون یک مدیریت کارآمد امکانناپذیر نیست. « »]حوزه[ مىتواند با سرعت لازم با جدیت این ]عقبماندگى[ را جبران کند، تحول را باید پذیرفت و آن را باید مدیریت کرد. « بخشى از تحول را »در شیوه آموزش، در شیوه پژوهش، در شیوه پذیرش، در کتاب درسى« مىداند که باید انجام بگیرد. در خصوص کتابهاى درسى بر این نظر است که: »کتاب درسى لازم است حتماً... تغییر پیدا کند در این هیچ شکى نیست.« به این دلیل: »اگر قرار بود ما کتاب درسى را عوض نکنیم، باید همان معالم را مىخواندیم، دیگر قوانین چرا نوشته شد؟ رسائل چرا نوشته شد؟... « و یکى از کاستیهاى جدى که بر این متون وارد است و موجب الزام به تغییر و تحول مىشود، دشوار بودنِ این متنهاست. رهبرى ویژگى کتابهاى درسى را در این مىداند: »کتاب درسى بایستى کارى بکند که همّ طلبه فهمیدن مطلب باشد نه فهمیدن عبارت. هیچ هنرى نیست در این که ما عبارت را جورى مغلق بگیریم، یا اگر تعمداً مغلق نگیریم بىمبالاتى کنیم که عبارت بشود مغلق، تا طلبه مبالغى وقتش صرف این کار بشود. این چه هنرى است.... عبارت را آنچنان واضح بیان کنیم که آن کسى که استعداد فهمیدن مطلب را دارد، راحتتر از عبارت مطلب را بفهمد، استاد هم دچار مشکل نشود. « بر این اساس، رهبرى ضمن توجه به متون، که از بزرگان به ما رسیده و نشان دهنده عمق فهم نگارنده آنهاست، بر این نظر است که محتواى این کتابها را مىتوان با عباراتى سهل و روان تبدیل به متون جدید کرد: »براى تفهیم عبارت، فقط مطلب را بیان کنید. خب تبدیل کنید به کفایه جدید چه اشکال دارد؟ ]تبدیل کنید به[ مکاسب ]جدید[. « و بر این اصل توجه جدى دارد که خلق متون جدید، نباید وهن به متون حوزهها باشد، بلکه باید برخوردار از وفاق جمعى باشد و به عنوان اثر برجسته و تأثیرگذار شناخته شود: »یک نوشته متین و قرص و محکمى ]تنظیم شود[ که در همه مجامع علمى اسلامى وقتى که رفت چون به زبان عربى است... و همه مىتوانند استفاده کنند هرجا رفت به عنوان یک اثر برجسته و ممتاز شناخته بشود، ایراد لفظى و متنى و قلمى نداشته باشد. «
آزاداندیشى دومین مسألهاى که از آن یاد مىشود، آزاداندیشى است که این امر باعث گسترش دانش بشرى و تولید علم و زایش آن مىشود و نبود این مسأله و تداوم آن مىتواند تبدیل به بحران شود، چنانکه این کاستى را رهبرى با تأکید بسیار، در فرازى چنین بیان مىکند: »یکى از موضوعاتى که حتماً لازم است من عرض بکنم مسأله آزاداندیشى است... چرا این کرسیهاى آزاداندیشى در قم تشکیل نمىشود؟ چه اشکالى دارد؟... حوزههاى علمیه ما مرکز و مهد آزاداندیشى علمى بوده... ما افتخار مىکنیم و نظیرش را نداریم... این خیلى چیز مهمى است... ]آزاداندیشى[ مال حوزه ماست... در قم باید اینجورى ]تحملپذیرى و آزاداندیشى[ باشد... این را عرف کنید در حوزه علمیه، در مجلات، در نوشتهها« در ادامه ایشان نمونههایى را ارائه مىدهد که نشان دهنده روشى رایج در گذشته بوده و همگان به راحتى آن را پذیرفته بودند: »در حوزههاى علمیه ما بزرگانى وجود داشتند که هم در فقه سلیقهها و مناهج گوناگونى را مىپیمودند. هم در برخى از مسائل اصولىتر. فیلسوف بود، عارف بود، فقیه بود. اینها در کنار هم زندگى مىکردند، باهم کار مىکردند... یکى یک مبناى علمى داشت، دیگرى او را قبول نداشت، اگر نگاه کنید شرح حال بزرگان را، علما را از این قبیل مشاهده مىکنید. «
د. راهحلها در این نوشتار به راه حلهایى که از سوى رهبرى براى مسائل و دشواریهاى حوزه ترسیم شد، اشاره کردیم، امّا در اینجا و در پایان مقال، روى یک راه حل به عنوان محورى که از سخنان ایشان استفاده مىشود، تأکید مىورزیم. مقاومت در برابر سنتها و ارزشهاى زمان باخته نیازمند به جرأت و جسارتى است که مىتواند چاره بسیارى از دشواریها و گرفتاریهاى هر جامعهاى باشد. وقتى نخبگان و سرآمدان پس از بررسى مسائل و دشواریها و فراگیرى راهحلها، به اطمینانى رسیدند وارد حیطه برخورد با این سنتها مىشوند، از این روى، وقتى رهبرى تأکید مىورزد: »از تحول نباید گریخت« به همین معناست که همراه با تحولات، دگرگونیهاى مناسب باید صورت گیرد: »اگر امروز ارکان حوزه یعنى مدیران، صاحبنظران، اساتید، برجستگان همت بکنند، درست فکر کنند و برنامهریزى کنند، حوزه بیستسال دیگر از لحاظ سطح و عمق و عرض و طول و توسعه نفوس از حالا به مراتب بهتر خواهد بود. « و فضلاى حوزه متکفل هدایت و راهبرى این تحول را به عهده بگیرند: »این ]مدیریت تحول[ وظیفه موثرین در حوزه است، مدیران حوزه، فضلاى حوزه، صاحبنظران حوزه باید همتشان این باشد.«
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 297 |