شخصیت هاى بزرگ در طول تاریخ مورد توجه جامعه بشرى بوده اند. زندگى, رفتار و سخنان آنان ثبت و نقل مى شود. پیامبران نیز جزو برجستگان تاریخ بشرى اند که در دگرگونى تاریخ, ساختن آن و روند رویداد هاى جهانى نقش آفرین بوده اند. به همین جهت سخنان و رفتار آنان براى بشر به یادگار مانده است و پیامبر اسلام, بیش از همه; زیرا که قلمرو دعوت آن حضرت, بیش از دیگران بوده و اثرى که در (روح)ها وخردها گذارده و دگرگونیهایى که آفریده بسیار شگفت انگیزتر و ژرف تر در آیینه گیتى نمایان است. از این روى, امروز و در هر روزگارى, آگاهى از سیره و روش زندگى پیامبر اعظم, و عمل برابر آن, نقش بنیادین و بسیار گسترده در جامعه اسلامى و جهان بشرى داشته و دارد, که:
(لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة.)1
رسول خدا در تمام آن چه فرموده و آن چه انجام داده, اسوه و نمونه براى دیگران است2. زیرا اگر در گفتار و کردارش اسوه نبود معنى نداشت که خداوند مردم را به اسوه قرار دادن آن بزرگوار فرمان دهد.
(قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله)3
بگو اگر خدا را دوست دارید, از من پیروى کنید, تا خداوند شما را دوست بدارد.
توجه دقیق, عالمانه و همه سویه و درس آموز, به سیره نبوى, در کلام امیرالمؤمنین على(ع) در نهج البلاغه بازتاب یافته است. آن حضرت در خطبه 159 در موارد گوناگون, بر اسوه بودن پیامبر تأکید دارد. در آغاز مى فرماید: پیروى کردن از رسول خدا براى تو کافى است. پس از آن, به بیان نکته هایى از سیره شمارى از پیامبران مى پردازد و در ادامه مى فرماید:
(پس به پیامبر خود که نیکوتر و پاکیزه تر است اقتداء نما و از او پیروى کن, زیرا آن حضرت سزاوار پیروى است براى کسى که پیروى مى کند, و نمونه صبر و بردبارى است براى کسى که بخواهد بردبارى نماید و محبوب ترین بندگان نزد خدا کسى است که پیرو پیغمبر خود بوده و دنبال نشانه او برود… در روش رسول خداست آن چه بر بدیها و زشتیهاى دنیا راهنما باشد4.)
توجه به سیره نبوى از زوایاى گوناگون اهمیت دارد. ما را با روش و رفتار و کارکرد حضرت آشنا مى سازد و درسهاى گوناگونى به ما مى آموزد و راه تعامل درست با افراد و نقش آفرینى و سازنده بودن درجامعه را به ما نشان مى دهد. اهمیت سیره رسول خدا و نقش آن در زندگى فرد فرد جامعه باعث شده که در هر عصرى, گروهى از دانشمندان به گردآورى و نگارش سیره حضرت بپردازند و زیباییهاى آن را بنمایانند, تا زمینه براى اسوه قرار دادن آن حضرت در زندگى فردى, اجتماعى مسلمانان فراهم آید.
ما در این مقال, بر آنیم که نگاهى به تلاش علماى شیعه در تدوین و گسترش سیره نبوى داشته باشیم. این نگاه از زاویه هاى گوناگون, اهمیت دارد. ما از یک سو از داشته هاى خود در این زمینه آگاه مى شویم و با تلاشهاى پیشینیان آشنا مى شویم و به کار آنان ارج مى نهیم; از سوى دیگر در جریان کاستیها و کمبودهاى کار پیشینیان در این میدان قرار مى گیریم و زمینه براى کار در آینده روشن مى گردد. این که در چه زمینه هایى تلاش شده و در چه زمینه هایى نیاز به تحقیق و تلاش بیش تر است:
آیا در نگارش سیره باید به همان روش پیشینیان عمل کرد یا با توجه به مسائل روز و مخاطبان فراوانى که در سطوح مختلف وجود دارد, باید براى هر مخاطبى مناسب با آگاهى هایى که دارد به تدوین سیره پرداخت و به شبهه هاى مطرح شده در این موضوع پاسخ داد.
اما این که آیا حوزه هاى امروز چنین کارى را انجام داده و از عهده آن بر آمده اند, یا تا رسیدن به وضع مطلوب باید تلاش زیادى انجام بگیرد؟ چون مربوط مى شود به قرن حاضر, در مقاله اى دیگر در همین شماره به آن پرداخته خواهد شد.
نکته دیگر که خاص حوزه هاى علمیه است این که: آیا آنها بهاى لازم را به سیره نبوى داده و از آن براى استخراج و استنباط احکام بهره برده اند و یا تنها در مقام موعظه و نصیحت از سیره بهره مى برند؟
براى توجه به تلاش پیشینیان, سیره نگارى در حوزه هاى شیعى را مى توان به چهار دوره کلى تقسیم کرد و نگاهى اجمالى به آثار برجسته هر دوره داشت. دوره ها عبارتند از:
1. عصر حضور.
2. از آغاز غیبت تا قرن ششم.
3. از قرن ششم تا قرن حاضر.
4. قرن حاضر.
پیش از ورود در بیان دوره ها مناسب است اشاره اى به معناى سیره داشته باشیم.
سیره در لغت
سیره در لغت از ماده سیر و سیر به معناى سنت است. سیره نوع رفتن را نشان مى دهد که جمع آن سیَر است.
راغب در مفردات مى نویسد:
(سیره روش در چیزى و به معناى سنت است; زیرا حرکت مى کند و ادامه مى یابد.)5
شرتونى در اقرب الموارد مى نویسد:
(سیره اسم از سار است یعنى سنت, راه, مذهب, هیأت و سیره به یک معنى اند.)6
سیره در اصطلاح
سیره در اصطلاح و روایات به سه معنى آمده است:
1. روش عملى: در این معنى, سیره در برابر سنت قرار مى گیرد. امیرالمؤمنین(ع) درباره رسول خدا مى فرماید:
(سیرته القصد و سنته الرشد).7
سیره پیامبر میانه روى و سنت او راهنمایى است.
در روایتى دیگر آمده است:
( ان رسول الله(ص) سار فى امته باللین.)8
پیامبر در میان امت خویش با نرمش رفتار مى کرد.
روش عملى, شامل روش فردى و اجتماعى مى شود و هر دو در خور آن هستند که در کانون توجه قرار بگیرند و سرمشق زندگى فردى و اجتماعى, جز موردهایى که ویژه حضرت باشند که آن موردها, اندک شمارند.
2. روش جهاد: در کتابهاى فقهى و لغوى و روایات, سیره در روش جنگى پیامبر (مغازى) به کار رفته و کتاب سیر در منابع فقهى و حدیثى, به کتاب جهاد گفته مى شود.
طریحى در مجمع البحرین مى نویسد:
(و کتاب السیر جمع سیرة بمعنى الطریقة, لأنّ الاحکام المذکورة فیها متعلقاة من سیر رسول الله, صلى الله علیه و آله فى غزواته.)9
کتاب السیر جمع سیره, به معناى راه و روش است, زیرا احکامى که در آن وجود دارد, از روش رسول خدا در جنگها گرفته شده است.
امام سجاد(ع) درباره چگونگى و روش برخورد امام على(ع) با باقى ماندگان سپاه ناکثین در بصره مى فرماید:
( سار فیهم و الله بسیرة رسول الله(ص) یوم الفتح10.)
به خدا سوگند با آنان به سیره پیامبر در فتح مکه عمل کرد.
به همین جهت نوعى همسویى بین جنگ و سیره است و کتابهایى با عنوان (المغازى و السِیَر) نگاشته شده است. از آن جا که جنگ, با نفوس مردم و خون آنان و تصرف در اموال سر و کار دارد و مهم است و تصمیم گیرى مشکل, بیش تر به این بخش از سیره پیامبر(ص) توجه شده است.
شیخ طوسى در کتاب نهایه11 و مبسوط12 خود, از جهاد, زیر عنوان: (کتاب الجهاد و السیر) و در کتاب خلاف 13. (کتاب السیر) بحث کرده است.
3. نگارش شرح حال بزرگان: امروزه سیره بیش تر در شرح حال نگارى به کار مى رود: سیره ابن اسحاق, سیره ابن هشام,سیره حلبى و… یعنى سرگذشت زندگى پیامبر.
حاجى خلیفه در تعریف علم سیره مى نویسد:
(و علم السیر مشتمل على فنون, فن اسمائه, فن خصائصه, فن فضائله, فن شمائله, فن مولده و مبعثه.)14
دانش سیره در برگیرنده چند فن است: فن نامها, ویژگیها, فضائل, شمائل, جنگها, تولد و مبعث حضرت. این تعریف, جامع است که بر گرفته از سیره نبوى و بر اساس محتواى آن است.
این تعریف, با همین گستردگى مبناى کار در حوزه سیره نگارى است و تلاش خواهد شد آثارى که به جاى مانده مورد توجه قرار گیرد.
دوره اول: عصر حضور
تلاشهاى این عصر را مى توان در دو محور ارائه داد: نقشى که امامان معصوم در روشن گرى و شرح سیره نبوى داشتند و کارى که یاران آنان در گردآورى سیره حضرت انجام دادند.
محور نخست, آثار معصومان: نخستین کسانى که به بیان سیره پیامبر پرداخته اند امامان معصوم شیعه و در رأس آنان على بن ابى طالب(ع) است. آن حضرت به مناسبتهاى گوناگون سیره حضرت را براى مردم بیان مى کرد و احیاگر سیره پیامبر بود که این احیاگرى بزرگ به روشنى در نهج البلاغه و مسند امام على(ع) بازتاب یافته است. حضرت در نهج البلاغه بیش از 20 مورد درباره پیامبر اسلام سخن گفته و افزون بر 35 مورد, فرازهایى از سخنان حضرت را مورد استشهاد قرار داده است.15 در نامه اى که به شیعیان, پس از جنگ نهروان نوشته درباره سیره و آموزشهاى پیامبر مى فرماید:
(پس او شما را کتاب و حکمت و فرائض و سنت آموخت و شما را به پیوند با خویشاوندان و حفظ خودن تان و به صلح و صفا فرمان داد و دستور داد که امانتها را به صاحبان شان باز گردانید….)16
دیگر امامان نیز به بیان سیره رسول خدا(ص) پرداخته اند. روایاتى از امام حسن17 و امام حسین(ع)18 در اوصاف پیامبر نقل شده است. در موارد گوناگون بیانات ائمه شرح و یا حاشیه اى است بر آن چه به نام سیره پیامبر, شهرت داشته و یا در جامعه مطرح بوده است. از باب نمونه:
محمد کاظم قزوینى, جلد ششم موسوعة الامام الصادق(ع) خود را به سیرت نبوى ویژه کرده که بیش از 600 صفحه است. و در آن سیره حضرت در جنگها, مباهله, برخورد با اهل کتاب… مطرح شده است.
یا در کتابهاى مسند امامان که آقاى عطاردى گردآورى کرده, ابوابى وجود دارد با عنوان: (ما روى عنه فى محمد(ص) )که از امام باقر 43 روایت درباره نبى اسلام نقل شده است19. (ما روى عنه فى رسول الله (ص)20) یا (باب ما جاء فى رسول الله(ص)21) اهل سنت هم در کتابهاى خود, بخشى از روایات امامان شیعه را که درباره سیره نبوى است, نقل کرده اند. در کتاب احادیث اهل البیت عن طرق اهل السنه 22, بخشى از سیره نبوى آمده است, گرچه در جلد اول آن, سخنان و سیره امام على(ع) از طریق اهل سنت ذکر شده است.
دوم:نگاشته یاران امامان: در دوران امامان معصوم, جمعى که شیعه بوده و یا داراى گرایش شیعى بودند, دست به نگارش کتاب سیره زده که شیعه را در نگارش کتاب سیره پیشگام قرار داده اند.
1. محمد ابن اسحاق بن یسار (م: 151)
ابن اسحاق نخستین سیره جامع و کم نظیر را در اوائل حکومت بنى عباس نگاشته است. توجه به آن, از سوى مسلمانان به قدرى بوده که وقتى از جاعل روایات فضائل سوره هاى قرآن مى پرسند: چرا این روایات را ساختى؟
مى گوید: من دیدم مردم از قرآن روى گردانده و به فقه ابو حنیفه و مغازى محمدبن اسحاق روى آورده اند, پس براى رضاى خدا این احادیث را ساختم23.
حاجى خلیفه در کشف الظنون24 به این نکته اشاره مى کند که سیره ابن اسحاق, نخستین کتاب سیره است و مرحوم صدر هم آن را مى پذیرد25.
متن کتاب ابن اسحاق در دسترس نیست, اما مى توان گفت به چهار روایت, بخشهاى عمده اثر او به ما رسیده است.
الف. روایت زیاد بن عبدالله بکائى (م: 183) که ابن هشام در سیره نبوى, کتاب ابن اسحاق را برابر آن گزارش کرده است. وى در جاهایى, بخشهایى از سیره خود نکته هایى که ارتباط با حضرت نداشته و اشعار آن را حذف کرده است.26 این کتاب بیش ترین گزارشها را از کتاب ابن اسحاق دارد.
ب: روایت یونس بن بکیر(م: 195) بخشهایى از این نقل درکتابخانه قرویین مغرب به دست آمده است که دکتر سهیل زکار در پنج جزء با عنوان سیره ابن اسحاق همراه با اوراقى از آن, که در کتابخانه ظاهریه دمشق به دست آمده, به سال 1398 ق. نشر داده است. محمد حمیدالله نیز در پنج جلد مجزا این گزارشها را منتشر کرده است. در این کتاب, برابر روایتى که از پیامبر نقل کرده, آن حضرت, على(ع) را وصى خود دانسته است:
(فو الذى نفسى بیده لأنا خیر النبیین و ان وصیى لخیر الوصیین و سبطاى خیر الأسباط.)27
ج: روایت سوم از محمد بن سلمه ابرش از ابن اسحاق است. اوراق کتابخانه ظاهریه دمشق به نقل از اوست.28
د: طبرى در تاریخ خودگزارشهاى فراوانى از سیره ابن اسحاق دارد. اما نقل وى از سلمة بن فضل ابرش است. طبرى برابر همین روایت, در واقعه انذار عشیره, پس از ایمان على در جمع خویشاوندان پیامبر, از حضرت نقل مى کند که خطاب به على فرمود:
(ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و اطیعوا). 29
طبرى در کتاب تفسیر خود نیز به این جریان اشاره دارد.30
ابن عساکر بااسناد دیگرى این روایت را نقل کرده و ناقل از محمد بن اسحاق, در سند وى, نصر بن سلیمان است 31. وى مانند طبرى, جریان انذار عشیره و سخنان حضرت رسول(ص) را درباره امام على(ع) گزارش کرده است. اینها نشان مى دهد که ابن هشام, بخشى از فضائل على ابن ابى طالب و اهل بیت را حذف کرده است.
زکار مى گوید:
(اطلاعات ما درباره شخصیت ابن هشام بسیار اندک است.32)
ابویوسف در کتاب خراج خود در مواردى سیره نبوى را از محمد بن اسحاق نقل کرده است33.
2. ابو مخنف:
ابو مخنف از مورخان و محدثان شیعه است. جدش, مخنف بن سلیم ازدى, از اصحاب و کارگزاران على بن ابى طالب(ع) بود. ابو مخنف کتابى دارد با عنوان (المغازى). طبرى بخش عمده مقتل ابو مخنف را نقل کرده; اما در گزارش از مغازى وى تنها به چند مورد درباره رحلت رسول خدا بسنده کرده است. با این سند:
(عن هشام بن محمد, عن ابى مخنف, قال حدثنا الصقعب بن زهیر, عن فقهاء اهل حجاز…34 )
و جریان سقیفه است.35
3. هشام بن محمد بن سائب کلبى:
هشام گزارشهاى بسیارى در تاریخ ابن اسحاق در سیره نبوى, ارائه داده است. نجاشى او را شیعه دانسته است:
(هشام ابن محمد بن سائب… العالم بالایام, المشهور بالفضل و العلم و کان یختص بمذهبنا و له الحدیث المشهور, قال: اعتللت علّة عظیمة, نسیت علمى,فجلست الى جعفر بن محمد, علیه السلام. فسقانى العلم فى کأس, فعاد الیّ علمی…)36
أبان بن عثمان از یاران امام صادق(ع) بود. وى کتابى داشته با عنوان (المبتدء و المبعث و المغازى و الوفاء و السقیفةو الردة). 37 گزارشهاى فراوانى از این کتاب در إعلام الورى دیده مى شود. آقاى رسول جعفریان در سال 1375 ش. مجموعه گزارشهاى وى را در کتابى با عنوان (المبعث و المغازى و الوفاة و السقیفة و الرده), تحقیق و توسط دفتر تبلیغات اسلامى منتشر کرد.
مهم ترین منابعى که روایات أبان را درباره سیره نبوى نقل کرده اند عبارتند از: کافى, تفسیر قمى, امالى شیخ طوسى, کمال الدین, علل الشرایع و خصال شیخ صدوق, معانى الاخبار, اعلام الورى, الجمل و امالى مفید, مناقب شهر آشوب, سعد السعود, کامل الزیارات ابن قولویه, بصائر الدرجات, تیسیر المطالب, کتاب الزهد و الثاقب فى المناقب ابن حمزه.
پاره اى از گزارشهاى وى مرسل است و بسیارى از آنها مسند که به امام باقر و صادق(ع) مى رسد. گاه با یک واسطه از امام صادق نقل مى کند و گاه با یک واسطه از امام سجاد(ع): (أبان از حکیم از على بن الحسین / 113) و در مواردى با دو واسطه از امام باقر نقل مى کند: (ابان از فضیل از زراره از ابوجعفر / 128) و در مواردى هم, بدون واسطه از امام صادق(ع) نقل مى کند.38 محور اصلى این کتاب گزارشهاى امامان معصوم است.
کتاب (المغازى) تألیف هارون بن مسلم انبارى از اصحاب عسکریین, علیهما السلام, از کتابهاى این برهه زمانى است که در دسترس نیست.39
ویژگیهاى نقل امامان: براى گزارشهاى امامان, چند ویژگى مى توان برشمرد:
1. شرح پاره اى از رویدادها که کم تر از آن سخن به میان بوده است, مانند: به عاریه گرفتن رسول خدا, صد زره از صفوان بن امیه و بیان این نکته که موضوع عاریه مضمونه است. این را ابن اسحاق از امام باقر(ع) نقل کرده است40.
2. تصحیح پاره اى از گزارشها: شمارى فرمانده اول جنگ موته را عبدالله بن رواحه نگاشته اند. اما امام صادق(ع) این گزارش را درست نمى داند و فرمانده اول جنگ موته را جعفر بن ابى طالب معرفى مى کند41.
شمارى نصب حجر الاسود را به عبدالمطلب نسبت مى دادند. امام باقر به ابن اسحاق مى گوید: رسول خدا آن را نصب کرده است.42
3. بیان پاره اى از رویدادهاى خاص که کم تر مورد توجه افراد بوده است. ابن سعد در طبقات, روایتى از جعفر بن محمد و آن حضرت از پدرش نقل مى کند که پیشینیان و اجداد پیامبر, هیچ کدام آلوده به سفاح (زنا) نشده اند و تمام اجداد آن حضرت پاک بوده و به جاهلیت و سفاح آلوده نگردیده اند. 43
4. تعیین تاریخ دقیق پاره اى از رویدادها, مانند این نقل ابن اسحاق از امام باقر. امام مى فرماید: رسول خدا با مشرکان در صبح جمعه 17 رمضان در بدر درگیر شد.44
5. بیان پاره اى از رویدادهایى که در آنها امام على(ع) محور بوده است; اما تاریخ نگاران آن را ذکر نکرده اند! مانند: شرح جریان حمله خالد بن ولید به بنى جذیمه و فرستادن رسول خدا(ص) على(ع) را براى برآورد خسارت, پرداخت دیه و به دست آوردن رضایت آنان. طبرى, بخش آغازین این رویداد را از امام باقر(ع) نقل کرده 45; اما ابان, بخش عمده واصلى آن را نقل کرده است46.
6. بیان غیر واقع و دروغ بودن پاره اى از ادّعاها.افرادى مى خواستند براى خود فضیلتى از زبان پیامبر درست کنند که از سوى ائمه(ع) دست شان رو مى شدو دروغ گوى شان آشکار مى گردید. مغیرة بن شعبه مدعى شد او آخرین نفرى است که با پیامبر(ص) دیدار داشته است. امام على(ع) سخن وى را رد کرد و اعلام داشت: آخرین نفرى که پیامبر را دیده, قثم بن عباس بوده است.47
7. بیان پاره اى از حقایق تحریف شده. از روایتى که ابن اسحاق از امام باقر(ع) نقل کرده استفاده مى شود که جریان افک و آیه آن مربوط به ماریه قبطیه است, نه عایشه48.
در تفسیر على ابن ابراهیم آمده: خاصه روایت کرده اند که آیه افک درباره ماریه قبطیه نازل شده است. وى روایتى مسند از امام باقر در این مورد نقل مى کند.49
ابن ابى الحدید مى نویسد:
(گروهى از شیعه تصور کرده اند که این آیات (افک) درباره ماریه قبطیه نازل شده نه عایشه.)50
جعفر مرتضى عاملى کتابى مستقل با عنوان (حدیث الافک) نگاشته و در آن روایات مربوط به عایشه را نقل و نقد, و نظر على بن ابراهیم را پذیرفته و تأکید کرده است.
دوره دوم: از غیبت تا قرن ششم
این دوره از سال 260ق, آغاز و قرن ششم را در برمى گیرد. در این عصر آثار فراوانى در حوزه هاى تشیع درباره سیره نبوى نگاشته شده که متأسفانه اثرى از بسیارى از آنها وجود ندارد. در مَثَل براى ابراهیم ثقفى (م: 283) نویسنده الغارات, چند کتاب ذکر کرده اند که درباره سیره نبوى بوده است: کتاب السیر, کتاب المغازى و المبتداء51.
نجاشى براى ابو عبدالله بزوفرى, حسین بن على ابى سفیان, کتابى معرفى کرده با نام: (سیرة النبى و الائمه, علیهم السلام, فى المشرکین)52.
احمد بن محمد بن حسین بن دؤل قمى داراى کتاب (خصائص النبى) بوده است53.
شیخ صدوق(م: 381) کتابى با نام (اوصاف النبى) داشته است.54
در معانى الأخبار صدوق بابى است که در آن به اوصاف پیامبر پرداخته است (باب معانى الفاظ وردت فى صفة النبى(ص))55
براى على بن ابراهیم قمى (زنده307)کتابى به نام (المغازى) و (المناقب) ذکر کرده اند.56
علامه تهرانى از یک سرى کتابهاى مغازى یاد مى کند که وجود ندارند, مانند:
المغازى, نوشته ابوعبدالله محمد بن عمران خراسانى (م: 378). المغازى و السیر, نوشته ابوالقاسم زید بن اسحاق جعفرى و المغازى نوشته ابوالبخترى وهب بن وهب که روایاتى از امام صادق(ع) دارد.57 براى وى, رسالة فى سیرة النبى هم ذکر کرده اند58.
کتاب السیر, نوشته ابوالفتح محسن بن حسین بن احمد از خویشان ابوالفتوح رازى59.
کتاب السیر نوشته امام ناصر, در قرن چهارم 60.
مغازى النبى, نوشته احمد بن خالد برقى.61
کتاب صفات النبى, نوشته على بن حسن بن فضال کوفى 62.
کتاب السیر و الاخبار, نوشته عبدالعزیز بن یحیى جلودى 63.
اما آثارى که از این دوره به جاى مانده بخش درخور توجه آن, در برگیرنده سیره نبوى است در چند دسته قابل معرفى هستند.
1. کتابهاى تفسیر
2. کتابهاى مناقب امیرالمؤمنین على(ع).
3. کتابهاى امالى
4. کتابهاى روضه و مجالس
5. مجامع روایى و فقهى
از کتابهاى تاریخ عمومى, مانند تاریخ یعقوبى ابن واضح (م: 284) که شیعه بوده و کتابهاى مسعودى (م: 446) که در آن سیره نبوى ذکر شده بگذریم, در این گونه کتابها سیره نبوى آمده است.
در تفسیر بسیارى از آیات قرآن, چه به عنوان شأن نزول و چه در شرح حوادث و وقایع سیره پیامبر ذکر مى شود. تفاسیر مشهور شیعه در برهه مورد بحث, عبارت اند از: تفسیر على بن ابراهیم, تفسیر عیاشى و تفسیر ابوجارود, برگرفته از سخنان امام باقر. على بن ابراهیم در تفسیرش از وى نقل مى کند, و مى نویسد: و فى روایة ابى جارود عن ابى جعفر64.
على بن ابراهیم با توجه به این که کتاب مغازى داشته در شرح مغازى در ذیل آیات, توجه خاصى به سیره نبوى دارد. مورخان و سیره نگاران بعدى از تفسیر وى بهره برده اند. طبرسى گزارشى از وى آورده است.
در کتابهاى امالى هم روایاتى از سیره نبوى وجود دارد. در مجلس 5 امالى مفید که داراى 11 روایت است, پنج روایت آن مربوط به سیره نبوى است 65.
در کتابهاى روایى هم, بخشهایى از سیره نبوى, متناسب با موضوعات ذکر شده است که فقیهان در آثار فقهى خود به آنها استناد مى جویند و کتابهاى روایى و فقهى, گاهى نیز شرح حال مختصرى از رسول خدا آمده است. در مَثَل در کتاب حج, سخن از زیارت پیامبر به میان آمده و در آن, گوشه اى از زندگانى حضرت, بازگو شده است. شیخ مفید (م: 413) در کتاب مناسک حج مقنعه فصلى در نسب و درگذشت رسول خدا و فصلى در زیارت دارد.
ارشاد مفید (بیان مناقب علوى): بسیارى از کتابهاى مناقب از سیره پیامبر نیز, به شرح سخن به میان آورده اند. به نظر مى رسد در برهه هایى که کتابهاى مناقب نگاشته شده, مسأله مهم شیعیان بحث امامت و بیان فضائل امیرالمؤمنین بوده است. آنان دفاع از امامان شیعه را بر خود لازم مى دانستند. مهم ترین کتابى که در این موضوع نگاشته شده و در طول تاریخ, تأثیر گذار بوده است, کتاب (الأرشاد فى معرفة حجج الله على العباد) شیخ مفید ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عکبرى (ت 336 - 413ق) است. مفید از علماى بزرگ شیعه در قرن چهارم و اوائل قرن پنجم بوده است و در مسائل کلامى و تاریخى تبحر داشته و استحکام پایه هاى عقائد شیعه در بسیارى موارد, مرهون وى و شاگردان والامقام اش: سید مرتضى, سید رضى و شیخ طوسى است. ابن حجر از کتاب ارشاد با عنوان کتاب (مناقب) یاد کرده است66. این کتاب, ویژه مناقب امام على نیست, مناقب حضرت و دیگر امامان را نقل کرده است و نکته مهم و مورد نظر ما این که در شرح حال حضرت على(ع) بسیارى از حوادث مربوط به سیره پیامبر, در ارشاد مفید گزارش شده است.
شیخ مفید در ضمن نقل تلاشها و مجاهدتهاى حضرت على(ع) در جنگهاى زمان رسول خدا, بخش مهمى از سیره پیامبر را در جنگها بیان مى کند, مانند: سیره حضرت در جنگ بدر67, جنگ احد 68 و… یا وقتى از کشته هاى دشمن در جنگ احزاب و بنى قریظه 69 سخن مى گوید, به گونه اى سیره پیامبر بازتاب مى یابد.
افزون بر این, در پاره اى رویدادها مانند لیلة المبیت, هجرت پیامبر به مدینه, رد ودائع و امانتهاى مردم, جریان بنى جذیمه, فتح خیبر, جریان براءت از مشرکان و مباهله و مانند آن با توجه به نقشى که حضرت امیر(ع) در آنها داشته بازگو مى شود, در ضمن سیره رسول خدا هم به روشنى بیان مى شود.70
ویژگیهاى ارشاد مفید:1. شیخ مفید, در موارد گوناگون فصلى مستقل راجع به موضوعى که در زمان حضرت رسول(ص) رخ داده باز مى کند, آن گاه در فصلى دیگر به شرح و تلاش على(ع) در آن برهه و در آن موضوع مى پردازد. از باب نمونه, فصلى را به جریان انذار عشیره ویژه ساخته و این که على(ع) تنها کسى بود که ایمان آورد و پیامبر فرمود:
(فأنت اخى و وصیى و وزیرى و خلیفتى من بعدى71.)
سپس در فصلى جداگانه به تحلیل آن مى پردازد که این فضیلتى است ویژه على(ع) که هیچ یک از صحابه از مهاجران و انصار و نه هیچ کس از اهل اسلام, با او شریک نیستند و مشابه و مانند آن براى هیچ کس از مسلمانان وجود ندارد72.
ییا زمانى که جریان دستگیرى زنى را گزارش مى کند که در هنگام فتح مکه, تصمیم داشت به درخواست ابن ابى بلتعه, حرکت پیامبر را به سوى مکه, به قریشیان گزارش کند, به دستور حضرت رسول, على(ع) جلو او را گرفت و مانع کار وى گردید73. پس از بیان اصل رویداد, فصلى مستقل در فضیلت بودن آن براى امام على(ع) باز مى کند.74
2. شیوه بیان منابع در ارشاد, با کتابهایى که در دوره هاى پسین نشر یافته, فرق دارد. شیخ مفید اصل منابعى که از آنها نقل کرده, ذکر نکرده, بلکه به شیوه روایت گران, به چند گونه عمل کرده است:
الف. پاره اى از اخبار را متواتر در نقل و اجماعى مى داند و نقل آن را بدون بیان سند کافى مى شمارد. در مَثَل هنگام نقل حدیث انذار عشیره, یا حدیث دار مى نویسد:
(این خبرى است که ناقدان آثار بر درستى آن اجماع دارند.)75
سپس به نقل آن مى پردازد, بدون این که سند و منبعى براى آن یادآور شود. با این که شیخ طوسى در امالى, سند خود را از شیخ مفید به طبرى مى رساند و او به ابن اسحاق.
ب: در موردهایى که سند وى به منبعى مى رسد, به جاى نام کتاب, نام صاحب کتاب را یادآور مى شود و ادامه سند را تا منبع اصلى گزارش مى کند. مانند: این مورد که مى نویسد:
(محمد بن اسحاق از یزید بن رومان از عروة بن زبیر نقل کرده که على در روز جنگ احد به سوى طعیمة بن عدى بن نوفل روى آورد و او را با نیزه مجروح کرد.)76
پس از همین روایت آمده:
(عبدالرزاق از معمر از زهرى نقل کرده که گفت: هنگامى که رسول خدا از حضور نوفل بن خویلد در بدر آگاه شد… )
در این جا نامى از کتاب عبدالرزاق نمى برد.
ییا از سیره ابن هشام این گونه نقل مى کند:
(عبدالملک بن هشام روایت کرده که حدیث کرد ما را از زیاد بن عبدالله از محمد بن اسحاق.)77
ج. مفید در مواردى هم سندى که به کتابى داشته, نقل مى کند, آن جا که مى نویسد:
(محمد بن یحیى ازدى از مسعدة بن یسع و عبیدالله بن عبدالرحیم از عبدالملک بن هشام روایت کرده است.)78
در مجموع, مبناى شیخ مفید در نقل سند است, نه ذکر منبعى که از آن اجازه ٌ روایت و نقل دارد و آن جا که خبرى را متواتر و مشهور مى داند از ذکر سند آن خوددارى مى ورزد. او از واقدى هم نقل مى کند79. همان گونه که از ابن هشام به ابن اسحاق سند داشته است. روایت یونس بکیر از کتاب ابن اسحاق نزد وى بوده است و از او هم روایت کرده است80. سند طبرى به ابن اسحاق هم نزد وى بوده که در ا مالى طوسى آمده است 81 و آن در واقعه دعوت پیامبر از عشیره خویش و اسلام على(ع) چنین است.
(و عنه, قال: اخبرنا جماعة, عن ابى المفضّل, قال حدثنا ابوجعفر محمدبن جریر الطبرى, سنة ثمان و ثلاث مائة, قال حدثنا محمد بن حمید الرازى, قال: حدثنا سلمة بن الفضل الأبرش, قال حدثنى محمد بن اسحاق,عن عبدالغفار بن القاسم, عن منهال بن عمرو, عن عبدالله بن الحارث بن نوفل, عن عبدالله بن عباس, عن على بن ابى طالب…82)
این سند نشان مى دهد مواردى که شیخ مفید نقل کرده با وجاده نبوده است و حتى احتمال اجازه صرف آن هم اندک است, بلکه با قراءت و سماع از استاد و شیخ بوده است.
این کتاب نقش اساسى در باورهاى تاریخى شیعیان داشته و دارد و همیشه مورد توجه علماى شیعه بوده است. علامه حلى آن را با عنوان (المستجاد من الارشاد) تلخیص کرده است. اصل کتاب و این گزینش به فارسى ترجمه شده است.
روضة الواعظین: روضة الواعظین, نوشته محمد بن حسن فتّال نیشابورى (م: 508) را مى توان جزو آثار دوره اول و از ابتکارات دانست. زمان دقیق نگارش آن روشن نیست. از دو اثر وى التنویر فى معانى التفسیر و روضة الواعظین و بصیرة المتعظین, اثر دوم به دست ما رسیده, در حالى که به تفسیر خود شهرت داشته است.
انگیزه نگارش: فتّال, در مقدمه روضة الواعظین درباره انگیزه خود از نگارش این کتاب مى گوید:
(در عنفوان جوانى در مجالس و محافلى شرکت مى کردم و مردم از من از اصول دیانت و فروع آن مى پرسیدند, به آنها پاسخى که کافى باشد و سخنى قانع کننده, مى گفتم پس از من مى خواستند که سخن در تذکر, زهد, موعظه و پرهیزگارى و حکمت و آداب بگویم. در این باره به کتابهاى یاران [شیعه] مراجعه کردم, کتابى که این موارد را در برگیرد, ندیدم کتابى که اساس این محورها باشد مگر جملات پراکنده و متفرق, پس همت گماردم که گردآورم کتابى که دربرگیرنده برخى سخنان بوده و بر اخبار نیکوى پیامبر بچرخد و جواهر سخنان ائمه…83.)
محتواى کتاب: کتاب به گونه مجلس به مجلس, سامان یافته و از نام آن برمى آید که مربوط به مجالس وعظ بوده است, اما در قرن نهم و دهم این اصطلاح به مجالس عزادارى امام حسین اطلاق مى شده است. گویا از نام کتاب کاشفى: روضة الشهداء گرفته شده است. زیرا کتاب وى در دوره صفویه, در مجالس عزادارى اباعبدالله(ع) خوانده مى شده است.
محمد بن ابى طالب موسوى کرکى (زنده 955) مؤلف (تسلیة المجالس و زینة المجالس) معروف به مقتل حسین(ع) کتاب خود را همانند روضة الشهداء مجلس به مجلس تنظیم کرده است. مجلس دوم آن درباره رسول خدا است84.
جالب است بدانیم که اولین مجلس این کتاب در باب عقل است آن گونه که کلینى کتاب شریف کافى را با عقل آغاز مى کند. در مقدمه مى نویسد:
(از اخبارى که مستند اهل حشو و اختلاط هستند دورى جسته است. اما ممکن است در کتاب اخبارى باشد که از آن حشو و اختلاط استفاده شود. من دنبال حق بودم و با تأمل و تفکر در معناى آن اخبار, مى توان آنها را از حشو و اختلاط دور دانست.)
این دقت فتّال بسیار با ارزش است, چیزى که ما امروزه به آن نیازمندیم و واعظان و گویندگان مذهبى به شدت باید به آن پاى بند باشند و از احادیث و اخبارى در منابر خود بهره برند که قابل اعتماد بوده و با عقل و منطق و عقاید راستین برابر باشد و از حشو و اختلاط به دور.
آیا وعاظ ما در سخنرانیهاى خود این گونه دقت دارند, آیا آنان در اخبار این گونه دقت مى کنند و یا کار آنان نقل سخنان بى مدرک دیگران است.
درباره حشویه در کلام گویند:
(لقبى طعنه آمیز درباره کسانى از اهل حدیث مانند ظاهریه و بعض غلات, آیات و اخبارى را که متضمن معنى تشبیه و تجسیم است معتبر و مقبول مى شناسند و از تأویل آنها و عدول از ظاهر مفهوم آن اجتناب دارند.)85
فتّال در روضة الواعظین, مباحثى را در باب خداشناسى و عقائد ارائه مى دهد و به روشنگرى در این امور مى پردازد, آن گاه مباحث مربوط به پیامبر اسلام را در چند مجلس ارائه مى دهد: باب الکلام فى مبعث نبینا محمد, باب الکلام فى معراج النبى, باب ما ورد من معجزات النبى, مجلس فى مولد النبى, مجلس فى ذکر وفاة سیدنا و مولانا و فصل فى ذکر وصف النبى.
همان گونه که از بیان مطلب پیدا است, در آغاز به اثبات نبوت حضرت پرداخته, آن گاه شرح حال و زندگانى آن حضرت را نقل کرده است.
ییادآورى: پس از نگارش و عرضه روضة الواعظین و اثرگذارى آن در بین شیعیان, کتابهایى در همان راستا و درونمایه, نگارش شده است. از جمله آثارى با عنوان تحفة المجالس.
دوره دوم: از قرن ششم تا قرن حاضر
سر آغاز این دوره را مى توان نگارش إعلام الورى باعلام الهداى امین الاسلام فضل بن حسن طبرسى(م. 548) دانست. طبرسى, نویسنده تفسیر مجمع البیان است. وى در این تفسیر, به شرح, نقل سیره نبوى را در سرلوحه کار خود قرار داده است. اما آن چه در اعلام الورى انجام داده, کارى است ابتکارى. وى باب اول آن را به سیره نبوى ویژه ساخته است. این اثر, زندگى چهارده معصوم را در بر دارد. اعلام الورى در نگاشته هاى شاگردان امین الاسلام و پیشینیان, بسیار اثر گذار بوده است, در چگونگى نگارش سیره و شیوه سیره نگارى و شرح حال معصومان. از این روى مى توان اعلام الورى را سرآغازى براى قرن ششم و قرنهاى بعدى دانست.
امین الاسلام: شیخ ابو على فضل بن حسن طبرسى, از عالمان بنام قرن ششم است. تمام کسانى که شرح حال او را نوشته اند به فضل و توان علمى او در علوم گوناگون اقرار کرده اند. امین الاسلام با آثار با برکت خود در زمینه تفسیر, تاریخ و دیگر دانشها, در روزگار خود و دیگر روزگاران, مورد توجه قرار گرفت و آثارش منبع تحقیق شدند و زمینه را براى کاوشها و پژوهشهاى بعدى در حوزه اعتقادات, تاریخ, سیره و لغت مهیا ساختند.
شیخ منتخب الدین رازى در وصف وى مى نویسد:
(ثقة فاضل, دیّن عین.)
شیخ عباس قمى درباره وى مى نویسد:
(العالم الجلیل و الکامل النبیل, فخرالعلماء الاعلام, امین الملة و الاسلام.)86
با این حال, گفته شده تفسیر مجمع البیان وى, در موارد بسیارى برگرفته از تبیان شیخ طوسى است در نگارش اعلام الورى تحت تأثیر ارشاد شیخ مفید قرار داشته است و تفسیر جوامع الجامع او برگرفته از تفسیر کشاف زمخشرى است. اما در این که هنرمندانه و دقیق مطالب را به رشته کشیده, شکى نیست. امین الاسلام چنان زیبا و خوب مطالب را در این کتابها ارائه کرده که مراجعه به تفسیر مجمع وى, بیشتر از تبیان شیخ است و تفسیر جوامع الجامع او, بیش تر از کشاف جا باز کرده, تاجایى پس از روزگاران دراز که از نگارش آن مى گذرد, در زمان ما, متن درسى حوزه و دانشگاه قرار گرفته است و اعلام الورى نمونه اى از کتاب کامل در زندگانى معصومین است و شاید پرخواننده تر و جذاب تر از ارشاد مفید.
ویژگى اعلام الورى در داشتن بابى ویژه در سیره پیامبر اعظم است, ویژگى مهمى که ارشاد مفید از آن بى بهره است. امین الاسلام, در این کتاب از منابعى استفاده کرده است که در گذشته و بعد کم تر از آن اهل تاریخ وسیره بهره برده اند.
بخشى از شهرت آثار امین الاسلام طبرسى و مورد استقبال قرار گرفتن آنها, به شخصیت طبرسى باز مى گردد. او فردى جامع, طراح, برخوردار از سعه صدر, انصاف علمى, تواضع و توان بالاى علمى و به دور بودن از تعصبات خاص, بلکه وحدت گرا بوده است. از باب نمونه, در این جا, گونه نقل ایشان را با دیگران, از یک نمونه تاریخى, مقایسه مى کنیم:
پیامبر فرمود:
(کسانى که هدى ندارند از احرام بیرون بیایند و مُحلّ شوند و اعمال خود را عمره قرار دهند و دیگران بر احرام خود باقى باشند.
عمر مخالفت کرد.
حضرت فرمود: تو هیچ گاه به این دستور ایمان نخواهى آورد.)
طبرسى به جاى ذکر نام عمر مى گوید: مردى از بنى عدى اعتراض کرد.87
در مجمع البیان هم مى نویسد: مردى گفت: آیا به عنوان حاجى بیرون بیایم, در حالى که از سرهاى ما آب مى چکد؟ 88
این در حالى است که شیخ مفید موضوع را نقل کرده و نام اعتراض کننده را که عمر بوده آورده است89, شاگرد وى, قطب راوندى, در فقه القرآن هم نام او را ذکر کرده است90.
به این جهت, مؤسسه دارالتقریب بین المذاهب که در مصر مستقر بود به نشر تفسیر مجمع البیان همت گمارد. پیش از انتشار, شیخ شلتوت, مفتى اعظم مصر, در مقاله اى با عنوان:
(تقدیم لکتاب مجمع البیان) به معرفى طبرسى و مجمع البیان پرداخت و چند ویژگى براى آن بیان کرد:
(1. روش مندى خاص آن که با توجه به تنوع علمى و مباحث گوناگون, داراى عمق است و از ترتیب, نظم و باب بندى مناسب و به دور از حشو و زوائد است که مانند آن در تفاسیر پیشینیان نیست و خواننده به آسانى مى تواند هر مطلبى را در بخش خود بیابد.
2. شمارى از نویسندگان, در نگارشهاى خود نظر خویش را به گونه اى مى آورند و باز مى گویند که براى همه سودمند باشد. دیدگاه هاى گوناگون را نقل مى کنند و پس از آن, یک نظر را بر مى گزینند. روشن است که این روش فایده بیش تر و نزدیک تر به خدمت به حق و اخلاص در دانش و براى همه قابل استفاده است که طبرسى در تفسیر خود طى کرده است.
3. وى در مجمع البیان از کشاف استفاده نکرده; اما پس از دسترسى به آن, کتاب دیگرى در تفسیر نوشته و آن را (الکافى الشافى من کتاب الکشاف) نام نهاده است…. به جهت این مزایا و مانند آن, این تفسیر را مقدم مى دارم.91)
این نشان مى دهد که وحدت گرایى, نه تنها در جهت تضعیف تشیع نیست, بلکه بردن افکار و عقاید تشیع به مهم ترین مراکز علمى و دانشگاه هاى اهل تسنن است. طبرسى داراى چنین باورى بود. او گزیده اى از خلاف شیخ طوسى را با عنوان (المؤتلف من المختلف بین الائمة السلف) نگاشت و به مواردِ اتفاق, نظر داشت و در اعلام الورى به اثبات امامت و برترى امام على و فرزندانش پرداخته و به بخشى از شبهه ها پاسخ داده است.
افزون بر آثارى که از وى معرفى شد, از نوشته هاى اوست: الآداب الدینیه و روایت کتاب صحیفة الرضا یا مسند الرضا(ع).
سیره نبوى در اعلام الورى: اعلام الورى داراى چهار رکن است: رکن اول درباره رسول خداست, رکن دوم درباره امام على بن ابى طالب(ع), رکن سوم درباره رهبران از فرزندان امیرالمؤمنین, از حسن بن على تا حسن بن على عسکرى و رکن چهارم درباره امامت دوازده امام و امام دوازدهم که داراى دو قسم است.
هر رکن به چند باب و هر باب به چندین فصل تقسیم مى شود. محور بحث ما رکن اول در زندگى رسول خداست.
رکن اول داراى شش باب است: باب اول در سه فصل: مولد, اسماء و مدت زندگى حضرت. باب دوم: معجزات حضرت, قبل از بعثت و بعد از بعثت داراى هشت فصل: از بعثت تا هجرت. باب چهارم: جنگهاى حضرت, جریان مباهله, حجة الوداع, غدیر خم, براءت, مریضى و درگذشت پیامبر. باب پنجم داراى سه فصل: همسران و فرزندان, عموها و عمه ها, موالى و کنیزان. باب ششم درباره فاطمه زهراء(س).
تا آن جا که ما از منابع در دسترس آگاهى داریم, کتابى که این گونه به سیره نبوى پرداخته باشد در حوزه ٌ تشیع سابقه ندارد. همین کتاب, بدون تغییر, با نام ربیع الشیعه توسط ابن طاووس نگاشته شده که خود نشانه اهمیت این کتاب است.
زمان تألیف کتاب: زمان دقیق نگارش کتاب روشن نیست; اما حدود آن را مى توان گمانه زد. طبرسى این کتاب را به علاءالدوله على بن شهریار بن قارون پادشاه مازندران, از آل باوند, تقدیم کرده است92. آل باوند بر مازندران حکومت مى کردند. استقرار و ثبات حکومت علاء الدوله از سال 515 آغاز و تا سال 536 ق. حدود 21 سال ادامه داشته است93.
بنابراین مى توان حدس زد که نگارش اعلام الورى, بین سالهاى 520 به بعد باشد. تاریخ بیهق محل سکونت طبرسى را سناباد طوس(مشهد) دانسته که به سال 523 به سبزوار و تا زمان مرگ یا شهادتش 548 در همان جا بوده است94. آیا ایشان به سارى سفر کرده و یا در مشهد و سبزوار درخواست نگارش کتاب از ایشان شده, روشن نیست.
ویژگیهاى اعلام الورى: اعلام الورى, داراى ویژگیهاى بسیار است که در این جا و در این مقال به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم.
1. باب بندى مناسب که به تقسیمات آن اشاره شد.
2. استفاده از منابع اولیه: طبرسى در هنگام نگارش کتاب, بخشى از منابع اولیه سیره نبوى را در اختیار داشته و از آنها در تدوین اثر خود بهره برده است. از جمله:
الف. نزد او نسخه اى از کتاب ابان بن عثمان احمر بوده که در آن بسیارى از روایات از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) درباره سیره پیامبر وجود داشته است95.
ب. او نسخه اى از کتاب السیر و المغازى ابن اسحاق را در اختیار داشته که به روایت یونس بن بکیر بوده است96. بخشى از این اثر, به تازگى در کتابخانه قرویین مغرب پیدا شده است. متأسفانه محققان سیره ابن اسحاق, هیچ یک, اطلاعى از اعلام الوراى طبرسى نداشته اند تا براى تکمیل تحقیق خود به آن استناد بجویند.
ج. طبرسى و به پیروى از وى, شاگردانش, از کتاب على بن ابراهیم قمى روایاتى نقل کرده اند که در تفسیر وى نیست و گویا از کتاب مغازى وى بوده است97.
د. او از ابواسحاق ابراهیم بن سعید ثقفى, صاحب الغارات, چندین روایت آورده است. سه روایت در صفحه 298 و در یک مورد از کتاب المعرفة ثقفى, درباره جنگ خیبر روایتى نقل کرده است98.
این نشان مى دهد که وى منابعى در اختیار داشته که اکنون در دسترس نیستند و از آن جا که این روایات را شاگردانش در کتابهاى خود نقل کرده اند, توجه کافى به منبع اولیه نشده است.
هـ. از دیگر منابع این کتاب, مسند الرضا(ع) است99. این کتاب روایت عبدالله بن احمد طائى بصرى است از پدرش که روایات آن, همه, از امام رضا(ع) است و توسط آستان قدس رضوى و همچنین مدرسه امام مهدى به عنوان صحیفة الرضا, به طور جداگانه تحقیق و منتشر شده است. نویسنده آن از علماى شیعه بوده و نجاشى در کتاب رجالى خود, وى را معرفى کرده است.100 براى نقل آن بیش از ده طریق ذکر کرده اند101 که از جمله آنها شیخ طبرسى است. و این کتاب را در رمضان 501 ق. در کنار حرم امام رضا(ع) از پسر قشیرى, صاحب رساله قشیریه 102 به نام ابوالفتح عبیدالله بن عبدالکریم بن هوازن قشیرى, شنیده است103.
این نشان مى دهد که طبرسى به بسیارى از این کتابها سند و اجازه داشته است که در این کتاب, اسناد خود را حذف کرده است. این روش را شاگردش ابن شهر آشوب در کتاب مناقب به کار گرفته و در آغاز کتاب خود اسناد به منابع را ذکر کرده است.
نکته دیگرى که مى توان در تلاش مرحوم طبرسى و شاگردانش یاد کرد این است که خراسان ایران که در قرن چهارم مهد کتابهاى حدیثى بوده و در قرن پنجم به تصوف و عرفان گرایش داشته, در قرن ششم با تلاش طبرسى به سوى مذهب اهل بیت و تشیع گام نهاده است. این نکته اى است که از نگاه کلى و حتى این رساله به دست مى آید.
3. استفاده از منابع عامه: از کارهاى دیگر شیخ طبرسى بهره بردن از منابع عامه است. که این کار با یاد نام کتابهاى آنان است که پیش از آن کم تر سابقه داشته, به دو گونه صورت گرفته است:
الف. در مواردى یاد مى کند که عامه روایت کرده اند, مانند تولد رسول خدا(ص) در زمان انوشیروان104 که در کتابهاى شاگردان وى هم آمده است.
ب. در جاهایى با یاد کرد کتابهاى اهل سنت, مطالبى از آنان نقل مى کند. در گذشته اگر شیخ مفید یا شیخ طوسى, حدیثى از عامه نقل مى کردند, همراه با نقل سند و بنا بر اجازه اى بوده که داشته اند. اما طبرسى با حذف اسناد از کتاب آنان مطالب را نقل مى کرده است. به نظر مى رسد این روش در انسجام و جلوگیرى از زیادى حجم آن سودمند است. برخى از منابع وى عبارتند از: صحیح بخارى105, صحیح مسلم 106, دلائل النبوه بیهقى107, مستدرک حاکم108, شرف النبى109, ابوسعد واعظ خرگوشى, معرفة الصحابه110, ابوعبدالله بن منده و واقدى111. گاهى نیز بدون یاد نام کتاب, از مؤلف نقل مى کند مانند ابوعبدالله حافظ112 یا روى الحاکم113, رواه الاستاذ ابو سعد الواعظ الزاهد الخرکوشى 114, زمانى به نظر بخارى 115 و سند وى و یا مسلم116 اشاره مى کند.
کتاب دیگرى براى طبرسى ذکر کرده اند به نام (تاج الموالید فى موالید الائمه و وفیاتهم) که بسیار مختصر است.
4. کتابهاى تاریخ و سیره بر اساس سالهاى حوادث زندگى رسول خدا(ص) سامان یافته است. ولى ایشان, بر اساس موضوعات کتاب خود را تقسیم کرده و مطالب مربوط به هر موضوعى را در رکن یا فصل جداگانه نقل کرده است. در مَثَل .غزوات حضرت را یک جا به ترتیب زمان رخداد آنها گزارش کرده است.
شاگردان امین الاسلام طبرسى: تلاش گسترده و ژرف امین الاسلام طبرسى در شاگردانش بسیار اثر گذار بوده و هر یک از آنان روشى را که استاد آغاز کرده بوده با نگارش آثار گوناگون ادامه داده و کارنامه درخشانى از خود به جاى گذاشته اند.
1. ابن شهر آشوب نویسنده مناقب آل ابى طالب: ابوجعفر رشید الدین محمد بن على بن شهر آشوب سروى مازندرانى (م. 588) از شاگردان بنام امین الاسلام طبرسى است. با این که کتاب ابن شهر آشوب (مناقب آل ابى طالب) است اما در کتاب خود, به روش شیخ مفید عمل نکرده, بلکه راه استاد خود را پیش گرفته و باب اول این کتاب را با عنوان (باب سیدنا رسول الله(ص)) ویژه پیامبر قرار داده است. در آغاز به نبوت, معجزات, سیره و غزوات حضرت پرداخته است. این باب 35 فصل دارد, بیش از 8 فصل در معجزات آن حضرت است که تمامى این نکته ها و بحثها و روایات را علامه مجلسى در بحارالانوار و حیوة القلوب آورده است. این کتاب نقش زیادى در گسترش سیره نبوى و فضائل علوى داشته و دارد.
ابن شهر آشوب سندهاى خود را به کتابها در هنگام نقل احادیث, مانند استادش حذف کرده و در مقدمه کتاب به توضیح آن پرداخته است. وى گوید:
(پس ازآن که گروهى از اهل دانش و دین به من اذن دادند با شنیدن قراءت, مناوله, مکاتبه و اجازه, براى من درست است که از آنها روایت کنم, بگویم: حدیث کرد مرا, خبر داد به من, مطلع ساخت مرا و شنیدم و براى من اعتراف کرد که آن را شنیده و روایت کرده آن گونه که خواندم و به دست آوردم از راه هاى اسناد شیعه, اما راه هاى عامه براى ما صحیح است. اسناد بخارى از…)117
از این عبارت به دست مى آید که مناوله, یعنى دریافت بدون قراءت و سماع از استاد و فقط با اجازه وى نسبت به کتب خاصه و شیعه بوده است.
بخشى از سیره نگاریها, با عنوان دلائل النبوه بوده است. حاجى خلیفه, هشت کتاب با نام دلائل النبوه بر شمرده: براى ابو داود صاحب سنن, ابن قتیبه (م: 267), ابو نعیم, ابو اسحاق حربى (م: 285), بیهقى و دیگران 118. به نظر مى رسد صاحب مناقب از این روش در بیان سیره نبوى استفاده کرده است و از دلائل النبوه بیهقى 119 و شرف النبى خرگوشى 120 و از سیره محمد بن اسحاق 121 و کتاب واقدى 122 و کتاب ابان بن عثمان 123 بهره برده است. اثر وى معروف و در دسترس است.
2. حسن بن فضل طبرسى نویسنده مکارم الاخلاق: توجه شیخ طبرسى به سیره باعث شد که فرزندش حسن به تدوین سیره رسول خدا بپردازد. گفته مى شود وى در نگارش مکارم الاخلاق تحت تأثیر الآداب الدینیه پدر بوده است. باب بندى و اصل طرح موضوع, بى گمان برگرفته از آداب دینیه امین الاسلام طبرسى است. همانندى در فصل بندى و عنوانها بین این دو فراوان است. آداب الدینیه, داراى چهارده فصل و مکارم الاخلاق داراى دوازده باب است. هر بابى داراى چند فصل, با این تفاوت که در مقدمه آداب الدینیه آمده است:
(آداب ادعیه و اعمال, از کتابهاى اهل بیت و اخبار نقل شده, با حذف سند, تا براى حفظ آسان تر باشد.124)
اما مبناى اصلى مکارم الاخلاق بر نقل سیره رسول خداست و حسن بن فضل طبرسى مى نویسد:
(و پس از حمد خداوند سبحان, چون تأسى به پیامبرش را کلید رضوان خود قرار داده و راه به بهشتش با سخن خدا که مى فرماید: (لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنه125) پیروى وگام نهادن در مسیر آثار وى سبب محبت او و وسیله اى براى رحمت الهى است که مى فرماید: (قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله…126.)مرا این خوى عظیم رهنمون شد که جمع کنم کتابى که شامل مکارم الاخلاق و محاسن آداب حضرت باشد و آن چه به آن امتش را دستور داده است. پس فرمود: (انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) به علت این که آگاهى از چیزى مقدم بر عمل به آن است. پس یافتم در سخنان امیر المؤمنین على(ع) چیزى که دربردارنده حقیقت سیره انبیاء بوده و آن بریدن مردم و پیوند با خداست, در امید و بیم و بریدن از دنیا و پیوند با آخرت… بویژه سیره رسول خدا(ص):
فتأس بنبیک الأطیب الأطهر فانّ فیه اسوة لمن تأسى و عزاء لمن تعزى و أحبّ العباد الى الله المتأسى بنبیه و المقتص لأثره127.)
پس به پیامبر خود که نیکوتر و پاکیزه تر است اقتداء نموده, از آن بزرگوار پیروى نما, زیرا آن حضرت سزاوار پیروى است براى کسى که پیروى مى کند و نمونه صبر و بردبارى است براى کسى که بخواهد بردبارى نماید و محبوب ترین بندگان نزد خدا کسى است که پیرو پیغمبر خود بوده و دنبال نشانه او برود.
طبرسى پس از بیان مقدمه اى درباره موضوعى که انتخاب کرده و نام گذارى کتاب و بیان گوشه هایى از سیره حضرت نبى اعظم که از امام على نقل شد, مى افزاید:
(ما به شرح مکارم الاخلاق او را در تمام احوال و تصرفاتش, نشستن, ایستادن, سفر, حضر, خوردن و آشامیدن و بویژه تمام آن چه از او از امامان صادق در احوال مردم به طور عام وارد شده است, در این جا یادآور مى شویم.128)
در پایان کتاب هم, پس از نقل خطبه متقین امیرالمؤمنین(ع) مى نویسد:
(این آخرین چیزى است که اراده کردیم از سیره نبوى و آداب گزارش شده از وى جمع نماییم و ما به شرط خود پاى بند بودیم.129)
اینها همه نشان مى دهد که اصل مبناى کار وى, سیره پیامبر بوده است و در ضمن آثارى که از امامان در هر موضوع وجود داشته, نقل کرده است.
او باب اول کتاب را در آفرینش پیامبر و خلق و دیگر احوال حضرت قرار داده و در آن پنج فصل است. در موارد دیگر هم که عناوین عام است در آغاز اگر نکته اى از سیره و سنت پیامبر در اختیار داشته نقل نموده است, آن گاه از امامان. کتاب از باب بندى منسجم و مطالب اجتماعى خوبى برخوردار است.
زمان تألیف: زمان دقیق نگارش کتاب روشن نیست. در مقدمه چاپ اعلمى 130 آمده که این کتاب را در زمان حیات پدرش نوشته است. اما این مطلب درست نیست و با توجه به ارجاعاتى که به کتاب آداب الدینیه پدر داده, مى توان گفت آغاز نگارش در زمان امین الاسلام بوده و پایان آن پس از درگذشت وى در سال 548 ق. در فصل آداب الأکل, این تعبیر آمده:
(من مجموع فى الآداب لمولاى ابى طوّل الله عمره 131.)
ازمجموعه الآداب مولایم, پدرم, خداوند به او طول عمر دهاد.
اما در باب عقیقه چنین آمده است:
(من کتاب الآداب لمولاى ابى طالب ثراه132.)
از کتاب آداب مولایم, پدرم خداوند جاى او را پاک گرداند.
گفته مى شود کتاب مشکاة الانوار حسن بن فضل طبرسى, کامل کننده مکارم الاخلاق است, ولى مشکاة الانوار, مقیّد به سیره نبوى نیست.
منابع کتاب مکارم الاخلاق: طبرسى در این کتاب, از منابع گوناگونى بهره برده است. کتابهایى که نام برده بیش از 25 کتاب است که پاره اى از آنها در دسترس نیستند; اما بسیارى از منابع در دسترس هستند, مانند: طب الائمه, الآداب الدینیه, امالى شیخ صدوق, روضه کافى, روضة الواعظین, زهد الصادق, بصائر, نوشته محمد بن حسن صفار, نبوت, موالید الصادقین, امالى طبرسى, من لا یحضره الفقیه, کتاب لباس عیاشى, خصال صدوق, النجاة, امالى سید ابو طالب هروى, مجمع البیان, نوادر الحکمه, تهذیب الاحکام, محاسن فردوس, صحیفة الرضا, عیون الاخبار و ثواب الأعمال, شرف النبى, کتاب حسن بن المحبوب, ریاض. در مواردى هم احادیثى را که از استادش سید الامام ناصح الدین ابو البرکات مشهدى شنیده نقل مى کند.133
لازم به یادآورى است که مکارم الاخلاق طبرسى در موضوع خود جامع و کامل است و با مکارم الاخلاق ابن ابى الدنیا (م: 281) و مانند آن از جهت شیوه نگارش و مطالب بسیار متفاوت است. از این رو مى توان آن را کارى ابتکارى دانست.
3. قطب راوندى : ابوالحسین قطب الدین سعید بن هبة الله راوندى (م:573) یکى دیگر از شاگردان شیخ طبرسى است که در دو اثر خود, به بیان سیره رسول گرامى اسلام پرداخته و در هر یک روش خاصى را پى گرفته است.
الف. قصص الانبیاء: قطب الدین راوندى در این اثر, به شرح زندگانى پیامبران از آدم تا خاتم پرداخته است. این کتاب داراى 20 باب است. باب 19 و 20 آن ویژه پیامبر اسلام است. در باب 19 به دلائل نبوت حضرت محمد(ص) بر اساس معجزات و دیگر ادله پرداخته و باب بیستم در احوال حضرت از تولد تا رحلت است.
در آغاز باب 20 پس از ذکر تولد حضرت رسول از ایشان نقل کرده که: ولدت فى زمن الملک العادل, یعنى انوشیروان 134. همین نقل را طبرسى در اعلام الورى دارد. اما یادآور مى شود این نقل در کتابهاى عامه آمده است.
ابن شهر آشوب در مناقب135, همان روش طبرسى را در اعلام الورى پى مى گیرد.
استاد شهید مطهرى, درباره این روایت منسوب به رسول خدا مى نویسد:
(راوى آن روایت, که در قصص الانبیاء راوندى فقط آمده, وهب منبّه وضّاع ایرانى معروف است. به علاوه, عادل نبودن انوشیروان, از قطعیات تاریخ است.136)
زرین کوب, درباره عدالت! انوشیروان مى نویسد:
(در آغاز سلطنت, براى قلع و قمع پیروان مزدک, که دوام قدرت و اتحاد آنها فرمانروایى اش را به خطر مى انداخت, دست به اقدامات جدى زد. این اقدامات, چنان بود که گویى پایان عهد پدرش را تجدید کرد. سرکوبى پیروان مزدک, طبقه موبدان را که در تمام مدت نهضت, در دفع آنها به جد مى کوشیدند مجال اعتلا داد. به خاطر همین اعتلا بود که این طبقه, خود را دادگر خواندند و انوشک روان ـ روان بى مرگ لقب نهادند.137)
به هر حال, قطب راوندى, شرح حال و سیره پیامبر(ص) را در پایان کتاب قصص الانبیاء آورده است.
ب: الخرائج والجرائح: قطب راوندى در این کتاب به بیان معجزات پیامبر و امامان شیعه پرداخته است. باب اول اختصاص به معجزات رسول خدا(ص) دارد و آن را دو فصل, سامان داده است. روایات عامه و روایات خاصه, به طور معمول در هنگام بیان معجزات سیره حضرت هم ذکر مى شود که بسیار درس آموز است. در فصل اول به تقسیم معجزات حضرت مى پردازد و مى نویسد:
( و من معجزاته ایضا اخلاقه و معاملاته و سیرته و احواله الخارقة للعادة 138.)
از جمله معجزات حضرت, اخلاق, معامله ها, سیره حضرت و احوال خرق عادت ایشان است.
دوازده باب هم در معجزات امامان آورده است. باب چهاردهم در اعلام نبى و ائمه است. باب پانزدهم دلائل امامت امامان بر اساس معجزات و باب شانزدهم نوادر معجزات آنان است. باب هفدهم مقایسه معجزات پیامبر و اوصیاى آن حضرت با پیامبران گذشته است. باب هیجدهم در معجزه بودن قرآن و باب نوزدهم در تفاوت معجزه با حیله و مکر و باب بیستم علامات و مراتب خارق عادات است. این کتاب با تحقیق توسط مدرسه المهدى در سه جلد منتشر شده است. ترجمه آن به فارسى با نام (کفایة المؤمنین فى معجزات الائمة المعصومین139.) است.
همانند آن (الثاقب فى المناقب) ابن حمزه طوسى است که باب اول آن در معجزات حضرت محمد پیامبر گرامى اسلام و داراى پانزده فصل است.140 البته به شهرت کتاب راوندى و به جامعیت آن نمى رسد.
شیخ حر عاملى (م: 1104) در اثبات الهداة به بیان معجزات معصومین پرداخته و راه راوندى را در این کتاب تکمیل کرده است. باب هفتم و هشتم آن مربوط به رسول گرامى اسلام است و به گونه اى همانند دلائل النبوة و جرایح است.
خلاصه بحث:
1. از آن چه گذشت به خوبى استفاده مى شود که شیخ ابو على امین الاسلام طبرسى, مبتکر روش جدیدى در ارائه سیره نبوى بوده است. شاگردان او نیز این روش را دنبال و آن را کامل کردند.
2. آنان در نگارش سیره نبوى از منابع اهل سنت, بهره برده که بسیارى از آنها سند داشته و براى نقل شان داراى اجازه بوده اند.
3. بخشى از منابع آنان امروزه در دسترس نیست. اهمیت کارشان در استفاده از منابع اولیه در تدوین سیره نبوى است.
4. شیخ طبرسى, با سعه صدر و ارتباط با علماى اهل سنت و دورى از هرگونه فرقه گرایى و تربیت شاگردان توانا و مبرز, توانست نقش بنیادینى در گرایش مردم به تشیع داشته باشد.
5. نوشته هاى منصفانه و به دور از تعصب طبرسى, باعث شد که قرنها بعد مسؤولان و دست اندرکاران دانشگاه الازهر مصر ـ بزرگ ترین مرکز علمى اهل سنت ـ به تجلیل از طبرسى و تفسیر شریف مجمع البیان بپردازند و این کتاب را منتشر کنند.
پس از امین الاسلام طبرسى: روشهایى را که طبرسى و شاگردانش در بیان سیره نبوى و شرح حال ائمه ابداع کردند, توسط دیگران دنبال شد و نوشته هاى بسیارى با این سبک ارائه گردید.
پس از شیخ مفید و شاگردان برجسته او, در حوزه هاى تشیع عراق, رکود علمى به وجود آمد و پس از سالها ابن ادریس (م: 598) پا به صحنه گذاشت و باعث تحرک حوزه حلّه شد. او با نقد دیدگاه هاى شیخ طوسى, زمینه پویایى حوزه عراق را فراهم ساخت. ابن ادریس در کتاب سرائر, کتاب جهاد را با عنوان (کتاب الجهاد و سیرة الامام)141 آورد و در کتاب حج فصلى را به زیارت ویژه ساخت142. در این فصل شیوه زیارت نبى گرامى اسلام را مطرح کرده آن گاه به زیارت امام حسین و شهداى کربلا پرداخته است و در ادامه, سخن شیخ مفید را که على فرزند شهید امام حسین را على اصغر مى داند, نقد کرده و مى نویسد:
(سزاوارتر مراجعه به اهل این صنعت و علم است. آنها نسب شناسان و اصحاب سیره و اخبار و تاریخ مى باشند مانند: زبیر بن بکار در انساب قریش, ابو الفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین, بلاذرى, مزنى, صاحب لباب اخبار الخلف و عمرى نسّابه که این موضوع را در المجدى تحقیق کرده… ابن قتیبه در المعارف, ابن جریر در تاریخ…143)
اما متأسفانه با این که علماى شیعه آشنایى و آگاهى و خبرگى کامل در حوزه سیره و تاریخ داشتند, در حوزه حله, بیش تر به فقه و اصول و مسائل کلامى پرداختند.
از آثار مطرح در این عصر و حوزه عراق و حلّه, کتاب (کشف الغمه فى معرفة الائمه) نوشته ابو الحسن على بن عیسى اربلى (م: 693) است که شاگرد على بن طاووس (م: 664) بوده است. اربلى در این کتاب بخش اندکى را به زندگانى پیامبر اختصاص داده است. او در آغاز کتاب, به بیان اسماء پیامبر مى پردازد و بحث دراز دامنى ارائه مى دهد, آن گاه مولد, نسب, مدت زندگى, معجزات, فضل بنى هاشم, معناى آل, اهل و عترت را به رشته بحث مى کشد. او در نگارش خود از روش شیخ مفید بهره برده و بخشى از سیره نبوى را در گاه بیان شرح حال و فضائل امام على(ع) گزارش کرده است. البته عنوان کتاب وى, اقتضاى بحث درباره امامان را داشته است و آن چه درباره حضرت رسول ذکر کرده از باب مقدمه و ورود در بحث است. در کتابهاى ابن طاووس, سیره دعائى پیامبر آمده, اما اثرى خاص در سیره نبوى سراغ نداریم. حوزه حله در توانا سازى بنیه فقه و اصول فقه کلامى شیعه نقش اساسى داشته است. از جمله عالمان برجسته حوزه حله, محقق حلى (م: 676) و علامه حلى (م: 726) هستند. این دو در زمینه فقه, اصول, کلام و رجال و منطق آثار برجسته اى دارند, اما در سیره اثرى از آنان به جاى نمانده است. گویا بر این نظر بودند که علماى عامه در این باره تلاش مى کنند و آنان باید در راهى گام نهند که مربوط به دفاع از اهل بیت و استحکام پایه هاى تشیع باشد. نگاهى به کتاب شریف (نهج الحق و کشف الصدق) علامه حلى در بحث امامت على(ع) نشان مى دهد 144 که با آگاهى کامل از سیره نبوى در تلاش بوده که امامت و برترى حضرت را بر دیگران ثابت کند بویژه که با فروپاشى حکومت عباسیان در بغداد و برداشته شدن فشار علیه شیعه, زمینه گسترش تشیع فراهم گردید. او در مدرسه سیار سلطانیه هم از کار علمى غافل نبود به گونه اى که برخى آثار خود را در حین مسافرت نگاشته است145. در این دوره نوعى فترت در سیره نگارى در حوزه هاى تشیع دیده مى شود. البته علامه حلى در کتاب فقهى (ارشاد الاذهان) بحث زیارت نبوى را مطرح کرده است و بر مستحب بودن آن تأکید ورزیده است و مى نویسد:
(اگر مردم زیارت پیامبر را ترک کردند و به جاى نیاوردند, امام مردم را مجبور به زیارت مى کند.)146
شهید اول (م. 786) که شاگرد فخر المحققین است, در کتاب دروس خود, دست به ابتکار زده و آن این که: پس از کتاب حج, کتاب المزار 147 را تدوین کرده و گزارشى کوتاه در مسائل تاریخ و سیره ارائه داده است. محقق حلى, در کتاب شرایع,بحث زیارت را مطرح نکرده, شارح آن صاحب مدارک (م: 1009) در پایان بحث حج خاتمه اى دارد و در آن 20 روایت درباره رسول خدا(ص) و تاریخ مدینه آورده است 148. در مجموع در این دوره, کار سیره نگارى کم فروغ بوده و تا دوره صفویه, آثار برجسته اى در باب سیره, به قلم عالمان شیعه نمى بینیم.
فیض کاشانى: از جمله عالمانى که مى توان گفت, آثار وى در حوزه هاى شیعه, اثرگذار بوده, ملا حسین فیض کاشانى(م: 1091) است. وى شاگرد و داماد ملاصدراى شیرازى است. او در کتاب حج وافى بابى را به روایات نقل شده در کتب اربعه درباره رسول خدا ویژه ساخته, زیر عنوان: (باب ما جاء فى رسول الله)149 در این باب 22 روایت از سیره و خلق و خوى رسول خدا(ص), همراه با شرح و روایاتى دیگر آورده است. در پایان کتاب حج در (ابواب الزیارات و شهود المشاهد و المساجد)150 بخشى از تاریخ و سیره ذکر شده است.
شیخ حرّ عاملى هم در وسائل الشیعه در پایان کتاب حج در (ابواب المزار و ما یناسبه)151 مطالبى آورده است. بحث خلقت حجج را پیش از آن در وافى نقل کرده. او در کتاب: (نوادر الاخبار فى ما یتعلق باصول الدین) در بحث نبوت و امامت به نقل روایاتى که در کتب معتبر آمده پرداخته است که سیره نبوى را به گونه اى در بر مى گیرد.
در کتاب محجة البیضاء فیض سیره نبوى جایگاه ویژه اى دارد. وى کتاب نهم از ربع عادات را به (کتاب اخلاق النبوة و آداب المعیشه) ویژه ساخته است. در مقدمه کتاب مى نویسد:
(کتاب احیاء العلوم غزالى از کتابهاى مشهور است. از آنجا که غزالى در اواخر عمر خود به تشیع روى آورده که کتاب سرّ العالمین وى گواه این مطلب است و ابن جوزى حنبلى آن را تأیید کرده و از آن رو که از روایات ائمه بهره نبرده و بیش تر روایات آن از مشهورین به دروغ نقل شده, که به خدا و رسول اش دروغ بسته اند و داراى قصص صوفیه است, آن را تهذیب کردم… و به جاى کتاب آداب السماع و الوجد, کتاب آداب المعیشه و اخلاق النبویه و کتاب آداب الشیعة و اخلاق الامامه را قرار دادم.152)
در آغاز کتاب اخلاق النبوه, آیاتى از قرآن که مربوط به حضرت رسول است, گزارش کرده و فصلهایى را به بیان سیره و اخلاق حضرت ویژه ساخته است:
(جملة من محاسن اخلاقه, جملة الفضول من آدابه و اخلاقه مما رواه ابو البخترى, کلامه و ضحکه, اخلاقه و آدابه فى الطعام, اخلاقه و آدابه فى اللباس, عفوه مع القدره, اغضائه عما یکره, سخاوته و جوده, شجاعته, تواضعه, صورته و خلقته, خَلقه و خُلقه و سیرته مع جلسائه بروایة الحسن و الحسین, آیاته و معجزاته الدالة على صدقه.)153
وى در نقل سیره نبوى از منابع شیعه و سنى بهره برده است. مانند کافى و مکارم الاخلاق و… صحاح اهل سنت و کتاب شمائل النبى ترمذى و…
این کتاب با عنوان راه روشن ترجمه و از سوى انتشارات آستان قدس رضوى چاپ و نشر شده است.
علاّمه محمد باقر مجلسى: علاّمه محمد باقر مجلسى(م: 1110) در سیره نبوى دو اثر برجسته و مهم دارد: یکى به عربى و دیگرى به فارسى. هر دو به شیوه قصص الانبیاء و طرح مسائل اصول دین; یعنى بحث نبوت عامه و خاصه است. اولى که عربى و در مجموعه دائرة المعارف بحار الانوار است و دومى به فارسى با عنوان حیوة القلوب که از جهت منابع و ابواب, با بحار, همانندى دارد و نا همانندى آن دو, در جاهاى خاصى است که اشاره خواهد شد.
الف. بحارالانوار:عنوان اصلى کتاب چنین است: (بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار) وى در آغاز کتاب, منابع خود را نقل و ارزیابى مى کند. روایات مربوط به عقل, دانش, اصول دین را که در کتب اربعه و دیگر منابع معتبر آمده, کتاب اول قرار داده است. در فروع دین مقید بوده از کتب اربعه نقل نکند. او از این منابع سیره نبوى و دیگر انبیاء و روایات پیامبر را هم آورده است. در جلد السماء و العالم به موضوعاتى پرداخته که جنبه مذهبى هم ندارد.
جلد پنجم بحارالانوار, کتاب نبوت عامه است که در رمضان 1077 ق. به پایان رسیده و شامل جلدهاى 12, 11, 13 چاپ جدید است.
جلد ششم: نبوت خاصه و تاریخ پیامبر اسلام و بیان فضایل و معجزات آن حضرت است. این جلد در شب جمعه 20 رمضان 1084 به پایان رسیده و در برگیرنده هشت جلد جدید از 15 تا 22 است و داراى ابواب گوناگونى است.
1. ابواب اوصاف و شمائل حضرت که داراى 18 باب است. فصلى درباره خلقت, تولد, کودکى تا بعثت و اخلاق و شخصیت حضرت. باب نهم مکارم اخلاق, سیره, سنن و آداب. باب چهاردهم, آداب معاشرت با حضرت, باب هفدهم وصایا و باب هیجدهم مصاحبت با حضرت (جلدهاى 16, 15 و 17).
2. ابواب معجزات حضرت دوازده باب (جلدهاى 17 و 18).
3. ابواب احوال حضرت از بعثت تا مدینه, غزوات و حوادث مدینه, 37 باب (جلدهاى 19, 20, 21 و 150 صفحه اول جلد 22).
4. ابواب مربوط به فرزندان, همسران, یاران و امت, 14 باب.
5. ابواب درگذشت حضرت, سه باب (بقیه جلد 22).
منابع بحارالانوار : علامه مجلسى در فصل اول بحار الانوار, به معرفى مصادر خود مى پردازد. بیش از 400 کتاب و رساله شیعى را برشمرده و 72 منبع اهل سنت را که در مجموع بیش از 470 منبع ذکر کرده است. چون مدارک بر اساس نام مؤلف معرفى شده اند, برخى از رساله ها و کتابهاى آنان نام برده نشده است و در لابه لاى کتاب هم از منابع دیگرى بهره برده است. در فصل دوم چگونگى اعتماد به این منابع را روشن ساخته و نسخه هاى خود را معرفى و میزان اعتبار آنها را ارزیابى کرده است. براى منابع شیعى که بسیار از آنها استفاده مى کند, رمز و کدى قرار داده که در پایان هر جلد چاپ جدید آمده است. به عنوان نمونه: کا, براى کافى, یب, براى تهذیب الاحکام شیخ طوسى, مکا, براى مکارم الاخلاق, جا, براى مجالس مفید, ما, براى امالى طوسى, لى براى امالى شیخ صدوق, ف, براى تحف العقول. در مجموع 82 کد تعیین کرده که دو کد آن براى دو کتاب مشترک است. در نتیجه جمع کتابهاى کد گذارى شده به 84 کتاب مى رسد.
شماره گذارى روایات بر اساس منابع کد گذارى شده است. در جاهایى که از منابع دیگر, یا منابع اهل سنت استفاده مى کند, تعبیر (اقول) به کار مى برد: (اقول: وجدت فى کتاب سلیم154), (اقول: فى شرح ابن ابى الحدید). در جاهایى هم روایاتى که از کتابهاى عامه مى آورد, شماره گذارى مى کند بسیار اندک است.
چنانچه مطلب همانندى با یک سند در دو کتاب باشد, در مرحله نخست, هر دو منبع را ذکر مى کند. اما اگر سند متفاوت باشد, سند منبع دوم و کد آن را جداگانه مى آورد و یا اگر بدون سند باشد, در هر دو مورد مى نویسد: مثله.
چنانچه مطلبى عجیب و یا در منابع غیر معتبر باشد, آن را جداگانه در فصلى مستقل یا به گونه اى مشخص مى آورد و درباره آن اظهار نظر مى کند155. مانند روایاتى که از کتاب الأنوار ابوالحسن بکرى استاد شهید اول نقل مى کند156.
شیوه نگارش: در آغاز هر باب اگر آیه یا آیاتى در قرآن درباره موضوع باشد, نقل, سپس به شرح و تفسیر آن مى پردازد. گاهى شرحهایى در ذیل عنوان (تفسیر) مى آید. در تفسیر آیات, از تفاسیر شیعه و اهل سنت هر دو بهره مى برد. زمانى ادامه یک موضوع را تحت عنوان (القصه) یادآور مى شود مانند گزارش جریان جنگ بدر. در بحث تفسیر و شرح آیات, گاهى بحثهایى مانند بحث جن و رابطه آن با رسول خدا 157, یا بحث معراج و دیدگاه ها در این باره را به بوته بررسى مى نهد158. پس از به پایان بردن مباحث آیات و تفسیر آنها, به نقل روایات از منابع کد گذارى شده مى پردازد.
براى شرح لغات و مطالب روایات, از چند عنوان بهره مى برد:
(بیان) بیش ترین مورد را دارد و به طور معمول در ذیل آن به شرح لغات مى پردازد. گاهى هم در ذیل عنوان بیان موضوعى را شرح مى دهد. مانند: بیان دیدگاه شیعه درباره پدر و مادر و اجداد گرامى پیامبر که در آن نقل قولى از طبرى و فخر رازى هم دارد159.
(تبیین), گاهى براى شرح از این واژه استفاده مى کند.160 گاهى نیز از واژه (توضیح)161و گاه (ایضاح)162و مواردى (تتمة مفیده)163 مى آورد و یا (تذییل) در تذییلى, بحث عصمت را مطرح مى کند و در آن, مطالبى از خواجه نصیرالدین طوسى در تجرید الاعتقاد و از شرح آن, نوشته علامه حلى, مى آورد و عصمت را, از دیدگاه علماى اهل سنت هم, به بحث مى گذارد164. زمانى نیز در طرح مباحث از عبارت (اقول) بهره مى برد. مانند بحث سهو النبى165 در این گونه مباحث دیدگاه خود را در شرحِ روایتى, یا نقدى که بر نظر طرح شده دارد, طرح مى کند.166
از آن چه ذکر شد مى توان به دست آورد که شمار روایات بحارالانوار, در هر بابى منحصر به تعداد روایات شماره گذارى شده نیست; زیرا در ضمن تفسیر و توضیح آیات و احادیث و نقدها, احادیث فراوانى را مجلسى آورده است.
عبارت (اقول) براى جداسازى روایت و یا حاشیه بر نقلى و ذکر دیدگاه مؤلف یا سخنان دیگران است که درباره موضوعى مى آید.167
درباره سیره نبوى مى توان گفت: آن چه از مناقب ابن شهر آشوب نقل مى کند, به شرح و به طور معمول آمیخته به شعر است. در شرح روایات از منابع اهل سنت مانند: کامل ابن اثیر, المنتقى کازرونى, شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و دیگر منابع بهره مى برد. گاهى به شرح و بیان اسرار یک موضوع پرداخته و خود نکته هاى بدیعى بیان مى کند. در مَثَل در بحث هجرت پیامبر به مدینه, اسرار مهاجرت را از اقبال سید بن طاوس آورده, آن گاه با ذکر دو قول آن راشرح و خود هفت نکته جدید درباره ایثار على(ع) در این واقعه ذکر مى کند.168
بنابراین, بحث علامه از سیره نبوى, گزارش صرف تاریخى نیست, بلکه بحثهاى عقیدتى و کلامى, همراه با نکته هاى اجتماعى و علمى است.
از تکرار پرهیز مى کند. در مواردى, تنها بخشى از روایات را نقل مى کند.
مجلسى با تدوین این اثر, خدمت بزرگى به جهان اسلام و بویژه تشیع کرد و با این تلاش بزرگ خویش, توانست بسیارى از آثار شیعه را از اندراس باز دارد.
ویژگیهاى بحارالانوار: از آن چه ذکر شد و با نگاهى اجمالى, برخى ویژگیهاى بحارالانوار, بدین شرح است:
1. جامعیت: از ویژگیهاى بحارالانوار است که موضوعها و گزاره هایى که در سیره نبوى از آنها سخن به میان بوده, در خود گنجانده است.
2. علامه مجلسى در این کتاب, از تمام منابع فارسى و عربى که در دسترس بوده بهره برده است چه منابع شیعى و چه منابع اهل سنت.
3. گزاره ها, مقوله هایى که در سیره نبوى از آنها سخن به میان بوده و سؤال برانگیز به گونه تحقیقى به آنها پرداخته, عقیده شیعه در آن زمینه ها بیان شده است.
4. برخى گزارشها و دیدگاه هاى نادرست نقد گردیده که به نمونه هایى از آن اشاره شد.
5. شرح واژه هاى مشکل روایات سیره که انسان را در فهم درست سیره نبوى یارى مى کند.
6. تکرار نکردن برخى مباحث که مؤلف بنا داشته به شرح, زوایاى آن موضوع را به بحث بگذارد.
7. جداسازى گزارشهاى منابع نامعتبر از منابع معتبر و اظهار نظر درباره آنها.
8. حفظ آثار شیعه در بحارالانوار که با نقل آنها متن کتاب این مهم به حقیقت پیوسته است.
ب. حیوة القلوب: حیوة القلوب علامه مجلسى برابر تقسیم مؤلف داراى سه جلد است: جلد اول در زندگانى پیامبران از آدم تا خاتم و جلد دوم در احوال و زندگانى رسول خدا(ص) که از دو جلد دیگر بسیار حجیم تر است. جلد سوم, در اثبات امامت است.
مجلسى کتاب جلاءالعیون را به شرح حال دوازده امام ویژه ساخته است.
از خدمات بزرگ علامه مجلسى ترجمه احادیث و نگارش کتاب به زبان فارسى است. زبانى که مخاطبان بیش ترى در ایران دارد. البته در فقه و رساله فقهى و احکام, شیخ بهائى با نگارش (جامع عباسى) پیشگام در فارسى نگارى است. پدر مجلسى, محمد تقى هم با نوشتن شرح فارسى (من لا یحضره الفقیه) از پیشگامان به شمار است.
براى روشن شدن نقش کتابهاى فارسى مجلسى و اثرگذارى آنها به سخنى از علامه بحرالعلوم اشاره مى کنیم. آن عالم فرزانه آرزو مى کرده که تمام کتابها و نوشته هایش در دیوان عمل علامه مجلسى نوشته شود و یکى از کتابهاى فارسى مجلسى, که ترجمه اخبار است و همانند قرآن در تمام اقطار مشهور و شایع, در دیوان عمل وى نوشته شود و علت آن استفاده و بهره اى است که از این کتابها مى شود. 169
از نظر مطالب, حیوة القلوب, مانند بحارالانوار است. تقسیمات کتاب بر اساس باب و داراى شصت و پنج باب است. از این ابواب, باب یکم, ششم, شانزدهم, سى و دوم, سى و هفتم و چهل و هشتم, داراى چند فصل اند و بابهاى چهل و چهار و پنجاه و یک و پنجاه و شش, یک فصل دارند و بقیه بابها بدون فصل و گاهى کوتاه اند. بحث معجزات از بحثهاى طولانى آن است, از باب چهاردهم, که اعجاز قرآن است, تا باب بیست و دوم که در مجموع هشت باب را در بر مى گیرد.
باب هفتم, درباره شمائل و خلقت حضرت است و باب هشتم در اخلاق حمیده و سیره و سنت ایشان. فرقهایى که این کتاب با بحارالانوار دارد این است که: در بیش تر جاها علامه به جاى نام کتاب به نام نویسنده اشاره مى کند. در مثل شیخ روایت کرده, قطب راوندى آورده و یا ابن بابویه روایت کرده است.
فرق دیگر در اظهار نظرى است که درباره سند پاره اى از روایات دارد. در مثل, کلینى به سند حسن از امام جعفر صادق(ع) روایت کرده است.170 یا کلینى به سند صحیح, از حضرت صادق(ع) روایت کرده است.171 این دو تعبیر برابر اصطلاح در علم رجال و درایه است. اما در جاهایى علامه در کتابهاى فارسى خود, تعبیر به سند معتبر دارد که منظور وى به طور دقیق, روشن نیست. درباره روایتى که در حیوة القلوب, این تعبیر آمده, 172 همان روایت در بحارالانوار, از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, بدون سند, ذکر شده است.173
شاید منظور وى از سند معتبر, منبعى باشد که با سند معتبر به وى رسیده, با اجازه اى که به آن کتاب داشته است. از این تعبیر درباره روایات احتجاج استفاده کرده, با این که سند ندارد و همان روایت را از احتجاج در بحار بدون سند آورده است.174
وى گاهى از تعبیر تفسیر مفسران و محدثان خاصه و عامه نیز استفاده مى کند175 یا مى نویسد: خاصه و عامه روایت کرده اند. 176
این کتاب داراى چاپهاى بسیار است و منبع مراجعه افراد در زندگانى رسول خدا.
پس از آثار علامه مجلسى, درباره رسول خدا, اثر در خور توجهى در این باره دیده نمى شود. جز آثارى از:
1. سید نعمت الله جزائرى(م: 1112) کتابى به نام: (ریاض الابرار فى مناقب الائمه الاطهار)177 در سه جلد نوشته که جلد اول در شرح حال نبى و وصى است که در هم آمیخته است. قصص الانبیاء وى که کامل کننده این کتاب است.178, چاپ و ترجمه شده و در آن, شرح حال پیامبر اسلام نیست.
2. محمد رضا بن محمد مؤمن امامى خاتون آبادى, اثرى دارد با عنوان: (جنات الخلود) رساله اى است به فارسى در چهارده جدول. در جدول اول به شرح حال پیامبر پرداخته و در جدولهاى دیگر شرح حال دیگر معصومان آمده است. مؤلف این اثر را در سال 1125ق. آغاز و در سال 1127 به پایان برده است.179
سقوط صفویه باعث کاهش نگارش در میان علماى شیعه شده است و اگر اثرى بوده تأثیر چندانى نداشته است برخى آثار مانند ناسخ التواریخ هم از موضوع بحث ما خارج است. زیرا نویسنده آن, حوزوى به شمار نمى آید.
شیخ عباس قمى: شیخ عباس قمى را مى توان یکى دیگر از سیره نویسان این دوره دانست. او به سال 1294 ق. در قم متولد و رشد کرد. به سال 1316 ق. براى کامل کردن تحصیلات علمى به عراق رفت و از مرحوم محدث نورى اجازه دریافت کرد. به سال 1320 به قم بازگشت و به سال 1332 در آغاز جنگ جهانى اول, به مشهد مهاجرت و بقیه عمر خود را در مشهد سپرى کرد. در سفرى که 23 ذیحجه 1359 ق. به عراق داشت, در 65 سالگى, در نجف درگذشت.180
محدث قمى آثار فراوانى دارد که پاره اى از آنها چاپ نشده است که در مجموع به 62 اثر مى رسد و مهم ترین آنها: مفاتیح الجنان, سفینة البحار و منتهى الآمال است. نکته هاى زیادى از سیره نبوى در این کتابها, بویژه دو کتاب اخیر وجود دارد. محدث قمى درباره سیره نبوى و زندگانى آن حضرت نیز, نگاشته هایى دارد که عبارت اند از:
1. قرة الباصره فى تواریخ الحجج الطاهره: شیخ عباس قمى, این رساله را به فارسى, در (تاریخ ولادات و وفیات حجج طاهره) به خواهش بعضى از برادران ایمانى نگاشته که در رمضان 1343 به پایان رسیده است. این رساله براى نخستین بار به کوشش آقاى رضا استادى در مجله نور علم 181 منتشر شد, سپس مؤسسه در راه حق آن را چاپ کرد. این کتاب فهرست مختصرى از تولد تا درگذشت چهارده معصوم است و اشعارى نیز در آن گنجانده شده است.
2. الانوار البهیه: نگارش رساله یاد شده در بالا انگیزه اى شد که شیخ عباس زندگى چهارده معصوم را با شرح بیش تر در 14 باب و نور, منتشر کند. انوار البهیه در آخر رمضان 1343 به پایان رسیده است. این کتاب عربى است و قسمتهایى از سیره و زندگى رسول خدا, در آن مطرح شده است. این کتاب در برخى مدارس دینى و حوزه ها تدریس مى شده است.
3. منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل: از دیگر نگاشته هاى محدث قمى, منتهى الآمال است. در آغاز, با نقل دو حدیث: یکى از امام صادق(ع) در ذکر احادیث اهل بیت در مجالس و دوم از امام سجاد(ع) درباره شهادت امام حسین(ع) و گریه بر وى, انگیزه خود را از نگارش کتاب بیان کرده است. کتاب در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان 1350 ق. که شب قدر و گفت و گوى علمى است, به پایان رسیده است.
این کتاب, در چهارده باب به عدد مقربان رب الارباب سامان یافته است. باب اول آن در شرح زندگانى رسول خدا و داراى ده فصل است: فصل اول درنسب شریف حضرت و شرح حال مختصرى از اجدادش. فصل دوم در ولادت و برخى خوارق عادت. فصل سوم در ایام شیرخوارگى و کودکى حضرت. فصل چهارم در خلقت و شمائل و گوشه اى از اخلاق و اوصاف ایشان. فصل پنجم در معجزات. فصل ششم در وقایع عمر شریف حضرت. در این فصل حوادث و وقایع را بر اساس تاریخ هبوط آدم ذکر کرده است: تاریخ تولد پیامبر را سال 6163و درگذشت مادرش را در سال 6169 بعد از هبوط. این محاسبه تا سال اول هجرى ادامه دارد و پس از آن مبناى تاریخ هجرى است. او رویدادهاى زندگانى رسول خدا را بر اساس هجرت بیان مى کند. فصل هفتم وفات. فصل هشتم احوال اولاد حضرت. فصل نهم احوال خویشاوندان و فصل دهم شرح
حال جمعى از یاران پیامبر.
این کتاب تأثیر فراوانى در جامعه اسلامى داشته و از آن جا که فارسى است بارها به صورت دو جلدى و یک جلدى با خط نسخ و حروف چینى نو, منتشر شده است. اخیرا ویرایشى از آن صورت گرفته و شرح زندگانى هر معصومى جداگانه منتشر گردیده است. به جهت اهمیت آن به زبان عربى هم ترجمه شده است.
ویژگیها: 1. شیخ عباس قمى, در گزینش منابع خود دقت داشته است, در منتهى الآمال, کتاب نورالعین اسفراینى و منتخب طریحى را غیر درخور اعتماد مى شمارد و در مواردى به نقد اخبار آنها مى پردازد.182
وى جریان ورود اهل بیت امام حسین را به کوفه که از قول مسلم گچکار نقل شده, نقد مى کند و این سخن وى را که حضرت زینب سرش را به محمل زده است, بعید مى شمارد.
2. پرهیز از درازگویى, و ضبط درست اسامى و اعلام مشکل, از دیگر ویژگیهاى این کتاب است. به عنوان نمونه, در آغاز رویدادهاى سال دوم هجرى, در یک صفحه ضبط این کلمات آمده: ابواء, ودان, سریه, جحفل, بواط, رضویو عشیره.183
3. بهره بردن از جملات عربى کوتاه که حلاوتى خاص به گزارش مى دهد, از دیگر ویژگیهاى این اثر است . در مَثَل, در جنگ احد این جمله ها آمده است: الا ان محمدا قد قتل, یا نداى منادى: لافتى الا على لا سیف الا ذوالفقار,184 یا سخن پیامبر درباره على: انه منى و انا منه و گفته جبرئیل و انا منکما.185
4. کحل البصر فى سیرة سید البشر: این اثر, کتابى جامع و مختصر به عربى در سیره نبى گرامى اسلام است که بر اساس پنج باب, سامان یافته است. تنها دو باب اول آن با عنوان باب ذکر شده است و بقیه به صورت فصل آمده است. باب اول در دو فصل در نسب و ولادت حضرت. باب دوم, آن چه در طول عمر حضرت اتفاق افتاده است. فصلى در مبعث و معراج حضرت, فصلى در مکارم اخلاق پیامبر شامل: جود, شجاعت, حیاء, حسن معاشرت, شفقت و حلم, وفاء, تواضع, عدل, امانت دارى و عفت, وقار و سکوت, نظافت جسمى و خوش بوئى و در زهد حضرت.
فصلى در غزوات و جنگ هاى حضرت و فصل دیگر در وفات و دو فصل آخر در وصایا و دفن حضرت است. این کتاب توسط آقاى محمد محمدى اشتهاردى به فارسى برگردانده شده و در سیره نبوى کتاب بسیار با ارزشى است, ولى چون عربى بوده, اثرگذارى کتاب منتهى الآمال را در جامعه ما نداشته است.
5. مختصر الشمائل المحمدیه: این کتاب گزیده اى از کتب شمائل المحمدیه یا شمائل النبى ترمذى از نویسندگان سنن معروف اهل سنت. کتاب شمائل المحمدیه, داراى 56 باب در توصیف صورت و سیرت پیامبر اعظم بوده است و در جمع 393 حدیث دارد. 186 اصل کتاب با عنوان شمائل النبى توسط مهدوى دامغانى در سالهاى اخیر به فارسى ترجمه شده است. گزینشى از این کتاب به عربى با عنوان اوصاف النبى, به قلم سمیع عباس همراه با شرح و تخریج احادیث منتشر گردیده است. در این کتاب, در مجموع 397 حدیث شماره گذارى شده است.187 در این اثر به سیره پیامبر از زوایاى مختلف پرداخته شده است.
گزینش شیخ عباس قمى بر اساس فصل است. در مجموع 52 فصل از کتاب را آورده و در هر فصلى هم بخشى از گزارشها را نقل کرده است. و کم تر از صد صفحه رقعى است.
چنین به نظر مى رسد که در آغاز برخى از بابهاى متن اصلى, نکته هایى از شرحهاى آن ذکر شده که در گزینش شیخ عباس قمى هم آمده است. از باب نمونه, در فصل القاب پیامبر آمده: سیوطى کتابى دارد که در آن حدود 500 لقب حضرت ذکر گردیده است.188
ترجمه گزینش قمى با عنوان (سیماى پیامبر اسلام) از سوى مؤسسه در راه حق, به قلم گرمارودى, به مناسبت سال پیامبر منتشر شده است.
نگارش این کتاب را پس از کحل البصر و تکمیلى بر آن دانسته اند.
نوشته هاى شیخ عباس قمى را مى توان مدخلى براى نگارشهاى قرن حاضر دانست که داراى چند ویژگى است:
1. اختصار
2. بنا به درخواست و نیاز افراد و جامعه
3. به زبان فارسى, زبان مردم این مرز و بوم.
ترجمه متون عربى به فارسى از دیگر کارهاى محدث قمى است که نمونه آن ترجمه عروة الوثقى از مرحوم طباطبایى یزدى است.
دوره چهارم: قرن حاضر
دوره چهارمم را مى توان قرن حاضر دانست که آثار فراوانى در سیره نبوى در سطوح متفاوت و به زبانهاى فارسى و عربى از سوى فرهیختگان حوزوى نوشته و منتشر شده است. این دوره از زاویه هاى گوناگون, با دو دوره پیشین فرق دارد.
1. گرچه سابقه ورود خاورشناسان به حوزه تاریخ اسلام و نقد سیره نبوى به قرنهاى قبل برمى گردد و حتى در زمان صفویه هم اشکالهایى به اسلام داشته و پاسخهایى دریافت کرده اند. اما چنین به نظر مى رسد بازتاب بیش تر دیدگاه هاى آنان در حوزه تاریخ اسلام, در قرن اخیر بوده است و شاید از مشروطه به بعد, دیدگاه هاى آنان وارد حوزه هاى دینى شده است. بخشى از کتابهاى سیره در پاسخ از ایرادها و شبهه هاى خاورشناسان سامان یافته است.
2. با تشکیل مدارس جدید در ایران و فزونى یافتن افراد با سواد و بالا رفتن سطح دانش در جامعه و خارج از حوزه هاى علمیه, زمینه براى نگارش کتابهایى در باب سیره براى گروه هاى گوناگون احساس شد و کسانى, از روى علاقه دست به کار شدند و به فراخور دانش و فهم و درک افراد جامعه, سیره پیامبر را ترسیم کردند: در مَثَل کسانى براى کودکان و نوجوانان و کسانى براى بزرگسالان و فرهیختگان و اهل مطالعه و پژوهش, آثارى را در باب سیره نبوى نگاشتند.
3. این دو زمینه و توجه بیش تر به غرب در جامعه, زمینه پذیرش نظرات غربیان و هجوم به اسلام را فراهم ساخت و روشنفکران غربگرا, دست به کار شدند و نظرات دشمنان دین اسلام را در جامعه رواج دادند و این انگیزه شد که گروهى از اهل تاریخ, در عکس العمل به این هجوم, به نگارش سیره نبوى بپردازند.
4. چیرگى استعمارگران غرب بر جهان اسلام, در رواج افکار نادرست و ایجاد ابهام در زندگانى پیامبر اسلام و بهره بردارى از زمینه هاى اختلاف آمیز سیره نبوى و انکار برخى فضائل على(ع) باعث شد که سیره نگارى در بسیارى از موردها, جنبه دفاع از مکتب راستین اسلام را به خود بگیرد.
5. داستان نویسى و رواج رمان در جامعه, سبب شد که گروهى در بیان سیره نبوى از این شیوه بهره ببرند. در این گونه نگارشها, به طور معمول و براى جاذبه آفرینى, از افسانه ها و قصه هاى شگفت انگیز و اخبار نادرست, استفاده مى شود. از این رو, اخبار ضعیف و نادرست, وارد فضاى عمومى جامعه مى گردد که بى گمان آسیبها و آفتهایى براى فکر و فرهنگ در پى دارد.
6. براى رسیدن به سیره درست نبوى, شمارى از عالمان شیعه به تحقیق و بررسى پرداخته اند که از آن جمله جعفر مرتضى عاملى است که با نگارش (الصحیح من سیرة النبى الاعظم) گام بسیار مهمى در این راستا برداشته است.
و علامه عسکرى که دقیق و موشکافانه براى رسیدن به این هدف; یعنى ارائه سیره دقیق و صحیح, به بررسى شرح حال اصحاب پیامبر که نقل کننده سیره حضرت بودند, پرداخت و به دستاوردهاى بسیار خوبى دست یافت. علامه عسکرى در یک تحقیق بسیار گسترده, ثابت کرده که یکصد و پنجاه صحابى ساختگى وجود دارد.یا در بررسى احادیث عایشه به این نتیجه رسید که بسیارى از احادیث, به نام وى جعل شده است.
در تحقیقى که شرف الدین درباره ابوهریره دارد, با توجه به ایمان وى در سال هفتم هجرى و درگذشت پیامبر در اول سال یازدهم به این نتیجه مى رسد که وى نمى تواند این اندازه حدیث از رسول خدا شنیده باشد. او به جهت نقل احادیث, مورد بازخواست خلیفه دوم هم قرار گرفته و بسیارى از نقلهاى وى غیر قابل اعتماد است.
البته ابوریه از علماى عامه هم در کتاب خود (شیخ المضیره) به این نکته مى رسد که وى تنها یک سال و نیم با رسول خدا بوده است. و یک سال و نیم دیگر از حیات پیامبر را در بحرین به سر مى برده است.